به گزارش خبرنگار مهر، ماجرای شمارگان کتابها و مشکلاتی که بین مؤلفان و ناشران پیش میآورد، یکی از معضلات حقوقی اهالی قلم است. هرچند که توزیع و پخش کتابها منوط به اعلام وصول به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، اما نظارتی از سوی آن وزارتخانه بر تعداد نسخ و… وجود ندارد. این میان ممکن است ناشرنماهایی پیدا شوند و بدون اطلاع به نویسنده یا مترجم همکارشان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تعداد نسخههای به مراتب بیشتری از کتاب، نسبت به عدد درج شده در شناسه منتشر و در انبار خود نگهداری کنند و برای نوبتهای بعدی نشر مشکلاتی را برای اهالی قلم بهوجود آورند.
مشکل عدم نظارت بر شمارگان کتابها البته محدود به همین یک مورد نمیشود. گویا در دومین نمایشگاه مجازی کتاب تهران ناشرانی کتابهای چاپ قدیم خود را با قیمت جدیدی که با استفاده از برچسب روی قیمت قبلی چسباندهاند، به مخاطبان عرضه کردهاند و این یکی دیگر از مشکلاتی است که عدم نظارت روی شمارگان کتابها بوجود میآورد. حامد ابراهیمپور، شاعر و داستاننویس پرکار و مطرح کشور یکی از نویسندگانی است که کتابهایش با این مشکل مواجه شدهاند.
ابراهیمپور درباره این موضوع به خبرنگار مهر گفت: انتشاراتی که هشت عنوان از کتابهای من را منتشر کرده، کتابهای پیشتر منتشر شده را اکنون با چسباندن برچسب روی قیمتهای قبلی، به چندبرابر آن قیمت عرضه میکند. این در صورتی است که این ناشر آن کتابها را با قیمتهای قبلی اعلام وصول گرفته است.
وی افزود: سال ۱۳۸۷ کتاب «دروغهای مقدس» من در نشر پرنده چاپ و برگزیده مشترک جایزه قیصر امین پور و همینطور و برگزیده کتاب سال شعر جوان شد. بعداً قرار شد این کتاب را نشر داستان به مدیریت فریاد شیری تجدید چاپش کند، اما تا چند سال موفق نشد مجوز تجدید چاپ این کتاب را بگیرد. پس از آن یکی از دوستان به من گفت که آقای پرویز بیگی حبیب آبادی انتشاراتی را به نام فصل پنجم راهاندازی کرده و با ارتباطاتی که دارد، میتواند مجوز این کتاب را بگیرد. من از این طریق با آقای بیگی حبیب آبادی آشنا شدم و او مجوز کتاب «دروغهای مقدس» من را که نشرهای دیگر نتوانسته بودند بگیرند، گرفت و تجدید چاپ کرد.
ابراهیمپور ادامه داد: پس از آن با این ناشر، ادامه همکاری دادم و کتابهای «نگذار نقشهها وطنم را عوض کنند»، «به هزار دلیل دوستت دارم»، «آلن دلون لاغر میشد و کتک میخورد» را که در هشتمین دوره جایزه کتاب سال شعر خبرنگاران تقدیر شد، «براندویی که عرقگیر خیس پوشیده» که برنده نهمین دوره جایزه کتاب سال شعر به انتخاب خبرنگاران شد، «تریلوژی»، «به احترام سی و پنج سال گریه نکردن»، «دور آخر رولت روسی و «آوازهایی از طبقه سوم» را با این نشر کار کردم. یک دوره طولانی در حدود یک دهه، ناشر ثابت کتابهای من «فصل پنجم» بود. شاید سوال شما این باشد که چرا؟ برای اینکه پرویز بیگی حبیب آبادی حساس بود که بنده با نشر دیگری کار نکنم و این تاکید را داشت که مؤلفان نشرش با نشرهای دیگر همکاری نداشته باشند. به همین دلیل من، حسین جنتی، مهدی فرجی، محمدرضا طاهری، لیلا کردبچه و دوستان دیگر به پیشنهادهای بسیاری از ناشران دیگر جواب رد داده و به صورت اختصاصی با فصل پنجم کار میکردیم، تا اینکه یک گزیده شعر از من در نشر نیماژ منتشر شد.
