شیخ محمد خیابانی در یکی از نطق‌های خود چنین گفته بود: ممکن نیست ما یک قرار و تصمیمی را اتخاذ نمائیم و یا اظهاراتی را بکنیم که بتواند ابواب تجدد را بروی نسوان (زنان) ببندد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: تاریخ بیداری ایرانیان سرشار از لحظاتی درخشان است. بسیاری از شخصیت‌های برجسته علمی و دینی که دل در اعتلای میهن داشتند، با کوشش و جهدی وصف ناپذیر به مقابله با ساختارهای استبدادی سنتی برخاسته و با ندای آزادی، تلاش کردند تا میهن دوباره به مسیر ترقی و قدرت بازگردد. علیرغم این مجاهدت‌ها متأسفانه نسل جدید هنوز هم شناخت کاملی حتی از مشهورترین آنها هم ندارد.

شیخ محمد خیابانی یکی از این بزرگان بود. او به سال ۱۲۵۹ متولد شد. تحصیلات شرعی مقدماتی را آموخت و در ادامه به تحصیل حکمت، طبیعیات و تاریخ روی آورد. تحصیلاتش را در مدرسه طالبیه تبریز نوشته‌اند. بنابراین باید او هم‌دوره سید احمد کسروی (نویسنده کتاب مشهور تاریخ مشروطه و از طرفداران شیخ محمد خیابانی) باشد.

با شروع مبارزات مشروطه خواهی شیخ محمد خیابانی نیز به قیام پیوست. در جریان محاصره تبریز، شیخ در دفاع از شهر مجاهدت‌ها به خرج داد. پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان و پایان استبداد صغیر و خلع محمدعلی شاه از سلطنت، شیخ که آن دوران ۳۰ سال داشت به نمایندگی از مردم تبریز راهی مجلس دوم شورای ملی شد. دوره بعدی نمایندگی او در مجلس چهارم بود که گویا نتوانست در جلسات مجلس شرکت کند.

نخستین بزنگاهی که نام شیخ محمد خیابانی را به عنوان یک وطن‌پرست ضداستبداد در تاریخ ثبت کرد، مخالفت او با اولتیماتوم روسیه در مجلس دوم و نطق بلند یک ساعته و پرشور او بود. شیخ پس از قبول اولتیماتوم توسط دولت و تعطیلی مجلس، در سبزه میدان تهران جلسه‌ای برگزار کرد و بلافاصله برای فرار از دستگیری توسط وثوق الدوله، به خراسان رفت و ۶ سال را در حاشیه جریان‌های سیاسی گذراند و بیشتر به فعالیت‌های فرهنگی مشغول بود.

ممکن نیست ما یک قرار و تصمیمی را اتخاذ نمائیم و یا اظهاراتی را بکنیم که بتواند ابواب تجدد را بروی نسوان ببندد در ماجرای اشغال تبریز توسط عثمانی از مخالفان اشغال ایران به دست قوای خارجی بود و به همین مناسبت مدتی توسط قوای عثمانی در ارومیه حبس شد. شیخ همچنین از مخالفان جدی قرارداد ننگین ۱۹۱۹ وثوق الدوله بود و از آنجا که حکومت مرکزی را ضعیف و وابسته می‌دید، ایجاد یک تحول اساسی در سیستم حکومت ایران و احیای آزادی را گام نخست برای ایجاد تحولات در ایران و بیرون راندن نیروهای خارجی می‌دانست. او برداشتن گام اول را از طریق مذاکره سیاسی امکانپذیر نمی‌شمرد و تنها راه را در جنبش و مقاومت در برابر دخالت نیروهای خارجی می‌دانست. از این رو، بعد از قبول قرارداد ۱۹۱۹ م از سوی دولت ایران، در تبریز جنبشی به راه انداخت و قیام کرد. اما متأسفانه قیامش به سرانجام نرسید و توسط نیروهای قزاق حکومتی به شهادت رسید.

