سالن کودک در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، یکی از بخش‌های پرمخاطب و پرمراجعه است و رفع نواقص این بخش برای استفاده هرچه بهتر کودکان و نوجوانان از این پتانسیل لازم است.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: با مادری صحبت می‌کردم که سه فرزند داشت. یکی شیرخوار، یکی ۵ ساله و یک نوجوان. از نمایشگاه کتاب صحبت کردم. از خوبی‌ها و نقاط ضعفش. در پاسخم گفت پس من نفهمیدم سود کردم یا ضرر که امسال قید مراجعه به نمایشگاه کتاب را زدم. این جمله مرا به فکر فرو برد که برای پاسخ دقیق چه باید گفت. من یک خبرنگارم که از دید خودم تجربیاتی در ذهنم کسب کرده‌ام اما باید از کسی جویا شوم که نگاه جامع‌تری در این موضوع دارد. سراغ چند نفر رفتم. با آنها تماس گرفتم و برای یک نشست با محوریت همین موضوع از آنها دعوت کردم که به خبرگزاری بیایند.

سمیه (بهار) دهقان‌زاده خبرنگار سالن کودک نمایشگاه کتاب امسال بود. معصومه توکلی کارشناسی ارشد فلسفه تعلیم و تربیت و فعال حوزه کتاب که در سالن کودک در غرفه مشاوره کتاب کودک فعال بود. او مادری است که حدود ده سال است که در حوزه تولید محتوا و معلمی کتابخوانی و فعالیت‌های نقد و بررسی کتب کودک فعال است. زهرا محسنی فرد هم که یک مادر است. دانشجوی دکترای جامعه شناسی است و با تجربه کارشناسی کتب کودک در مجمع ناشران انقلاب اسلامی چند سالی است که مطالعه کتاب کودک را در تجربه خود داشته است. او هم هر روز در غرفه مشاوره کتاب در سالن کودک و نوجوان نمایشگاه کتاب امسال حضور داشت.

خانم محسنی‌فرد در ابتدای صحبت گفت: «کتاب می‌تواند ابزاری باشد برای تقویت فرزندان ما. از این جهت که آنها را به یک کنشگری تبدیل می‌کند که قبل از هر اقدامی فکر می‌کند. کنشگری که اهل تفکر هست، اهل تعقل هست و این می‌تواند به نهاد خانواده کمک کند و تنها چیزی که مهم است این است که این انتخاب کتاب و فرایند مربوط، در ریل درستش باشد. باید کتاب خوب شناسایی شود. کتاب خوب انتخاب شود و کتاب خوب خریداری شود. اما قدرت خرید هم موضوعی نیست که بتوانیم بی‌خیالش شویم. باید در نظر داشت که قدرت خریدی وجود داشته باشد تا تمام این موارد محقق شود. پس خانواده باید در این مسیر یاری و خانواده تقویت شود. ما در فضای آسیب‌های اجتماعی چیزی به نام ریشه کن کردن نداریم اما کنترل می‌توانیم داشته باشیم. برای تقویت نهاد خانواده و بحران‌های اجتماعی که در کشورمان خواهیم داشت این موضع می‌تواند مورد توجه قرار گیرد.»

چرا حیف شد نیامدی

دهقان‌زاده پاسخ داد: «در این دوره از نمایشگاه کتاب، سالن کودک و نوجوان فرم خوبی داشت، بچه‌ها رغبت داشتند که ساعت‌های زیادی را در آن حضور داشته باشند. غرفه‌های جنبی (غرفه‌ای که برای فروش کتاب به پا نشدند) خوبی داشت. مثلاً کارنامه نشر که در یک چادر در کنار سالن کودک بود، کارهای جالبی می‌کرد. تازه‌های نشر را ارائه می‌دادند و در مورد این کتاب‌ها با کارشناسان غرفه صحبت می‌کرد. داستان‌گویی می‌کردند و کتاب‌های خوب را معرفی می‌کردند. در تعامل با بچه‌ها کتاب مناسب سن و علاقمندی او را معرفی می‌کردند. یکی می‌گفت رنگش خوب باشد. یکی می‌گفت داستان خوب باشد، یکی می‌گفت بامزه باشد و… غرفه پرمشتری‌ای بود و بچه‌ها دوست داشتند ساعت‌ها آنجا باشند. بعضی از غرفه‌ها هم در بستر سرگرمی برای کودک کار فرهنگی انجام می‌شد. غرفه فرهنگسرای کتاب هم غرفه جنبی خوبی بود و تمرکزش روی کودک و نوجوان بود. هم بازی و سرگرمی بود و هم نمایشگاهی از دستاوردهای دانش‌آموزان.