از شاعر به دلیل سرقت از آثار خودش شکایت کردند
شاعر مجموعه «ما خاطرههای ترسناکی داریم» در بخش دیگری از این گفتوگو در پاسخ به این سوال که آیا در قرارداد با نشر فصل پنجم درج میشد که شاعر نباید با ناشر دیگری کار کند یا اینکه این مسئله شفاهی بود و شاعران به خاطر احترام به مدیر نشر این کار را انجام میدادند؟» اشاره کرد: خیر، در قرارداد درج نمیشد و جواب رد دادن به ناشران دیگر صرفاً به احترام ایشان بود. اما به هر حال ما حق معنوی آثارمان را که واگذار نکرده بودیم. پس از مدتی یک گزیده شعر در نشر نیماژ منتشر کردم. من وکیل دادگستری هستم و کار غیرقانونی نمیکنم. اگر همان کتابی را که به نشر فصل پنجم داده بودم در نشر نیماژ منتشر کرده بودم، حق با ایشان بود، اما این نشر که مالکیت معنوی آثار من را ندارد و صاحب تک تک شعرهای بنده که نیست. پس از انتشار آن کتاب در نشر نیماژ، پرویز بیگی حبیب آبادی از من به دادگاه مبنی بر سرقت ادبی شکایت کرد.
من برخی از کتابها را با فصل پنجم تا پنج چاپ قرارداد امضا کردم. اما بحث این است که این کتابها تا ابد هم به چاپ پنجم نخواهند رسید. ناشر طوری نسخهها را چاپ میکند تا نگذارد هیچگاه امتیاز کتابها به من برگردد. کتاب را چاپ میکنند و حق التالیف را نمیدهند ابراهیمپور در ادامه در پاسخ به این سوال که مگر میشود شاعری از خودش سرقت کند، گفت: من به دادسرای فرهنگ و رسانه رفتم و با بازپرس پرونده صحبت کردم و با هم خندیدیم! من همین سوال را از ایشان پرسیدم که مگر میشود یک شاعر از خود سرقت کند؟ ایشان با حفظ احترام کامل و حتی بدون اخذ تأمین کیفری به من گفت که به منزل بروید و مدت کوتاهی بعد از آن قرار منع تعقیب صادر شد. شاکی انتقامجو کوتاه نیامد و این بار دو وکیل گرفت و شکایتی کیفری مبنی بر معامله معارض طرح کردند! باز هم من به دادسرا رفتم و قرار منع تعقیب صادر شد. اما من آن روزها شرایط بدی داشته و داغدار خواهر جوانم بودم و هنوز لباس سیاه را بر تن داشتم که این ناشر از من شکایت کرد. میتوانستم همان روزها شکایتهای او را منتشر کنم و به همه بگویم که آقای بیگی که لقب شاعر انقلاب و دفاع مقدس را یدک میکشد در شرایط بحرانی مولفی که با او کار میکند، چنین رفتاری را دارد، اما این کار را انجام ندادم.
وی اضافه کرد: فصل پنجم با وجودیکه هر دو شکایتش از من رد شد، بازهم امتیاز کتابهایم را به خودم برنگرداند. حتی پس از اینکه انتشارات آنیما را برای نجات آثار خود و دیگران تأسیس کردم؛ بازهم از آنها درخواست کردم تا امتیاز کتابهایم را به خودم بدهند تا تجدید چاپشان کنم. سال ۹۵ در پاسخ به این درخواست گفتند که برای هر کتابت مبلغ سه میلیون و اندی به ما پرداخت کن تا امتیاز کتابش را به خودت برگردانیم. این در صورتی بود که کتابها مثلاً ۴,۵۰۰ تومان قیمت میخوردند و به من حق التالیف ۱۰ درصدی یعنی ۴۵۰ هزار تومان پرداخته بودند. به هر حال شرایط آنها را نپذیرفتم و آنها شروع به تجدید چاپ کتابهایم کردند بدون اینکه اطلاعی دهند و یا قرارداد جدیدی با من ببندند.
