به گزارش خبرنگار مهر، حسن انصاری در یادداشتی جدید، به نقد مختصر کتابی درباره رویداد غیبت حضرت ولیعصر (عج) منتشر شده توسط انتشارات بریل پرداخته است.
انصاری پژوهشگر تاریخ و تفکر اسلامی و نویسنده کتابهایی چون «بررسیهای تاریخی در حوزه اسلام و تشیع»، «گنج پنهان، شرح احوال و آثار علامه مرحوم سیدعبدالعزیز طباطبایی یزدی» و مصحح کتابهایی چون «التفصیل لجمل التحصیل» اثر سلیمان بن عبدالله خراشی و «شرح المقدمة فی الکلام» اثر ابوالقاسم عبدالرحمان بن علی حسینی است. او هماکنون مدرس میهمان مدرسه مطالعات تاریخی مؤسسه مطالعات پیشرفته پرینستون است و در شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز عضویت دارد.
این یادداشت را در ادامه بخوانید:
در کتاب Encounters with the Hidden Imam in Early and Pre-Modern Twelver Shīʿī Islam نوشته آقای امید قائم مقامی که به تازگی بریل منتشر کرده بحثی آمده به تفصیل درباره محتوا و جزئیات توقیع آخر نایب چهارم حضرت ولی عصر (عج) که به نظرم جای تأمل و نقد دارد. ایشان معتقدند تعبیر «الغیبة التامة» که در نسخه غیبت شیخ از این روایت (توقیع) دیده میشود گو اینکه طبق تصریح خود شیخ بر اساس روایت شیخ صدوق است صورت تحریف شده تعبیر «الغیبة الثانیة» است که در متن چاپی «کمال الدین» صدوق دیده میشود. ایشان با قطعیتی بالا این تغییر شکل را کار خود شیخ طوسی و یا یکی از واسطههای او در روایت شیخ صدوق میدانند (ص ۱۰۵). این بحث مهمی است. چرا که اگر تعبیر طوسی درست نباشد به نحوی نشان میدهد غیبت امام عصر در دوران دوم غیبتی کامل نیست و دست کم برخی میتوانند خدمت حضرت برسند و یا حتی شاید ادعای نمایندگی و سفارت کنند.
اینجا اصل روایت را به نقل از شیخ صدوق میآوریم:
«حدثنا أبو محمد الحسن بن أحمد المکتب قال: کنت بمدینة السلام فی السنة التی توفی فیها الشیخ علی بن محمد السمری - قدس الله روحه - فحضرته قبل وفاته بأیام فأخرج إلی الناس توقیعا نسخته:
بسم الله الرحمن الرحیم یا علی بن محمد السمری أعظم الله أجر إخوانک فیک فإنک میت ما بینک وبین ستة أیام فاجمع أمرک ولا توص إلی أحد یقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبة الثانیة فلا ظهور إلا بعد إذن الله عز وجل وذلک بعد طول الأمد وقسوة القلوب، وامتلاء الأرض جورا، وسیأتی شیعتی من یدعی المشاهدة، ألا فمن ادعی المشاهدة قبل خروج السفیانی والصیحة فهو کاذب مفتر، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم.
قال: فنسخنا هذا التوقیع وخرجنا من عنده، فلما کان الیوم السادس عدنا إلیه وهو یجود بنفسه، فقیل له: من وصیک من بعدک؟ فقال: لله أمر هو بالغه. ومضی رضی الله عنه، فهذا آخر کلام سمع منه.»
