خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: حضور حضرت ثامن الحجج امام علی بن موسی الرضا (ع) در خراسان برکات زیادی را برای ایرانیان به همراه داشته و دارد. احادیث و همچنین فعل و سیره مهم حضرت در هنگام حضور در ایران، امروزه نیز تأثیر خاص خود را دارد. در منابع تاریخی متعدد شیعه و سنی نقل شده که به سعی و سعایت مامون برای کوچک کردن مقام علمی امام رضا (ع) جلسات گفتوگوهایی میان ایشان و بزرگان ادیان و مکتبهای مختلف فکری و معرفتی آن دوران برگزار شد و حضرت رضا (ع) از آن مناظرهها پیروز بیرون آمد. این مناظرهها در تفکر اسلامی و قرآنی به جدال احسن مشهورند.
در وضعیت فعلی بهترین روش برای ما ایرانیان برای اثبات حقانیتمان به جهانیان، روش قرآنی و روش ائمه در گفتوگو یعنی «جدال احسن» است. باید این روش را به خوبی فرا بگیریم. با این روش میتوان به همه دنیا فهماند که دشمنان ما با تهدید و زور به سراغمان آمدهاند و ما را که میخواهیم «آزاد» زندگی کنیم مورد تهدید قرار دادهاند. اگر ما تاکنون با زبان ناسزا و برخوردهای نابهنجار به جلو میآمدیم، معلوم نبود به چه سرنوشتی دچار میشدیم. ما باید ویژگیهای مکتب خودمان را شناخته و عزت نفس به مردم بدهیم. بهترین سلاح برای مردم ما در مواجهه با دشمن، اعتقاداتمان است. مناظره و گفتوگو عین دین و عین فرهنگ ماست.
متن مناظرههای امام رضا (ع) که بهترین شیوه گفتوگوی علمی و حکمی را به ما میآموزد اکنون در دسترس است. جامعه امروز ما از بسیاری از جهات به این شیوه گفتوگو نیاز دارد.
راویان مناظرههای حکمی حضرت ثامن الحجج (ع)
از جمله منابعی که این مناظرهها را روایت کردهاند میتوان به «توحید» و «عیون الاخبار الرضا» هر دو اثر شیخ صدوق اشاره کرد.
«عیون الاخبار الرضا» اثر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، ملقب به شیخ صدوق، کتابی حدیثی و یکی از مهمترین متون شیعه است که در ۶۹ باب تنظیم شده و محتوای آن ذکر احادیثی است در فقه، اخلاق، سیره و کلام از حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع). حجم عمدهای از این کتاب کلام خود امام هشتم شیعیان است و باقی نیز احادیثی است که ایشان از ائمه پیش از خود روایت کرده است.
اما شیخ صدوق در «عیون اخبار» تمام تلاش خود را به کار برده تا همه روایتهای مربوط به حضرت ثامن الحجج را بدون توجه به محتوا گردآوری کند. یعنی تلاش او صرفاً به نقل روایتهای فقهی خلاصه نمیشود. بنابراین موضوعات این کتاب متنوع هستند و از فقه، تاریخ، سیره و حتی کلام را دربر میگیرند. این کتاب را به دلیل نثر خاص و ممتاز شیخ میتوان در زمینه ادبیات عرب نیز اثری قابل توجه به شمار آورد. با اعتماد به روایتهای این کتاب میتوان به برخی جزئیات تاریخی در طول زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) نیز پی برد.
این میان مناظره حضرت ثامن الحجج (ع) با عمران صابی که درباره مسئله بدا، خدا و صفاتش است، اهمیت خاصی دارد. این مناظره حکمی بعدها جای خاصی را میان فیلسوفان شیعه در اثبات وجود خداوند پیدا کرد. بجز شیخ صدوق علامه طبرسی نیز خلاصه این حدیث را در کتاب «احتجاج» ثبت کرده است. در عصر جدید نیز مرحوم علامه محمدتقی جعفری در جلد پانزدهم «شرح نهج البلاغه» و حجتالاسلام سیدعلی موسوی دریاباری در کتاب «ممدالهمم در نقد فصوص الحکم» این حدیث را نقل کردهاند.
