به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم تودیع و تقدیر از حسینعلی قبادی و معارفه و تکریم موسی نجفی، رئیس جدید پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی از ساعت ۱۴ روز چهارشنبه ششم بهمن ۱۴۰۰، با حضور محمدعلی زلفیگل، وزیر علوم تحقیقات و فناوری در «تالار تمدن» پژوهشگاه برگزار شد. در این مراسم زلفیگل ضمن افتتاح «تالار تمدن» حکم ریاست نجفی بر پژوهشگاه علوم انسانی را به وی تقدیم کرد. وزیر علوم همچنین از زحمات قبادی رئیس سابق پژوهشگاه تجلیل بهعمل آورد.
در این مراسم پیام رضا داوری اردکانی، رئیس محترم فرهنگستان علوم و پیام کریم مجتهدی توسط مالک شجاعی جشوقانی، ضو هیأت علمی پژوهشگاه قرائت شد. محمدعلی زلفیگل، حجت الاسلام مصطفی رستمی، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، موسی نجفی و حسینعلی قبادی سخنان خود را با اهالی علوم انسانی درمیان گذاشتند که متن کامل این سخنان در ادامه آورده شده است:
زلفی گل: صرف هزینه در علوم انسانی و علوم پایه، بهترین سرمایهگذاری برای آینده کشور است
بیش از بیست میلیون دانشآموخته دانشگاهی در کشور وجود دارد و در زمینه بومیسازی علمی نیز بسیار موفق بودهایم. تولید علم در ایران نسبت به کشورهای رقیب دو برابر است و در زمینه دانایی و ترویج علم نیز موفقیتهای ارزشمندی داشتهایم. به گفته امیرکبیر جامعهای خوب خواهد شد که مردمان خوبی داشته باشد نه شاه و وزیر خوب. پس وظیفه اصلی اصحاب علوم انسانی باید در این حوزه متمرکز شود. پس اگر در طلب مردم دانا هستیم که درست انتخاب کنند درست زندگی کنند و همه آرامش و آسایش داشته باشیم، حتما حاکمیت و کشور باید رشتههای علوم انسانی را در صدر بنشاند. این یک واقعیت است.
نظام مقدس انقلاب اسلامی توجه ویژهای به علوم انسانی دارد و مقام معظم رهبری بارها تذکر دادهاند که رشتههای علوم پایه و علوم انسانی مثل معدن طلا هستند. به همین دلیل سیستم و جامعهای که بر علوم انسانی و علوم پایه هزینه میکند بهترین سرمایهگذاری را برای آینده کشور خود کرده است. متأسفانه در سیستم آموزشی کشور توزیع متوازن استعدادها رخ نمیدهد. وقتی استعدادها به طور متوازن توزیع نشود در آینده پازل علمی کشور متوازن نخواهد بود. در بسیاری از دبیرستانهای تیزهوشان رشتههای علوم انسانی وجود ندارد. دانشآموز انسانی مدال طلای المپیک فیزیک و ریاضیات میآورد ولی در رشته دیگری تحصیل میکند چون نگران کار و مسائل اقتصادی است. بسیاری از افراد به علوم انسانی علاقه دارند ولی صرفا به دلیل دغدغههای اقتصادی به سراغ رشتههای دیگر میروند. اگر حمایت از رشتههای علوم انسانی صورت نگیرد ظلم به آیندگان است. ما به عنوان مسئولان کشور نباید بیتفاوت از کنار اینها بگذریم.
