خبرگزاری مهر -گروه دین و آئین- فاطمه کهربائی: امروز دوازدهم اردیبهشت سالروز شهادت استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری است. شهید آیت الله مرتضی مطهری از معدود اندیشمندان معاصری است که موضوعات آثار گفتاری و نوشتاری وی تنوع گستردهای را شامل میشود. از این جهت است که مطالعه آثار ایشان مخاطب را در جنبههای مختلفی به رشد و آگاهی میرساند.
به مناسبت سالروز شهادت استاد مطهری با قاسم پورحسن عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتگو در خصوص عدالت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در اندیشه شهید مطهر پرداختیم که در ادامه حاصل آن را میخوانید:
قاسم پورحسن در گفت و گو با مهر در خصوص عدالت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی در اندیشه شهید مطهری بیان داشت: از دهه ۳۰ شمسی متفکران ما گرایش زیادی به نگاههای عدالت محورانه داشتند؛ استاد مطهری هم استثنا نبود. گرایش عدالت محورانه سه رهیافت اصلی در این ۷۰ سال از دهه ۳۰ در ایران شکل داده بود. یک رهیافت، رهیافت اسلامی بود که بسیاری از متفکران اسلامی مساله عدالت را زیربنای جامعه آرمانی اسلامی میدانستند که حتی محققی مثل مرحوم حکیمی معتقد بود که بدون عدالت، ساختن یک جامعه اسلامی بی معنا است. یعنی شالوده حقیقی جامعه دینی عدالت است و اگر جامعهای نتواند عدالت را تحقق ببخشد به هیچ وجه حتی جامعه اسلامی نیست چه برسد به جامعه دینی. محمدتقی شریعتی، دکتر شریعتی، استاد مطهری، مرحوم طالقانی و علامه طباطبایی در درون این دیدگاه قرار داشتند و مطهری به دلیل رویکرد انضمامی به دین و گرایشهایی که به حوزههای اجتماعی داشت، عدالت را یک مفهوم انتظامی و متافیزیک صرف نمیدانست و حتی در کتاب عدل الهی وقتی میخواهد درباره خداوند و عدل حرف بزند نه در ذیل عنایت خدا بلکه یکی از اوصاف خدا مطرح میکند که ثمره و دستاوردش را در جامعه انسانی می بیند.
وی افزود: رویکرد دوم، رویکردی بود که نگاه چپ بود. سوسیال بود و این نگاه چپ یک نگاه فراگیر در دهه ۲۰ ایران بود. در درون جنبشهای چپ این ظهور کرده بود و حتی خود مرحوم شریعتی وقتی که ابوذر مینویسد وقتی دارد ویژگی بنیادین جامعه اسلامی را بیان میکند از اسلام سوسیالیستی سخن میگوید. دغدغه اش سوسیالیست نیست. دغدغه اش عدالت است. اما عدالت را در درون نگاه سوسیالیسم می بیند. یعنی چون تحقق پیدا کرده است آن را پر اهمیت می بیند و تلاش میکند تا به طور کلی شیعه را هم بر اساس عدالت تفسیر کند که رأس این تفسیر نگاهش به امیر المومنین و نهج البلاغه است که مطهری هم در سیری در نهج البلاغه همین دیدگاه را دارد. در تفسیر خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه همین را تاکید میکند که از دیدگاه امیر المومنین عدالت مهمتر از قدرت است. برای اینکه امیرالمومنین فرمود که بالاترین حقی که خداوند در جامعه بین قدرت و مردم ایجاد کرده مساله حق و عدالت است. اگر پرچمهای عدالت به اهتزار دربیاید سنتهای دینی میتواند جاری شود و الا جاری نمیشود این تصریح استاد مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه است در تفسیر خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه است.