تجدید چاپ بدون دادن حق التالیف
نویسنده مجموعه داستان «ناجورها» در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه، تعیین شمارگان واقعی کتابهای سخت است، گفت: من برخی از کتابها را با فصل پنجم تا پنج چاپ قرارداد امضا کردم. اما بحث این است که این کتابها تا ابد هم به چاپ پنجم نخواهند رسید. ناشر طوری نسخهها را چاپ میکند تا نگذارد هیچگاه امتیاز کتابها به من برگردد. کتاب را چاپ میکنند و حق التالیف را نمیدهند. قراردادی برای چاپ جدید نمیبندند. قرارداد پنج چاپه برای برخی از کتابها را هم فریب خوردم. احتمال نمیدادم که ناشر کار غیرفرهنگی کند. اعتماد کردم، چرا که به من گفته بودند که در عرض سه یا چهار سال پنچ چاپ را منتشر میکنیم، ولی تا صد سال دیگر هم کتاب من را به چاپ پنجم نمیرسانند. چون اگر این کار را بکنند باید امتیاز کتاب را به من برگردانند.
ابراهیمپور ادامه داد: فصل پنجم کتابهای «به احترام سی و پنج سال گریه نکردن»، «دور آخر رولت روسی» و «به هزار دلیل دوستت دارم» را بدون اطلاع من و بدون پرداخت حتی یک ریال حق التالیف تجدید چاپ کردند. یعنی تک تک کتابهایی را که دست آنها دارم، مشغول تجدید چاپ هستند و نمیدانم که چاپ چندم است؟ تعدادی از کتابها را که چند سال قبل چاپ کردهاند و من شمارگان آنها را نمیدانم چه عددی بوده، روی آنها لیبل چسبانده و به قیمت جدید عرضه میکنند. چندی پیش در کتابفروشی فصل پنجم بودم و با یکی از کتابهای خودم مواجه شدم که رویش درج شده بود چاپ دوم. دیدم کاغذی متفاوت از کاغذهایی دارد که معمولاً این ناشر کتابها را با آن چاپ میکند. گفتم این کتاب چرا کاغذش سفید است، شما که معمولاً با کاغذ نخودی کتابها را چاپ میکردید؟ بعد چرا روی قیمت قبلی برچسب زده و قیمت جدید (۲۸ هزار تومان) گذاشتهاید؟ در پاسخ فرمودند که در شأن شما نبود که کتابتان را ۹ هزار تومان بفروشیم. آخر چه شانی؟ شما کتاب را با قیمتی که وزارت ارشاد به آن مجوز و اعلام وصول داده رویش برچسب چسبانده و با قیمت جعلی به مردم عرضه میکنید آن وقت منتش را سر من میگذارید؟ شما اگر به شأن من فکر میکنید امتیاز کتابم را به من برگردانید.
شاعر مجموعه «سرخپوستها» همچنین به مذاکرات چندبارهاش با انتشارات فصل پنجم برای بازگرداندن امتیاز کتابها اشاره کرد و گفت: من بارها از این نشر خواهش کردم، نامه فرستادم، شاعران را واسطه کردم، اما امتیاز را برنگردادند. از آقای عبدالجبار کاکایی و همسر محترمشان گرفته تا جناب محمد سلمانی و حسین جنتی و مهدی فرجی و… جهت میانجیگری و اصلاح ذات البین تلاش کردند، اما جناب بیگی حبیب آبادی و پسرانش کوتاه نیامدند. اعتقاد داشتند که این کتابها سرمایه ماست و ما سالها قبل پولی به شما داده و صاحب این کتابها هستیم. گویی با ۵۰۰ هزار تومانی که ۱۰ سال پیش به من دادهاند، تمام مالکیتهای مادی و معنوی آثارم را برای تمام زندگی از دست دادهام. دیگر هیچگاه این کتابها به من برنمیگردد.