اولین سؤالی که پژوهشگاه باید به آن پاسخ دهد این است که چرا علوم انسانی مهم است و ما برای تقویت آن چه باید بکنیم. فکر از حکیمان و اجرا از حاکمان. شما راهکار بدهید ما میشویم مسئول اجرای راهکارهای شما. یکی از دوستان که از نخبگان و بزرگان علمی کشور و دارای شرکت دانش بنیان است میگفت در کشوری مثل آمریکا نخبهترین افراد کشورشان به تحصیل در رشتههای علوم انسانی هدایت میشوند زیرا آنها مدیریت کلان جامعه را برعهده داردند و برای علوم تجربی، نخبگان دیگر کشورها را جذب میکنند و زیر چتر خود به نحو مطلوب از آنها استفاده میکنند. اینها مسائلی است که باید در علوم انسانی مورد توجه قرار گیرد، زیرا در علوم انسانی نوع نگاه انسان به زندگی را میتوان تغییر داد. با توجه به علوم انسانی رفاه جامعه محقق میشود و این علوم سلامت روحی افراد را فراهم میکنند. متخصصان علوم انسانی پزشکان سلامت روحی جامعه هستند. اگر پزشکان و دیگران آسایش را فراهم میکند علوم انسانی آرامش را فراهم میکند. در بعد دیر یعنی دانایی نیز علوم انسانی مهم است زیرا دانا کسی است که هم علم دارد و هم عقل. عقل مربوط به رشتههای علوم انسانی است. عقل یعنی برنامهریزی برای درست زندگی کردن. بنابراین از هر دیدگاهی که بنگریم نمیتوان به رشتههای علوم انسانی بیتوجهی کرد.
در مورد این سؤال که چرا پژوهشگاهها تاسیس شدهاند، باید گفت پژوهشگاهها هادی و علمدار پژوهشهای کشور هستند. پژوهشگاه باید عملدار پژوهش باشد. پژوهشگران پژوهشگاه به عنوان یک مرکز پژوهشی مرجع در حوزه علوم انسانی به موضوعهای کلان بپردازند و در راستای حل آنها پژوهشگران سایر مراکز و پژوهشگاهها را با خود همراه سازند. رشد پژوهش در پژوهشگاه نه به معنای افزایش تعداد اساتید بلکه با نقش هدایتگری و تبدیل پروژههای کلان به ریزپروژه و در اختیار قرار دادن به دانشمندان دانشگاههای دیگر. تمام استادان علوم انسانی دانشگاههای کشور باید به پژوهشگاه وابسته باشند.
یکی از کارهایی که وزارت علوم در دوره جدید باید بکند این است که با استفاده از پتانسیل شورای عالی علوم تحقیقات و فناوری که در آنجا کلان پروژهها تعریف میشود، قسمت عمده پژوهشها را به پژوهشگاه علوم انسانی ارجاع دهد تا از ظرفیت دانشگاههای دیگر استفاده کنند.
در پاسخ به این پرسش که چرا باید پژوهش کرد، باید گفت: زیرا از طریق پژوهش میتوان هم پیشبینی کرد و هم پیشگویی. اگر پژوهش درست انجام شود میتواند دستاوردها و نتایج پیمایش هر مسیر را نشان دهد. پس پژوهشگاهها از این جهت مهم هستند که به مدیران و حاکمان جامعه قدرت پیشبینی و پیشگویی میدهند. این توانمندی بسیار بالایی است که با قدرت پیشبینی و پیشگویی میتوان جامعه را مطابق میل خود هدایت کرد.
برای مثال یکی از متخصصان رشته اقتصاد که از دوستان ماست میگفت تنها راه حل برای افزایش موالید تغییر قوانین است. چرا باید همه چیز از جمله حقوق، معافیت از مالیات و... برای همه افراد چه مجرد، چه متاهل و دارای فرزند یکسان باشد. اگر در هر حوزه قوانین اصلاح شود میتوانیم به سمت هدف یعنی افزایش موالید پیش برویم.
در نهایت میتوان گفت از طریق رشتههای علوم انسانی است که شعار انقلاب اسلامی ما محقق میشود: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. پس از هر منظر که بنگریم اگر بخواهیم جامعهای داشته باشیم که بستر مناسبی برای پیشرفت داشته باشد آن بستر باید برشانههای دانشمندان علوم انسانی باشد.
مصطفی رستمی: علوم انسانی نیازمند جسارتهایی برای نقد است
موضوع علوم انسانی موضوعی است که علیرغم گذشت بیش از چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز هم در کش و قوس امکان وقوع، مسئله خودش را حل نکرده است. مقام معظم رهبری در دیدار ماه رمضان امسال با دانشجویان فرمودند که چند مسئله از مسائل انقلاب اسلامی تصور میشد مسائل آسانی هستند اما به مرور پیچیدگیهای آنها روشن شد. بعضی از مسائل مسائل به ظاهر آسان بود مثل مسئله اسلامی شدن دانشگاهها، اما امروز به عنوان مسائل پیچیدهای است که روی دست نظام مانده است؛ یعنی اولاً نمیشود از آن صرفنظر کرد، ثانیاً نمیتوانیم بگوییم به محصول و به مطلوب رسیدهایم. شاهد بودیم در چند روز اخیر یکی از اساتید گرانقدر علوم انسانی که خدا حفظشان کند مجددا موضوع امکانناپذیری در تولید علوم انسانی اسلامی را مطرح کردند. این موضوع موضوعی است که انسانهای حاضر به تلاش، مبارزه و زحمت را میطلبد.