پورحسن اضافه کرد: دیدگاه دوم که چپ است دیدگاه غالب ایران بوده در دهه ۲۰-۳۰. حتی آل احمد و دیگران که البته مطهری با این نگاه مخالف است و مخالفتهایش با مرحوم شریعتی از این حیث به لحاظ بنیانهای فکری است. یعنی معتقد است که در درون دین اسلام، ما رهیافت عدالت داریم و نیازی نیست عدالت را از نیاز سوسیالیسم بگیریم و با دین پیوند بزنیم. نگاه سوم نگاهی بود که مغرب زمین به واسطه انباشتی که از قدرت و آزادی به وجود آمده بود و غفلتی که از عدالت شده بود تحت تأثیر متفکران غرب چشمگیر بود و برای کسانی که نگاهی به دوره جدید، عقلانیت جدید و غربی داشتند معتقد بودند دیدگاه لیبرالیسم میتواند خودش را در پرتو عدالت بازسازی کند.
بازخوانی دینی راهکاری اساسی است
این استاد دانشگاه اظهار داشت: این سه رهیافت در جامعه ما وجود داشت. رهیافت اسلامی و رهیافت چپ بسیار نیرومند بود و مطهری تلاش کرده بود که با نقد نگاههای لیبرالیستی و نگاههای چپ، بازخوانی اساسی را به واسطه دینی که از لحاظ فکری به علامه طباطبایی داشت دستاوردهای مطهری را باید در ذیل علامه طباطبایی دید. و خود مطهری هم تاکید میکند که هر چه دارم از علامه طباطبایی است و این فهم، فهم درون دین است اما بر بنیادهای عقلانیت. نه بر بنیادهای افراط و تفریط. لذا از این حیث است که خوانش مطهری از عدالت اجتماعی یا عدالت اقتصادی یا عدالت توزیعی میتواند پر اهمیت باشد و در بسیار از آثار مطهری این خودش را نشان میدهد.
وی تصریح کرد: متفکران ما به واسطه شکستهای پیاپی جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش مشروطه و ظهور استبداد پهلوی اول و همچنین شکست نهضت صنعت ملی شدن نفت، یک سرخوردگی در اینها ایجاد شده بود و برای همین عدالت روی آوردند. این شکستها سبب شده بود تا تنها به مفهوم عدالت توجه نکنند بلکه به عدالتی که تحقق پیدا کند تمرکز داشتند. یعنی از نگاه متافیزیکی و نظری و انتزاعی در باب عدالت عبور کردند و به سمت عدالت انضمامی و ملموس حرکت کردند. لذا اینجا است که مطهری هم متوجه عدالت اقتصادی است هم اجتماعی.
پورقاسم اضافه کرد: البته در حوزه عدالت اقتصادی دیدگاه مطهری واجد نقدهایی است اما در حوزه عدالت اجتماعی چون دیدگاه مطهری عمدتاً برگرفته از منابع اصلی اسلامی است یعنی متون قرآن و نهج البلاغه است به این لحاظ جلوه کرده و علاقمندان زیادی را به خودش جلب کرده که میشود در پرتو بازخوانی عقلانی از متون اسلامی عدالتی را تعریف بکنیم که درد و رنج بشر را کم بکند. این یکی از بنیادهای مهم تفکر علامه طباطبایی و مطهری در باب دین است. یعنی از دیدگاه آنها درست است که ما در جستجوی دین باید خاستگاه الهی را جستجو کنیم. اما ثمره و دستاورد این جستجو چه باید باشد؟ دین باید برای جامعه صلح بیاورد. آرامش بیاورد. شأنیت انسان را بیاورد. کرامت انسان را بیاورد و به عبارت دقیق درد و رنج بشر را کم کند و الا دین ثمرهای نخواهد داشت. دین چطور میتواند درد و رنج بشر را کم کند با استقرار عدالت. بدون عدالت نمیتواند. شما هر مقدار نصیحت بکنید دستور اخلاقی بدهید درد و رنج بشر با تحقق عدالت از بین خواهد رفت.
