به گزارش خبرنگار مهر، حسین قاضیخانی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی مهمان پنجمین شب از فصل کوفه برنامه سوره بود.در ابتدای برنامه مسعود دیانی سردبیر و مجری از پیشینه دعوت از امام حسین (ع) پرسشی را مطرح کرد.
قاضی خانی با اشاره به این که این مساله را میتوان در ۴ مقطع زمانی بررسی کرد و در این ۴ مقطع شیعیان خواستار قیام حضرت بودهاند گفت: حتی در زمان امام حسن (ع) و پس از پذیرش صلح زمانی که امام حسن حاضر به جنگ با معاویه نمیشود به سراغ امام حسین میروند تا حضرت را به جنگ متقاعد کنند. مقطع دوم پس از شهادت امام حسن است که دو نامه به حضرت داده میشود اما امام حسین قبول نمیکند. مقطع سوم نیز پس از شهادت حجر بن عدی است که شیعیان کوفه را وامیدارد که از امام حسین دعوت به قیام کنند. مقطع اصلی اما ولایتعهدی یزید است که نوع مواجهه امام کاملاً تغییر میکند.
وی با اشاره به این که برخی بیان میکنند امام زمانی که فهمید کوفیان حامی او نیستند به نوعی کوتاه آمده و گفتند من با یزید بیعت میکنم گفت: بیعت با یزید خط قرمز امام بود و هیچ گاه امام این مساله را مطرح نکرد. در همین راستا میتوان به یکی از سخنرانیها معاویه در مورد ولایتعهدی یزید اشاره کرد که آن را برای جلوگیری از شکاف خوانده است. پس از این که معاویه از یزید تعریف و تمجید میکند امام حسین میایستد و میگوید که معاویه قصد دارد امت را درباره یزید دچار توهم و گمراهی کند. در مجلسی دیگر نیز وقتی معاویه از یزید تعریف میکند امام به نشانه اعتراض بلند شده و این که یزید شرابخوار را بهتر از امام بداند بهتانی در حق خودشان میخواند.
قاضی خانی هدف کوفیان از دعوت و چرایی آن را این گونه بیان کرد که یک بخش از این اهداف ناظر به دوران معاویه است. محور دیگر بحث شخصیت یزید است. محور اصلی دیگر هم شخصیت امام حسین است.
مهمان برنامه سوره در ادامه با اشاره به این که در برخی منابع تاریخی از ۱۲ هزار نامه به امام برای دعوت از ایشان ذکر شده گفت: مشکل این است که از نظر تاریخی رد این نامهها را نمیتوانیم پیدا کنیم و این مساله چندان برای ما قابل پذیرش نیست و احتمالاً این عدد برگرفته از تعداد بیعت کنندگان با مسلم است. به طور کلی نامهها به امام را میتوان در حدود ۵ دسته و تعداد حدود ۵۰ نامه جای داد. نامه اول از طرف سران شیعه است و هم نویسندگان و هم متن آن مشخص است. به فاصله چند روز نامههای دیگری نیز نوشته میشود اما از نظر تاریخی محتوا و نویسندگان آن را در اختیار نداریم و صرفاً میدانیم که از طرف شیعیان بوده است. نامه سوم هم از طرف شیعیان بوده است و نامهای مختصر هم بوده است. نامه چهارم از اشراف کوفه بوده و افرادی مثل قیث ابن اشعث و یزید ابن حارث آن را امضا کردند. این نامه در شرایطی نوشته میشود که شیعیان و امویان ظرفیت بالقوه رهبری کوفه را داشتند و این اشراف احتمال دادند که اوضاع به سود شیعیان تغییر کند.
قاضیخانی ضمن تاکید بر این که طبق دادههای تاریخی اگر امام حسین (ع) به کوفه میرسیدند شیعیان به حمایت از ایشان میپرداختند گفت: در این صورت معادلات تغییر میکرد و دیگر کربلایی رخ نمیداد و حتی با وجود این که ممکن بود نزاعی رخ دهد به آن صورت نبود.
وی نویسندگان نامه را نیز چند دسته دانست و تاکید کرد: یک دسته بر عهد خود باقی ماندند اما دسته دیگر که همان توابین هستند در لحظه حساس و سرنوشت ساز به یاری امام نرفتند و سلیمان جزو این افراد هست. یکی از دلایلی که ممکن است توابین امام را در کربلا همراهی نکردند این بود که فکر نمیکردند کار امام به اینجا برسد و این گونه ایشان را به شهادت برسانند. این مسألهای که است که حتی حر هم مطرح میکند و میگوید فکر نمیکردم کار امام را به اینجا برسانند. البته این افراد در بزنگاههای قبلی هم نشان داده بودند که ثابت قدم نیستند و پایشان لغزیده بود. نام برخی افراد مانند ابراهیم بن مالک هم در نامهها موجود نیست. در بدبینانهترین حالت میتوان گفت موافق حرکت امام نبودند اما ممکن است نمیخواستند نامشان مطرح شود و شناخته شوند تا در لحظات حساس بتوانند به امام یاری کنند.
قاضی خانی دسته دیگر را هم اشرافی دانست که وقتی در روز عاشورا کار به سود لشکر مقابل امام رقم خورد ایشان را تنها گذاشتند.
مهمان برنامه سوره در بخش پایانی سخنان خود کوفه را تنها نقطه امید احتمالی در آن شرایط دانسته و گفت: علی رغم احتیاطهایی که امام نسبت به این شهر داشتند، تنها جایی که از امام اعلام حمایت کرد کوفه بود. ضمن این که بخش بزرگی از یاران امام کوفی بودند. از طرفی این گونه نبود که همه کوفیان خواهان جنگ با امام حسین باشند و بسیاری از مردم با دلایل مختلف در این جنگ شرکت نکردند.