به گزارش خبرگزاری مهر، آئین گرامیداشت محمدعلی اسلامی ندوشن توسط خانه اندیشمندان علوم انسانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، بنیاد اندیشه و احسان توحید، مؤسسه فرهنگی و اجتماعی اندیشه روشن ندوشن و کانون یزد و با حضور جمعی از اصحاب فرهنگ و ادب ایران، برگزار شد.
مطلبی که در ادامه میآید، متن سخنرانی رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم در این مراسم است.
با عرض سلام و اظهار خوشوقتی از حضور در این مجلس گرامی به روان نویسندهای گرانمایهای که خردمندانه ایران را دوست میداشت، سلام و درود میفرستم. نویسندهای که هرگز از یاد ایران غافل نشد و همواره سفارش میکرد که ایران را از یاد نبرند. طبیعی است که ایران هم او را از یاد نَبرد. دکتر اسلامی که بود و چه کرد؟
ابتدا بگویم که چه کرده است زیرا آدمی کار و کردار خویش است. او یک عمر برای فرهنگ و ایران و فرهنگ ایرانی قلم زد و یکی از ایرانیترین ادیبان و نویسندگان معاصر ایران بود که من شناختم. مقصودم از ایرانی بودن این نیست که او تعصب قومی و نژادی داشت و ایران را برتر از اقوام و کشورهای دیگر میدانست. او به دیگران و غیر ایرانیان به خصوص به فرهنگ جدید احترام میکرد بلکه هَمِّ خود را مصروف شناخت فرهنگ ایران و توجه دادن ایرانیان به عظمت این فرهنگ و ادب کرد ولی دامنه کار خود را به پژوهشهای ادبی در ایران محدود نکرد. آثار مهمی از نویسندگان و شاعران اروپا را ترجمه کرد. آثار شاعران و نویسندگانی چون بودلر، شکسپیر و توماس مان. و ترجمه گلهای بدی و ملال پاریس از ترجمههای درخشان اوست. از نمایشنامه اَبر زمانه و اَبر زلف هم چیزی بگویم که آن را با توجه به یک افتضاح بزرگ جاسوسی نوشت و با طنز و طیبت وجهی از نسبت میان اخلاق و سیاست را نشان داد. او مرد سیاست نبود و هرگز در هیچ گروه سیاسی وارد نشد. وقتی جوان بود بعضی از نزدیکترین دوستانش وابسته به حزب توده یا عضو مؤثر آن حزب بودند. در آن زمان یعنی در دهه بیست و سی بسیاری از روشنفکران به این حزب رو کرده بودند اما دکتر اسلامی در این حزب و در هیچ حزب و فرقه سیاسی و به طور کلی در کار سیاست وارد نشد و استقلال رأی خود را حفظ کرد.
او به اتحاد جماهیر شوروی خوشبین نبود و اثبات درستی نظر خود را در حادثه کودتای ۲۸ مرداد و سالهای بعد از آن دید. اتحاد شوروی در ابتدا اطلاعات نادرست و گمراه کننده در مورد کودتا داد و پس از کودتا شاخه نظامی حزب توده را قربانی کرد و طلب شوروی بابت استفاده از راهآهن سرتاسر ایران را که به دولت دکتر مصدق نداده بود، به دولت کودتا داد. در نظر دکتر اسلامی کودتای ۲۸ مرداد نه فقط مصیبتی برای ایران بود بلکه او به نحو سر بسته به کودتاگران هم میگفت که فرجام کارشان شکست است.
