خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: پس از دو مقالهای که پیشتر در نقد و بررسی کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» ورنر سومبارت منتشر کردیم، در سومینقدم بررسی اینکتاب به مطالب مندرج در فصول دوم و سوم آن میپردازیم و در اینقسمت هم شاهد مشابهات جالبی بین نوشتههای ورنر سومبارت با کتابهای نویسندگانی چون آدولف هیتلر، لوئیس مارشالکو یا ایلان پاپه و شلومو زند اسرائیلی هستیم.
دو قسمت پیشین پرونده بررسی کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» که طی دو هفته گذشته در مهر منتشر شدند، در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
*۱- «هیچ کدام از سرمایهگذاریهای استعماری بدون حضور یهودیان کامل نبود / کالیفرنیا مخلوق اینقوم است»
*۲- «بورس ابداع یهودیان است / مردم را مجاب کردند هرطور شده سهام بخرند»
در ادامه سومین و آخرینقسمت از پرونده بررسی اینکتاب را میخوانیم:
* تشابه مواضع سومبارت با مارشالکو و زند؛ ظاهر مسیحی و باطن یهودی
فصل دوم کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» درباره ظرفیت و آمادگی یهودیان برای سرمایهداری مدرن است و با یکسوال مهم شروع میشود؛ اینکه انگیزه و محرک اصلی نظام سرمایهداری در چیست؟ و پاسخش اینکه محرک اول و شاید اصلیترین، تلاش برای کسب سود است. سومبارت میگوید در دوره ماقبل سرمایهداری، شعار همه تاجران و بازرگانان، حفظ وضعیت موجود بود و سنت، راهنما و مشعل راه به حساب میآمد اما در دوره سرمایهداری تحرک حرف اول را میزند. ویژگی دیگر این دوره جدید از نظر او، عقلگرایی اقتصادی است و آن را دومین انگیزه و محرک اصلی نظام سرمایهداری میداند.
سومبارتدر ادامه بحث، چهار عامل را برای موفقیت یهودیان در زمینه سرمایهداری دوران مدرن برمیشمارد: ۱- پراکندگی و آوارگی در عرصهای وسیع ۲- برخورد با آنها بهعنوان غریبه ۳- موقعیت آنها به عنوان شهروند درجه دو ۴- ثروت.
تاثیر محدودیتهای یهودیان در طول تاریخ بیش از حد بزرگ شده و محدودیتهایی که آنها در طول تاریخ با آنها روبرو بودهاند، اثر بارزی بر رشد اقتصادی و کسب و کارشان نگذاشته است. این تصویر خیلی اوقات غیرمنطقی و جنونآمیز هم شده در حالی که در خیلی از کشورها و شهرها طی دوسه سده گذشته، مقررات محدودکننده یهودیان در عرصه صنعت و تجارت تا حد زیادی بیاعتبار بوده و عملاً به اجرا در نمیآمدند یهودیان عاملان و کارگزاران انجام تجارت در سرزمینهای تحت استعمار به حساب میآمدند و همانها بودند که سرازیر شدن نقره به کانالهای جدیدی را که هلند، انگلستان، فرانسه و آلمان باز کرده بودند، هدایت میکردند. سفیر فرانسه در لاهه در گزارشی در سال ۱۶۹۸ نوشته است: «پیآمد این ارتباط و تماسها آن است که در دو موضوع اخبار و تجارت، بهترین اطلاعات را از رخدادهای جهان کسب میکنند و هر هفته در گردهماییهای خود به تجزیه و تحلیل آن اطلاعات میپردازند. آن روز گردهمایی را هم با خردمندی تمام روز یکشنبه برگزیدهاند که در آن روز تمام مسیحیان از هر فرقه و دستهای که هستند، به عبادت و رفتن به کلیسا میگذرانند. اخباری که در طول هفته به دست یهودیان میافتد، به دقت از سوی ربیها و سایر مقامات دینی یهود مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، بخشهای زائد آن دور ریخته میشود و بخشهای مفید آن در عصر روز یکشنبه به دست فعالان بازار سهام و دلالان آنها میرسد.» (صفحه ۱۹۱)
جالب است که سومبارت باز هم مطلبی دارد که شبیه به نوشتههای کتاب «فاتحین جهانی» است؛ اینکه یهودیان به هرکجا که رفتند، یاد گرفتند که چگونه و بهسرعت خود را با محیط اطراف تطبیق دهند. آنها از ایننظر بر سایر ملل اروپا برتری داشتند که تا پیش از کوچ به آمریکا و اقامت در سرزمینهای آن، در این هنر به استادی نرسیده بودند. (صفحه ۱۹۵) یهودیان به خود بهعنوان مردمی ویژه نگاه میکردند و مردم دیگر نیز به یهودیان بهعنوان آدمهای خاص و متفاوت میدیدند. باور سومبارت این است که تاثیر محدودیتهای یهودیان در طول تاریخ بیش از حد بزرگ شده و محدودیتهایی که آنها در طول تاریخ با آنها روبرو بودهاند، اثر بارزی بر رشد اقتصادی و کسب و کارشان نگذاشته است. این تصویر خیلی اوقات غیرمنطقی و جنونآمیز هم شده در حالی که در خیلی از کشورها و شهرها طی دوسه سده گذشته، مقررات محدودکننده یهودیان در عرصه صنعت و تجارت تا حد زیادی بیاعتبار بوده و عملاً به اجرا در نمیآمدند.
