حجت الاسلام رسول چگینی پژوهشگر و عضو بنیاد بین المللی امامت در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه همهساله با آغاز ماه محرم الحرام، اظهارات و ادعاهای متنوعی درباره قیام امام حسین علیه السلام و ماجرای کربلا شنیده میشود، اظهار داشت: یکی از ادعاهای مبهمی که در طول دهههای اخیر بیشتر مطرح شده است، پیرامون چرایی قیام امام حسین (ع) و علت عدم قیام سایر اهل بیت علیهم السلام است. این ابهام در قامت این پرسش خودنمایی میکند که آیا قیام امام حسین (ع) تابع یک قاعده عمومی برای همه ائمه (ع) بوده، و یا اینکه قیام امام حسین (ع) یک استثنا بوده و سایر ائمه (ع) وظیفهای برای انجام قیام نداشته اند؟
وی افزود: دستیابی به پاسخ این پرسش، از مسیر رفع ابهام دوگانه قاعده و استثنا میسر خواهد بود. توضیح سخن اینکه قیام امام حسین (ع)، یک قیام تک بعدی نبود، بلکه تحت تأثیر عناصری چندگانه ای بوده که توجه به آنها ضروری است که عناصر شکلگیری قیام امام حسین (ع) شامل حاکم زمان، جایگاه امام، یاران امام، اوضاع مذهبی-اجتماعی زمان امام و کیفیت عرصه قیام میشود.
چگینی در خصوص یکی از عناصر شکل گیری قیام امام حسین (ع) یعنی حاکم زمان تصریح کرد: شخصیت منحط یزید و فاصله زیاد او با اولیات خلیفه مسلمانان، از عوامل شکل گیری قیام بوده است. امام حسین (ع) با توصیف شخصیت یزید، بیعت با او را شایسته خود و هیچ مسلمان متعهدی ندانستند (مثلی لا یبایع مثل یزید). حضرت، بیعت با یزید را نوعی ذلت معرفی کرده و دامان خود را از پذیرش هرگونه ذلت مبرا دانستند (هیهات منا الذله). اگرچه در دوران ائمه (ع) برخی خلفای عباسی به صورت آشکارا، احکام و قوانین اسلام را زیر پا میگذاشتند اما اظهار دشمنی با اسلام کمتر از آنان سر زده است، این در حالی است که در تاریخ طبری از یزید نقل چنین شده است ولعت هاشم بالملک فلا / خبر جاء ولا وحی نزل.
وی درباره دیگر عنصر شکل گیری اشاره کرد و گفت: جایگاه امام یکی از آن عناصر به شمار میرود. موقعیت اجتماعی و مذهبی امام حسین (ع) به گونهای بود که برای غیر از امیرالمؤمنین (ع) و امام حسن (ع) هرگز این موقعیت دست نداد. سخنان فراوان رسول الله (ص) در وصف حسنین (ع) (الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه) در کنار صحنههایی که صحابه از نوع رفتار پیامبر (ص) با حسین (ع) دیده و برای دیگران نقل کرده بودند، جایگاه ویژهای به امام حسین (ع) در میان مسلمانان بخشیده بود. اگرچه در این زمان چهرههای دیگری از بنی هاشم نیز وجود داشتند ولی افتخار فرزندی رسول الله (ص) تنها برای امام حسین (ع) باقی مانده بود و سایر بنی هاشم مانند محمد حنفیه، و فرزندان امام حسن مجتبی (ع)، به این جایگاه نرسیده بودند. اما سایر ائمه (ع) اگرچه در زمان خود جز سرآمدان و صاحبنظران به شمار میرفتند، ولی به جهت وجود شخصیتهایی که از نظر عامه، همتراز امام محسوب میشدند، این موقعیت ویژه برای ایشان خلق نشد. افزون بر اینکه وجود شخصیتهایی از بنی هاشم که یا موافق حاکمیت بودند و یا به مبارزه علنی و قیام با حاکمیت روی آورده بودند، و جایگاه سیاسی امام را مورد خدشه قرار میدادند، فرصت بلند شدن اعتراض تکصدایی از اردوگاه شیعیان و بنی هاشم را از بین میبرد. غیر از اینکه فشارهای حکومت بر ائمه (ع) و تحت نظر گرفتن ایشان و قتل و کشتار شیعیان، امکان هرگونه حرکت و قیامی را از ایشان سلب میکرد. در این وضعیت، کاربست تاکتیک تقیه، تنها راه حفظ کیان تشیع و ترویج آموزههای شیعی در زیر پوست دولت اموی و عباسی بود.
