پژوهشگر و مدرس فلسفه گفت:ما در آخر الزمان به چنین نشانه‌هایی برای نگه داشتن ایمان در دل‌هایمان نیاز داریم چرا که آخرالزمان زمانه ای بحرانی است و بسیاری از افراد ایمانشان ضعیف است.

خبرگزاری مهر -گروه دین و آئین- سمانه نوری زاده قصری: برنامه زندگی پس از زندگی، امسال نیز مهمان خانه‌های مردم در ماه رمضان است و نظرسنجی‌های سازمان صداوسیما نشان می‌دهد تاکنون در صدر برنامه‌های پرمخاطب افطار سیما قرار گرفته است.‌

«زندگی پس از زندگی» برنامه‌ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماورا محصول شبکه چهار سیما برای لحظات عرفانی افطار است. «زندگی پس از زندگی» روایت افرادی که در تجربه‌ی مرگ تقریبی، از کالبد جسم خارج شدند و عالم برزخ را درک کردند و بازگشتند. در این برنامه با سفر به نقاط مختلف ایران و جهان، مخاطبان برنامه مهمان روایت‌های شگفت‌انگیز تجربه گران مرگ تقریبی از عالم غیب می‌شوند.

در روزهای اخیر در شبکه‌های اجتماعی میان موافقان و مخالفان رویکرد برنامه بحث‌های متعددی در گرفت و هر کدام به بیان دلایل موافقت و مخالفت خود پرداختند. بر همین اساس با سید مهدی ناظمی قره باغ؛ پژوهشگر و مدرس فلسفه مدیر مدرسه عالی علوم انسانی روزگار نو به گفتگو نشستیم که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید:

*آیا بیان تجارب معنوی و مذهبی در فرهنگ اسلامی و ایرانی کار مذمومی است؟

تاریخ ما نشان می‌دهد که در فرهنگ اسلامی و هم سایر فرهنگ‌های دینی این تجارب وجود داشته است. مؤمنان چون این تجارب برایشان مهم است آن را بیان و بخشی از آن را مکتوب می‌کردند که تجارب عرفانی هم محسوب می‌شود. این تجارب فرد عموماً با استاد و مراد خودش مطرح می‌شود و ملاحظات خاصی در این بین خواهد بود. به طور کلی تجربه‌ای که بیان نشود وجود ندارد و تجربه مذهبی باید بیان شود. اینکه این تجارب گفته می‌شود؛ امکان بررسی پیدا می‌کند و تفسیر و تعبیر آن پیام، به دست هرکسی رقم می‌خورد.

*مرگ آگاهی و مرگ باوری چه میزان در فرهنگ اسلامی و الهی اهمیت دارد؟

اساساً مرگ و معاد دو موضوع به هم نزدیک و جدایی ناپذیر ادیان الهی هستند و حتی ادیان غیر توحیدی اگر دچار انحرافات نشده بودند این مساله جزئی از آنها بود. مرگ و توجه به آن و این امر که انسان چطور روزی با این زندگی باید خداحافظی کند و چطور این زندگی اصل نیست از نکات کلیدی ادیان است.

این امور باید گفته شود و رسانه ملی به طور جدی باید به آن بپردازد و این تجربه‌ها ثبت شود. چرا بسیاری از افرادی که در دفتر کرامات آستان قدس رضوی حاجاتشان برآورده شده و ثبت شده را رسانه نشان نمی‌دهد؟

با این دو مفهوم انسان دچار پوچی و نیست انگاری نمی‌شود بلکه زندگی خودش را که محدود و غایتی را در آن کشف نمی‌کند به زمان و مکان دیگری منتقل می‌کند. اصل مرگ اندیشی محور همه ادیان بوده است. انسان عصر مدرن بنای تفکرش غفلت و از یاد بردن مرگ شده است در تقابل با مرگ اندیشی حاضر است. از آنجایی که تاریخ ما یک تاریخ غربی است تغافل از مرگ سکه رایجی است و به اشکال مختلف از این حقیقت که انسان باید روزی از همه داشته‌هایش خداحافظی کرده و برود غفلت می‌ورزند.

اما دین شدیداً تشویق می‌کند انسان به مرگ خودش بیاندیشد و آن را در آغوش بگیرد. برای نمونه در خطبه‌ها و حکمت‌های نهج‌البلاغه مکرر در خصوص مرگ توضیح می‌دهد و یادآوری می‌کند که مرگ ما را روزی با خودش خواهد برد. در یکی از خطبه‌ها حضرت امیر (ع) جزئیات حال محتضر و آنچه که به انسان می‌گذرد را توصیف می‌کند که بسیار تکان‌دهنده است.