سومبارت دوباره در بحث «اهمیت دین در حیات اقتصادی یهودیان» هم موضعی مانند لوئیس مارشالکو در «فاتحین جهانی» دارد و میگوید «کایزرلینگ یکی از موثقترین و معتبرترین کارشناسان در مورد این دوره خاص از تاریخ یهود (سدههای شانزدهم تا هجدهم که عده زیادی به ظاهر مسیحی شدند) چنین میگوید اکثریت عظیمی از یهودیان به ظاهر مسیحی شده، خیلی بیشتر از آنچه که معمولاً فرض میشود، به اصول اعتقادات دینی یهود پایبند مانده بودند. آنها به خاطر فشارهای اجتماعی ظاهراً از دین خود دست کشیده بودند، ولی در باطن تا عمق وجود خود یهودی ماندند. آنها شیوه زندگی یهودی خود را حفظ کردند و تمامی مراسم دینی یهود را به مورد اجرا درمیآوردند و ایام مقدس دین یهود را گرامی میداشتند.» (صفحه ۲۰۵)
اما شباهت دیگر اینبحث سومبارت در کتاب، به «اختراع قوم یهود» نوشته شلومو زند نویسنده و محقق اسرائیلی برمیگردد. زند کتاب خود را سالها پس از سومبارت منتشر کرد. بههرحال سومبارت هم دههها پیش از زند گفته بود: «عهد عتیق، زیربنا و پایهای است که کل ساختار دین یهود، برپایه آن استوار شده است. دستهای متعددی در نگارش آن در ادوار مختلف دخالت داشتند و لاجرم در نهایت، یک اثر ترکیبی خلق شده است.» (صفحه ۲۰۸)
استعداد انعطافپذیری و انطباق از جمله مواردی است که سومبارت برای ویژگیهای یهودیان برشمرده و مانند نوشتههای لوئیس مارشالکو، موضوعاتی را مطرح کرده که مخاطب را به یاد تاریخ تشکیل کشور جعلی اسرائیل میاندازند؛ هرچند که این کتاب پیش از اعلام رسمی موجودیت رژیم صهیونیستی و تشکیل اسرائیل نوشته شده است: «اگر یهودیان به جایی میرسند، به این خاطر نیست که باید به آنجا برسند، بلکه به این خاطر است که اراده میکنند و تصمیم میگیرند که به آنجا برسند. موضع آنها روی زمین سفت و سخت نیست، بلکه در قصری تخیلی در آسمانهاست. یهودی آدمی است که همهچیز برای او بر اساس یک منطق مکانیکی کار میکند.» (صفحه ۲۸۳)
یکی از مواضع مشابه سومبارت با آدولف هیتلر نویسنده کتاب «نبرد من» درباره یهودیان هم، اشارهاش به استعداد انکارناپذیر یهودیان برای مشاغلی چون روزنامهنگاری، وکالت و بازیگری است. او میگوید ریشه همه آنها را میتوان در قدرت انطباقپذیری یهودیان یافت که کمی بعدتر به آن میپردازیم. سومبارت از مخاطبش میخواهد به اینجمله مشهور یهودی توجه کند که «برای کاملکردن هر کاری، به هزار دست ولی فقط به یک فکر نیاز است.» و سرمایهداری بر همین اصل بنا شده است.