غرفه دیگری هم برای دهه هشتادی‌ها بود. این غرفه مخصوص نوجوان‌ها بود که در مواجهه با مشاوره کتاب، بچه‌ها در این سنین بیشتر مقاومت دارند. روش کارشان این طور بود که یک سوال را در ذهن نوجوانان ایجاد می‌کردند: «چه بخوانم؟» در کنار سوالت دیگری که برای نوجوان ایجاد می‌کردند از قبیل: «چه بپوشم؟» «چه بخورم؟» این سوال هم جای می‌داند. در همین غرفه کتاب‌های مناسب سن نوجوان هم معرفی و ارائه می‌شد. از آنجایی که نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، بزرگترین رویداد فرهنگی کشور است و بهره بیشتر را شهروندان تهرانی می‌برند، خیلی مهم است که چطور باید از این رویداد بهره ببرند.

یکی از غرفه‌ها در چیدمان دکور خلاقیت خوبی داشت. قفسه‌هایی بود که در آن بادکنک‌های رنگی داشت. دکور جذابیت داشت. غرفه دیگری بود که متن کتاب‌ها را بچه‌ها نوشته بودند و خود بچه‌ها هم تصویرگری کرده بودند و یا کتاب‌هایی در نمایشگاه دیدیم که بچه‌ها خودشان ترجمه کرده بودند. بچه‌هایی ۶-۷-۸ ساله. یکی از غرفه‌ها مثلاً کتاب ویژه برای طنز کودک ارائه می‌دادند. مطلب قابل توجه برای من این بود که غرفه‌های اطلاع رسانی در سالن کودک در گوشه‌های مختلف وجود داشت برای راهنمایی والدین کودک و نوجوانان برای پیدا کردن کتاب یا ناشر مد نظرشان.

محسنی فرد هم در ادامه نکات مثبتی که گفته شد اضافه کرد: ناشران مثل سال‌های گذشته، خودشان برای غرفه‌ها طراحی‌های جالب انجام داده بودند اما با زمینه نامناسب در و دیوار سالن کودک تفاوتش به چشم می‌آمد.

اتفاق خوب نمایشگاه غرفه مشاوره کودک بود. (غرفه‌ای که خودم در آنجا مستقر بودم) در این غرفه ما با تعامل با افراد ابتدا متوجه ذائقه و سلیقه او می‌شدیم و بعد از آن کتاب‌های مناسب او را معرفی می‌کردیم. مخاطب ما کودک و نوجوان بود یا مادر و پدر و یا حتی مادربزرگ و پدربزرگ و مربی‌های کودک، برای ما فرقی نداشت. چیزی که مهم بود اینکه کتاب مورد بحث برای کودک یا نوجوان است و متناسب با اهداف ویژه‌ای، دارد انتخاب می‌شود. پیشنهادات هم لزوماً محدود به کتاب‌ها و یا محصولات انتشاراتی که داخل نمایشگاه هستند، نبود. به هر ترتیبی برای‌مان آشنایی با کتاب‌های خوب حوزه علاقه‌اش مهم بود. برای ما مهم بود که ابعاد مختلف را بررسی کنیم و بهترین را به خانواده توصیه کنیم. مثلاً یک کتاب با ترجمه‌های مختلف و انتشارات مختلف در نمایشگاه آمده بود. ما بهترین ترجمه و مناسب‌ترین کیفیت را با پایین‌ترین قیمت توصیه می‌کردیم.»