اما عمران صابی که بود؟ او یکی از متکلمان و اندیشمندان عصر مامون عباسی به شمار میرفت و رئیس منداییان (پیروان حضرت یحیی تعمید دهنده) بود. نقل است که عمران پس از این مناظره اسلام آورد و در زمره شاگردان حضرت (ع) قرار گرفت و حضرت پس از دادن آموزشهای لازم او را به عنوان یک متکلم شیعی برای مناظره به مناطق دییگر میفرستاد. به حدیث مناظره امام هشتم با عمران حدیث عمران صابی هم میگویند.
آغاز مناظره
حدیث عمران صابی با این جملات آغاز میشود: فَقَالَ الرِّضَا ع یَا قَوْمِ إِنْ کَانَ فِیکُمْ أَحَدٌ یُخَالِفُ الْإِسْلَامَ وَ أَرَادَ أَنْ یَسْأَلَ فَلْیَسْأَلْ غَیْرَ مُحْتَشِمٍ فَقَامَ إِلَیْهِ عِمْرَانُ الصَّابِی وَ کَانَ وَاحِداً مِنَ الْمُتَکَلِّمِینَ فَقَالَ یَا عَالِمَ النَّاسِ لَوْ لَا أَنَّکَ دَعَوْتَ إِلَی مَسْأَلَتِکَ لَمْ أُقْدِمْ عَلَیْکَ بِالْمَسَائِلِ فَلَقَدْ دَخَلْتُ بِالْکُوفَةِ وَ الْبَصْرَةِ وَ الشَّامِ وَ الْجَزِیرَةِ وَ لَقِیتُ الْمُتَکَلِّمِینَ فَلَمْ أَقَعْ عَلَی أَحَدٍ یُثْبِتُ لِی وَاحِداً لَیْسَ غَیْرَهُ قَائِماً بِوَحْدَانِیَّتِهِ أَ فَتَأْذَنُ لِی أَنْ أَسْأَلَکَ قَالَ الرِّضَا ع إِنْ کَانَ فِی الْجَمَاعَةِ عِمْرَانُ الصَّابِی فَأَنْتَ هُوَ قَالَ أَنَا هُوَ قَالَ سَلْ یَا عِمْرَانُ وَ عَلَیْکَ بِالنَّصَفَةِ وَ إِیَّاکَ وَ الْخَطَلَ وَ الْجَوْرَ
ترجمه: حضرت (ع) پس از ورود به جمع خطاب به جمعیت فرمودند: اگر در بین شما، کسی مخالف اسلام هست و میخواهد سوال کند، بدون خجالت و رودربایستی سوال کند. در این موقع، عمران صابی که یکی از متکلّمان بود، برخاست و گفت: ای دانشمند، اگر دعوت به پرسش نکرده بودی، اقدام به سوال نمیکردم. من به کوفه، بصره، شام و جزیره سفر کرده و با متکلّمان بسیاری برخورد کردهام، ولی کسی را نیافتهام که بتواند وجود واحدی را که غیر از او کس دیگری قائم به وحدانیت نباشد، برایم ثابت کند. آیا اجازه پرسش به من میدهی؟ حضرت فرمودند: اگر در بین جمعیت عمران صابی حاضر باشد، حتماً تو هستی، گفت: بله خودم هستم. حضرت فرمودند: بپرس، ولی انصاف را از دست مده و از سخن باطل و فاسد و منحرف از حق بپرهیز.
همانطور که ملاحظه کردید پرسش عمران از اولین موجود در هستی است. عمران در ادامه این مناظره پرسشهای مهمی درباره مسئله توحید میکند که اهمیت خاصی دارد و از پاسخ امام (ع) میتوان تفاوت میان «توحید» با «وحدت وجود» را دریافت.
اما حضرت امام رضا (ع) در این مناظره سه دلیل بر بی نیازی خداوند از خلقت موجودات را به این شرح مطرح کرده است:
دلیل اول: قَالَ وَ اعْلَمْ یَا عِمْرَانُ أَنَّهُ لَوْ کَانَ خَلَقَ مَا خَلَقَ لِحَاجَةٍ لَمْ یَخْلُقْ إِلَّا مَنْ یَسْتَعِینُ بِهِ عَلَی حَاجَتِهِ. حضرت فرمودند: بدان ای عمران اگر خداوند بهخاطر نیاز و احتیاج، مخلوقات را خلق میکرد، فقط چیزهایی را خلق میکرد که بتواند از آها برای برآوردن حاجت و نیازش کمک بگیرد.
