به گزارش خبرنگار مهر، خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمیگذارند، زمینهای فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بیثمر بودن دادخواهیاش به مسجد پیامبر رفت و خطبهای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را بهخاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.
خطبه فدکیه مجموعهای از معارف ناب در زمینههای خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.
آنچه پیش رو دارید قسمت سی و هفتم از سخنان مرحوم آیتالله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کردهاند:
بحث ما حول خطبه حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود. ذکر کلمات اهل بیت و یادآوری فرمایشاتشان از هر جهت مطلوب است؛ اولاً: خود این فرمایشات نور است (کلامکم نور) ثانیاً: قانون محبت اقتضا میکند که محب، هر سخنی که از محبوبش باقی مانده است را شناسایی کند، بهتر بفهمد و از مضامینش استفاده کند. ثالثاً: مضامین این سخنان، راهگشای زندگی ما انسانها و نشانههایی برای یافتن راه سعادت ابدی و به عنوان ارزشمندترین داروی دردهای اجتماعی ماست و ما باید از این سخنان استفاده کنیم و نسبت به فرمایشات اهلبیت صلواتاللهعلیهم اهتمام کافی داشته باشیم.
بخشی از این خطبه را در جلسات گذشته مورد بحث قرار دادیم و به اندازهای که خدای متعال توفیق داد عرایض مختصری در توضیح آن عرض کردیم. به این قسمت رسیدیم که حضرت میفرمایند:
أَیُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ وَ أَبِی مُحَمَّدٌ صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَآلِهِ، أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً (عودا علی بدء)، وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً، وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ، فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِکُمْ، وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ إِلَیْهِ صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ، فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکِینَ، ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَکْظَامِهِمْ، دَاعِیاً إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ.
حضرت بعد از حمد و سپاس الهی و یادی از نعمتهای هدایت که به وسیله پیامبر اکرم بر مردم ارزانی شده بود و اشارهای به مهمترین عناوینی که در آموزههای پیامبر وجود داشت، به بخش دوم میپردازند که خطاب به مردم است.
در این بخش ابتدا خودشان را معرفی میکنند. این مطلب از جهات مختلفی اهمیت دارد. ما باید صحنهای را که خطبه حضرت در آن ایراد شده است درست مجسم کنیم؛ پیامبری ۲۳ سال در میان مردمی زندگی کرده و سختیهای فراوانی را تحمل کرده است. در دوران اقامتشان در مکه که زادگاه و وطن اصلیشان بود سالها در درهای محصور بودند که نان و آب هم به زحمت به آنها میرسید. بعد به مدینه مهاجرت نمودند و در آنجا یارانی پیدا کردند. کمکم تعداد مسلمانان زیاد شد تا به حدی که جامعه و دولتی تشکیل دادند. سالهای طولانی به جنگها و نزاعها با مخالفانی چون مشرکین مکه، یهود، نصاری و … گذشت.
بالاخره این ۲۳ سال با نهایت سختی بر پیغمبر اکرم گذشت به طوریکه نقل شده حضرت فرمودند: «ما أوذی نبی مثل ما أوذیت ؛۳ هیچ پیامبری مثل من اذیت و آزار نشد.» حال این پیغمبر از دنیا رفته و چند روزی است که بدن او دفن شده و از او یک دختر به یادگار مانده است.
مردم در سایه زحمات این رسول الهی از چه ذلتی به چه عزتی رسیدهاند که کمبیش شنیدهایم. حضرت زهرا سلاماللهعلیها در همین خطبه بخشی را به توضیح همین مسأله اختصاص میدهند تا مردم مقداری آماده شوند و بفهمند با چه کسی مواجهاند.
از آنجا که ممکن بود بعدها عدهای بگویند که: «ما نمیدانستیم چه کسی مشغول سخن گفتن بود و فقط شنیدیم که خانمی از پشت پرده صحبت میکرد؛ لذا چندان اهمیتی ندادیم» حضرت، در این مقام، اول خودشان را معرفی میکنند و میفرمایند: أَیُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ؛ ای مردم! بدانید چه کسی با شما سخن میگوید. یگانه یادگار پیغمبری که برای شما زحمات فراوانی کشید. کسی که بیشتر از هر کسی به هدف پدرش و به زحماتی که او کشید اهمیت میدهد و میخواهد راه او را دنبال کند.
او کسی است که پیامبر در طول عمرش به صورتهای مختلف او را به شما معرفی کرد؛ تا آن جا که فرمود: «فاطمه پاره تن من است. اگر بر کسی غضب کند خدا بر او غضب خواهد کرد و اگر از کسی راضی باشد خدا از او راضی خواهد بود.» امروز اوست که با شما سخن میگوید. سپس میفرماید: من کسی هستم که حرف نادرست نمیزنم (هر چه میگویم عین واقعیت است) و کار بیهوده و گزاف انجام نمیدهم (کار من کاملاً موافق حکمت و موافق دستور خدا و عقل است).