همان بهتر که نیامدی

محسنی فرد در پاسخ به این جمله گفت:

«-اگر مادری باشم که بچه شیرخوار داشته باشم و با فرزندم به نمایشگاه می‌آمدم، حتماً برای شیر دادن فرزندم دچار مشکل می‌شدم. نه محلی برای شیر دادن وجود داشت و نه محلی برای تعویض پوشک و… از طرفی ورود به سالن کودک با مشقات زیادی همراه بود چون ورودی سالن کودک با پله بود و اگر کسی می‌خواست با کالسکه وارد سالن بشود باید مسیر زیادی را طی می‌کرد و سالن را دور می‌زد تا به سطح شیب‌دار برسد. البته که به طور کلی و نه فقط برای مادران شیرخوار و کودکان و مادربزرگ و پدربزرگ‌های مسن، بلکه برای هیچ گروهی محلی برای استراحت وجود نداشت. مادران شیرده دائماً در غرفه‌مشاوره کتاب (که من در آنجا حضور داشتم.) می‌آمدند و از فضای غرفه ما استفاده می‌کردند.

-سالن انتخاب شده برای این گروه، دسترسی‌اش خوب بود اما به نسبت شبستان و باقی سالن‌ها سقف کوتاهی داشت و نور کمی. ظاهر بتنی در و دیوار سالن از جلوه‌های بصری کار می‌کاست. به هر حال مخاطب این سالن کودکان هستند. به نظرم می‌شد سالن تر و تمییزتری را به این حوزه اختصاص داد. چون یکی از پرمخاطب‌ترین و پرفروش‌ترین حوزه‌های نشر همین سالن است. بیشترین ترجمه‌ها، بیشترین بازنشرها و بیشترین فروش کتاب در این حوزه است.

-یک اتفاق دیگری که در نمایشگاه بود این بود که دو انتشارات برجسته، پرکار و فعال حوزه کتاب کودک که کتاب‌های خوب و با قیمت مناسب دارند، در نمایشگاه امسال حاضر نبودند. «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» و «پرنده آبی» جای‌شان در نمایشگاه خیلی خالی بود.

-از تلخ‌ترین ابعاد نمایشگاه امسال، که به چشمم می‌آمد پایین آمدن قدرت خرید مردم بود. من برای این اتفاق پیشنهادهایی به خانواده‌ها داشتم: این‌که کتاب‌ها را انتخاب کنند و در بازه‌های زمانی دیگر خریداری کنند. یا اشتراکی با چند نفر کتاب را بخرند و از آن استفاده کنند و یا با ثبت نام در کتابخانه‌ها، از کتاب‌های داخل کتاب‌خانه‌ها امانت گرفته و از لذت کتاب‌خوانی بی‌بهره نمانند.

-یکی دیگر از اتفاقات اذیت کننده در نمایشگاه امسال این بود که تابلوهای راهنمای راهروها در روز پنجم نمایشگاه تازه نصب شد. تا قبل از نصب تابلوها در نمایشگاه برای پیدا کردن یک غرفه بی‌نظمی خیلی زیاد بود.

-بوفه و یا فروشگاه مواد غذایی هم کم بود و بسیاری از مواقع پاسخگوی نیاز مراجعین نمایشگاه نبود.

-همچنین تابلوهای راهنمای مکان‌های مهم مثل محل سرویس بهداشتی و یا اتاق مشاوره و خروج و بوفه و یا… نبود. حتی سیب زمینی سرخ‌کرده معرف نمایشگاه هم صف‌های طولانی داشت.»

دهقان‌زاده هم گفت: «قدرت خرید مردم را به چشم دیدم که کم شده است. مادران بسیاری بودند که کودکان کتاب‌خوان و مشتاقی داشتند اما متأسفانه قدرت خرید کافی نداشتند. کودکی که بسیار مشتاق بود و دوست داشت کتاب‌ها را داشته باشد اما محدودیت مالی خانواده مانع این دسترسی می‌شد.»

