خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: هفتم تیر هر سال یادآور شهادت، شهید آیتالله بهشتی و ۷۲ تن از یارانش در حزب جمهوری اسلامی بهدست تروریستهای سازمان مجاهدین خلق ایران است. درباره این رخداد و همچنین درباره شهید بهشتی و سابقه مبارزاتی او چند کتاب منتشر شدهاند. با این اوصاف اما به نظر میرسد که هنوز هم تمام ابعاد شخصیتی شهید بهشتی به طور کامل شناخته نشده است. همچنین بخشهای مهمی از خاطرات این مبارز مجاهد نیز بویژه خاطرات پس از انقلاب او، هنوز رنگ انتشار به خود ندیدهاند.
شهید آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی یکی از شخصیتهای برجسته فکری و سیاسی معاصر ماست. او از شاگردان مرحوم آیتالله سید محمدتقی خوانساری از علما و مراجع مجاهد و همچنین از شاگردان امام خمینی (ره)، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی و مرحوم آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی بود. در دوران تحصیل خود در حوزه و دانشگاه نبوغ خاصی داشت. خانواده پدری و مادرشاش از علما و بزرگان اصفهان بودند.
شهید بهشتی متولد دوم آبان ۱۳۰۷ بود و از دهه ۲۰ شاهد حوادث و جریاناتی چون اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، سقوط دیکتاتوری رضاشاه، فعالیت حزب توده و بعدها جریان ملی شدن صنعت نفت را دید. مشاهدات او از جریانهای تاریخ معاصر ایران بسیار مهم است. عوامل پیروزی و شکست در این جریانها را میداند و در سخنرانیهای خود نیز به آنها اشاره میکند. در زندگی خصوصی و اجتماعی خود نیز بسیار منضبط بود. دیگر ویژگیاش این بود که اعتقاد عجیبی به تشکیلات داشت. او مدافع تشکیلات بود البته با تعریفی که خودش از تشکلات داشت. برای مبارزه هم مبانی تئوریک داشت و هم روش عملی.
نخستین سندی که از مبارزات این شخصیت برجسته انقلاب وجود دارد، مربوط به فروردین ۱۳۴۲ است. در دوم فروردین حمله رژیم به مدرسه فیضیه و جنایتهای پیرامونی رخ داد. ایشان نامهای را به همراه علمای اصفهان به امام خمینی داده و در آن نامه این تجاوز محکوم شده بود. نامه دیگری هم ایشان به آیات عظام سیدشهاب الدین مرعشی نجفی، سیدمحمدرضا گلپایگانی و شریعتمداری داده و به محکومکردن این جنایت میپردازد.
پس از سال ۳۴ از قم به عنوان دانشجوی رشته الهیات به دانشگاه تهران آمد، اما در همان دوران هم به عنوان یکی از علمای اصفهان شناخته میشد. به همین دلیل هم آن نامهها را به عنوان یکی از علمای اصفهان امضا میکند. از سال ۳۸ نیز اسنادی موجود است که ثابت میکند شهید بهشتی در انجمن اسلامی مهندسان و پزشکان و همچنین انجمن ماهانه «مکتب الصدوق» که مرحوم استاد علی اکبر غفاری تاسیس کرده بود، جلسات سخنرانی ثابت داشت. سخنرانیهای آن سالهای شهید بهشتی به لحاظ عمق و دقت علمی، هنوز هم تازه هستند.
پس از نامههای شهید بهشتی به امام و دیگر علما، باعث شد تا ساواک روی فعالیتهای ایشان حساس شود. هرچند که او تلاش میکند در سایه باشد و چندان مانند شهید مطهری و آیتالله طالقانی به صورت علنی در میان نباشد.با تاسیس هیاتهای موتلفه، امام خمینی، شهید بهشتی، شهید مطهری، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی و آیتالله محی الدین انواری را به عنوان روحانیون و مجتهدان ناظر بر تشکیلات موتلفه معرفی میکند. شهید بهشتی در این جمعیت نیز سخنرانی و برنامههای مخفی داشت و ساواک هرگز به این سخنرانیها دسترسی پیدا نکرد و آنها تنها توانستند سخنرانیهای آیتالله محیالدین انواری را پیدا کند. پس از ترور و قتل منصور در بهمن ۴۳، علما و مبارزان احساس کردند که ممکن است ساواک شهید بهشتی را هم دستگیر کند. این جریان همزمان است با پایان دوره ماموریت مرحوم حجتالاسلام محققی لاهیجی که از طرف آیتالله بروجردی در مسجد ایرانیان هامبورگ امام جماعت بود. به پیشنهاد آیتالله عظمی سیداحمد خوانساری و روحانیون قم، شهید بهشتی به عنوان نماینده روحانیت به آلمان میرود.