حضرت با این معرفی کاری کرد که اگر برفرض کسی هم آنجا بود که حضرت را نمیشناخت اعجابش برانگیخته شود و دستکم، انگیزه پیدا کند که درباره ایشان تحقیق کند. این بهترین راه برای اتمام حجت بر دیگران است.
فاطمه (س) دختر مهربانترین پیامبر
متأسفانه انگیزه فاطمهزهرا (س) برای بیان این فرمایشات، در میان دوستانشان هم درست شناخته شده نیست. انگیزه حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای بیان این فرمایشات همان انگیزه پیغمبر اکرم در ابلاغ رسالتش بود؛ دل پیغمبر اکرم برای تکتک مردم میسوخت و ناراحت بود که چرا آنان گمراه میشوند و به سعادت نمیرسند؟! چرا راه حق را تشخیص نمیدهند؟! چرا بیجهت به کجراههای میروند که آنها را به عذاب ابدی مبتلا میکند؟!
چنان دل حضرت میسوخت که خداوند خطاب به ایشان فرمود: «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا؛ گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند.» خداوند با این سخن پیغمبرش را تسلی میدهد. پیغمبر مظهر رحمت خداست؛ آن قدر دلسوزی میکند که خدا میگوید: «ما دوست داریم دلسوزی کنی؛ اما نه تا این اندازه. مگر میخواهی جان دهی که چرا اینان ایمان نمیآورند؟!»
پیامبر با چنین انگیزهای مردم را به اسلام دعوت میکرد. فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در آغاز سخنشان این ویژگیهای پیغمبر را ذکر میکنند تا به همه بگویند که: «من دختر همان پیغمبرم؛ اگر من برای شما حرف میزنم دلم برای شما میسوزد، میخواهم شما گمراه نشوید، میخواهم حق را پیدا کنید و به سعادت دنیا و آخرت برسید.»
به همین مناسبت این آیه شریف را تلاوت میفرمایند: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ یکی از آداب اسلامی این است که در هر سخنرانی مقداری از قرآن تلاوت شود؛ اما چرا حضرت این آیه را انتخاب کردند؟ حضرت زهرا سلاماللهعلیها برای اینکه به مردم یادآوری کنند که چه کسی را از دست دادهاند و به آنان بفهمانند که من تنها یادگار او هستم که بیش از هر کسی به راه او ایمان دارد و میخواهد هدف او را دنبال کند، این آیه را تلاوت کردند.
این نکته، نکته قابل توجهای است. این آیه میخواهد ما را متوجه این مطلب کند که خدا چه نعمتی به ما ارزانی فرموده که در سرنوشت ما بسیار مؤثر است. بسیاری از کجرویها و انحرافات در اثر فراموشی و ناسپاسی نعمتهای الهی است. ما از همین نکات باید درس بگیریم و فکر کنیم ببینیم امروز خدا چه نعمتهایی به ما داده و بعضی از مردمِ ناسپاس چگونه این نعمتها را نشناخته، ندیده و ندانسته تلقی میکنند و در مقام شکرش برنمیآید.
به هر حال آیه میفرماید: مردم! توجه داشته باشید که پیامبری به سوی شما آمد که این اوصاف را دارد: پیامبری است از خود شما و نه بیگانهای که با شما آشنایی ندارد و شما را درک نمیکند. هر رنجی به شما برسد برای او بسیار سخت است. ما باید بدانیم در میان این امت اسلامی – چه در زمان پیغمبر اکرم، چه امروز و چه در آینده تا روز قیامت – به هر مسلمانی هر سختی و رنجی برسد پیغمبر اکرم چنان متأثر میشود که هر پدری از مصیبت فرزندش متأثر میشود بلکه صدها برابر.
حتی پیامبر برای مشرکان هم دلسوزی میکرد؛ همانها که با او ناجوانمردانه دشمنی میکردند و هیچیک از اصول اخلاقی و انسانی را در حق او رعایت نمیکردند. چه دلی میتواند این همه رنج را تحمل کند و این همه سختی را به جان بخرد؟ ما نمیتوانیم درک کنیم که پیغمبر چه رنجی میکشید. خدا میفرماید: «مگر میخواهی خودت را بکشی؟!» او میفهمد که پیغمبر چه رنجی میکشد. لذا مکرر در قرآن به پیغمبر تسلی و دلداری میدهد. حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرماید: این اولین صفتی است که پدر من داشت.
ویژگی دوم پیامبر این بود که برای هدایت شما عجیب حرصی داشت (حریص علیکم). برخی افراد وقتی کاری به عهده ایشان گذاشته میشود فقط در حدی که وظیفه دارند آن را انجام میدهند و دیگر رهایش میکنند. اما پیامبر اینگونه نبود. وظیفه پیامآور این است که پیامش را گویا، رسا، روشن و هرچه بهتر به مستمع برساند. خدا به وسیله پیامبر پیامی را برای همه مردم فرستاده است؛ اما پیامبر تمام عمرش را صرف کرد تا این پیام در مردم اثر کند. حریص بود به اینکه این دستورات الهی اجرا شود و مردم بهشتی شوند و از جهنم نجات پیدا کنند.