نکته دوم بحث تمدن اسلامی را که ما مطرح میکنیم، پایه تمدن اسلامی علم و فرهنگ است. سایر زیربناهای تمدنی هر تمدن، ائم از سبک زندگی، فناوری و سایر محصولات پاسخدهنده به نیازها، مبتنی بر علم و فرهنگ است و تردیدی نیست که علم مبتنی بر مبانی است که آن مبانی در حوزه علوم انسانی، به صورت خاص، فلسفه رقم میخورد. فلسفه، علوم انسانی را رقم میزند و علوم انسانی نگاه به علوم طبیعی و بعد سایر علوم فنی، تجربی و عناصر آنها را رقم میزند. امروز تمدن غرب که با نماد لیبرال دموکراسی معرفی میشود، در نگاه غرب هم حداقل در بوته نقد و چالش قرار گرفته است. مباحث اخیر جناب فوکویاما را عزیزان دیدهاند. سه سال پیش ایشون اشاره کردند ما ناچار به بازگشت به نوعی از سوسیالیسم هستیم. امسال مجدداً موضوع نقدهای جدی بر لیبرال دموکراسی را مطرح کردند. افول هژمونی تمدن غرب مطرح شد. امروزه مباحثی مثل مرگ رویا، رویای آمریکایی، جزء مباحثی است که نه از طرف رهبران انقلاب اسلامی بلکه ازسوی رهبران تمدن غرب مطرح میشود. موضوعات فروپاشیهای مبنایی موضوعات جدی است. عزیزان علوم انسانی نیازمند جسارتهایی برای نقد است و این جسارتها انسانهای شجاعی را میطلبد که حاضر به بنبستشکنی، چهارجوبشکنی و پیدا کردن راههای جدید باشند. از محیط شایستهای مثل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با داشتن سابقه ارزشمند، اعضای هیات علمی فرهیخته و جریان فاخر و توانمند برای مدیریت و هدایت نه فقط امکانات پژوهشگاه، مجموعه داشتههای علوم انسانی کشور، به سمت خلاقیت، نوآوری و تولید، قطعاً این انتظار میرود که بتوانند گام بردارند و طلیعهپیمای این عرصه باشند.
موسی نجفی: تمدن اسلامی باید استعمار غرب را کنار بگذارد
در رابطه با این تالار که امروز با حضور وزیر محترم علوم افتتاح شد و تالار تمدن نام گرفته است، باید گفت این تالار نمادی از تمدن گذشته اسلامی است و در آن تصویر پنج نفر از شعرای بزرگ، پنج دانشمند علوم تجربی، پنج دانشمند علوم انسانی، پنج فیلسوف و پنج فقیه گذاشته شده است که محور اینها خواجهنصیرالدین طوسی و شیخبهایی است، مخصوصأ نام چهارده معصوم در بالای آنها، همه این موارد نشان میدهد این میراث عظیم که هم عقلانیت فلسفی دارد، هم معنویت دارد، هم ادبیات فارسی و هم علم تجربی دارد، در کنارهم تمدن اسلامی را ساخته است. هیچکدام از اینها برتری خاصی نسبت به دیگری نداشته است. اینها فقط حافظه تاریخی ما نیستند، بلکه اگر درست دیده شوند، هویت و شخصیت ملی ما را هم تشکیل میدهند. برای اینکه هویت و شخصیت ملی ما که با یک انقلاب عظیمی ایجاد شده میخواهد تاریخ ما را با پیوستگی به آینده متصل کند. همان چیزی که ما اسمش را «تمدن نوین اسلامی» میگذاریم.