تعدادی از کتابها را که چند سال قبل چاپ کردهاند و من شمارگان آنها را نمیدانم چه عددی بوده، روی آنها لیبل چسبانده و به قیمت جدید عرضه میکنند ابراهیمپور ادامه داد: تهمت نمیزنم فقط میخواهم مثالی را بیان کنم. اگر انتشارات فصل پنجم بر فرض مثال چاپ جدید کتاب را من را ۱۰۰ هزار نسخه هم بزند، من متوجه آن نخواهم شد، چرا که در شناسه کتاب تیراژ را هزار نسخه درج میکند و هیچگونه نظارتی هم از ناحیه وزارت ارشاد وجود ندارد. آنها نمیآیند که تعداد نسخهها را بشمارند. یکبار آنها از من کتابی منتشر کردند و در تیراژش نوشتند ۲۰۰ نسخه. برای من جالب بود چون اگر قرار بود حق تألیف بدهند مبنایش ۲۰۰ نسخه بود. از پسر آقای بیگی پرسیدم که چرا ۲۰۰ نسخه؟ اگر فروش نمیرود چرا چاپ میکنید و اگر فروش میرود چرا ۲۰۰ تا میزنید که به من توهین کنید؟ خندیدند و گفتند «کل کل» است دیگر. دقیقاً از همین واژه استفاده کردند. یعنی حاضرند با اعتبار و آبروی مؤلف هم بازی کنند. مشابه کاری که نشر نیماژ با یادگرفتن از فصل پنجم انجام داد و چاپ سوم «آقای هیچکس» من را با تیراژ ۳۰۰ نسخه منتشر کرد.
سیصدنسخهای که هیچگاه تمام نمیشود
ابراهیمپور در بخش دیگری از این گفتوگو در پاسخ به این سوال که «چگونه میتوان از تعداد واقعی نسخههای عرضه شده از کتاب مطلع شد؟» اشاره کرد: من از ناشر پرسیدم که چرا ۳۰۰ نسخه منتشر کردید؟ اگر این ۳۰۰ نسخه واقعی است پس چرا تمام نمیشود؟ شما در نمایشگاه کتاب را عرضه میکنید و طبق گفته خودتان با استقبال مواجه میشود. فروش اینترنتی هم دارید و به کتابفروشیها هم عرضه میکنید. جالب اینجاست که مخاطبان با کتاب من عکس گرفته و آن را برایم میفرستند. بیش از ۳۰۰ نفر تاکنون این کار را کردهاند. نمیدانم این ۲۰۰ یا ۳۰۰ نسخهها به چه چشمهای وصل است که هیچگاه تمام نمیشود؟
وی افزود: اگر شاعری پرفروش نیست چرا این ناشران بدون اجازه و بدون قرارداد ریسک کرده و کتاب ۴۰۰ صفحهای او را در این وضعیت گرانی کاغذ تجدید چاپ میکنند؟ اگر منفعت اقتصادی برای این ناشران نداشت، آیا هیچگاه دست به این کار میزدند؟ اگر برای ناشر صرفه اقتصادی ندارد چرا دست به انتشار ۲۰۰ نسخهای کتاب میزند؟ هم شاعر را تحقیر میکنند و هم به سود خود میرسند. میدانند که با انتشار ۲۰۰ نسخهای اعتبار شاعر زیر سوال میرود. در نهایت هم به شاعر میخندند و میگویند که «کل کل» بوده است دیگر. در صورتی که تحت هیچ شرایط عقلانی و منطقی ممکن نیست که کتابهای پر مخاطب بنده فقط در دویست یا سیصد نسخه منتشر شده باشند و هیچ وقت هم تمام نشوند!