ای کاش می‌آمدم

محسنی فرد می‌گفت: «یکی از مادران به من گفت: «نیامدم چون نمی‌توانستم کتابی بخرم!» بعد از تمام شدن نمایشگاه در صفحه خودم یک سلسله استوری گذاشتم و در مورد خدمات غرفه مشاوره کتاب کودک صحبت کردم. مادران زیادی از این طریق به من گفتند که ای کاش می‌آمدم فقط با کتب آشنا می‌شدم. حداقل بعد از نمایشگاه از نمایندگی انتشارات کتاب‌ها را تهیه می‌کردم.

از نظر من مهم‌ترین اتفاقی که در نمایشگاه می‌افتد این است که با تازه‌های نشر و یا کتاب‌های خوب انتشارات مختلف آشنا می‌شوند. اما لزوماً همه آنها را نمی خرند. مادر و پدرها باید بدانند که برای خرید کتاب برای کودک، خود کودک الزاماً کتاب خوب را نمی‌تواند انتخاب کند. ملاک کودکان برای انتخاب کتاب خوب هنوز به‌درستی شکل نگرفته و برای رسیدن به بلوغ این انتخاب، باید زمان داشته باشند. برای انتخاب کتاب در نظر داشته باشید که ابتدا محدوده‌ای از کتب مد نظر (که مورد تأیید شماست) را به او ارائه دهید و به کودک در این محدوده حق انتخاب دهید.

باید بدانیم که کارکرد نمایشگاه کتاب با فروشگاه کتاب متفاوت است. اگر انتشاراتی را در نمایشگاه می‌بینید که در شرایط عادی هم در دسترس هستند، نمایشگاه در این بخش برای شما آورده خاصی ندارد.(شاید تخفیفی که روی محصولات دارد خوب باشد) آن بخش از نمایشگاه نکات خوب و دستاورد بهتری برای او دارد که مربوط است به انتشارات شهرستانی‌ای که به راحتی در دسترس ما نیستند و یا انتشاراتی که مثلاً کانونی است که نه کتابش به راحتی دست کتاب‌فروشی‌ها می‌رسد و نه خودش فروشگاه و شعبه فعالی دارد. یا موقعی که دنبال موضوع خاصی هستیم که کتابی در این موضوع منتشر شده، اما راحت پیدا نمی‌شود.

یکی از اتفاقات مهم دیگر نمایشگاه کتاب دیدارهایی است که رخ می‌دهد. دیدار مخاطبان یک انتشارات با دبیر نشر یا مسئولین آن بخش. دیدار افراد با نویسندگان محبوب کتاب‌های دوست‌داشتنی.

در کل اگر بخواهم حضور در نمایشگاه را پیشنهاد بدهم یا رد کنم، حتماً توصیه به آمدن خواهم داشت، اما با یک الزامات خاصی.»

دهقان زاده گفت: «مثلاً باید مواردی را برای حضور در نظر بگیرند، مثل:

۱- روزهای اول نمایشگاه در آنجا حاضر نباشیم.

۲- در روزهای اول نمایشگاه از طریق چند رسانه بی‌طرف روایات و گزارش‌ها را دنبال کنیم و اطلاع ضمنی از شرایط نمایشگاه داشته باشیم.

۳- قبل از عزیمت به سمت نمایشگاه با کودک صحبت کنیم و برای مواجهه با سختی‌های خستگی نمایشگاه او را آماده می‌کنیم.

۴- روزهای پایان هفته حضور پیدا نکنیم. چون شلوغی جمعیت کودک را اذیت می‌کند.»

آنچه باید بدانیم

محسنی فرد ادامه داد: «برای سن نوجوان از قبل از نمایشگاه باید برنامه‌ریزی شود و تصمیم‌گیری‌ها انجام شود. تجربه این نمایشگاه به من گفت که نوجوانان با ذهن آماده و هدف مشخص وارد نمایشگاه می‌شوند. مشاوره داخل نمایشگاه برای بسیاری از مراجعین خوب بود اما تعداد نوجوانانی که انتخاب‌شان را کرده بودند و آمده بودند هم قابل توجه بود.