صفت سوم پدر زهرا سلاماللهعلیهما مهربانی فراوان او به مؤمنان بود. بعد از اینکه کسانی ایمان میآوردند و دعوتش را اجابت میکردند نسبت به آنها محبت خاصی پیدا میکرد و هر چه میتوانست به آنها کمک میکرد.
فاطمه سلاماللهعلیها پاسدار ولایت
فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میفرماید: «فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِکُمْ؛ اگر پدر من و خانوادهاش را میشناسید، میدانید که او پدر من است و من دخترش هستم و پدرِ هیچیک از زنان شما نبود. تنها من هستم که نسبت دختری با چنین پیغمبری دارم.»
ضمناً در همینجا به مطلبی اشاره میکنند که میخواهند در آخر به آن بپردازند. میفرمایند: «وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُمْ؛ اگر پدرم را میشناسید میدانید که او برادر پسر عموی من است و هیچیک از مردان شما چنین نسبتی با او ندارد. فقط علی است که برادر آن پیغمبر است.»
طبعاً وقتی کسی پسرعموی کسی باشد، طرف دیگر هم پسر عموی او میشود؛ ولی میفرماید: پیامبر برادر پسرعموی من است چون مردم میدانستند که پیغمبر وقتی بین مسلمانها اخوت ایجاد کرد خودش با امیرالمومنین برادر شد و او معروف بود که برادر پیغمبر است. مقصود حضرت از بیان همه این نکتهها و این بحثها این است که حقانیت علی و امامت علی علیهالسلام را برای مردم اثبات کنند. این نکته براعت استهلال برای همین مقصود است.
این نکات را از اول میگویند تا مردم بدانند چه کسی با آنان سخن میگوید و درباره چه مطلبی صحبت خواهد کرد. از همین جا اشاره میکند که بحث ما مربوط به پسر عمویم علی علیهالسلام است.
دلسوزترین هادی
وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِیُّ إِلَیْهِ صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَآلِهِوَسَلَّمَ؛ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکِینَ، ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَکْظَامِهِمْ، دَاعِیاً إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ؛ من خودم را به او نسبت دادم و این نسبت عجب نسبت عالیای است! شما میدانید که این پیغمبر در انجام وظیفهاش هیچ کوتاهی نکرد. او بود که با زحمات خود، شما را از پستترین مراتب زندگی اجتماعی به اوج عزت و افتخار رساند. او پیامش را با بیم دادن توأم کرد. در امر هدایت توجه دادن به عواقب وخیم کار نادرست بیشتر از ذکر منافعِ ترک آن کار مؤثر است.
مثلاً برای جلوگیری از استعمال سیگار در جامعه میتوانند بگویند: «سیگار نکشید تا بدنتان سالمتر بماند و نشاط بیشتری داشته باشید.» این یک نوع تبلیغ است. نوع دیگر تبلیغ این است که بگویند: «از ضررهای استعمال سیگار ابتلاء به سرطان، ناراحتی دستگاه تنفس و دستگاه گوارش است.» این روش دوم خیلی بیشتر مؤثر است. از اینرو پیغمبران همیشه به انذار اهمیت بسیار میدادهاند. این روش را «نذارة» میگویند.
حضرت میفرمایند: پیغمبر اکرم وقتی پیامش را آشکار میکرد توأم با انذار و بیم دادن بود تا در مردم بیشتر اثر بگذارد و مبتلا نشوند به عواقب شومی که مشرکین به آن مبتلا شدند. او برای رساندن پیامش از انواع وسایل ممکن استفاده کرد. وقتی میخواهند کسی را به کاری تحریک کنند گاهی از پشت سر او را هل میدهند و گاهی از پیشرو لباسش را میکشند. پیغمبر از همه روشهای ممکن استفاده کرد و هیچ راهی را فروگذار نکرد. هر چه میتوانست تلاش کرد که شما را هدایت کند و از بدبختی نجات دهد.
روش او همان روشی بود که قرآن به آن امر میفرماید. مردم را با حکمت (با مطالب یقینی قطعی) و با موعظه (پند و اندرز نیکو) دعوت میکرد به راهی که خدا برای او تعیین کرده بود.
این فرمایشات مقدمهای است برای اینکه مردم خدمات پیامبر را به یاد آورند و بدانند که پیغمبر چه حقی بر گردن آنها دارد و کسی که اکنون با آنها سخن میگوید کسی است که میخواهد آن راه را ادامه دهد و مردم را به آن راه ببرد و دلش میسوزد از اینکه مردم از مسیری که پیامبر به آنها نشان داده بود برگردند و آن هدایتی را که خدای متعال به وسیله پیامبرش به آنها عطا کرده بود فراموش کنند.