شیخ اما سری پرشور و دانشی بسیار داشت و تمام هم و غم‌اش آبادانی و پیشرفت ایران بود. در یکی نطق‌هایش چنین گفته است: «تخریب آسان بود، امروز باید تعمیر و ترمیم کرد، باید آباد نمود و در روی خرابه‌های دیروزی باید عمارت فردا را بلند کرد.»

نطق‌های شیخ در نشریه تجدد منتشر می‌شد. پس از انقلاب اسلامی ایران نطق‌های او را در یک کتاب جمع آوری و منتشر کردند. متأسفانه اما در زمینه عکس، اسناد چندانی از شیخ باقی نمانده است. بجز عکس مشهوری از او که اکنون موجود است احمد کسروی نیز در شماره ۹۷ نشریه پرچم (سال اول) به تاریخ یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۲۱ نیز عکسی دسته جمعی منتشر کرد که یکی از حاضرانش شیخ محمد خیابانی است. عکس را در زیر مشاهده می‌کنید:

کسروی در توضیح این عکس چنین نوشته است: «این عکس در سال ۱۳۲۷ یا ۱۳۲۸ برداشته شده و شادروانان خیابانی و نوبری را با یک دسته از سرجنبانان آزادی خواهیِ تبریز نشان می‌دهد. از دست راست از نشستگان، در جلو دوم کس نوبری و سوم کس خیابانی است. چهارمین آقای سلطان الادبا (صفوت) و ششمین شادروان حاجی شیخ علی اکبر اهرابی است که از نیکوکاران و رادمردانِ توانگران تبریز بود که در بنیاد گزاردن دبستان‌ها و در دیگر کارهای نیکو، در دادن پول پیشگام می‌شد.» (به نقل از کتاب مشروطه به روایت کسروی، به کوشش مهدی نورمحمدی)

درباره شیخ محمد خیابانی توسط تاریخ‌نگاران انقلاب اسلامی ایران پژوهش‌هایی انجام شده است. اما در این نوبت از پرونده «تاریخ در روشنایی» به کتابی مراجعه شده که تاریخ چاپش به پنج سال پس از شهادت شیخ باز می‌گردد.

معرفی کتاب

کتاب «شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی به قلم چند نفر از دوستان و آشنایان او» چهاردهمین کتاب از سلسله منشورات انتشارات ایرانشهر در برلین است که به سال ۱۳۰۴ در ۶۴ صفحه دسترس مخاطبان قرار گرفت.

در ابتدای این کتاب درباره قیمت آن چنین درج شده است: «جناب آقای میرزا علی اکبر خان عطایی مقیم تبریز که از معاونین و دوستان شیخ محمد خیابانی بشمارند، مبلغ ۱۵ لیره برای کمک به مخارج چاپ این رساله مرحمت کرده‌اند که ما هم به آن مناسبت قیمت این رساله را از یک شلنگ به نیم شلنگ تنزل داده‌ایم و چون جناب ایشان از روی تواضع صرف نظر از چاپ عکس خودشان کردند محض اینکه خدمت بی ریای ایشان فراموش نشود بدین اشاره مبادرت و اکتفا کردیم.»

چون اغلب ایرانیان و بخصوص اهالی ایالات دور دست ایران در موضوع شخص خیابانی و اقدامات و مقاصد سیاسی او که در پر رنج‌ترین موقع خطرناک سیاسی ایران، امور آذربایجان را به دست گرفته از ورطه پریشانی نجات داد، به کلی بی خبر هستند و اکثر مردم او را نیز مانند یکی از یاغیان و عاصیان که گاهی بر ضد حکومت مرکزی در گوشه و کنار ملک قیام می‌کردند تصور می‌کنند لهذا این رساله هویت و شخصیت او را بخوبی معرفی کرده بی‌خبران را از افکار و آمال و خدمات آن مرحوم آگاه خواهد ساخت

بخشی از مقدمه حسین کاظم زاده ایرانشهر بر این کتاب را که تاریخ ۹ دی ۱۳۰۴ را با خود دارد، از این قرار است: «آغاز مبنای ترقیات بشر و مایه امتیاز وی از حیوان، قوه فکر و اراده اوست. چنانکه نوع بشر بوسیله این دو قوه فایق بر نوع حیوان شده است، در میان افراد وی نیز آنهایی که از این دو قوه خالقه انسانی بیشتر بهره دارند از دیگران برترند و بر آنان حکمرانی می‌کنند.