-برای کودکان زیر ۷ سال در نظر داشته باشیم که حتماً باید بدانیم به کدام ناشرها می‌خواهیم سر بزنیم. از لیست کتاب‌هایی که لازم داریم تا خوراکی‌هایی که مورد توجه کودک‌مان است باید حواسمان باشد که با خود همراه داشته باشیم. همراه داشتن بطری آب خیلی مهم است. برای بچه‌های کوچک که زود خسته می‌شوند حتماً کالسکه بیاورند. (مثل تدابیری که برای پیاده روی اربعین باید داشت)

حواسمان باشد در برنامه خود رفتن به غرفه‌هایی که کتاب‌ها و نویسندگان مورد علاقه کودک را دارند، قرار دهیم. همین‌طور غرفه‌هایی که نقاشی می‌کشند و بازی می‌کنند و یا قصه‌گویی می‌کنند و… را در برنامه گردش در نمایشگاه بگذاریم.

یکی از روش‌های ماندگار کردن و دوست داشته شدن کتاب از سمت کودک این است که همراه با کتاب، خاطرات شیرین و دوست‌داشتنی‌ای برایش رقم بخورد. نمایشگاه کتاب یکی از همین پتانسیل‌هاست. اینکه با کتاب خاطره شیرین داشته باشد و به بچه خوش بگذرد و یا هر اتفاقی که خاطره خوب و ماندگاری باقی بماند مهم است.»

توکلی گفت: «نمایشگاه کتاب را الزاماً با هدف خرید کتاب نباید بیایید. اینجا یک رویداد فرهنگی است که یک اتمسفر دارد و تجربه آن برای مادر و پدر و کودک و دیدارها و گفتگوهایی که رخ می‌دهد، که در شرایط عادی به راحتی و بدون هماهنگی مقدور نیست، شیرین و تکرار نشدنی است. گفتگوی بی‌واسطه با تولید کنندگان کتاب. مثلاً در غرفه نشر چشمه خود خانم حریری بی واسطه هر روز بودند و برای ارتباط با ایشان به راحتی می‌توانستید در نمایشگاه حضور پیدا کنید. یا مثلاً در مورد فلان بازی که تولید کردند نظرتان را انتقال دهید. مثل اینکه بگویید: «از نظر من به این دلایل این بازی چند بار مصرف نیست و..» برای ادامه مسیر ناشران این کارها بسیار مفید است.

نباید انکار کنیم که مشتریان حرفه‌ای برای خرید از این فضا بهره نمی‌برند. مشتریان غیرحرفه‌ای که به ما مراجعه می‌کردند، بعد از توصیه چند کتاب که برای‌شان لیست می‌کردیم، به ما می‌گفتند: «همین کافیه!» نه به این معنا که دانشش کافی است. به این معنا که بیشتر از این نمی خرم. این غیرحرفه‌ای ترین رفتار ممکن است برای خرید و تعامل با کتاب. کتاب باید در سبد دائم خانواده قرار گیرد و برای نیاز افراد پاسخگو باشد. هر فرد به صورت مداوم باید درگیر کتاب و کتاب‌خوانی باشد و این مهم جز به صورت رفت و آمد مداوم طی مدت زمان مشخص در فروشگاه‌های کتاب، رخ نمی‌دهد.

نمایشگاه کتاب رویدادی است برای رسیدن ادم‌های مربوط به کتاب. جایی برای دیدار خانواده کتاب! کسی که خود را جزئی از این خانواده می‌داند حتماً خودش و فرزندانش را به این رویداد دعوت می‌کند. انگار در یک ویترین بزرگ همه چیزهای مربوط به کتاب را داریم. چیزهایی در آن هست که هیچ جای دیگری پیدایش نمی‌کنیم.