ایرانیها ظاهراً قرار است در سهدوره تاریخی در تمدن درخشش داشته باشند که دو دوره تمدنی که گذشته است، دوره اول قرن چهارم و پنجم بوده که دوره زرین تمدن اسلامی بود که بیشتر با همین علوم تجربی و پزشکی شناخته شده بود. دوره دوم به دوران صفویه و قرن دهم و یازدهم مربوط میشود که بیشتر با مبانی عقلانی، عرفانی، فلسفی و معماری شناخته شده و دوره سوم به نظر میآید همین دوره ما هست که مفتخر هستیم در در آن هستیم و با اینکه ما دو میراث گذشته را داریم اما باید قبول کنیم که با معضل بزرگی به نام هژمونی مدرنیته و در کنارش استعمار غرب مواجه هستیم که نمیگذارند به تمدن بزرگ اسلامی آنطور که شایسته هست، برسیم، لذا در بحث تمدن نوین اسلامی حتماً انقلاب اسلامی نقش داشته و تمدن اسلامی باید استعمار غرب را کنار بگذارد و خودش را آرام آرام در دنیا مطرح کند و لذا بهصورت یک رقیب دیده میشود.
به نظر من اگر ما بتوانیم این میراث هویتی را به نسل بعدی و به دهه پنجم انقلاب منتقل کنیم باید یک نوع بازطراحی در پژوهشگاه داشته باشیم، در شأن تمدن اسلامی. برای اینکه پژوهشگاه انقلابی داشته باشیم باید در این راستا روشنفکر تراز انقلاب داشته باشیم، دولت تراز انقلاب داشته باشیم و مجموعه دانشگاهی و حوزوی ما هم باید در تراز انقلاب باشند تا همه اینها در کنار هم متعادل و متناسب، به تمدن نوین اسلامی نزدیک شوند.
همانطور که اطلاع داریم، جایگاه پژوهشگاه در بین مراکز پژوهشی مثل جایگاه دانشگاه تهران است که به سایر دانشگاهها، یعنی حالت محوری دارد و این موضوع مسئولیت ما را دوچندان میکند و همه به این موضوع واقف هستیم، منتها بنده به عنوان مدیر و خادم فعلی پژوهشگاه در این مدت اندک به یک صورت مسئله جدیدی رسیدم که میخواهم صادقانه با آقای دکتر (وزیر علوم) طرح کنم و آن این است که ریاست این مراکز فقط به مدیریت اداری و جایگاه یک مدیر برای دستور دادن و... نیست. خودم به این نتیجه رسیدهام که در دهه پنجم انقلاب، یک انقلاب عظیمی در یک سمت قرار دارد و امکانات عظیمی هم سمت دیگر! تا حالا این دو آنطور که باید و شاید همدیگر را ندیدند. من وظیفه خودم میدانم که این انقلاب عظیم را در چشمانداز علوم انسانی که همکاران ما هستند، قرار بدهم و از این طرف هم زحمات همکاران خودمان را در چشمانداز انقلاب لحاظ کنم. این تنها کاری است که میتوانم بکنم و این کار هم نیازمند یک نظریهپردازی و ارتباط فکری خوب و تعامل با همکاران است که بتوانیم بارهایی را از دوش این کشور برداریم.
یکی از تقابل های مصنوعی و دوقطبی که برای ما ایجاد کردند بحث اسلام و ایران است که در این پژوهشگاه هم ممکن است برخی فکر کنند دیده میشود. آن چیزی که من به نظرم می آید این است که نسبت انقلاب اسلامی به ایران مثل نسبت انقلاب فرانسه به کشور فرانسه است انقلاب فرانسه انقلاب فرانسوی نبود انقلابی بود که در فرانسه انجام شده است انقلاب اسلامی هم انقلاب ایرانی نیست انقلابی است که در ایران انجام شده است. اما همانطور که انقلاب فرانسه به این کشور یک بعد بینالمللی و جهانی داده، انقلاب اسلامی هم به ایران و ایرانی یک شخصیت ممتاز بینالمللی و جهانی اعطا کرده است و این برای ما ایرانیها یک افتخار میتواند باشد که در سومین دوره تمدن اسلامی با این انقلاب میتوانیم برای دنیا حرف داشته باشیم. این صورت مسئلهای هست که من نسبت به خودم و نسبت به زمانه خودم میبینم. لذا کاری که ما باید انجام دهیم این است که باید پژوهشگاهی را باز طراحی کنیم که در انتقال و اجتهاد و بازآفرینی این میراث برای تکوین تمدن نوین اسلامی در سومین دوره تاریخی تمدن در ایران برای رشد و بازخوانی هویت ملی ایران تلاش کند، این وظیفه ای هست که ما می توانیم اینجا برای خودمان تعریف کنیم .این را هم بدانیم وقتی از تمدن صحبت میکنیم هاضمه تمدنها هاضمه قوی هست، هاضمه متنوع بزرگ و پیچیدهای است، لذا میتواند در سایر فرهنگها افکار و عقاید را به راحتی تحمل کند و ببیند و برتری تمدن و فرهنگ ایرانی_اسلامی را اثبات کند.