یکبار آنها از من کتابی منتشر کردند و در تیراژش نوشتند ۲۰۰ نسخه. برای من جالب بود چون اگر قرار بود حق تألیف بدهند مبنایش ۲۰۰ نسخه بود. از پسر آقای بیگی پرسیدم که چرا ۲۰۰ نسخه؟ اگر فروش نمیرود چرا چاپ میکنید و اگر فروش میرود چرا ۲۰۰ تا میزنید که به من توهین کنید؟ خندیدند و گفتند «کل کل» است دیگر شاعر مجموعههای «دروغهای مقدس» و «براندویی که عرقگیر خیس پوشیده» به مشکلات حضور فرزندان و یا اقوام در بنگاههای نشری که اهالی فرهنگ تأسیس کردهاند اشاره کرد و گفت: زمانی که فرزندان و اقوام وارد این بنگاهها شوند، کار از دست اهالی فرهنگ و ادبیات خارج میشود. مسئولیت گرفتن کسانی که برای برای جایگاه، اعتبار، علم و آثار اهالی ادبیات و شعر کشور، ارزشی قائل نباشند، رابطه فرهنگی به اینجا کشیده میشود که هنگام بروز اختلافات هرگونه حرکت غیراخلاقی را مجاز دانسته و ماکیاولیستی عمل میکنند، چرا که برای آنها نتیجه مهمتر است. از هر روشی برای رسیدن به نتیجه استفاده میکنند. واقعاً برخی از ناشران ماکیاولیستی عمل میکنند. گاهی با خودم فکر میکنم که با من که بیش از سه دهه است در ادبیات این کشور حضوری فعال دارم و نخستین کتابم ۲۲ سال پیش منتشر شده و بیش از صدها شاگرد در شعر و داستان تربیت کردهام، این گونه رفتار میکنند، با نسل جدید چه رفتاری را پیشه کردهاند؟
ابراهیمپور همچنین با اشاره به این نکته حقالتالیف ترجمه و انتشار آثارش به زبانهای دیگر به موقع و طبق قرارداد پرداخته شده، گفت: ترجمه کتاب من در ترکیه منتشر شده و حق التالیف ۱۵۰۰ دلاری را انتشارات دانشگاه ماردین در این کشور به موقع برای من فرستاد. انتشار ترجمه آلمانی آثارم نیز به همین ترتیب بوده است. آن وقت در شهر من تهران، کتابم را منتشر میکنند بدون اینکه من را خبردار کنند یا حق التالیف را بپردازند. نه تنها هیچ قراردادی نمیبندند که توهین هم میکنند و در نهایت وقتی کار به گلهگذاری میرسد میگویند که دعوا و کل کل بوده و عیب ندارد. انگار ما دو آدم غیرفرهنگی که باهم دچار مشکل شدهایم و انجام دادن یکسری کارها و رفتارها در محدوده آن مشکل مجاز است.
وظیفه وزارت فرهنگ و راشاد اسلامی چیست؟
ابراهیمپور در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به این نکته که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئول پیگیری این تخلفات است، ادامه داد: این مباحث را وزارت ارشاد باید با چند حقوقدان مطرح کند بویژه در تعداد نسخههایی که ناشر روی جلد درج میکند. به هر حال ما که باید کار خود را از طریق قانون پیش ببریم. من چند روز پیش گفتوگویی با آقای پرویز بیگی حبیب آبادی داشتم و به ایشان گفتم که با حفظ احترام و شأن شما، با رسانهها این جریان را مطرح میکنم، اگر شما کتابهای من را به بنده برگرداندید و یا این تجدید چاپ بدون اجازه و بدون حق التالیف و این درج لیبل قیمت جدید را کنار گذاشتید، پیگیری نخواهم کرد. جالب است که بدانید تنها با کتاب من این کار را نکردهاند. با کتابهای ۲۰۰ تا ۳۰۰ مؤلف این کار را انجام دادهاند و این از نظر وزارت ارشاد جرم است. چرا چون ناشر این کتاب را با قیمت ۱۰ هزار تومان اعلام وصول گرفته و باید تا ابد با قیمت ۱۰ هزار تومان فروخته شود مگر اینکه با قیمت جدید تجدید چاپ شود.
