خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-نگار احدپور اقبلاغ: نهضت مشروطه نقطه عطفی در مبارزات سیاسی اجتماعی دوران معاصر به حساب میآید؛ دورهای که جامعه ایرانی تحول چشمگیری را در ایجاد و بسط قانون، عدالت و برابری اجتماعی شروع و نظام سیاسی ایران از پادشاهی مطلقه به پادشاهی مشروطه تغییر کرد. هرچند دیری نپایید که شاه قاجار دستور به توپ بستن مجلس را داد و نهضت مشروطه را به سراشیبی سقوط انداخت. با این وجود، پیام و اهداف نهضت مشروطه هیچگاه به فراموشی سپرده نشد و ملت ایران انگیزه زیادی برای تحقق آزادی، عدالت اجتماعی و ایجاد حاکمیت ملی به دست آورد.
در این مجال قصد داریم به واکاوی نقش روحانیت و علمای شیعه در انقلاب مشروطه بپردازیم. به همین مناسبت با قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر کشورمان و مسئول کتابخانه اسناد انقلاب اسلامی به گفت و گو پرداختیم.
قاسم تبریزی، با اشاره به روند انقلاب مشروطه عنوان کرد: مشروطه نهضتی بود که توسط روحانیت و مراجع شروع شده بود. قید اسلامیت آن هم به دلیل شخصیت رهبران انقلاب و هم به دلیل حرکت اسلامی که ما اندکی قبل از آن در نهضت تنباکو داشتیم، کاملاً روشن بود. این از مجموعه مکاتیب مراجع ثلاث نجف، کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» مرحوم نائینی، لوایح شیخ فضلالله و…مشخص و روشن است. اگر این نگرش و دید را نگاه کنیم میبینیم که اصل نهضت از نجف و تهران در مساجد و منابر و در انتقاد از استبداد، مشکلات اقتصادی مردم، مظالم حکام ولایت، عقبماندگی وغیره آغاز شد.
انقلاب مشروطه برپایه مبارزه با ظلم و ستم شکل گرفت
وی افزود: انقلاب مشروطه مراحل اولیهاش که مبارزه با ظلم و ستم است و همه نیز بر آن متفق هستند، روند روشنی دارد. اما همانطور که اشاره شد، در دوران ایجابی و اثبات انقلاب، جامعه دچار شقاق میشود. ما در این جا باید به سوابق جریان فراماسونری و عناصر وابسته به استعمار بپردازیم، یعنی تشکیلات فراماسونری از دورهی میرزا ملکمخان ارمنی تحت عنوان «فراموشخانه» شروع به کار کرد و رسائلی در تقلید و اطاعت از غرب و غربگرایی در اندیشه و عمل مطرح کرد. محور مدعای آنها این بود که اگر میخواهیم به معنای واقعی آدم شویم باید اختیارمان را به طور کامل به دست غربیها بسپاریم. این جریان در دورهی ایجابی با یک مدیریت سازمان یافته مسیر نهضت را دچار شقاق و اختلاف نمود و این آغازی در حرکت انقلاب شد.
تبریزی خاطرنشان کرد: این تشکیلات از ابتدا با برنامه و با هدایت غرب به خصوص انگلستان کار میکردند. اگر روشنفکران ما مستقل بودند، حداقل در برابر روحانیت و مرجعیت یا خاضع بودند یا متعادل. یعنی اصل اقتدار، استقلال و وحدت ملی را در نظر میگرفتند. اینگونه مسیر انقلاب مشروطیت و جریان روشنگری ما دچار انحطاط نمیشد و راه تصحیح آن هم آسان بود و هم امکانپذیر.
وی تصریح کرد: اما اینکه جریان فراماسونری در برابر مرجعیت و روحانیت میایستد و مرجعیت تا آنجا آگاهی و شناخت عمیق دارد که رأس این تشکیلات که سید حسن تقیزاده است به عنوان مفسد سیاسی و عقیدتی تکفیر میکند و این بسیار مهم و قابل توجه است. از نامههای مرحوم آخوند خراسانی و بعد مکاتیب مراجع نجف میتوان به عمق فاجعه پیبرد.