خیلی از آدم‌ها اعتقاد دارند نمایشگاه آسیبی است به اکوسیستم کتاب. اما باید دقت کنیم که مطالعه دقیق پدیده، علت ضعف نشر ما نیست بلکه معلول نشر ماست. اگر نمایشگاه جذابیت‌های دنیای نشر و کتاب را به مردم ارائه ندهد، مردم مشتری کتاب نمی‌شوند. پس فروشگاه‌های دائمی کتاب، روز به روز از مشتری‌های‌شان کاسته می‌شود.

توصیه آخر هم برای خانواده‌هایی است که خیلی با کتاب مأنوس نیستند. آنها هم می‌توانند بعد از دریافت هدایا از غرفه‌های مختلف نمایشگاه، گشت و گذار وبازی‌های جانب، در کنار فرزند خود، به خرید کتب مد نظرشان بپردازند. واقعه نمایشگاه کتاب با این رویدادهای جانبی، بازی و هدیه و سرگرمی و گفتگو و.. بخشی از این قشر را به مشتری دائمی و حرفه‌ای کتاب تبدیل می‌کند.

حیف این نمایشگاه که…

یکی از نقدهایی که به نمایشگاه امسال وارد می‌دانم این است که برخی از انتشارات کتاب‌های خوبی داشتند اما تعداد کتاب‌هایشان زیاد نبودند، به دلیل کم بود تعداد کتاب‌ها به انتشارات مذکور غرفه تعلق نگرفته بود. حیف است واقعاً. کتاب خوب کم هم باشد، وجود و عرضه اش ارزشمند است. از نظر من مسئولین نمایشگاه کتاب بالاخص در سالن کودک، مؤلفه کمی کتاب‌های منتشر شده را کنار بگذارند و مؤلفه کیفی را جایگزین کنند.

حساب ما

محسنی فرد: «غرفه ما فقط برای مشاوره کتاب کودک بود و بارها به ما تذکر داده شده بود که دقت کنید مردم اینجا ننشینند تا غرفه شلوغ نشود. اما ما که می‌دیدیم خیلی‌ها خسته‌اند چاره‌ای جز تخطی از این موضوع نداشتیم. یادم هست یک مادربزرگ و پدربزرگ ترکمن آمدند در غرفه مشاوره، با همان لباس‌های زیبا و سنتی و چشم‌نواز. از ما اجازه گرفتند: «ما اجازه داریم بنشینیم؟ چون خسته شدیم» و ما هم با چای و بیسکوئیت از ایشان پذیرایی کردیم تا خستگی‌شان در برود. کمی نشستند و ما هم با ایشان گپ زدیم. وقتی خواستند برخیزند و بروند به ما گفتند: «حساب ما چقدر شد؟» ما هم متعجب شدیم و گفتیم: «نوش جان‌تان!» اما از هم‌صحبتی با ایشان هم لذت بردیم.»

نمی‌دانستم خواندنم خوب است

دهقان‌زاده نقل می‌کرد: «کودک کاری به غرفه‌ای آمده بود در حالی که دستش یک جعبه آدامس بود.

-خاله آدامس بخرید.

-نمی‌خواهیم.

-خاله یه آدامس.

-نمی‌خواهیم. می‌خوای کتاب بخوانیم با همدیگر؟

-سواد ندارم.

-اشکال نداره با هم می‌خوانیم.

یک کتاب ساده و سبک را آوردیم و باهم شروع کردیم به خواندن. در نهایت تعجب متوجه شدیم چقدر خوب دارد می‌خواند. گفتیم: «تو که گفتی سواد نداری؟» گفت: «شش ماه است که برادرم به من سواد یاد می‌دهد اما نمی‌دانستم اینقدر خواندنم خوب است.» با هم داستان گفتیم و داستان نوشتن را تمرین کردیم. در آخر هم چند جلد کتاب به او هدیه دادیم و رفت. به قدری حالش خوب بود که جعبه آدامسش را فراموش کرد ببرد. صدایش کردم و گفتم بیا این را یادت رفت. با خوشحالی آدامس‌ها را گرفت و رفت.