این محقق و پژوهشگر به یاران امام اشاره و تصریح کرد: اگرچه کوفیان بر عهدی که بستند وفادار نماندند، اما اعلام آمادگی و بیعت کَتبی بیش از ۱۰ هزار نفر با امام حسین (ع)، از مهمترین عوامل قیام سیدالشهدا (ع) بود. غیر از اینکه افرادی که تا پای جان در خدمت حضرت بودند، اگرچه از جهت شماره، زیاد نبودند اما در فضیلت و وفاداری به عنوان بهترین و باوفاترین اصحاب معرفی شده اند (فانی لا اعلم اصحاباً اوفی و لا خیراً من اصحابی). این در حالی است که در زمان سایر ائمه (ع) شمار یاران ایشان به شدت کاهش یافت. امام سجاد (ع) که اندکی پس از واقعه کربلا زیسته است درباره حمایت یاران از ایشان میفرماید: «در تمام مکّه و مدینه بیست نفر نیستند که دوستی ما را اظهار بدارند». امام صادق (ع) که جایگاه بهتری در میان مسلمانان عصر عباسی داشتند نیز از فقدان یاور گلایه داشته و به سدیر صیرفی فرمودند: «ای سدیر! اگر شمار یاران و پیروان من به تعداد این بزغالهها رسیده بود، بر جای نمینشستم و قیام میکردم.» سدیر میگوید: بعد از نماز شمردم، دیدم عدد بزغالهها ۱۷ تا است.»
وی با بیان اینکه از دیگر عوامل تأثیرگذار در شکل گیری قیام امام حسین (ع)، اوضاع حاکم بر آن دوران است، خاطرنشان کرد: فاصله داشتن پایتخت خلافت اموی از پایتخت معنوی جهان اسلام (مکه و مدینه)، حاکم بودن روح اسلام اصیل بر مناطق مرکزی اسلام و زنده بودن یاد و خاطره و سیره پیامبر (ص) در میان مسلمانان و حضور صحابه و همسران پیامبر (ص)، هنوز رگههای اسلام اصیل را در میان مسلمانان جاری نگه داشته و موقعیتی ویژه به آن برهه از تاریخ بخشیده بود. این در کنار شقاوتهایی بود که بنی امیه از خود نشان داده بودند و اخبار لعن علنی داماد پیامبر (ص) در منابر شام و ارتکاب منکرات از سوی خلیفه به گوش مسلمین رسیده بود. مهیا بودن مسلمانان برای قیام در این زمان دور از انتظار نبوده است. اما در زمان سایر ائمه (ع) اگرچه شقاوتهایی از سوی حاکمان عباسی سر میزد، اما حمایتهای برخی از دولت با انگیزههای ناسیونالیستی و ارائه قرائتهای جدید از دین، بسیاری از مردم را از حقیقت اسلام دور کرده و کمبود و فقدان پلهای ارتباطی مسلمانان با صدر اسلام، آنان را فریفته این اسلام انحرافی کرده بود. در کنار اینکه تزریق مالیات مملکت اسلامی در شاهرگهای اقتصادی و اجتماعی، موجب بالا رفتن سطح رفاه عمومی و پدید آمدن نوعی عافیت طلبی در توده مسلمانان شده بود.
چگینی درباره کیفیت عرصه قیام گفت: غیر از عوامل یاد شده، یکی دیگر از عواملی که مانع از شکلگیری قیام توسط سایر ائمه (ع) بود، وجود رقبایی از بنی هاشم، بنی عباس و حتی نومسلمانانی بود که هر از چند گاهی از گوشه و کنار مملکت اسلامی سر بر میآوردند و به اسلام اصیل و حکومت عدل دعوت میکردند. این فضا باعث به وجود آمدن تصورات ناهمگون از «قیام» در ذهن مسلمانان میشد و اراده آنان برای پیوستن به این قیامها را سست میکرد. از قیام مختار در زمان امام سجاد (ع) تا قیام حسین فخ در زمان امام کاظم (ع)، همواره شیعیان شاهد ظهور قیامهایی بودند که برای احقاق حق اهل بیت (ع) به پا خاسته بودند و نتیجهای جز شکست برای آنان حاصل نشد. تجربه تاریخی این شکستها، امکان اتحاد و یکپارچهسازی مسلمانان را دشوار میساخت.