گفته شد که دکتر اسلامی سیاسی نبود اما درک واقع بینانه و روشنی از سیاست داشت و بر اهمیت و نفوذ سیاست بخصوص مقام آن در ایران و اثرش در زندگی مردم تاکید میکرد و این درک و دریافت او را در میان روشنفکران ممتاز کرده بود. چنین نویسندهای چگونه میتوانست به سیاست بیاعتنا باشد و در عین حال از سیاست بگوید و بنویسد؟ این را بدانیم که سیاسی نبودن و نظاره کردن به کار سیاست و سیاستمداران بس دشوار است. کسی که هیچ شغل سیاسی ندارد و به هیچ ایدئولوژی و گروه و حزب سیاسی وابسته نیست و میخواهد به کارهای سیاسی نظر کند و آثار و نتایج کارشان را باز شناسد و آن را به مردمان بگوید و مخصوصاً به آنان تذکر دهد که آنها در برابر حکومت چه مسئولیتی دارند باید زبان و بیان خاص داشته باشد و دکتر اسلامی واجد آن بود. اکنون به اجمال بگویم که دکتر اسلامی که بود؟
دکتر اسلامی ادیب و شاعر و نویسندهای بود که با قلم و نوشتههایش در جان و روح خوانندگانش نفوذ کرد و شاید خود در جان و روانش چیزی داشت که متعلق به مردم، ایران و ایرانیان بود که میتوانست درد ایران را باز گوید و به این جهت آثارش با رغبت و علاقه خوانده میشد و خوانده میشود. او که از کودکی با شعر و ادب فارسی آشنا شده بود، برای ادامه تحصیل به دانشکده ادبیات نرفت و درس حقوق خواند. او در حقوق دکتری گرفت و مهمتر و معنی دارتر اینکه داوطلب شغل دانشگاهی نشد. در بعضی دانشکدهها درس میداد اما تا زمانی که دکتر فضل الله رضا رئیس دانشگاه تهران شد و او را به دانشگاه تهران دعوت کرد شغل رسمی دانشگاهی نداشت. هر چه بود او به کاری که میکرد و راهی که میرفت اعتقاد داشت. نوشتن درباره ایران و فرهنگ ایران و نشان دادن وضع زمان و کارها نیز شغلش نبود بلکه زندگیاش بود. او ادبیات را به عنوان یک تخصص برنگزیده بود بلکه ادب و فرهنگ ایران را با نظر وسیعی که داشت در نسبت با فرهنگ جهان جدید میدید و البته آن را بزرگ میداشت و چنانکه اشاره شد در ادب و فرهنگ ایران و جهان کارهای بزرگ کرد. دکتر اسلامی که در جوانی شعر میگفت از اواسط عمر شاعری را رها کرد زیرا میخواست با زبان نثر از مسائل و اوضاع کشور و آنچه در آن میگذشته بگوید. به این نکتهکه گفت نمیخواهد شاعر متوسط باشد توجه کنیم. اینکه شاعری دریابد و بپذیرد که شعرش، شعر متوسط است کار کوچکی نیست و انصاف و شجاعت و بلندنظری میخواهد. او زبان نثر را اختیار کرد اما نثرش به نثر رماننویسان شبیه بود و در «گزارش روزها» به شیوه رماننویسان نوشت. چنانکه اکنون وقتی به آثارش نظر میکنیم متوجه میشویم که حتی زبان پژوهشهایش هم با زبان پژوهندگان ادبی تفاوت دارد یا لااقل چندان به زبان پژوهش رسمی در ادبیات شبیه نیست.
هر نویسندهای که به حکم نیاز باطنی قلم میزند گمشدهای دارد که آن را میجوید گمشده دکتر اسلامی خرد زمانشناس برای درک جدایی سیاست از فرهنگ و خارج شدن کارها از حالت طبیعی بود چنانکه در جایی گفته است «دنیا در حالت طبیعی به سر نمیبرد زندگی با توازن بر سر پا میماند و افراط گریها بر هم زننده این توازنند.» او میخواست این را سر راست با مردم در میان بگذارد و از این حیث به روزنامهنگار نزدیک بود.جهان و اوضاع جهان را نیز مانند یک رمان نویس که نسبتها و تناسبها را در نظر دارد میدید ولی نه روزنامهنگار بود و نه رماننویس. هر چند که میتوانست هم این باشد و هم آن، چنانکه فرهنگ و تاریخ و اوضاع زمان را مانند یک رمان نویس و به زبان روزنامه نویس نشان میداد. نشان دادن با گزارش کردن یکی نیست. کسانی که از عهده این کار با زبان نثر برآیند اندکند و شاید اندکتر کسانی باشند که بتوانند مثل دکتر اسلامی با تعادل و اعتدال و ادب و تواضع و مناعت طبع زندگی کنند و در عمر خود همواره حرمت دیگران را نگاه دارند و کسی را نرنجانند و تعارف و خوشامدگویی بیش از اندازه با هیچکس نکنند و از ریا و مداهنه همواره دور بمانند.
به زندگی خوب او و اینکه با خردمندی و صداقت و مناعت زیست اشاره کردم و مناسب میدانم که در ختم سخن بگویم که از بختهای خوش او داشتن همسری دانشمند و نجیب، خانم دکتر شیرین بیانی، بود. این استاد متواضع در معرفی همسر خود نوشته است شریک زندگی من شخصی انسان دوست و به شدت ایران دوست و نویسندهای با استعداد فراوان با اشراف به فرهنگ پرمایه این کشور و واقف به زیر و بمهای روح و روان مردمان بود و از این رو منعکس کننده وضع جامعه و اندیشه مردمان. آنچه را که آنان میخواهند بگویند و توان گفتنش را آنگونه که باید بگویند ندارند، در کتابهای متعددش بازگو کرده است. از راه دور به ایشان سلام میکنم و یک بار دیگر درگذشت استاد دکتر اسلامی را به ایشان و فرزندان گرامیشان تسلیت میگویم و دوام عمر پربرکتشان را آرزو دارم.