این پژوهشگر تاریخ معاصر افزود: رهبر معظم انقلاب جملهی بسیار مهمی دارند به این مضمون که روشنفکری از ابتدا در ایران بیمار به دنیا آمده است. این بدین معناست که روشنفکری از درون جامعهی ما برنخاسته و تقلید کامل از غرب بوده است. مرحوم آلاحمد در آثاری همچون «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» به همین مسأله اشاره میکند. اگر روشنفکری ما با خطا و گاهی کجراهه یا حتی بیراهه جلو میرفت، چنانچه از درون جامعه و فرهنگ ما برخاسته بود قابل اصلاح بود و این همه دچار مصائب و مشکلات نمیشدیم. اما چون برای خودش حوزهی مأموریتی داشت و کاملاً وابسته به انگلستان بود، این مسأله واقع نشد. درست مثل جریان مارکسیسم و کمونیسم در ایران که از ابتدا به دستور حزب کمونیست شوروی و حضور و دخالت و برنامهریزیهای بیگانه آغاز شد؛ فاجعه آن را در دوران پس از مشروطه، نهضت جنگل و حزب توده شاهد بودیم که چپ بیش از هفتاد سال خیانت، جنایت و وابستگی به دنبال داشت. البته این هم باید بر اساس اسناد و شواهد در وقت خودش بررسی شود. لذاست که حرکت این گروه به عنوان یک جریان مسلم و روشن در جامعه کاملاً آشکار است.
مراحل شکل گیری انقلاب مشروطه
وی تصریح کرد: علاوه بر جریان فراماسونری، برخی از انجمنها که بسیاری از آنها همنام بودند، به صوررت قارچگونه رشد کرده بودند اما حرکت اصلی توسط چهار یا پنج انجمن خاص اداره میشد که هر کدامشان هم به جایی وابسته بودند. همین حزب دموکرات تقیزاده در بسیاری از شهرها علما را تحت فشار قرار میداد و یا آنها را ترور میکرد. ترور آیتالله سید عبدالله بهبهانی از همین دست است. بسیاری از اعضای این حزبها از اعضای فراماسونری هستند. اینها را که در نظر میگیریم و رسائل آن روز را هم میبینیم، به این نتیجه میرسیم که مورخین در نگارش و تدوین تاریخ مشروطه در چه جاهای مهمی سکوت کردند یا مسائلی را نادیده گرفتند و یا اینکه تحریف و غایت تاریخی مغشوش تهیه کردند.
وی همچنین گفت: جریان مشروطه سه مرحله داشت، مرحله اول، از زمان آغاز جنبش تا پیروزی انقلاب و مرحله تدوین قانون اساسی بود. یعنی نفی استبداد و ستم که به صدور فرمان مشروطه منجر شد. رهبری فکری و سیاسی این مرحله را علما بر عهده دارند. البته مفهوم آن هم این نیست که در مراحل بعدی، رهبری علما منتفی میشود. منظور این است که در این مرحله، خواست عمومی از زبان علما جاری میشود و علما نیز پیشگام هستند.
این پژوهشگر تاریخ عنوان کرد: مرحله دوم، مرحله شرح و بسط مشروطه و ارائه راهکارهاست. میدانید وقتی کمیسیونی شروع به تدوین قانون اساسی کرد همهی اینها، فرنگ رفتهها هستند یا کسانیاند که به هر حال با دنیای فرنگ آشنا هستند. پس در مرحله دوم منورالفکرهای لیبرال هستند که به تدوین متمم قانون اساسی میپردازند، کسانیکه تنها راه دموکراسی و پیشرفت را در نظامهای اروپایی میدیدند و الگویی فراتر از الگوی لیبرال دموکراسیهای غربی برایشان مطرح نبود و البته وجود هم نداشت. اما علما هم با تصرف در محتوای متمم قانون اساسی سعی میکردند این پدیده خارجی را هر چه بیشتر به احکام اسلامی نزدیک کنند.
وی خاطرنشان کرد: مرحله سوم، مرحلهای است که بحث بر سر متمم قانون اساسی در مجلس پیش آمد. در این مرحله نمایندگان تندرو، بهخصوص برخی از نمایندگان آذربایجان که به شدت متأثر از سوسیال دموکراتهای قفقاز بودند، از زمانی که بحث متمم در مجلس پیش آمد، به شدت در مقابل هرگونه دخل و تصرف ایستادگی کردند، چرا که میدانستند اگر خواست علما محقق میشود، رهبری در آینده از دست آنها خارج میشود و لذا ما میبینیم جریان سازیها و تلاشهای آشکار و پنهانی چون تحصنهای مختلف در تبریز و اغتشاشات فراوان و اقدامات ایذایی و تخریبی شکل میگیرد تا این خواست علما محقق نشود. متأسفانه به علت جنجالآفرینی و اغتشاشاتی که این افراد شکل میدهند، ذهنیت بعضی از مراجع و علما را تغییر میدهند؛ نه اینکه آنها مخالف نظر شیخ فضلالله بودند؛ اتفاقاً در تلگرامی که مرحوم خراسانی و شیخ عبدالله مازندارانی برای حاج شیخ فضلالله در ایام تحصن در آستان حضرت عبدالعظیم فرستادند نه تنها خواسته ایشان را که بعداً اصلدوم قانون اساسی شد، خواستار هستند بلکه تأکید میکنند که حتی باید قانونی برای کوتاه کردن دست بابیه و بهائیه وغیره در نظر گرفته شود تا مبادا اینها بیایند و در حاکمیت قرار گیرند.