بنابراین مرگ اندیشی در نصوص دینی تاکید شده و انسان مؤمن نباید مرگ را رها کند و بخشی از آن معاد است که باید نسبت به آن تفکر کند.

*در روایات در خصوص سختی‌های دهشتناک مرگ صحبت کردند اما در برنامه زندگی پس از زندگی بیشتر در خصوص نورها صحبت شده و گویا مرگ را تلطیف شده بیان کرده است؟

برای این افراد مرگ کامل رخ نداده است و این افراد در کما بوده‌اند و از کما به زندگی برمی‌گردند به همین خاطر روح به طور کامل تعلقش را از دست نداده است و همانطور که در تجارب دیده شده عبور از یک تونل در عمده این تجارب ذکر می‌شود.

تونلی که به هر حال انسان باید برای مرگ کامل آن را طی کند تا تعلق او از بدن جدا شود. مرگ به طور طبیعی هولناک است و البته استثناهایی نیز وجود دارد از جمله شهدا. برای شهدا مرگ شیرین است و آن احوالی که برای مرگ گفته شده حتی احوال شب اول قبر برای انسانی که شهید می‌شود مستثنی است.

در روایات کلیات را بیان می‌کند اما در تجربه‌های نزدیک به مرگ هر کسی تجربه‌های شخصی خودش را بیان می‌کند. خداوند این اجازه را داده که فردی تجربه شخصی خودش را داشته باشد و نکته‌ای را بفهمد. قرار نیست ابعاد تجربه‌های شخصی عمومیت داده شود.

اینکه کسی ائمه را می‌بیند قرار نیست همه ما ائمه (ع) را در ابتدای مسیر ورود به عالم دیگر ببینیم. پس آنچه که در احادیث بیان شده کلیات مرگی را بدون توجه به استثناها و ابعاد شخصیتی توضیح می‌دهد اما وقتی فردی خودش تجربه می‌کند آن مرگ آنچه را که برایش محتمل بوده تجربه می‌کند و این بنا به هر فرد که تا چه اندازه در دنیا رشد کرده و چطور آدمی باشد فرق خواهد کرد.

انسی که می‌بینیم افراد با اهل بیت (ع) دارند به او کمک می‌کند و عمده اینها تا قبل از خاکسپاری و تجربه شب اول قبر خواهد بود. از آنجا که مرگ کامل می‌شود، ما اطلاعاتی نداریم و بعد از مرگ کامل کسی برنمی گردد. البته در قرآن کریم آیاتی داریم یکی از پیامبران مرگ کامل را تجربه می‌کند و بعد دوباره زنده می‌شود. همچنین در رجعت نیکان و اولیای خدا موقع ظهور امام دوازدهم از عالم برزخ برگشته و زنده می‌شوند. حضرت عیسی (ع) نیز یکی از انبیای قدیم را به اذن الهی زنده کرد. این استثناهایی است که به گوش ما رسیده اما در تجارب مذهبی اتفاقات حول محور نزدیک به مرگ رخ می‌دهد.

مشابه این امر در کتاب داستان‌های شگفت شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب می‌تواند روشنگر این قضیه باشد. مرحوم دستغیب در فضای سکولاری که در جهان تقویت می‌شود و مؤمنان می‌ترسند که از تجارب معنوی خود حرف بزنند داستان‌هایی که روایت‌های مشخصی داشت نقل کرد. واجب است کتاب داستان‌های شگفت شهید دستغیب را همه بخوانند و در آنجا داستان‌هایی شگفت انگیزی بیشتر از این برنامه تعریف می‌کند

*برخی تجربه‌های نزدیک به مرگ را فاقد امکان راستی آزمایی دانسته‌اند آیا این اشکال درست است؟

هیچ تجربه شخصی قابل راستی آزمایی نیست. در حال حاضر شما به آسمان نگاه می‌کنید و پرنده‌ای را می‌بینید که عبور می‌کند. من هم به آسمان نگاه می‌کنم و پرنده‌ای را می‌بینم که عبور کرده است آیا تجربه شما برای من اثبات شده است؟ نه. چون خودم تجربه کردم احتمال می‌دهم که شاید شما راست میگویید. تجربه شهودی هیچ وقت قابل راستی آزمایی نیست. اهمیت مساله زمانی خودش را نشان می‌دهد که دعوای قضائی رخ می‌دهدیک جایی که کار به قضاوت می‌کشد در آنجا شهادت‌ها غیر قابل راستی آزمایی هستند و چون غیر قابل راستی آزمایی است فرد دست بر روی کتاب مقدس گذاشته و قسم می‌خورد، وقتی قسم خورده می‌شود باز قاضی وظیفه دارد که به علم اینکه آن شهادت درست بوده برسد. هیچ تجربه شخصی قابل راستی آزمایی نیست بلکه با توجه به تجارب می‌شود آن را تفسیر کنید. اگر انسانی بی دینی باشیم بدیهی است تجارب را نمی‌پذیریم و آن را توهم و هر چیز دیگری نامگذاری می‌کنیم. ولی کسی که اعتقادات دینی دارد و در کما است خبر می‌دهد چه اتفاقاتی بوده است نمی‌تواند تنها مساله درون مغزی برایش شکل گرفته باشد.