شهید بهشتی در سال ۴۹ به ایران باز میگردد و ساواک مانع بازگشتش به آلمان میشود. او از دوران جوانی به عنوان معلم زبان انگلیسی در آموزش و پرورش فعالیت داشت و در اصل کارمند آموزش و پرورش بود. بنابراین به کار معلمی خود ادامه میدهد و بعدها شهید باهنر، حجتالاسلام علی گلزاده غفوری و سیدرضا برقعی که در وزارت آموزش و پرورش در کار تالیف و تدوین کتاب درسی بودند، از شهید بهشتی تقاضا میکنند تا برای تدوین کتابها کمکشان کند. شهید بهشتی به شرطی که اسمش در کتابها نباشد، قبول میکند.
بعدها در جریان مبارزه شهید بهشتی توسط ساواک دستگیر شد. ساواک تا اواخر سال ۵۵ به اهمیت شخصیت شهید بهشتی پی نبرده بود. در اسناد ساواک اکثراً نوشته شده که او یعنی شهید بهشتی از طرفداران افراطی آیتالله خمینی است. سال ۵۵ که تشکیلات جامعه روحانیت مبارز راهاندازی میشود دیگر ساواک متوجه میشود که شهید بهشتی نقش مهمی در مبارزه دارد. در سالهای ۵۶ و ۵۷ که روند انقلاب گسترش پیدا میکند، نقش شهید بهشتی در راهپیماییها و جلسات نیز گستردهتر میشود. آخرین سند مبارزاتی او برای اواخر دی ۵۷ است.
شهید بهشتی با بسیاری از رجال مهم دوران معاصر از جمله رهبر معظم انقلاب آیتالله خامنهای، امام موسی صدر، آیتالله موسوی اردبیلی و شهید قدوسی ارتباط دوستانه داشت. شاگردان و طلبههای مدرسه حقانی مانند حجج الاسلام فلاحیان و حسینیان هم بسیار تحت تاثیر شهید بهشتی بودند.
معرفی کتاب
مجموعه سه جلدی «بهشتی از زبان بهشتی: خاطرات شهید آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی» با پژوهش فرامرز شعاع حسینی که به سال ۱۳۹۲ توسط شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر منتشر شد یکی از بهترین منابع در شناخت شهید آیتالله بهشتی است.
فرامرز شعاع حسینی در نگارش «بهشتی از زبان بهشتی» تالیفات و آثار به جا مانده از این شهید و کتابها و نشریاتی را که درباره این شخصیت انقلابی و سیاسی تاریخ معاصر نگاشته شده بود مورد مطالعه و پژوهش قرار داده است.
مراجعه به کتابخانه و بازخوانی روزنامههای سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱ برای مطالعه تمامی سخنرانیهای شهید بهشتی هم از دیگر اقدامات پژوهشی وی در این عرصه بودهاند. در پایان برخی فصلها هم بخشی با عنوان «پرسش و پاسخ» آمده است که به بعضی از موضوعهای مهم آن فصل اشاره دارد. همچنین تیترهای کتاب از زبان شهید بهشتی نوشته شدهاند تا زنده بودن این نقل قولها بیشتر آشکار شوند.
نخستین جلد «بهشتی از زبان بهشتی» که زندگینامه این مجتهد را از دوران کودکی تا تبعید امام خمینی در نوفل لوشاتو را در بر دارد، در شش فصل «فصل آشنایی»، «از درس حاجآقا روحالله تا قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲»، «آلمان مسجد هامبورگ»، «فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ۱۳۲۱- ۱۳۵۷»، «تبعید امام تا دیدار در نوفللوشاتو» و «بازگشت به ایران؛ زندان اوین ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷» گردآمده است.