مرحوم غفاری در تصحیح خود در پاورقی همین روایت تصریح میکند که در برخی نسخهها به جای تعبیر الغیبة الثانیة، الغیبة التامة آمده است. آقای قائم مقامی اذعان میکند که در یکی از نسخههای کتاب که خود دیده گزارش غفاری در پاورقی را درست یافته است. تصحیح آقای غفاری بر اساس همه نسخههای شناخته شده کتاب نیست و متأسفانه ایشان کهنترین نسخهها را در این تصحیح مورد استفاده قرار ندادهاند. من هم اکنون فرصت این را ندارم که به بررسی این روایت در نسخههای موجود و دستیاب «کمال الدین» بپردازم اما در کتاب خودم درباره امامت و غیبت (چاپ بریل) تأکید کردم که تعبیر موجود در نسخه چاپی آقای غفاری صرفاً یک تصحیف بیش نیست. آقای قائم مقامی تصحیف «التامة» به «الثانیة» را بعید و دور از ذهن دانستهاند. چنین نیست. اتفاقاً طبق اصول تصحیف و اصول شناخته شده نسخههای خطی اینجا این «التامة» است که در برخی نسخههای کمال الدین به «الثانیة» تصحیف شده. متبادر اولی به ذهن کاتبان در سیاق روایت بالا، «الثانیة» بوده و نه «التامة» و آنها به اشتباه «التامة» را «الثانیة» خواندهاند و این احتمالی است کاملاً معقول. سیاق روایت هم همین را تأیید میکند: کل روایت و متن توقیع در اینجا از تمام شدن دوران ارتباط میان امام غایب با مؤمنان و عدم وجود هیچ گونه جانشینی برای مقام نیابت و سفارت و عدم مشاهده تا عصر ظهور سخن میراند و معلوم است که مقصود در این سیاق غیبت تامه بوده و در اینجا تعبیر «الغیبة الثانیة» بی معنی است. بنا بر شماره گذاری غیبتها نیست که توقیع درست در پایان عصر غیبت اول، از غیبت دوم یاد کند.
وانگهی، آقای قائم مقامی منابع دیگر این روایت را در کتابهای شیعی نشان داده و اشاره کردهاند که آنها بیشترشان ورسیون طوسی را برگزیدهاند. این کار بر اساس سیاستی خاص صورت نگرفته. عمده منابعی که ایشان نام بردهاند به «کمال الدین» صدوق دسترسی داشته و یا از صدوق در روایتشان نام بردهاند. «اعلام الوری» از طبرسی و احتجاج آن دیگر طبرسی تعبیرشان «الغیبة التامة» است در حالی که منبعشان کمال الدین بوده که به شرح ایضا قطب راوندی است در الخرائج والجرائح که آن هم تعبیر الغیبة التامة دارد. همین طور است کتاب الثاقب للمناقب ابن حمزة. همه این منابع نوشتهها و تألیفاتی خراسانی و رازیاند و میدانیم که آنان بیشتر از عراقیها در سده ششم قمری به آثار شیخ صدوق دسترسی داشتهاند و در همین کتابها بهرهوری از کمالالدین و دیگر آثار شیخ صدوق به وفور دیده میشود. (برای این روایات، نک: معجم احادیث الامام المهدی، ج ۴ ص ۳۱۷ تا ۳۱۸. در اینجا روایات موافق با نسخه طوسی را از منتخب الأنوار المضیئة و همچنین الصراط المستقیم هم نقل میکند.) بنابراین تحریف یاد شده کاری است متأخر و ناشی از اشتباه برخی کاتبان کتاب کمال الدین.
نکته آخر اینکه در صفحات ۱۰۷ و ۱۰۸ کتاب، آقای قائم مقامی در رد اظهارات آقای امیر معزی در خصوص این روایت میفرمایند که روایت بالا نمیگوید هر کس مدعی نمایندگی امام غایب در دوران غیبت تامه (به تعبیر ایشان غیبت دوم) و قبل از ظهورست دروغگویی مفتر است؛ بلکه این روایت صرفاً اظهار میکند کسی که مدعی دیدن آن حضرت در این مدت است دروغگو است. روشن است که حق با آقای امیر معزی است. در سیاق متن توقیع و روایت السمری، سخن از جانشینی و وصایت برای مقام سفارت و نمایندگی است و اینکه بعد از دوران اول دیگر کسی نماینده و سفیر حضرت نخواهد بود و هر گونه ارتباطی در این چارچوب در این روایت نفی میشود. به همین دلیل هم هست که در این روایت از تعبیر «المشاهدة» و نه «الرؤیة» استفاده شده است. ولله الحمد أولا وآخرا.