به همین جهت، ملتی که در میان افراد او صاحبان قوه فکر و اراده نسبت به ملت‌های دیگر بیشتر باشد، بر ملل ضعیف غالب خواهد آمد و آنها را زیر دست و فرمانبر خود خواهد ساخت. این دو کلمه یعنی «فکر و اراده» تاریخ بشریت را خلاصه و تفسیر می‌کند و نوع بشر در ارتقا به مدارج عالی کمال هرگز از این دو قوه سبحانی بی نیاز نخواهد شد.

برای حاضر کردن یک ملت به قبول و هضم تجدد و ترقی، بهتر از تقویت این دو قوه در نهاد افراد آن، راهی متصور نیست و نخستین قدم درین راه عبارت از حق‌شناسی و قدردانی درباره اشخاصی است که از این کیمیای سعادت یعنی قوه فکر و اراده بهره‌مند بوده و یا هستند. آری یک مزرعه آب ندیده و یک بوستان خشکیده هر قدر احتیاج بریزش قطرات باران داشته باشد ملت ایران نیز به همان درجه تشنه و محتاج آبیاری از سرچشمه فیض قوه فکر و اراده است.»

برای نجات ایران با سر خود بازی کرد

کاظم زاده ایرانشهر در ادامه یادداشت خود با عباراتی شورانگیز شیخ محمد خیابانی را در جهت ترقی ایران چنین می‌ستاید: «چون من شیخ محمد خیابانی را از سیراب شدگان این جام فیض بخش ربانی می‌دانم و چون این نابغه در گذشته ایران را یکی از نوادر رجال عهد اخیر می‌شمارم و از این نقطه نظر یک قیمت اجتماعی به مجاهدات او می‌دهم لذا تذکیر و تخلید نام او را از فرایض خود شمردم و طبع شرح حال آن رادمرد آزاد اندیش و با فکر و اراده را برای رهنمایی جوانان ایران لازم داشتم.

چون اغلب ایرانیان و بخصوص اهالی ایالات دور دست ایران در موضوع شخص خیابانی و اقدامات و مقاصد سیاسی او که در پر رنج‌ترین موقع خطرناک سیاسی ایران، امور آذربایجان را به دست گرفته از ورطه پریشانی نجات داد، به کلی بی خبر هستند و اکثر مردم او را نیز مانند یکی از یاغیان و عاصیان که گاهی بر ضد حکومت مرکزی در گوشه و کنار ملک قیام می‌کردند تصور می‌کنند لهذا این رساله هویت و شخصیت او را بخوبی معرفی کرده بی‌خبران را از افکار و آمال و خدمات آن مرحوم آگاه خواهد ساخت و مخصوصاً بوجود یک آتش عشق تجدد و ترقی که از قلب پاک و سرشار او شعله می‌زد آشنا خواهد کرد و نشان خواهد داد که آن نادره زمان مردی با فضل و کمال و صاحب متانت و شور و حرارت و فکر و اراده بوده و در راه نجات ایران با سر خود بازی کرده و سرمشقی به آیندگان داده است…»

کاظم زاده ایرانشهر در جایی دیگر از این متن درباره محتوای کتاب چنین نوشته است: «راجع بشرح حال و اعمال شهید مرحوم، بر حسب تقاضایی که بارها در مجله ایرانشهر درج شده بود چند نفر از دوستان و شناسندگان شیخ، ارسال شرحی را وعده کرده بودند و در آن ضمن مشروحه‌ای از فاضل محترم آقای سید احمد کسروی تبریزی رئیس سابق عدلیه خوزستان رسیده بود که بسیار مفید بود و از حیث تدقیقات تاریخی و اجتماعی اهمیت مخصوص داشت، ولی چون جناب ایشان میل داشتند که آن مشروحه را مستقلاً به چاپ برسانند، لهذا از الحاق آن بدین کتاب صرف نظر کردند و چون آقای میرزا محمد علی صفوت و کربلای علی آقای بیرنگ مشروحه موعودی خود را تا امروز ارسال نکردند و بیش از این تأخیر چاپ رساله را جایز ندانستیم لهذا بدرج مشروحه جناب آقای حاج محمد علی آقا بادامچی که از آزادی خواهان و دوستان و همقطاران نزدیک شیخ بودند به ضمیمه یک قطعه منشور ادبی یکی از جوانان حساس تبریز اکتفا کردیم.