* خردگرایی و دشمنی یهود با عرفان و احساسات
در زمینه اندیشههای پایهای یهود، سومبارت میگوید دین یهود و نظام سرمایهداری دارای اندیشههای راهگشای یکسانی هستند که مسیر حرکت آنها را روشن میکنند. در هر دوی آنها یکروحیه مشابه وجود دارد. او میگوید دین یهود را نباید با دین امت اسرائیل اشتباه گرفت. چون تدوین دین یهود توسط پیامبران صورت نگرفته و متون ایندین به دست مجموعهای از کاتبان نوشته شده است. دین یهود نه براساس یک برنامه مشخص متولد شد و استنتاجات منطقی و خط مشیهای سیاستمدارانهای که بر این اصل استوار بودند که این دین باید برای مردم حفظ شود، زمینهساز آن بودند. ایندین به گفته سومبارت، ماحصل تفکر و هدف است که به صورت دنیایی از ارگانیزمهای فعال تجلی یافته که به زیبایی و مهارت تمام طراحی شده و موتور آن به خوبی کار میکند و هدف آن تسلط و انهدام عرصه طبیعت و قرار گرفتن به جای آن است. این درست همانشیوهای است که سرمایهداری در پیش گرفته است.
یکی از ویژگیهای دین یهود از نگاه سومبارت، خردگرایی است. او میگوید خردگرایی یا روشنفکری هر دو دشمنان سرسخت عرفان و آنقدرتهای خلاقهای هستند که الهامات هنری خود را از جهان پرشور احساسات اخذ میکنند. دین یهود اسرار و عرفان را قبول ندارد. در یهودیت، نفی غرایز طبیعی یا سرکوب آنها که ادیان دیگر مثل بودیسم و مسیحیت اولیه بر آن اصرار میورزند، نمیتواند امری مقدس باشد. ارتباط دین یهود و سرمایهداری را میتوان در قالب روابط قاعدهمند حقوقی بین خداوند و قوم اسرائیل هم پیدا کرد. سومبارت در کتابش میگوید کم مانده بود بهجای روابط قاعدهمند حقوقی، از لفظ روابط تجاری استفاده کند، اما میداند از روابط تجاری معانی دیگری مستفاد میشود که دشوار میشود بر سر آنها به توافق رسید.
وظیفه هر یهودی دستیابی به ثروت است ولی نه به قصد لذتبردن از آن بلکه بهعنوان وسیلهای برای انجام کار خیر و اجرای دستورات خدا. بخشهایی از تلمود که درباره کسب منفعت در دادوستدهای تجاری، از سوی این یا آن ربی هستند، ایننکته جالب را یادآور میشوند که بسیاری از اینشخصیتهای دینی یهود، خود در زمره مشهورترین بازرگانان عصر خود بودند در اخلاقیات دین یهود کسب پول بهعنوان وسیلهای برای توجیه هدف در نظر گرفته میشود. از نظر سومبارت نویسندگان عهد عتیق، معمولاً متوجه نیستند اخطارهای آنها علیه ثروتاندوزی، در عمل به تقدیس اینکار منتهی میشود. در واقع وظیفه هر یهودی دستیابی به ثروت است ولی نه به قصد لذتبردن از آن بلکه بهعنوان وسیلهای برای انجام کار خیر و اجرای دستورات خدا. بخشهایی از تلمود که درباره کسب منفعت در دادوستدهای تجاری، از سوی این یا آن ربی هستند، ایننکته جالب را یادآور میشوند که بسیاری از اینشخصیتهای دینی یهود، خود در زمره مشهورترین بازرگانان عصر خود بودند.
