به گزارش خبرگزاری مهر، سومین نشست «درس گفتارهای شاهنامه» که هر هفته سهشنبهها توسط دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری برگزار میشود، عصر سهشنبه ۱۴ تیر با حضور یوسفعلی میرشکاک منتقد، شاعر و پژوهشگر ادبی در سالن سلمان هراتی حوزه هنری برگزار شد.
میرشکاک در این نشست به خواندن شاهنامه و شرح آن پرداخت.
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندر خورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
میرشکاک با طرح این پرسش که «خرد» چرا اینقدر مورد تأکید فردوسی بوده است و آیا به درد میخورد، گفت: گذشتگان به تأسی از انبیا و یا حتی مبتنی بر اعتقاد خودشان معتقدند بودند که اگر کسی به حقیقت خرد دست پیدا کند راه را پیدا کرده است و در جهان پس از مرگ مشکل پیدا نمیکند.
وی افزود: ما در اخباری که از ائمه داریم همواره میبینیم شناخت و ملحق شدن به خود مورد تأکید بوده است که دعوت به خرد است. در عالم قیامت نیز همینگونه است که باید خردمند باشیم و اگر کسی بیخرد از دنیا برود، دچار مشکل خواهد شد.
از او شادمانی و ز اویت غمی است
و ز اویت فزونی و ز اویت کمی است
این شاعر و منتقد ادبی با تأکید بر اینکه در شاهنامهها تفاوتهایی در عبارات وجود دارد، گفت: در مجموع همه شاهنامهها یکی است. «شادمانی» و «غم» در اینجا به خرد مربوط میشود؛ در روزگار ما که جهان مدرن است عقل تابع نفس شده و نفس راکب و عقل مرکب قرار داده شده است و اکثر مشکلات جهان کنونی بخاطر همین جابه جایی است.
میرشکاک با بیان اینکه البته عقل به طور کلی تابع نفس قرار میگیرد، ادامه داد: عقل نبوی و عقلی که در آن تبعیت وجود دارد منشأ آن وحی است.
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
وی در تشرح «مرد روشن روان» عنوان کرد: مگر میشود خرد کسی تیره باشد در حالی که روشن روان باشد؟ انسان مؤمن روانی روشن دارد چون اهل نیایش و عبادت است و مدام در خودش احساس روشنی میکند اما اگر خرد او تیره باشد همین است که فرودسی بیان میکند. «نباشد همی شادمان یک زمان» چون نمیداند باید چگونه باشد و در مواجهه با هر چیز دیگری دچار مشکل میشود چون میخواهد از روان روشن مدد بگیرد و کمک نمیشود در حالی که خودش باید پاسخ و راهکار برای هر مسئلهای داشته باشد.
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده خویش ریش
میرشکاک در توضیح «خرد ز پیش» گفت: اینجا معنی مقتدا بودن خرد است؛ نبی و پیامبر را همیشه معیار برای هر کاری قرار دهید.
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند
این پژوهشگر ادبی درباره «گسسته خرد» گفت: دامنه معنایی گسسته خرد خیلی بیشتر از آن است که بگوییم منظور بیعقلی است. ما امروز در اقتصاد دچار گسستهخردی هستیم در حالی که روشن روان هستیم. کمترین نشانه روشن روانی ما در افتادن با نظام سلطه جهانی است ولی عملکرد اقتصادی نشان میدهد گسسته خرد داریم.
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی چشم شادان جهان نسپری
وی در ادامه این بیت عنوان کرد: آنگونه که آدم نابینا چیزی را نمیبیند روح انسان چشم عقل اوست و به کار او میآید و گشایشی ایجاد میکند که انتها ندارد.
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آن سه پاس
میرشکاک به «سه پاس» اشاره کرد و اظهار داشت: خمیرمایه هستی عقل اول یعنی رسول الله (ص) است که بهصورت یک انسان تجلی پیدا کرده است لذا همه انبیا در سلسله نور و عقل نخست قرار دارند.
سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
کز این سه رسد نیک و بد بیگمان
این منتقد ادبی در ادامه گفت: آنچه روح را پاس میدارد و نگهبان آن است و روح مقابلا از آن نگهبانی میکند، بینایی، شنوایی و گویایی است. یکی از اشتباهات این است که گویایی را جز حواس به شمار نمیآوریم در حالی که اگر گویایی را از انسان بگیرند به تعبیر مولا امیرالمومنین (ع) انسان به مُردار تبدیل میشود و رشد صورت نمیگرفت.
وی به ذکر خاطراتی پرداخت و گفت: در گذشته اشخاصی بودند که منطق الطیر و زبان حیوانات و طبیعت را میدانستند. یکی از بزرگترین جنایاتی که آمریکاییها کردند از بین بردن سرخ پوستان و تمدن شگرف آنها بود که با طبیعت هماهنگ بودند که این تمدن بسیار برای جهان مهم بود. آنها از طبیعت اطلاع داشتند و این زمانی رخ میدهد که عقل و نفس همراه و همراستا میشوند و چشم، گوش و زبان با روح هماهنگ باشد و انسان را به شناخت زبان طبیعت و یادگیری زبان آفرینش میرساند که تمام معجزات انبیا و کرامات اولیا بخاطر همین هماهنگ بودن با آفریدگار و آفریدههایش است.
میرشکاک درباره «کز این سه رسد نیک و بد بیگمان» گفت: همه نیکی و بدیها نتیجه بینایی، شنوایی و گویایی است.
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
از این پس بگو کآفرینش چه بود
وی در ادامه با تأکید براینکه فردوسی حرفهایش را در پرده بیان میکرده است، گفت: دوران و شرایط فردوسی شرایط سخت و بدی بوده است. در آن دوران بسیاری از خانوادههای سرشناس شیعه به خاطر حکومتهایی همچون بنیعباس تغییر مذهب میدادند که نمونه آنها قوم غزالیها بودند.
این منتقد ادبی خاطرنشان کرد: منظور فرودسی از بیت «خرد را و جان را که یارد ستود» پیامبر و امیرالمومنین است. واقعیت چنین است که اگر ما بتوانیم با روح و جانمان نسبت داشته باشیم با مولا و ائمه نیز نسبت پیدا میکنیم همانطور که شنیدهایم که گفتهاند هر جا ما را بخوانید ما آنجا هستیم بخاطر همین است که توحید و ولایت را باید بفهمیم.
میرشکاک تمام ارتباط انسان را خلاصه در «جان و خرد» دانست و افزود: اگر این دو کلمه فهم شود تمام معارف را پیدا کردهایم.
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به دانش دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
وی در ادامه گفت: «جان و خرد» مورد تأکید قرار گرفته است یعنی علم و دانش پایان ندارد و هرقدر بیشتر بدانیم نزدیکتر به حق هستیم.
چو دیدار یابی به شاخ سُخن
بدانی که دانش نیاید به بن
اینمنتقد ادبی اهمیت «شاخ سُخن» را مورد تاکید قرار داده و گفت: شاخ سُخن مهم است اگر بدانیم صاحب سخن کیست و وضع کننده آن کیست. انسان اجمالا بالاتر از فرشته است، چرا؟ آدم عین حضرت حق به عالم اشراف پیدا کرده است و این شاخ سُخن است که اگر به آن برسیم تمام است و گذشتگان ما در این ساحت بودند.
میرشکاک بیدانشی را عامل بیحوصلگی انسان معاصر دانست و تاکید کرد: فقر دانش امروز بخاطر عدم اتصال به منبع دانش است که اگر این اتصال صورت بگیرد خود به خود دانش فوران خواهد کرد و کاری که فردوسی و سنایی و بزرگان انجام دادند صورت میگیرد لذا باید امروز به شعرا و حکمایمان برگردیم چراکه حکمت ما فلسفی نیست بلکه حکمت ما مضمون است و باید بتوانیم با آثار فردوسی، مولوی، حافظ، سعدی و بی دل راهمان را پیدا کنیم.
وی فلسفهزدگی را یکی از مصیبهای ایران دانست و تأکید کرد: فکر میکنیم فلسفه میتواند ما را نجات دهد در حالی که اگر فلسفه با سرشت انسان ایرانی جور بود، انقلاب اسلامی اتفاق نمیافتاد.