دیباچه‌ای که بر حسب خواهش نگارنده، دوست و فاضل پر شور ما آقای شفق (رضازاده) نوشته‌اند به تنهایی یکدرس تاریخی و اخلاقی است که رموز ترقیات بشری را با بیانانی مهیج و صمیمی پیش نظر خواننده مکشوف می‌دارد و به اهمیت این رساله می‌افزاید. من نیز از طرف خودم پس از مطالعه نمرات جریده «تجدد» در زمان شیخ در تبریز چاپ می‌شد و جزئیات اوضاع آذربایجان و مخصوصاً خلاصه نطق‌های روزانه شیخ را درج می‌نمود، صد کلام حکمت نثار از میان نطق‌های شیخ استخراج نموده و آنها را به چند موضوع تقسیم کرده با چند صفحه از خود نطق‌ها بدین رساله علاوه کردم تا از یک طرف کلمات خود شیخ مقاصد و افکار و مقام او را معرفی نماید و از طرف دیگر بدین رساله علاوه بر اهمیت تاریخی و اجتماعی آن یک جنبه فکری و علمی و اخلاقی داده آن را برای مطالعه و استفاده جوانان و شاگردان و مدارس ایران مفید و شایسته سازد.»

یادداشت کاظم زاده در معرفی مطالب کتاب کافی و بسنده است. اینکه نطق زیر را به نقل از صفحه ۵۷ کتاب بخوانید:

عالم نسوان از نطق ۱۲ سرطان ۱۲۹۹

عالم نسوان ما دارای یک اهمیت بزرگی است. نسوان ما هم یک جماعتی تشکیل می‌دهند که آن نیز در مقدرات این مملکت حصه بزرگی را مالک است. ممکن نیست ما یک قرار و تصمیمی را اتخاذ نمائیم و یا اظهاراتی را بکنیم که بتواند ابواب تجدد را بروی نسوان ببندد، مقصود ما از اظهارات پریروز فقط متنبه کردن نسوان ایرانی بود از خطرات و خیمه اسرافات و خراجی‌های بی حد و حصر که اولین و آخرین علت آن را همان احتراص مد پرستی می‌دانیم.

ما بر آنان اخطار کرده بودیم که باید از این اسرافات دست بر داشته سعی و غیرت، قوت و قدرت خودشان را در اموری به مصرف برسانند که موافق صلاح ملک و ملت باشد. خیلی خوب می‌شد هر گاه یک عده از خانم‌های دانشمند در میان خودشان یک قراری گذاشته، یک مجلسی ترتیب بدهند و در آن مجلس با البسه ساده و معقول و بکلی عاری از تزئینات مفرطان و اسراف آمیز حضور بهم رسانیده برای خواهران خودشان یک سر مشق عبرت تشکیل بدهند و بتدریج از سو اخلاق و آلام و اضطرابات زائدی و فلاکت‌هایی که مد پرستی دارد در عالم نسوان ما داخل می‌نماید، جلوگیری به عمل بیاورند.

ما مشاهده می‌کنیم که مد پرستی در میان نسوان شدت بهم رسانیده و در اسراف و خراجی یک نوع رقابت به حصول آورده است. ما نمی‌توانیم لاقید ماند و اصلاحات قیام باید در عالم نسوان هم نفوذ پیدا نماید.

***

برای مطالعه دیگر مطالب این پرونده به این نشانی بروید.