دین یهود در قدیمیترین شکل خود، غیر از جهان زمینی، هیچجهان دیگری را نمیشناسد. بنابراین، هر کیفر و پاداشی که بود، در همین جهان تعلق میگرفت. کمی بعد از دوره عزرا، اندیشه جهان دیگر به جهان یهودیت راه پیدا کرد و این همزمان شد با ورود اندیشههای جاودانگی روح و زندهشدن دوباره جسم در قیامت، اما این باورها با دین یهود غریبه بودند و سومبارت میگوید احتمالاً منشایی ایرانی داشتند. به اینترتیب اندیشه کامیابی در این جهان، گستردهتر شد.
ثروت در دین یهود بهعنوان چیز خوبی قلمداد میشود. سومبارت میپذیرد که در بخشهای مختلفی از انجیل و تلمود قطعات متعددی هست که در آنها خطرات ثروت برای پرهیزکاران شرح داده شده و در عوض، به نکات مثبت فقر اشاره شده است. اما نکته مهمی که گوشزد میکند این است که در برابر هرکدام از اینقطعات، ده قطعه دیگر وجود دارد که حال و هوای دیگری دارند و در تایید ثروت آمدهاند.
* یکپیشبینی تلمودی و پردازش یکدروغ بزرگ
به اینمقطع بحث و کتاب سومبارت که میرسیم، ناخودآگاه یاد دروغهای وسیع و سازمانیافته یهود بینالملل درباره نازیها و اتاقهای گازشان میافتیم که در بسیاری از فیلمهای سینمایی و رمانهای صهیونیستی چنین تصاویری را پیش چشممان گذاشتهاند؛ اینکه یهودیان بیگناه را وادار میکردند پیش از رفتن به کام مرگ، همه طلاها و جواهراتشان را تحویل دهند و اینکالاهای باارزش توسط نازیها گردآوری و در خزانهها انبار میشدند. سومبارت با اشاره به فصل شصتم کتاب اشعیا به اینپیشگویی اشاره میکند که یکروز تمام غیریهودیان، طلاها و نقرههای خود را به قوم اسرائیل خواهند داد. به تلمود و غزل غزلهای سلیمان هم اشاره دارد و میگوید عیسی ابن سیراچ مرد خردمند یهودی از حضرت سلیمان نقل کرده که به خداوندی خدا، که پروردگار اسرائیل است، قوم اسرائیل چنان ارزش و اعتباری خواهد یافت و آنچنان ثروتمند خواهد شد که در نظر آنها، طلا چون مس و نقره چون سرب خواهد بود و از ثروت دنیا بهرههای فراوان خواهند برد. پس ساخت و پرداخت چنیندروغهایی برای ترتیب دادن چنین انتقامی (گردآوری طلا و نقرههای غیر یهودیان به نفع قوم اسرائیل)، در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم دور از ذهن نیست. آر. الزار هم گفته پرهیزکاران پول خود را از جان خویش گرامیتر میدارند.
به گفته ورنر سومبارت، آن پرهیزکاری رو به درون و فردی که اوایل تاریخ یهودیت وجود داشت، به تدریج دربرابر فرمالیسم و سلطه موازین قانونی رنگ باخت و ناپدید شد. اینموازین قانونی تمهیدی بودند که توسط ربیها و برای حفاظت دین یهود در برابر روحیه یونانیگرایی و سپس مسیحیت و در وهله بعد و پس از آن که معبد دوم نیز نابود شد، به نیت حفظ روحیه ملی در میان مردم پراکنده و آواره یهود ابداع شدند.
یکی از اولین عرصههایی که در ایجاد و پرورش روحیه سرمایهداری مفید و موثر بود، زندگی خانوادگی و اهمیت آن در میان یهودیان است که انرژیهای لازم برای رشد و توسعه سرمایهداری را فراهم میآورد. سومبارت میگوید اثبات ایننکته امکانپذیر است که محدودکردن انگیزههای جنسی و عطش کسب درآمد، با هم ارتباط تنگاتنگ دارند. او میگوید دانشمندان باید درباره اینمساله تحقیق کنند و در دوره حیات او، چنینمطالعاتی در مراحل ابتدایی قرار داشته است.
