به گزارش خبرگزاری مهر، در سومین قسمت از ویژه برنامه «سوره؛ فصل نهج البلاغه» درباره موضوع «نسبت و ارتباط قرآن و نهج البلاغه» با مجید معارف استاد دانشگاه تهران و حدیث پژوه بحث و گفتگو شد.
پیش از آغاز گفتگو، در آیتم نقد وبررسی ترجمه و شرحهای نهج البلاغه، ترجمه علی موسوی گرماروی از نهج البلاغه مورد نقد و بررسی قرار گرفت سپس دیانی از معارف پرسید که قرآن کلام خداوند و کلام بیهمانندی است اما درعین حال یک نسبتی هم بین قرآن و نهج البلاغه برقرار است؛ از نظر مبناشناسی چگونه میتوانیم این دو متن را باهم مقایسه کنیم؟
معارف پاسخ داد: در بررسیهای تطبیقی هردو کتابی را میتوان باهم مقایسه کرد؛ در جنبه معارفی خیلی مرسوم است که قرآن را با کتابهای آسمانی و مقدس گذشته مقایسه کنند و اشکالی هم ندارد ولی احتیاط هم لازم است. گاهی هم قرآن را با کتابهای بشری مقایسه میکنند که در این صورت آموزههایی از قرآن را با آن کتاب بشری مقایسه میکنند مثلاً میگویند مقایسه آموزههایی از قرآن با فلان کتاب ملاصدرا. پس در دنیای علم این مسائل جاافتاده است اما در مورد نهج البلاغه مقداری کار ما سادهتر است و نمیگوییم ارتباط آموزههای قرآن با نهج البلاغه چون نهج البلاغه، سخنان امام علی (ع) و ایشان هم شاگرد پیامبر (ص) است. علم حضرت رسول (ص) هم که علم الهی است. امیرالمومنین (ع) به شهادت تاریخ کسی است که از کودکی در دامان در پیامبر تربیت و بزرگ شده و همیشه حتی در حرا هم دنبال پیامبر (ص) بوده است. بنابراین چون ما با چنین فردی در ارتباطیم به خودمان اجازه میدهیم که بگوییم بررسی ارتباط قرآن و نهج البلاغه. امیرالمومنین (ع) درجریان شأن نزول روز به روز و آیه به آیه قرآن است و از چنین دانش والایی از قرآن برخوردار است. ایشان هیچ چیز را فراموش نمیکرد چون مشمول دعای خاص رسول خدا بود.
دیانی گفت: ما دو عبارت مشهور داریم؛ یکی اینکه نهج البلاغه دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق است و دیگری اینکه نهج البلاغه را اخ القرآن در بین شیعیان مینامند. این دو عبارت را چگونه ارزیابی میکنید؟
این استاد دانشگاه تهران گفت: درباره این تعبیر که نهج البلاغه اخ القرآن است من به عنوان نهج البلاغه پژوه خیلی منشأ و ریشهش را ندیدم و فکر میکنم سخنی است که مشهور شده ولی ریشه حدیثی ندارد. در مورد تعبیر دیگر که گفتند نهج البلاغه دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق است، ابن ابی الحدید درمقدمه شرح نهج البلاغه نوشته ولی گوینده را معرفی نکرده است. از زمانی که قرآن کریم به عنوان آیه و معجزه نازل شد یکی از دغدغهها و کنجکاویهای دانشمندان این بود که قرآن از چه جهتی معجزه است؟ از اولین وجههایی که درباره اعجازقرآن به ذهن دانشمندان رسید مسئله فصاحت و بلاغت بود؛ به این معنا که قرآن کریم از لحاظ فصاحت و بلاغت دارای اعجازاست و نظیر ندارد. کتابهایی مثل دلایل الاعجاز و اسرار البلاغه عبدالقاهر جرجانی به همین منظور نگاشته شده است. در این کتابها شاخصه، ملاک و معیار بلاغت مشخص شده است. ایجاز، اطناب، تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز از جمله مسائل بلاغی قرآن است که دانشمندان استخراج کردند.