یکی از دانشمندان عصر مشروطه هشداری را آنزمان داده، به نظرم هشدار امروز ما، پژوهشگاه ما و تمدن ما هست که این هشدار را میخوانم و عرضم را تمام میکنم: «نان خود به سفره مردم خوردن، به نعمت خویش منت از دیگری بردن، خانه همسایه سوختن و چراغ اجانب برافروختن، جامه خویش دریدن و کلاه بیگانه دوختن، نه کار عقلاست. گفتهاند مُلک از خردمندان جمال گیرد، دین از پرهیزگاران کمال پذیرد.»
حسینعلی قبادی: فرهنگ، روح و حقیقت تمدن است
بنده امروز قصد گزارش کار ندارم، کارنامه روشن است. اما یک نکته درباره ایران و علوم انسانی عرض میکنم. میخواهم از چنین موقعیتی برای اعتلای علوم انسانی و فرهنگ این سرزمین استفاده کنم. ایرانیان همواره بیش از آنکه با سلاح از کشور خود صیانت کنند، با فرهنگ و منطق، معرفت و ادبیات، آن را چون جان روح خود حفاظت کردهاند. ایران، کشوری است عمیقا فرهنگ بنیان. قوام تمدن آن نیز در گرو آرمانهای فرهنگی است. اگر به ریشه اوستایی فرهنگ، یعنی «ثنک» توجه کنیم، در مییابیم که فرهنگ، عامل تداوم شکوه یک ملت است و میتوان گفت: فرهنگ، روح و حقیقت تمدن است.
اگر تمدنِ ایران در خاکی معین، مستقر بود، فرهنگ ایرانی آن را به اقصی نقاط عالم و ایران فرهنگی و امپراطوری فرهنگی ایران را پیریزی و عالم افلاک و به انسان دوستی و درک درد مشترک انسانها رسانید. چنانچه فردوسی فرمود:
چو با دانشی شد گشاده جهان به آهن چه داریم گیتی نهان
و فرمود:
همان کن، کجا با خرد در خورد دل اژدها را خرد بشکرد
اگر بنا باشد اهمیت و وزن کارکرد فرهنگ و اصالت رویکرد فرهنگی را برای تاریخ ایران و نقش آن در جلوگیری از تشتت هویتی ایران در نظر داشته باشیم، خوب است به این سخن حسنین هیکل توجه کنیم که گفت: اگر ما مصریان هم شاهکار مانند شاهنامه فردوسی میآفریدیم امروز زبان قبطی مصری قدیم از بین نمیرفت و زبان عرب جانشین آن نمیشد و ما مانند شما ایرانیان هم دین اسلام را داشتیم و هم زبان خود را.
چه چیزی جز اصالت فرهنگ، آیین، ادبیات و اسطوره میتوانست چنین خدمتی به ایران بکند که ما هم مسلمان باشیم و هم فارسی زبان و با زبان ایرانی بمانیم. همین نگاه فرهنگی است که سنایی و نظامی و خاقانی و عطار و مولوی، سعدی و حافظ را پرورده است.
آری، همین نگاه فرهنگی بینانه است که قوم مغول و تاتار را در خود استحاله کرده و آنان را خدمتگزار زبان فارسی و دین اسلام در آورده و چهره اسکندر متجاوز را به اسطوره ایرانی- ایرانیزاده تبدیل کرده است و دهها اسکندرنامه منثور و منظوم را خلق کرده که حتی اسکندر را به مقام پیامبری رسانده است و حکیمی چون نظامی چنین کرده است.