قدرت بدون پشتوانه اخلاق سلطه است
این مدرس دانشگاه خاطر نشان کرد: امیرالمومنین علیه السلام در خطبه ۳۳ نهج البلاغه وقتی ابن عباس می پرسد حالا که قدرت دست مان آمد ما میتوانیم در پرتو قدرت حق مان را بگیریم؟ فرمایش امیرالمومنین (ع) این است که ابن عباس! قدرت فی نفسه ارزشی ندارد. عین همین فرمایش در تعبیر علامه طباطبایی و مطهری است. نظام قدرت چیرگی ندارد؛ بلکه نظام عدالت چیرگی دارد. قدرت فی نفسه ارزشی ندارد مگر اینکه شما بتوانید به قدرت، عدالت تزریق کنید و قدرت مقهور قدرت اخلاق شود. این یکی از معضلاتی است که امروز هم در دنیای اسلام با آن رو به رو هستیم. قدرت بدون پشتوانه اخلاق، قدرت بدون پشتوانه عدالت، سلطه است. غلبه است، چیرگی است. نه قدرتی که با فرزانگی باید توأم شود.
پورقاسم گفت: بر همین مبنا استاد مطهری دست به خوانش مجدد سنت اسلامی میزند. علامه طباطبایی سنن النبی مینویسد و وقتی دارد از شیعه حرف میزند عنوان میکند معارف شیعه سراسر عقلی است و مطهری شاهد این دستاوردهای علامه طباطبایی است. لذا مطهری را جدا نمیتوان خواند. مطهری را باید در درون این منظومه فکری که متفکران اسلامی همچون آیت الله بروجردی، حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی و دیگران در آن قرار دارند و کوشیدند در دوره جدید، بازخوانی نیرومندی از سنت اسلامی به دست دهند. لذا مطهری هم این دیدگاه را قبول دارد و در آثارش هم بیان میکند. که اگر شما از اسلام عدالت را بردارید با یک دین ناقصی رو به رو میشوید که هیچ دستاورد اجتماعی نخواهد داشت. لذا از دیدگاه مطهری، عدالت اجتماعی، از عدالت اقتصادی مهمتر است. نه اینکه عدالت اقتصادی مهم نباشد بلکه در ذیل این عدالت است که عدالت اقتصادی را میتوان به دست آورد. یعنی اگر شما در جامعه نتوانید شأن انسان را رعایت کنید، میزان و مراتب انسان به گونهای باشد که انسانی دفن شود و انسانی ارباب گونه در جامعه وجود داشته باشد به عدالت نمیرسید. دقیقاً تعبیری که مطهری درباره تفاوت میان آزادی معنوی با آزادی طبیعی دارد همین است.
وی بیان داشت: همین نگاه در متفکران دیگری مانند علامه جعفری وجود دارد. از دیدگاه علامه جعفری که متأثر از علامه طباطبایی است وقتی تفاوت میان حیات طبیعی و حیات معقول را مطرح میشود حیات طبیعی در آن عدالت نیست. بلکه در آن سلطه است که علامه طباطبایی در اعتباریات هم میگوید ولی حیات معقول عدالت است و حیات معقول است که با آموزههای اسلام سازگار باشد. مطهری معتقد است که خود عدالت مورد ستایش همه است اما در باب تحقق است که ما باید آن را جستجو کنیم. از این لحاظ است که مطالعات انضمامی و مطالعات عینی مطهری در بابت تحقق عدالت سبب شده است که امروز مطهری را به عنوان یکی از متفکران پیش گام در جستجوی عدالت بدانیم.
آگاهی بخشی به جامعه، گام اول تحقق عدالت
وی در خصوص ساز و کارهای تحقق عدالت اظهار داشت: متفکران مغرب زمین یکی از نزاعهایشان در باب مساله چگونگی به کار بستن عدالت بود و مطهری با توجه به آگاهی نسبی که از متفکران مغرب زمین دارد و از طرفی پای در سنت اسلامی دارد سه مرحله را برای تحقق عدالت در آثارش مورد توجه قرار میدهد. مرتبه اول آگاهی است که مطهری حتی در باب تمدن اسلامی معتقد است ما نمیتوانیم از وضعیت انحطاط بیرون بیاییم مگر اینکه ابتدا جامعه آگاهی پیدا کند. مطهری معتقد است که حکمت نظری، فرزانگی و آگاهی در جامعه اسلامی گام اول است. یعنی اگر مطهری کوشش میکند که بگوید دچار غفلت شدید چرا در خواب هستید چرا بیدار نمیشوید این فقط یک خطابه نیست یعنی معتقد است تا زمانی که واجد بیداری و آگاهی نشویم، نمیتوانیم به اهمیت عدالت توجه پیدا کنیم. این گام اول است که میتواند پای در سنت اسلامی داشته باشد چرا که در آیات قرآن مساله بیداری و آگاهی اهمیت بسیار زیادی دارد و هم متفکران غربی معتقدند که دوره جدید آنها بر اساس التفات به آگاهی شکل گرفت.