تبریزی تبیین کرد: حوادث مشروطه دارای دو لایه است: یک لایه آشکار و یک لایه پنهان که پیوند مستحکمی بین این دو لایه برقرار است. لایه پنهان که تقریباً به ندرت در تاریخ، ذکری از آن به میان آمده است. شاید دو سه کتاب بیشتر- اگر اشتباه نکنم - راجع به انجمنهای سیاسی مخفی، در سالهای قبل از انقلاب منتشر نشده است. اما بعد از انقلاب به تدریج، با کنجکاوی و اسنادی که محققان جوان و متعهد به آن دست یافتند، این لایههای پنهان به تدریج مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفت و موجب تحلیلهای تاریخی متفاوتی گردید. در پیش از انقلاب و حتی در دورهی پس از انقلاب در همان لایهی آشکار هم تحریفات کاملاً متعمدانهای صورت میگیرد.
تبریزی گفت: اگر روشنفکری ما با خطا و گاهی کجراهه یا حتی بیراهه جلو میرفت، چنانچه از درون جامعه و فرهنگ ما برخاسته بود قابل اصلاح بود و این همه دچار مصائب و مشکلات نمیشدیم. اما چون برای خودش حوزهی مأموریتی داشت و کاملاً وابسته به انگلستان بود، این مسأله واقع نشد.
وی افزود: تصور رهبران روحانی مشروطه خواه (از جمله حضرات طباطبایی و بهبهانی) آن بود که حالا یک انقلابی شده و به تدریج این مشکلات برطرف میشود، در حالیکه شیخ فضلالله میفهمید که نباید آن را به آینده موکول کرد. اگر این قانون اینگونه تصویب بشود، در واقع اسلام به تدریج در حاشیه خواهد رفت و رهبری از دست علما خارج خواهد شد. این درایت و تیزبینی و دوراندیشی شیخ را علمای دیگر متأسفانه نداشتند و دیدیم که بعداً نیز مراجع مشروطه خواه نجف و سیدعبدالله بهبهانی نیز، به تدریج در صف منتقدان قرار گرفتند.
تبریزی همچنین تصریح کرد: مردم ایران در حادثه جنبش تنباکو، در واکنشی تند و سراسری، به دستور رهبر دینی (میرزای شیرازی) با تحریم تنباکو به مبارزه منفی با انگلیسیها پرداختند و ضربه جبران ناپذیری به حکومت قاجار و ناصرالدین شاه وارد ساختند. پیروزی جنبش تحریم تنباکو به رهبری میرزای شیرازی، دو جریان مهم تاریخی را به وجود آورد؛ نخست، ظهور قدرت بی رقیب مراجع دینی در صحنه سیاسی کشور و رهبری عالمان در بسیج تودهها بود که به شکسته شدن استبداد و از هم پاشیدن قدرت استعمار در ایران منجر شد و آنان را به عنوان مظهر آرمانهای ملی مطرح کرد. دوم، رشد افکار سیاسی، برای فراهم آوردن زمینه تحولات بنیادین در نظام اداری و سیاسی ایران و شکل گیری نهضتی بزرگتر در قالب قیام مشروطیت بود.
وی با اشاره به اینکه نهضت مشروطه، تلاش، مبارزه و انقلابی برای از بین بردن حکومت نبود، بلکه حرکتی در جهت تعدیل استبداد، دستیابی به مطالبات مردم، عدالت خواهی و حاکمیت قانون بود، گفت: در ابتدای نهضت مشروطه، عدالت خواهی و حاکمیت قانون مطرح شد و در مراحل بعد مطالبات ابعاد جدیدتری به خود گرفت.
وی عنوان کرد: نقش روحانیت در انقلاب مشروطه عدالت خواهی، مطالبه مجلس شورا و حاکمیت قانون بود. ابتدا در پایتخت سه شخصیت مذهبی و روحانی؛ شیخ فضل الله نوری، آیت الله سید محمد طباطبایی و آیت الله سید عبدالله بهبهانی مبارزه را آغاز کردند و سه مرجع تقلید در نجف اشرف به نامهای ملامحمد کاظم خراسانی، میرزا عبدالله مازندرانی و سید محمد کاظم یزدی به پشتیبانی از روحانیون پایتخت برخاستند. در شهرستانها و ولایات نیز علمای بزرگی در این زمینه فعالیت داشتند که میتوان به نجفی در اصفهان، سید ابوالحسن انگجی، میرزا صادق مجتهد تبریزی و میرزا حسن مجتهد تبریزی در تبریز، سید عبدالحسین لاری در لار، میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی در اردبیل، ملأ محمد حمامی در گیلان و شیخ جعفر محلاتی شیرازی در شیراز اشاره کرد که همگی از جایگاه مرجعیت و روحانیت برجستهای برخوردار بودند. تلاش علما در این دوره برای تحقق حاکمیت قانون، اقامه عدل و تأسیس مجلس شورا متمرکز بود و مبنای عمل خود را بر اسلام قرار داده بودند.