معارف ادامه داد: آنچه که علمای ما میگویند این است که بلاغت مراتب دارد. مثلاً رمانی میگوید بلاغت سه مرتبه دارد؛ پایین، متوسط و اعلا. بلاغت قرآن در اوج است و کسی نمونهای از ایجاز و اطناب و تشبیهش را ندارد. خود سیدرضی هم گفته که منتخبی از بلیغ ترین سخنان امام علی (ع) را میآورد. هیچ کلامی از لحاظ اعجاز به پای قرآن نمیرسد و از این جنبه قرآن بی همتاست ودیگران را دعوت به مسابقه میکند ولی هیچ کتابی نمیتواند در این مسابقه پیروز شود. ما میتوانیم سایر سخنان را در مرتبه بلاغت با قرآن کریم بسنجیم و وقتی به متون اهل بیت مثل صحیفه سجادیه یا نهج البلاغه میرسیم این متون با قرآن کریم قابل مقایسه میشوند. در مقابل امیرالمومنین (ع) هم کسانی خواستند خطبههایی تولید کنند اما با شکست مواجه شدند چون خطبههایشان تقلیدی بود. مثلاً ابن نباته مصری خواست مثل امیرالمومنین (ع) یک خطبه جهادی بگوید اما نتوانست و شکست خورد. به همین دلیل هم میگویند که نهج البلاغه فوق کلام مخلوق است.
مجری برنامه سپس پرسید آیا امیرالمومنین (ع) صرفاً شأن تفسیری نسبت به قرآن دارند و صرفاً خواستند برخی آیات را تفسیر کنند به بیان دیگر ایشان در کلام خودشان چگونه با قرآن نسبت برقرار میکنند؟
این حدیثپژوه گفت: از توفیقات بنده تألیف کتاب «ارتباط نهج البلاغه وقرآن» است که متن درسنامه من در دوره کارشناسی ارشدم در رشته علوم حدیث است و دراختیار دانشجویان قرار دارد. پیش ازهرچیز باید بگویم ارتباط قرآن و نهج البلاغه یک ارتباط دوسویه است. نهج البلاغه به یک معنا بخشی از احادیث قولیه شیعه است وبراساس آمار بیشتر احادیث شیعه هم قولیه هستند. نهج البلاغه نماد کوچکی از احادیث قولیه امام علی (ع) است. پیامبر اسلام (ص) برای صحت و سقم حدیث قاعده عرضه به قرآن را به ما یاد دادند. پس آنچه از نهج البلاغه به قرآن عرضه میشود مهر تائید میگیرد و خدمت قرآن به نهج البلاغه میشود.
دیانی در ادامه بحث خدمت قرآن به نهج البلاغه از معارف پرسید که چگونه میشود که نهج البلاغه و قرآن باهم مغایرت ندارند و همه چیز از قرآن پاسخ مثبت میگیرد؟
معارف گفت: به لحاظ مبانی وقتی امیرالمومنین (ع) در سایه دانش قرآنی مسلط به مفاهیم قرآن باشد اعم از اینکه استناد به قرآن بکند یا نکند توقعی غیر از این نداریم که آموزههای نهج البلاغه و سخنان امیرالمومنین (ع) ترجمان دوباره ای از خود قرآن باشد ولی در عین حال جدای از این پیش فرض، خطبههای نهج البلاغه را که در زمینههای مختلف است دسته بندی میکنیم میبینیم که به آموزههای قرآنی شبیه است البته برخی افراد اختلافاتی هم به دست آوردند و مثلاً میگویند در قرآن و نهج البلاغه دنیا مذمت شده ولی در نهج البلاغه، دنیا غلیظتر مذمت شده است و امام علی (ع) دنیا را بیشتر نکوهش کرده است البته همه این اختلافات توجیه علمی و زمانی شده است. نهج البلاغه بازتابی ازسخنان امام علی (ع) در شرایط جامعه پس از رحلت پیغمبر به فاصله ۲۵ سال است که متأسفانه در این سالها اتفاقات بسیاری افتاده است مثلاً فتوحات بسیاری نصیب مسلمانان شد و در اثر این فتوحات عنائم بسیاری سرازیر به مدینه و بین اصحاب پیغمبر توزیع و یک نوع دنیازدگی بین مردم رایج شد.