و این سعدی است که با نگاه فرهنگ بنیانی میخواهد مسیر درست هر توسعهای را روشن بسازد و میفرماید:
از آن بهرهورتر در آفاق کیست که در ملکرانی به انصاف زیست
یکی از وظایف عمده علوم انسانی، تغذیه دائمی و زنده نگه داشتن فرهنگ است، بهویژه در ایران، علوم انسانی میتواند با بازآفرینی میراثهای فرهنگی، دینی، معنوی، ادبی و معرفتی کمکی شایان به بالندگی و تراوت فرهنگ عرضه کند و تمدن نیز از این ناحیه میتواند بهرهمند گردد.
آری کارکرد علوم انسانی صرفا برای ایجاد آرامش و معنویت محدود نمیشود، بلکه علوم انسانی با گشودن چشم اندازهای راهبردی مسیر آسایش و توسعه کشور را معین میسازد و به تعبیر مقام معظم رهبری، علوم انسانی، افقها و مسیر توسعه و مسیر پیشرفت و حرکت جامعه را تعیین میکند.
لذا میتوان گفت: کشور ما در مسیر توسعه آینده خود، پیش از هر چیز، به علوم انسانی و نگاه منطقی برنامهای بر مبنای مطالعات اجتماعی نیازمند است.
البته این مهم با سعه صدر، رواداری، تحمل سلائق گوناگون و با مودت، آری به قول حافظ:
خلل پذیر بود هر بنا که میبینی مگر بنای محبت که خالی از خلل است
در پایان، به پاس عنوان جلسه، بسیار کوتاه، چند اقدام راهبردی را درباره منش و عملکرد سالهای اخیر مدیریت پژوهشگاه به عرض میرسد:
۱. کوشش برای کاربردیسازی علوم انسانی، در مسیر بومیگرایی و دستیابی به منشور کاربردیسازی علوم انسانی و تدوین آن، باور همه جانبه به محصول محوری و متنوعسازی نتایج پژوهشها، شگردهای نوین اثرگذاری و حرکت به سمت نسل چهارم موسسات علمی بهویژه با استخراج توصیههای سیاسی، گرایشهای راهبردی، گزارشهای ملی و ...
۲. رویکرد درونزایی، مشارکت حداکثری اعضا، اعم از تدوین برنامه توسعه، تدوین نظامنامهها، روزآمدسازی اساسنامه.
۳. تقویت رویکرد همگرا، برنامهمدار و پرهیز از پژوهشهای جزیرهای و اقدام برای مطالعات بین رشته ای.
۴. حرکت به سمت مرجعیت پژوهشگاه، توجه به مشارکت نخبگانی ملی، انجمنهای علمی و کسب مقام نخست در چهار سال پیاپی در جشنواره نقد کشوری و افزایش تولید سرانه علم با مشارکت عموم پژوهشگران پژوهشگاه و اجرای طرح جامع اعتلا و محصول محورسازی و ارتقا شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی.
۵. افزایش کارآیی سازمان از طریق چابکسازی، تقلیل ۶۹ گروه پژوهشی به ۴۲ گروه و عزم جدی برای ترویجیسازی علوم انسانی و ساختارسازی برای آن.
همه آنان که دغدغه بومینگری و دینمحوری و اسلام باوری در حوزه علوم انسانی دارند، تجربه جهانی و تجربه فشرده ۴۲ ساله پس از انقلاب و تجربه ۱۵۰ ساله پیش از انقلاب به ما میگوید: در شرایط کنونی آموزش عالی ما، علوم انسانی میتواند، نقشی اثرگذار ایفا کند و راه حل واقعبینانه راه حل اجرایی آن، کاربردی سازی علوم انسانی است.
تا مرحله ششم، علوم انسانی با TRL و برمبنای تناظر با NIS برمبنای نظام ملی نوآوری یا کاربردی شدن راه بومیگرایی و اسلامی شدن را پیدا میکند.
البته، مباحث نظری بومیسازی نیز به همراه افقها و دیدهای گسترده و جلب نظر و مشارکت نخبگان و سرمایههای انسانی کشور میتواند مقدمه و ممد کار باشد و با کاربردیسازی و تنفس نظریهها در محیط فرهنگی و اصلاح نظریهها مطابق با بومیشدن علوم انسانی گام برداشت.