شما در نمایشگاه کتاب را عرضه میکنید و طبق گفته خودتان با استقبال مواجه میشود. فروش اینترنتی هم دارید و به کتابفروشیها هم عرضه میکنید. جالب اینجاست که مخاطبان با کتاب من عکس گرفته و آن را برایم میفرستند. بیش از ۳۰۰ نفر تاکنون این کار را کردهاند. نمیدانم این ۲۰۰ یا ۳۰۰ نسخهها به چه چشمهای وصل است که هیچگاه تمام نمیشود؟ وی افزود: کتابی چند سال پیش با هزینههای آن روزها چاپ و متناسب با آن هزینهها قیمت گذاری شده است. اینکه روی این کتاب قیمت جدید بگذارند هم ظلم در حق مولفی است که حق التالیفش را به قیمت چند سال پیش گرفته و هم ظلمی است در حق جامعه کتابخوان که همین الان پول چندانی برای خرید ندارند، اما باید کتاب ۱۰ سال پیش را با چند برابر قیمت و بدون هیچ نظم و قاعدهای و صرفاً بر مبنای سلیقه شخصی ناشر، خریداری کنند. مملکت باید نظم داشته باشد حتی در سوپرمارکت هم اینقدر بی نظمی نیست. در هیچ سوپرمارکتی، روی قیمت ۲۰ هزار تومانی مثلاً تنماهی لیبل ۴۰ هزار تومان نمیچسبانند، چرا که تعزیرات پوست صاحب آن سوپرمارکت را میکند، اما در صنعت نشر ایران هیچ نهادی نظارتی روی این قیمتها ندارد.
تخلفات قیمت به دومین نمایشگاه مجازی کتاب هم راه پیدا کرده است
ابراهیمپور در بخش انتهایی این گفتوگو به راه پیدا کردن تخلفات برخی از ناشران در زمینه قیمت گذاری جدید کتاب چاپ قدیم به دومین نمایشگاه مجازی کتاب تهران، اشاره کرده و ادامه داد: هادی حسینی نژاد نیز چند سال پیش کتابی «گربه جیغی» را منتشر کرده بود که به دلایلی تصمیم گرفت کتابش را از ناشر پس بگیرد. اکنون به صورت اتفاقی متوجه شده که کتابش را که آن دوران ۹ هزار تومان قیمت داشت و امتیازش را هم از ناشر پس گرفته بود، در دومین نمایشگاه مجازی به قیمت ۲۵ هزار تومان به مخاطبان عرضه شده است. این اتفاقات دارد در سیستم وزارت ارشاد و نمایشگاه مجازی کتاب میافتد و هیچگونه نظارتی وجود ندارد. حتی به شخصه کتاب «مقدمههای» حسین جنتی و «اندوهان» مرتضی لطفی، آثار لیلا کردبچه و دیگر دوستان شاعرم را با لیبل قیمت جدید دیدهام و مدارک لازم برای ارائه به نهاد صالح و ذیربط مهیاست.
شاعر مجموعه «نگذار نقشههای وطنم را عوض کنند» اضافه کرد: تعجب من از سهل انگاری وزارت ارشاد و مماشات آنها با برخی از نشرهاست. بسیاری از ناشران از این حاشیه امن برخوردار نیستند و به شدت هم روی آنها نظارت و سختگیری وجود دارد و بسیار رخ داده که کتاب ناشری جمع آوری شود، اما وقتی کار به چند ناشر نورچشمی میرسد، هم کاغذ دولتی به آنها تعلق دارد و هم کتابها را خود ارشاد خریداری میکند و در نهایت هم از این تخلفات چشم پوشی میشود. بنده به عنوان وکیل دادگستری عرض میکنم که اینها تخلف است و نمیدانم چرا دایره حقوقی وزارت ارشاد نسبت به این مساله بی تفاوت نشان میدهد؟
ابراهیم پور در پایان گفت: چرا بازرسهایی که شغلشان پیگیری این تخلفات است، توجهی به این موارد ندارند. به هر حال ناشری که به زعم خود دارد قانونی در این مملکت کار میکند باید تفاوتی با دستفروشهای خیابان انقلاب داشته باشد. دستفروشهای حاشیه میدان و خیابان انقلاب به کتابهای چاپ قدیم و نایاب حال چه نسخه اصل و چه نسخه افست، اتیکت چسبانده و به قیمتهای گزافی میفروشند، اما نشری که فعال است و کتاب مجوز دار دارد، بر چه اساسی کتاب مجوزدار خودش را با اتیکت قیمت جدید میفروشد؟