دومین جلد این مجموعه در قالب دو فصل «انقلاب اسلامی؛ مسئولیت بزرگ» و «حزب جمهوری اسلامی؛ تشکلهای سیاسی تثبیت نظام» فراهم آمده است. این جلد به سابقه فعالیتهای شهید بهشتی در اوجگیری و بهثمر رسیدن انقلاب اسلامی میپردازد و در ضمن آن، به نظرات وی درباره پیشامدهای پیش و پس از وقوع انقلاب اسلامی اشاره شده است.
جلد سوم «بهشتی از زبان بهشتی» با این جمله از شهید که «انقلاب خیلی حساس است؛ این چیزی را که به شما گفتم قرص نگهدارید.» آغاز میشود و دو فصل پایانی دهم و یازدهم این مجموعه را در بر دارد.
فصل دهم این مجلد به ویژگیهای نظام سیاسی در جمهوری اسلامی ایران پرداخته است و نویسنده از زبان بهشتی به موضوعهایی مانند «در انقلاب اسلامی صاحبان اصلی حکومت مردم هستند»، «راههای نظارت بر مردم، نقش شوراها در نظام جمهوری اسلامی ایران»، «انتخابشوندگان باید دارای اعتقاد و ساخت قوی مکتبی باشند» و «طرحهای اقتصادی پیشبینی شده در قانون اساسی» میپردازد.
شعاع حسینی میکوشد در فصل پایانی با عنوان «پاسخی به سکوت» به اتهامها، شایعهها و انتقادهایی که به عملکرد و شخصیت شهید بهشتی وارد شده بود، از زبان خود او پاسخ گوید. دو روایتی که در ادامه از نظر شما میگذرد از مجلد دوم این کتاب انتخاب شدهاند: روایت اول از صفحه ۲۱۲ و روایت دوم نیز از صفحه ۱۱۷.
روایت اول
اختلاف اصلی شورای انقلاب با دولت موقت سر همین یک جمله بوده است. اینکه شما میشنوید که اختلافی هست همه اینها مربوط به تعدد مراکز تصمیم گیری است و نمیشود کاری کرد و این به همین جمله برمیگشت که شورای انقلاب اکثریت اعضایش معتقد بودند و هستند که برای پیروزی انقلاب معطل این حرفها نباید شد. به همین دلیل است که ان شالله در همین ماه بار دیگر از همه نیروهای فعال و خلاق استمداد خواهیم کرد که به میدان بیایند و ببینند که چطور میدان عمل برای آنان باز است.
روایت دوم
ما تا حدود زیادی طرح سیاسی خود را برای اداره کشور در اصول قانون اساسی منعکس کردیم. در آنجا این طور گفتیم که جامعه ما یک جامعه اسلامی است؛ جامعهای است که میخواهد با اسلام اداره بشود. میخواهد در راه اسلام بماند؛ آن هم اسلام راستین؛ اسلامی که فقهای متخصص در شناخت اسلام که با تقوا باشند، روشن بین باشند و به مسائل روز آگاه باشند، برای این مردم بیان کنند. برای این منظور گفتیم جامعه اسلامی ما به این شکل اداره میشود. رهبری عالی، فقیه باتقوا، متعهد، مبارز، آگاه، فقیهی که ریاست دوست نیست، دنیاطلب نیست، مستبد نیست، دیکتاتور نیست، فقیهی که مردم دوست است، فقیهی که مثل رهبر این انقلاب میگوید: «من کاری نکردم. این مردماند که کار میکنند.» فقیهی با چنین خصلتهایی میآید در راس قوه مدیریت مملکت، اما نمیآید در راس که رییس باشد. این اشتباه است اگر کسی خیال کند ما میگوییم فقها در رأساند، یعنی باید با کبکبه و دبدبه و سیاست فروشی و بزرگی فروشی، به رخ مردم بکشند که ماییم رئیس شما، همین طور که امام فرمودند: «اگر یک فقیهی دچار این بیماری باشد دیگر بر مردم ولایت ندارد.»