سومبارت با اشاره به همان بحث خردگرایی یهود و دوری از عرفان و احساسات، میگوید منطقیکردن زندگی سبب شد یهودیان به یک شیوه زندگی که متضاد یا همتراز با طبیعت بود عادت کنند و در نتیجه، به یک نظام اقتصادی خاص هم عادت کردند که درست همتای سرمایهداری، آن هم مخالفت جریان طبیعت یا همتراز با آن بود. نتیجهگیریاش از مساله منطقیکردن زندگی توسط یهودیان اینچنین است: منطقیکردن زندگی یهودیان بر پایه اصول و احکام دین یهود، اگر هم واقعاً ظرفیت و استعداد یهودیان برای سرمایهداری را پدید نیاورده باشد، بیتردید این توانایی را تقویت کرده و بهشدت آن را افزایش داده است.
* امتیاز بیگانه و آوارهبودن بین دیگر ملتها
یکی از دلایل پیشرفت اقتصادی یهودیان این است که امت اسرائیل در نسلهای متمادی هرجا زیستند، امتی غریبه و بیگانه بودند. ایننظر سومبارت هم مانند مارشالکو است که در «فاتحین جهانی» نوشته یهودیان بودند که گتوها را ساختند تا در آنها سکنا گزینند که اینمساله از دید غیریهودیان نوعی امتیاز و مزیت به حساب میآمد، نه اینکه ماحصل خصومت غیریهودیان و مجبور کردن یهودیان به زندگی در اینمحلههای خاص باشد. یکی از عللی که یهودیان جدا از دیگر مردم زندگی میکردند، این بود که خود را از مردم عادی اطراف، برتر میپنداشتند. خود را نژاد برگزیده و مردم اهل دین میدانستند. ربیها تا آنجا که مقدور بود، این احساس غرور را پروراندند و به آن دامن زدند. نمونه بارز ایننگاه ممنوع بودن ازدواج یهودیان با غیریهودیان است که از عزرا به بعد، مایه بیاحترامی به اصالت و پاکی یهودیان تلقی میشد.
بهقول سومبارت یهودیان از طریق اینآوارگی و سرگردانی به عرصه جهان پا گذاشتند.
عیسی مسیح رباخواران را از معبد بیرون میکند؛ اثر لوکاس کراناخ
* یک تذکر درباره رِبا
همانطور که سومبارت در کتاب خود تذکر داده، در اینفراز بحث باید ایننکته را یادآور شد که دین یهود به پیروانش گفته میتوانید از یک غریبه بهره بگیرید ولی از یک اسرائیلی نه! به این ترتیب یهودیان مومن و متعصب اجازه داشتند از غیر یهودیان ربا بگیرند. سومبارت توجه مخاطبش را به دورهای جلب میکند که پول قرضدادن در اروپا ابتدا به یک نیاز بدل شد و در نهایت، زمینه تولد سرمایهداری را پدید آورد و موقعیت یهودیان مومن و متعصب در قیاس با مسیحیان مومن و متعصب متمایز شد: «مسیحی مومنی که به اخذ ربا عادت کرده بود، در بستر مرگ میکوشد تا این بهرههای گناهآلود را از خود دور کند تا بتواند به آرامش روحی دست یابد. اما یهودی مومن چه حالی دارد؟ و در بستر مرگ خود به صندوقچههای مملو از این بهرهها مینگرد که از مسیحیان یا مسلمانان نیازمند اخذ کرده است و از مشاهده آنها دلشاد و دلگرم میشود چون هر سکهای که به دست آورده، مطابق فرامین و احکامی است که به او گفته شده و در واقع قدمی است که او در راه خدای خود برداشته است.» (صفحه ۲۵۴)