این پژوهشگر تاریخ معاصر گفت: در مرحله اول انقلاب مشروطه جریانات فراماسونری و سوسیالیستی قدرت و موقعیتی نداشتند و در زیر سایه روحانیت به میدان آمدند. اما در زمان تصویب قانون اساسی و تشکیل مجلس شورای ملی عناصری از این جریانات مبارز با اسلام وارد مجلس شدند. آنها برای نوشتن قانون اساسی به قانون اساسی بلژیک متوسل شده و از روی آن برای کشور قانون اساسی نوشتند. پس از آن به انتشار مطالبی علیه اسلام، دین و اعتقادات مردم در مطبوعات و روزنامههای صور اسرافیل و امثال آن پرداختند.
نقش روحانیت و علمای شیعه در انقلاب مشروطه
وی افزود: در این زمان آیت الله شیخ فضل الله نوری احساس خطر کرد و پس از مطالعه قانون اساسی گفت اینجا مملکت اسلامی است و قوانین آن باید از قرآن اخذ شود. وجه دیگر اعتراض شیخ فضلالله نوری متوجه عناصر سوسیالیست، بابی، ملحد و فراماسونری مجلس و خواستار اخراج این عناصر از مجلس بود. شیخ فضلالله معتقد بود مشروطه باید مشروعه باشد و قوانین باید بر اساس قرآن و دین تدوین شود. در این بخش از نهضت مشروطه دو جریان شکل میگیرد.
تبریزی با بیان اینکه معیارهای انقلاب مشروطه از ابتدا بر اساس اسلام و هدف آن از بین بردن بنیان استبداد و استعمار در جامعه و تشکیل حکومتی متکی به دین و مبانی قرآن بود. گفت: بخش اول مشروطه مشروعه که توسط شیخ فضلالله نوری، ملاّ محمد رستم آبادی و عدهای دیگر مطرح شد. به دنبال اعتراض شیخ فضلالله نوری و تحصن ایشان در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (س) و چاپ روزنامه لوایح، تعدادی از علمای استانها و شهرستانها روش شیخ فضلالله را تأیید کرده و آنها هم اعتراض کردند. از جمله روحانیونی که با شیخ فضلالله هم نظر و همراه بودند میتوان به آیت الله میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی در اردبیل، میرزا حسن مجتهد تبریزی در تبریز و آیت الله سید محمد کاظم یزدی در نجف اشرف اشاره کرد.
وی تصریح کرد: بخش دیگری از روحانیون مانند آخوند خراسانی، میرزا عبدالله مازندرانی و میرزا محمد حسین غروی نائینی در نجف و سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی در تهران معتقد بودند وقتی ما خودمان در مجلس باشیم هیچ گونه شیاطین و عوامل اجنبی نمیتوانند کاری کنند و همین که قوانین تعارض بنیادین با اسلام نداشته باشد کافی است. در این خصوص آیت الله نائینی در کتاب خود نوشت: الان که دست ما از امام معصوم کوتاه است و حکومتی تشکیل دادیم همین که تعارض بنیادین با قرآن و اسلام نداشته باشد کفایت میکند و خطر اصلی را شجره خبیثه استبداد مطرح کرد. میتوان گفت این دسته از علما دست مرموز عوامل استعمار و فراماسونها را ندیدند.
تبریزی بیان کرد: از آن طرف جریان فراماسونری و وابسته به انگلیس با برنامهریزی این شکاف و شقاق را گسترش داد و به بهانه اینکه شیخ فضل الله طرفدار استبداد است، قبل از اینکه پیام ایشان به مردم برسد شخصیت ایشان را ترور کرد. متأسفانه این اختلاف ابعاد وسیعتری گرفت و در نهایت به سود جریان انگلیسی تمام شد.
وی افزود: ملاّ عبدالرسول کاشانی در سال ۱۳۲۸ شمسی کتابی با عنوان رساله انصافیه مینویسد و در این کتاب مطالبات مردم در مشروطه را مطرح میکند. از جمله مطالباتی که ایشان ذکر میکند؛ حاکمیت قانون، رفع ظلم و تساوی حقوق در محاکم است و همه این مطالبات را نیز با ادله و براهین قرآن و نهجالبلاغه اثبات میکند. این نویسنده همچنین در این کتاب به آسیبشناسی مشروطه میپردازد و مطرح میکند مشروطه به جای اینکه به دست علما بیفتد به دست اشرار و جاهلان افتاد.