خبرگزاری مهر- زهرا زمانی: شب هشتم تیرماه در محل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی اتفاق هولناکی افتاد. خبر شوکه کننده بود: سید محمد بهشتی به همراه ۷۲ نفر از مسئولین مملکتی به دست منافقین شهید شدند. دکتر بهشتی شاید روزهای زیادی بود که منتظر این لحظه بود. همان روز که حسرت و غبطه خود به شهادت و بسیجیان را این طور عنوان کرده بود: بسیجیان مرغان آغشته به عشقی هستند که جایشان در این دنیا نیست.... شاید همان روزها که سیل اتهام، ناسزا و شایعه پیرامون خصوصیترین مسائل زندگی هدف تیرها قرار گرفته بود. روزهایی که کار به جایی رسید که دکتر بهشتی مجبور شد در تریبون نماز جمعه ثابت کند که همسرش ایرانی و مسلمان است. فضای سیاسی و اعتقادی کشور به قدری علیه ایشان مسموم شده بود که حتی روز شهادتش کم نبودند باورمندان به انقلاب که فکر میکردند دکتر بهشتی در یکی از کاخهای مصادرهای شاه زندگی میکند یا بنز ضدگلوله اشرف را زیرپا دارد یا قاتل اصلی مرحوم طالقانی اوست. تاریخ هنوز نامههای سرگشاده که به او ناسزا گفتند را به یاد دارد...
دراین نوشتار به مناسبت چهلمین سال شهادت ایشان نگاهی گذرا به زندگی این شهید مظلوم داریم...
دکتر سید محمد بهشتی در دوم آبان ماه سال ۱۳۰۷ شمسی در یک خانواده روحانی به دنیا آمد. ایشان از همان کودکی به مکتب رفت و در مدت کوتاهی توانست خواندن و نوشتن را یاد بگیرد و قرآن را قرائت کند. کمی بعد وارد دبستان شد و با گذراندن این دوران برای ادامه تحصیل وارد به دبیرستان رفت. در سن چهارده سالگی به علت علاقه زیاد به تحصیل علوم دینی وارد حوزه علمیه اصفهان شد. در فاصله سالهای ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۵، طلبه آن حوزه بود و توانست در طی آن مدت ادبیات عرب و فقه و اصول را بخواند. در سال ۱۳۲۵ به شهر قم عزیمت نمود و از محضر اساتید بزرگ مانند مرحوم آیت الله محقق یزدی، حضرت امام و مرحوم آیت الله بروجردی و آیت الله محمد تقی خوانساری استفاده کافی و وافر را برد، سید محمد دیپلم ادبی خود را در سال ۱۳۲۷ گرفت و کمی بعد برای تحصیلات عالی دانشگاهی وارد دانشکده الهیات شد. در سال ۱۳۳۰ لیسانس خود را در این رشته گرفت و در دبیرستانهای قم به تدریس زبان انگلیسی مشغول شد. و ضمن ارتباط با حوزه علمیه قم اوقات خود را صرف کارهای علمی و تحقیقاتی میکرد. در سال ۱۳۳۳ دبیرستان دین و دانش را به سبک جدید دایر کرد و همچنین کلاس زبان انگلیسی برای طلاب علاقمند ایجاد کرد و تا سال ۱۳۴۲ خود سرپرستی دبیرستان را عهده دار بود. بار دیگر در سال ۱۳۳۵ برای تکمیل تحصیلات دانشگاهی وارد دانشکده الهیات شد و دوره دکترا، در رشته فلسفه الهیات را در سال ۱۳۳۸ به پایان رسانید.