«مسیحی مومنی که به اخذ ربا عادت کرده بود، در بستر مرگ میکوشد تا این بهرههای گناهآلود را از خود دور کند تا بتواند به آرامش روحی دست یابد. اما یهودی مومن چه حالی دارد؟ و در بستر مرگ خود به صندوقچههای مملو از این بهرهها مینگرد که از مسیحیان یا مسلمانان نیازمند اخذ کرده است و از مشاهده آنها دلشاد و دلگرم میشود چون هر سکهای که به دست آورده، مطابق فرامین و احکامی است که به او گفته شده و در واقع قدمی است که او در راه خدای خود برداشته است.» سومبارت در اینمقطع بحث نتیجه میگیرد که بیهوده نبوده یهودیان را پدران تجارت آزاد و پیشگامان سرمایهداری خواندهاند. چون آنها بهواسطه روحیه تجارت آزاد در عرصه قوانین تجاری و صنعتی برای ایفای چنین نقشی آمادگی داشتند و بهواسطه داشتن همینروحیه و دیدگاهها نسبت به تجارت با غیریهودیان بود که برای دستیابی به خط مشی اقتصاد آزاد دارای انگیزههای کافی و لازم بودند. ثمره معامله با غیرخودیها این بود که قیدوبندهای وظایف و مسئولیتهای شخصی، سست و در نهایت با قواعد و قوانین اقتصاد آزاد جایگزین شدند. قوانین تجارت آزادی و آزادی صنعت با قوانین یهودی همآهنگ بودند و لاجرم در توافق با اراده پروردگار قرار داشتند. «چه انگیزه تجاریای قویتر از این! »
* یکشنبه انگلیسی یا همان شنبه یهودی؟
در جایی از همینبحث، سومبارت صحبت یهودیت و پیوریتانیسم را مطرح میکند و اینسوال معنادار را پیش روی مخاطب قرار میدهد که مگر یکشنبه انگلیسیها همان شنبه یهودیها نیست؟ او نکتهای را به صراحت اعلام میکند که یادآور همان مباحثی است که نویسنده فاتحین جهانی درباره تاثیر یهودیت بر مسیحیت و ایجاد شکاف در دین عیسی مسیح مطرح کرده است. سومبارت میگوید «پیوریتانیسم جداً همان یهودیت است.» (صفحه ۲۶۰) او مثالهای مختلف و مشروحی درباره اینمساله آورده و میگوید حتی گروهی مسیحی در انگلستان بودند که اصلاً خود را یهودی مینامیدند. سومبارت میگوید پیوریتنها در پرچمهای پیروزی خود اینجمله را مینوشتند: «لشکر شیران یهود.» بهعلاوه در آن ایام، در محافل بزرگ روحانیون و مردم انگلیس، در کنار انجیل کتابهای دینی یهودیان نیز خوانده میشد.
* ذهنیت خلاق و روشنفکری یهودی
بحث بعدی در فصل دوم کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن»، ویژگیهای یهودیان است که باز هم مفاهیم و مطالب مشابهی با کتاب «فاتحین جهانی» در آن به چشم میخورد: «خاطر نشان شده است که یهودیان ساکن در اروپای غربی و آمریکا توانستهاند خود را به خوبی در میان مردمی که پذیرای ایشان بودهاند، جا بیندازند و با آنها همرنگ و همسان شوند.» (صفحه ۲۶۷) این یکی از ویژگیهای یهودیان است.
اما ویژگی دیگری که سومبارت برای یهودیان برمیشمارد، ذهنیت خلاق و روشنفکری بارز است. او میگوید در یهودیان علایق روشنفکری و مهارتهای ذهنی، به مراتب بیش از مهارتهای جسمی و دستی پرورش یافته است. خلاقیت ذهنی برای آنها در مرتبه اول اهمیت قرار دارد و در قرون و اعصار مختلف، کار ذهنی را بر کار جسمی ارجحیت میدادند. به اینترتیب، یهودیان بیش از آنکه به غرایز خود واکنش نشان دهند، به تحلیلهای منطقی خود توجه میکنند. البته بین یهودیان چهرههای عارفی مانند یاکوب بوهم بهندرت یافت میشود.
سومبارت میگوید زندگی یهودیان خالی از عشق و ماجراهای سوزناک عاشقانه است و بر همین اساس است که دید بسیار روشنی دارند اما خیلی از چیزها را هم نمیبینند و درک درستی از جنبه شخصی زندگی ندارند. آنها معمولاً با آنچه بهعنوان احساساتیگرایی، قهرمانبازی، فئودالیسم، پدرسالاری و نظایر آن نامیده میشود، میانهای ندارند. فرد یهودی در زندگی، خود را فردی لیبرالمنش میداند و معتقد است مردان و زنان فقط و فقط شهروندانیاند با حقوق و وظایف مشخص و تعریفشده هستند.