*برخی معتقدند برنامه زندگی پس از زندگی دین را از خالی از تعالیم و ابعاد اجتماعی‌اش می‌کند و دین فردی را ترویج می‌کند آیا این تلقی صحیح است؟

ربطی ندارد. هر بخشی از دین ترویج شود می‌توان کسی بگوید چرا آن را ترویج کرده‌اید؟ بدیهی است هر برنامه‌ای یک حرفی را می‌تواند بیان کند و هزاران سخن دیگر را نمی‌تواند بگوید. رسانه‌های جمهوری اسلامی یک بخشی را سال‌ها مغفول رها کرده است. ببینید هیچ وقت افراد سکولار و بی دین مشکلی ندارد که ما بیاییم در خصوص نظر اسلام در موضوع اقتصاد صحبت کنیم. اما اگر بخواهیم یک نظریه اسلامی درباره اقتصاد داشته باشیم مانع تراشی می‌کنند. مانند شهید سید مرتضی آوینی که نظریه اقتصاد صلواتی را که از جبهه‌ها وام گرفته بود را بیان می‌کرد.

لاجرم باید به تجربه متفاوت یک انسان مؤمن توجه کنیم و برای این به تجربه متفاوتش از زندگی بپردازیم و باید تجارب شخصی آنان را از زندگی بازگو کنیم. فردی که عمری در راه اهل بیت (ع) بوده است خداوند در شرایط خاص برای او استثنا قائل می‌شود. مشابه این امر در کتاب داستان‌های شگفت شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب می‌تواند روشنگر این قضیه باشد. مرحوم دستغیب در فضای سکولاری که در جهان تقویت می‌شود و مؤمنان می‌ترسند که از تجارب معنوی خود حرف بزنند داستان‌هایی که روایت‌های مشخصی داشت نقل کرد. واجب است کتاب داستان‌های شگفت شهید دستغیب را همه بخوانند و در آنجا داستان‌هایی شگفت انگیزی بیشتر از این برنامه تعریف می‌کند و نشان می‌دهد چطور یک انسان وقتی سلوک مذهبی داشته باشد در زندگی خودش چه اتفاقات شگفت انگیزی رخ می‌دهد این اتفاقات باید بیافتد تا دل ما قرص شود. دین امری نیست که با استدلال‌های ریاضی و منطق ارسطویی بخواهد اثبات شود دین همیشه یک راه بوده و باید در این راه قرار گرفت، تجربه‌اش کرد و این تجارب را با عقل تفسیر کرد.

ما در اسلام اینگونه آموخته‌ایم که هر نوع تجربه رخ می‌دهد باید آن را تفسیر کنیم در قرآن هر اتفاقی که می‌افتد سریع بعدش آن را تفسیر می‌کند. در احادیث و فرهنگ اسلامی نیز اینچنین است و این تجارب را فرد عالم و متخصص تفسیر می‌کند و خود فرد تجربه‌گر مقداری بیشتر آن را تفسیر می‌کند چرا که پیام بزرگی به او داده شده است و یک تجربه عینی هم است که آن فرد لمس کرده است.

* برنامه‌هایی نظیر زندگی پس از زندگی تا چه میزانی باید در سبد تولیدات برنامه‌های تلویزیونی وجود داشته باشد؟

امیدوارم به این نوع برنامه‌ها که جایش در صدا و سیما خالی بود بیشتر پرداخته شود. این برنامه‌ها تنها تجارب نزدیک به مرگ را بیان کرده است اما تجارب معنوی انسان‌ها خیلی بیشتر است و تجارب مذهبی را تقریباً همه افرادی که با معنویت و مذهب زندگی می‌کنند لمس کرده‌اند.

این امور باید گفته شود و رسانه ملی به طور جدی باید به آن بپردازد و این تجربه‌ها ثبت شود. چرا بسیاری از افرادی که در دفتر کرامات آستان قدس رضوی حاجاتشان برآورده شده و ثبت شده را رسانه نشان نمی‌دهد؟ ما در آخر الزمان به چنین نشانه‌هایی برای نگه داشتن ایمان در دل‌هایمان نیاز داریم. زمانه ما در آخرالزمان بحرانی است و بسیاری از افراد ایمانشان ضعیف است و به دلیل سختی‌های آخرالزمان باید این دست از فعالیت‌ها بیشتر رواج پیدا کند.