این دلیل امام (ع) مبتنی است بر اصل نیازمندی موجودات به خدا و به یکدیگر به فرض محال که خداوند مخلوقات را برای رفع نیازش آفریده باشد جا داشت موجوداتی بیافریند که برای رفع نیازش مناسبتر باشند. (به فرض محال که بتوانند خدا را یاری کنند) در حالی که موجودات همگی هم به خداوند و هم به یکدیگر نیازمندند و از طرفی همه در مجرای فساد قرار دارند.
موجودات با این سه مشخصه: «سراسر نیازشان به خدا»، «سراسر نیازشان به یکدیگر» و «دائما در حال تغییر و فساد بودن» شایستگی دخالت در موجودیت خدا و صفات او را ندارند تا بتوانند العیاذ بالله رافع نیاز او باشند و اصولاً خداوند غنی مطلق و غنی بالذات است، بلکه او نیاز را در موجودات قرار داده است. از طرف دیگر به فرض محال که موجودات پس از به وجود آمدنشان رافع نیاز خداوند بوده باشند، پس به طریق اولی باید قبل از به وجود آمدنشان عامل رفع نیاز خدا باشند؛ زیرا قبل از به وجود آمدنشان هم معلوم و مقدور خداوند بودهاند و هم در مجرای کون و فساد و وابستگی به هم نبودند. ثانیاً چگونه امکان دارد که خداوند موجوداتی را که به وجود آورده است محتاج به آنها باشد، در حالی که موجودات همگی در همه حال به خداوند نیازمندند، نیاز خدا به موجودات به فرض محال دور منطقی را دربر دارد که بطلانش و استحالهاش بر هیچ کسی پوشیده نیست.
دلیل دوم: وَ لَکَانَ یَنْبَغِی أَنْ یَخْلُقَ أَضْعَافَ مَا خَلَقَ لِأَنَّ الْأَعْوَانَ کُلَّمَا کَثُرُوا کَانَ صَاحِبُهُمْ أَقْوَی. حضرت ثامن الحجج (ع) فرمودند: و نیز شایسته بود که خداوند چند برابر مخلوقاتی که آفریده است، بیافریند، زیرا هر اندازه کمک برای یک موجود بیشتر باشد آن موجود نیرومندتر میشود.
طبیعی است اگر فاعلی و موجودی قدرت مطلوب خود را از دیگر موجودات به دست بیاورد به نحوی که بدون آنها نتواند به حیاتش و بقایش ادامه دهد، در این صورت موجود مذکور هرچه بیشتر بیافریند قدرت بیشتری را به دست خواهد آورد و با توجه به بی نهایت بودن خدا در حوزه ذات و صفات (صفات کمالیه) باید چند برابر همین موجودات (بلکه تا بی نهایت) بیافریند، زیرا ذاتِ بی نهایت به فرض نیاز دارای بینهایت خواهد بود.
دلیل سوم: وَ الْحَاجَةُ یَا عِمْرَانُ لَا یَسَعُهَا لِأَنَّهُ کَانَ لَمْ یُحْدِثْ مِنَ الْخَلْقِ شَیْئاً إِلَّا حَدَثَتْ فِیهِ حَاجَةٌ أُخْرَی وَ لِذَلِکَ أَقُولُ لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ لِحَاجَةٍ وَ لَکِنْ نَقَلَ بِالْخَلْقِ الْحَوَائِجَ بَعْضَهُمْ إِلَی بَعْضٍ وَ فَضَّلَ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ بِلَا حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَی مَنْ فَضَّلَ وَ لَا نَقِمَةٍ مِنْهُ عَلَی مَنْ أَذَلَ فَلِهَذَا خَلَقَ.
حضرت فرمودند: ای عمران احتیاج برای خداوند امکان پذیر نیست؛ زیرا اگر به وجود آوردن مخلوقات برای رفع احتیاج بوده باشد هر یک از آنها موجب به وجود آمدن احتیاجی دیگر خواهد بود و بدین جهت است که میگوئیم: خداوند متعال مخلوقات را از روی احتیاج نیافریده است، بلکه احتیاج را در خود مخلوقات به وجود آورده است که به وسیله بعضی از آنها به بعضی دیگر منتقل میشود و بعضی از مخلوقات را بر بعضی دیگر ترجیح داده است بدون نیاز به آنچه برتر است و بدون خصومت با آنچه که در موقعیت پست قرار گرفته است و بدین ترتیب موجودات را خلق فرموده است.