استاد مطهری معتقد است که یکی از وظایف متفکران اسلامی این است که میراث اسلامی را دوباره بخوانند. دست به بازخوانی این سنت بزنند
این پژوهشگر ادامه داد: گام دومی که استاد مطهری بیان میکند بازجست در آموزههای اسلامی است. یعنی مطهری معتقد است با توجه به مطالعهای که در مغرب زمین داشتم دیدگاه غربی ناکارآمد است یا ناپسند است. از دیدگاه شهید مطهری ما شالودههای کافی و بسنده در آموزههای اسلامی در باب چگونگی تحقق عدالت داریم. از نظر او این گونه نیست که شما ابتدا یک جامعه اسلامی به وجود بیاورید بعد عدالت را تزریق کنید. اصلاً بدون عدالت جامعه اسلامی تحقق پیدا نمیکند. این مساله مهمی است. فوق العاده مهم است. یعنی اگر شما واجد نظام دانایی مبتنی بر عدالت نباشید جامعه مطلوب به وجود نمیآید. پس از دیدگاه مطهری بازخوانی آموزهها برداشت میشود. به همین دلیل مطهری معتقد است بسیاری از کسانی که به عدالت چپ سوسیال و غرب روی آوردند آگاهی درستی از آموزههای اسلامی ندارند که این نگاه مطهری شامل همان نقدهایی است که به مرحوم شریعتی دارد. یعنی معتقد است که ما نمیتوانیم با دیدگاه گروهی چون ماسینیون و دیگران از عدالتی که در اندیشههای پیامبر اکرم (ص)، آیات قرآن و امیرالمومنین است (ع) به آن دست پیدا کنیم. لذا مطهری معتقد است که یکی از وظایف متفکران اسلامی این است که میراث اسلامی را دوباره بخوانند. دست به بازخوانی این سنت بزنند.
حق و عدالت اولی از قدرت است
پورقاسم تاکید کرد: گام سوم این است که ما تا زمانی که نتوانیم دانایی، فرزانگی و نگاه صحیح به عدالت را بر قدرت غلبه دهیم به نتیجه نخواهیم رسید. این یکی از چهرههای مانیفست خطبه ۲۱۶ است. یعنی در خطبه ۲۱۶ امیرالمومنین (ع) در بالای هرم، اول حق و بعد عدالت و بعد قدرت را لحاظ میکند. از دیدگاه مطهری فرمایش امیر المومنین (ع) به این دلیل درست است که اگر جامعهای مبتنی بر این گونه باشد یعنی ابتدا مبتنی بر حق و حقیقت باشد بعد عدالت و بعد در انتهای اینها قدرت قرار بگیرد، در آن صورت است که شما میتوانید عدالت را تحقق ببخشید. چون قدرت چیرگی بر شما ندارد بلکه عدالت چیرگی دارد این طرح سه مرحله دقیقاً مانند هرم است. که در رأس هرم چه چیزی قرار بگیرد. از دیدگاه مطهری در این هرم عدالت بالاتر از قدرت است. و عدالت است که میگوید چه قدرتی. این چه قدرتی همانی است که سهروردی در پایان کتاب المطارحات بیان میکند اگر قدرتی با فرزانگی توأم بشود جامعه نورانی خواهد شد. لذا از دیدگاه استاد مطهری ما میتوانیم مساله عدالت را بیرون از نظریه پردازیهای انتزاعی در جامعه تحقق ببخشیم در صورتی که به اهمیت عدالت آگاهی داشته باشیم و بنیادهای اسلامی را مبنا قرار دهیم و وارونگی نسبت به قدرت و عدالت و حق ایجاد کنیم.