در مجموع، یهودیان در نظر و عمل افرادی خردگرا و منطقی هستند و به جهان از منظر نقطه غایی یا هدف و مقصد نگاه میکنند. سومبارت اینویژگی را خردگرایی عملی مینامد. او میگوید ۴ عنصر روشنفکری، غایتباوری، انرژی و تحرک را باید چهارستون ویژگیهای یهودیان دانست که با سرشت آنها عجین شده است.
نویسنده کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» میگوید روشنفکری اهمیت بیشتری از روحیه عملگر و تحرک فوقالعاده دارد. چون هرگز عامل ریشهداری نیست. روشنفکری در نهایت، در سطح حرکت میکند و در عمق مسائل دخالت ندارد. روشنفکر به عمق روح یا عمق کائنات نفوذ نمیکند. به همین خاطر برای روشنفکران آسان است که از یک موضع افراطی بهسمت موضع افراطی دیگر حرکت کنند. به همین خاطر است که در میان یهودیان میتوان تعصب خشک و بیمنطق را دست در دست تردید و شک اساسی نسبت به همه اصول دین مشاهده کرد. هر دو پدیده از یک منبع مشترک سرچشمه میگیرند.
سومبارت در زمان خود گفت شاهد تمایلی در جهت یکدست شدن هستیم و از ایننظر، سرمایهداری و لیبرالیسم وجوه مشترک فراوانی دارند. لیبرالیسم نزدیکی فراوانی با یهودیت دارد و بنابراین با مشابهت سهگانهای میان سرمایهداری، لیبرالیسم و یهودیت روبرو هستیم. به یاد آوریم که یهودیان هیچمشکلی با نظام اعتباری نداشتند و ایننظام، فرصتی فراهم میکند تا فعالیتهای اقتصادی امروز ثمرات آتی داشته باشد. از طرفی منطقگرایی عملی هم باعث انطباق و شکلدادن تمامی فعالیتها در تناسب با منطق میشود. او در ادامه نوشتههای خود در کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» جمله جالبی دارد که موید مطالب «نبرد من» و «فاتحین جهانی» درباره یهودیبودن مرام کارل مارکس است؛ اینکه یهودی در مبارزه کارگران برای دستیابی به موافقت نامههای جمعی میان کارگران و کارفرمایان، که میتواند شرایط کاری کارگران را قانونی و قاعدهمند کند، معمولاً طرف کارگران را میگیرد.
* یهودیان با غیریهودیان درآمیختند و امتزاج قومی رخ داد
سومبارت، سومینفصل کتابش را به «سرچشمههای نبوغ یهودیان» اختصاص داده و در ابتدای آن، توضیحاتی درباره مساله نژاد دارد. اما نکته مهمی که در همینتوضیحات تذکر داده، این است که در نقطهای که مساله کلی یهودیت با مساله نژاد تلاقی میکند، هزاران شیطان ریز و درشت رها میشوند تا ذهن آدمها را گمراه کنند. او میگوید در اینمورد هزاران نظریه مختلف و همانقدر هم فرضیههای غلط وجود دارد.
اینجامعهشناس آلمانی در بحث مردمشناسی یهودیان، میگوید در سده پانزدهم پیش از میلاد، قبیله هیبرو که یکقبیله بیاباننشین بود، تصمیم گرفت در فلسطین ساکن شود اما با جمعیتی که سالها در آنجا سکونت داشت، روبرو شد. اما بهخلاف دیدگاههای پیشین قوم اسرائیل و روایت رایجی که صهیونیستها تلاش دارند اصطلاحاً جا بیاندازند، به نحو گستردهای با این قبایل در هم آمیخت. خلاصه کلام سومبارت این است که یهودیان نجنگیدند و با مردم دیگر، در آمیختند. بعدها هم وقتی بخشی از این جمعیت تبعید و به سوی بابل روانه شدند، امتزاج اقوام در فلسطین ادامه پیدا کرد. به گواه متون میخی بیهیچ تردیدی بین یهودیان و ساکنان بابل یک اختلاط تدریجی رخ داده است.