این نویسنده و پژوهشگر در ادامه گفت: بنابراین خدمتی که قرآن به نهج البلاغه میکند این است که وقتی نهج البلاغه را به قرآن از نظر معارف و مطالبش عرضه میکنید میبینید که قرآن آن را تائید میکند و اختلافی بین این دو وجود ندارد.
دیانی در این میان گفت: در برخی از قسمتها هم استنادات امیرالمومنین (ع) را به قرآن برای تقویت کلام خودش میبینیم به این موارد هم اشاره میکنید.
که معارف پاسخ داد: امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه به مناسبتهایی استناداتی به قرآن میکند. استناداتش به سه شکل کلی شناسایی شده است؛ استشهادی، اقتباسی و تلویحات. استشهاد جایی است که امیرالمومنین منشأ را ذکر میکند و میگوید خدا گفت؛ چیزی که امروزه از آن به عنوان «نقل قول مستقیم» یاد میشود. اقتباسی جایی است که مثلاً آیهای از قرآن را اقتباس میکند مثل خطبه ۸۷. وقتی که فقط ردپایی از قرآن میبینیم استناد تلویحی میشود. در این شکل از استناد، گوینده میتواند در پیکره آیه تصرفات لفظی کند و در بافت کلامش، نشانهای از آیه وجود دارد و نه عین آن و از این تلویحات فراوان در نهج البلاغه وجود دارد.
دیانی در ادامه از معارف خواست به بحث خدمتهای نهج البلاغه به قرآن بپردازد.
معارف نیز گفت: نهج البلاغه به مثابه تفسیری بر قرآن است. ما یک شکل تفسیر داریم با عنوان تفسیر ترتیبی یا کلاسیک که مفسر به شکل ترتیبی یا موضوعی آیات را تفسیر میکند؛ اگر قرار باشد به این معنا بین قرآن و نهج البلاغه نسبت سنجی کنیم، نهج البلاغه، تفسیر قرآن نیست و کسی هم چنین ادعایی ندارد اما به یک معنای دیگر، نهج البلاغه تفسیری برای قرآن است و آن معنا اینگونه است که نوعی تفسیر معنوی از قرآن است. یکی از زیباترین جلوههای تفسیری امیرالمومنین از نهج البلاغه خطبه ۲۱۶ این کتاب است. در این خطبه تفسیر امام علی (ع) از سوره تکاثر بیان شده است. ابن ابی الحدید قسم خورده است: من طی پنجاه سال هزار مرتبه این خطبه را خواندم و هردفعه که خواندم برایم جدید بود. پس نهج البلاغه میتواند به برخی از اختلافات تفسیری هم فیصله بدهد. مثلاً در مورد همین سوره تکاثر اختلاف تفسیری وجود دارد در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه امیرالمومنین درباره و خطاب به مردگان میگویند: ای کاش اینها به قصد عبرت آموزی به قبرستان میرفتند نه فخر فروشی. آیا این مردم به جنگهای پدرانشان افتخار میکنند؟ آنها که هلاک شدند و از بین رفتند. القصه ما از نهج البلاغه در حوزه تفسیری اصول و روش تفسیری استخراج میکنیم که خود این اصول شامل چهار موردند؛ جامعیت، تدبر در قرآن و پرهیز از تفسیر به رأی، اصل استنتاق و اطلاعات تاریخی.