شهید دکتر بهشتی از سال ۴۱ وارد فصل جدیدی از مبارزه شد و تا سال ۱۳۵۷ چندین مرتبه توسط ساواک دستگیر شد. او در مبارزه با رژیم پهلوی، از فکر و زبان و قلم خود بسیار مایه گذاشت و در این راه هیچ وقت ترس و خستگی به خود راه نداد. از اقدامات ایشان در این دوره تشکیل جلسات متعدد جهت برنامه ریزی نظم حوزه و سازماندهی به آن با شرکت آقایان مرحوم آیت الله ربانی شیرازی، شهید آیت الله سعیدی و آیت الله مشکینی و تشکیل کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان قم، تأسیس مدارس برنامه ریزی شده برای طلاب، شرکت در شورای فقهی جمعیت هیئتهای موتلفه به همراه آقایان شهید مطهری، آیت الله انواری و مولایی، شرکت در برنامه ریزی کتب تعلیمات دینی با شهید دکتر باهنر و همچنین فعالیتهای تحقیقاتی دیگر و تشکیل هستههای برای کارهای تشکیلاتی و از جمله کارهای بسیار مهم ایشان در قبل از انقلاب اسلامی عزیمت به آلملان به اصرار آیت الله حائری و آیت الله خوانساری و سرپرستی مسجد ایرانیان در هامبورگ و طی چند سال اقامت ایشان آن مسجد ناشتاخته به یک پایگاه فرهنگی و سیاسی بزرگ تبدیل شد و نام آن به" مرکز اسلامی هامبورگ" تغییر یافت.
شهید بهشتی در آذر ماه ۱۳۵۷ به فرمان امام خمینی شورای انقلاب را تشکیل داد و بعد از پیروزی انقلاب حزب جمهوری اسلامی را تأسیس نمود و در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی کشور، نایب رئیس آن شد. در سال ۱۳۵۸ وزیر دادگستری شد و کمی بعد از سمت امام خمینی به عنوان رئیس دیوان عالی کشور منصوب شد. شهید مظلوم دکتر بهشتی، تا آخرین لحظه شهادت در همین مقام، انجام وظیفه کرد.
آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب در بیست و سومین سالگرد شهید دکتر بهشتی ایشان را به سنگ آسیای گرانی تشبیه کردند که با گردش خود، دهها کار را انجام میداد و تولید انرژی میکرد. ایشان در این سخنرانی خود ادامه دادند: وقتی کسی مثل این شخصیت را که در مدیریت، در اجرا، در اقدام، در فکر، در مبانی فقهی و فلسفی، در تجربه و جهان دیدگی و روشنفکری وسعت نظر آن پایه و رتبه بوده از دل مدیریت نظامی نوپا بیرون بکشند و آن را از بین ببرند، باید نظام فلج میشد؛ اما نظام نه تنها با رفتن بهشتی و با رفتن شخصیتهای برجسته دیگری که چه با او، چه قبل از او و چه بعد از او به شهادت رسیدند، فلج و زمین گیر نشد، بلکه هر کدام از این شهادتها مثل خون تازه ای در رگ کالبد زنده و پرطراوات این نظام جوان دوانده شد و او را سرحال تر، با نشاط تر و با انگیزه تر کرد، این همان استحکام نظام است، که تا الان هم همین طور است. وقتی بهشتی شهید شد، مردم میگفتند: تبریک و تسلیت؛ غم در کنار فتح؛ این، هویت این نظام و انقلاب را روشن میکند. عاملان حادثه که جزو لئیم ترین جنایت کاران محسوب میشوند- لئامتشان به خاطر این بود که به چهره دوست درآمده بودند و کار خبیثترین دشمنان را میکردند- زندهاند، هم بهشتی زنده است؛ پایه گذار و معمارنوین قضائی کشور. اگر بنا بود شهید بهشتی در کشوری که هیچ نظام قضائی ندارد، کار را از خشت اول شروع کند، کارش آسانتر بود. تبدیل یک جریان و یک بنای آمیخته از خوب و بد و درست و غلط با جهت گیری نادرست به نظامی که میخواهند جهت گیری اش درست باشد و کار عدالت اسلامی را به سامان برساند، خیلی خیلی کار دشواری است. (۷/۴/۸۳)
منابع:
ماهنامه فرهنگی اجتماعی، سیاسی فکه شماره ۹۸
ماهنامه فکه، شماره ۳۶
ماهنامه فکه سال اول، شماره دوم.
نظر شما