در اینمقطع از بحث هم سومبارت، دوباره سوالات معناداری مطرح میکند؛ مثلاً اینکه آیا آوارگی یهودیان صرفاً ثمره شرایط و وضعیت بیرونی بوده است؟ یا آیا میشد هیچ قوم دیگری را آنچنان در سطح کره زمین پراکنده کرد که یهودیان پراکنده شدند؟ آیا این تبعیدها و سرگردانیها، هدف خاصی را دنبال نمیکرد؟
* علمای یهودی و درسهای مارکس و ریکاردو
بههرحال نویسنده «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» به اینجا میرسد که در جهان تفکر تلمودی، حرفه پول قرض دادن اهمیت بهسزایی داشته و جای خاصی را به خود اختصاص داده و حرفه پول قرض دادن از قدیم یکی از عوامل اصلی و مهم حیات اقتصادی یهودیان بوده است. پس از خروج از مصر، وضعیت عوض شد و بنیاسرائیل وام دهنده شدند و سایر مردم از آنها وام گرفتند.
سومبارت ثابت میکند ایندیدگاه که یهودیان نمیتوانستند جز حرفه پولقرضدادن، شغل دیگری داشته باشند و مجبور بودند حتی در مواردی علیرغم میل باطنی خود، فقط به اینحرفه بپردازند اصلاً صحت ندارد. درهای حرفههای دیگر هرگز به روی آنها بسته نبوده و واقعیت این است که خود یهودیان ترجیح میدادند اینکار را دنبال کنند و نسبت به اینحرفه تمایل ذاتی خاصی داشتند.
برخی از ربیها چنان سخن میگویند که گویی تمامی درسهای مارکس و ریکاردو را از بر دارند یا دست کم سالهای سال در بازارهای بورس تجربه اندوختهاند یا در شرکتهای عظیم مالی، سمت مشاوره داشتهاند سومبارت درباره مطالب اقتصادی کتاب تلمود، توضیحاتی دارد که در واقع در کنار نوشتههای هیتلر و مارشالکو، سندی دیگر بر یهودی بودن آموزههای کارل مارکس و مکتب مارکسیسم است: «مطالب اقتصادی مندرج در تلمود درخشان و در حد شاهکار است. برخی از ربیها چنان سخن میگویند که گویی تمامی درسهای مارکس و ریکاردو را از بر دارند یا دست کم سالهای سال در بازارهای بورس تجربه اندوختهاند یا در شرکتهای عظیم مالی، سمت مشاوره داشتهاند.» (صفحه ۳۲۳)
جمعبندی و خلاصه کلام ورنر سومبارت این است که یهودیان سلطان پول و از خلال آن، سلطان جهان شدند. او در پایانبندی کتاب خود میگوید یهودیان ویژگیهایی داشتند که به آنها کمک کردند تا بر جهان مسلط شوند. و این، یعنی بیان کل حرف کتابی چون «فاتحین جهانی» در یکجمله. سومبارت میگوید یهودیان که یاد گرفتند پول را عاشقانه دوست بدارند، میدیدند فقط به مدد پول است که میتوانند قدرتهای جهان را مطیع خود بگردانند. آمریکا هم ماوای جدید آنها شده بود. بنابراین یهودیان از جایی به جای دیگر میرفتند. این سفر دائم و مهاجرت پایان ناپذیر در افسانه یهودی سرگردان تجلی یافته است.
یکی از نتیجهگیریهای سومبارت درباره افسانه آوارگی و ملت یهود که به گفته ایلان پاپه مورخ اسرائیلی، بسیاری از یهودیان لیبرال و ارتدکس هم آن را باور نکرده بودند، در فرازهای پایانی کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» از اینقرار است:
«مهاجرت در واقع نوعی فرایند انتخابی بود که طی آن بهترین عناصر یهودی که هیچوقت موافق زندگی جاافتاده مبتنی بر کشاورزی نبودند، ناگزیر شدند تا غرایز نهفته بیاباننشینی خود را زنده کنند و از طریق زندگی در شهر که بهطور عمده متکی بر تجارت بود، ادامه حیات دهند. البته این به آن معنا نیست که هیچکدام از یهودیان کشاورز نشدند. اصلاً چنین نیست. تلمود بابلی خود گواه آن است که جمعی به کشاورزی رو آوردند، ولی غالب یهودیان از این کار فاصله گرفتند و کار کشاورزی را به عهده کشاورزان غیریهود وانهادند.» (صفحه ۳۳۹)