این محقق و پژوهشگر ادامه داد: بنابراین میتوان ابراز داشت قیام امام حسین (ع) تحت تأثیر عناصری است که کنار هم قرار گرفتن همه این عناصر، باعث شکل گیری قیام شده است و اگرچه برخی از این عناصر در زمان سایر ائمه (ع) وجود داشت، اما هیچگاه این عناصر به صورت کلی و در کنار هم، برای ایشان فراهم نشد. بنابراین مقایسه زمان سایر ائمه (ع) با زمان امام حسین (ع) صحیح نیست.
وی افزود: از این منظر فهمیده میشود قیام امام حسین (ع) تابع یک قاعده منطقی بوده است که با لحاظ شرایط و عناصر متعدد، این قیام برای احقاق حق و برپایی اسلام لازم می شده است. بدون تردید اگر این شرایط برای سایر ائمه (ع) روی میداد، ایشان نیز از انجام قیام استنکاف نمیورزیدند. بنابراین در پاسخ به این سوال که قیام امام حسین (ع) قاعده بوده و یا استثنا، باید گفت قیام سیدالشهدا (ع) یک قاعده استثنایی بوده است؛ بدین معنا که در عالم واقع این قیام تابع قواعد منطقی بوده است اما در عالم خارج، این حالت تنها برای ایشان روی داده و شرایط بروز قیام برای هیچیک از ائمه (ص) فراهم نشده است.
چگینی اضافه کرد: افزون بر اینکه ایجاد دوگانه قاعده و استثنا صحیح نیست؛ زیرا اگر قاعده به معنای اصل باشد – که هست – استثنا که در مقابل آن قرار گرفته به معنای خلاف قاعده است و این یعنی اینکه قیام امام حسین (ع) بر خلاف اصلی بوده که ائمه (ع) در پیش گرفته بودند. این سخن تأیید کننده این است که ائمه (ع) هرگز مأمور به قیام نبوده اند و در صورت فراهم بودن همه شرایط، باز هم ایشان نباید قیام میکردند. اما این ادعا، حجت بودن ائمه (ع) را زیر سوال میبرد چونکه از وظایف امام این است که صورت فراهم بودن شرایط، موانع دستیابی مسلمانان از آموزههای اسلام را زدوده و خود رهبری جامعه اسلامی را به عهده بگیرند.
این محقق و پژوهشگر در ادامه گفت: اما اگر قاعده به معنای روال و شیوع باشد، استثنا به معنای خارج از روال و غیر شایع معنا میشود. در این صورت بحث از مقام تعیین اصل، به مقام تطبیق بر خارج باز میگردد. یعنی برای فهم همخوانی قیام امام حسین (ع) با سیره ائمه (ع)، باید قدر جامعی از سیره اهل بیت (ع) را به دست آوریم و آن زمان، قیام امام حسین (ع) را بر آن قدر جامع عرضه کنیم که در این صورت، باید قیام امام حسین (ع) را استثنا بدانیم. اما استثنا بودن در این معنا، نافی آن قاعده اصلی نیست و آن برداشتی که قائلین به استثنا از آن انتظار دارند، قابل اثبات نیست؛ زیرا آنان با طرح این مبحث به دنبال مخالفِ قیام نشان دادن ائمه (ع) هستند که با این فرض، این ادعا ثابت نمیشود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: در نتیجه به نظر میرسد ایجاد دوگانه قاعده یا استثنا، دارای ابهام است و سخن دقیقی نیست؛ زیرا حتی قائلین به استثنا، به قیام توسط سایر ائمه (ع) در صورت فراهم شدن عناصر قیام امام حسین (ع) اذعان میکنند؛ چهاینکه در غیر این صورت، باید امام معصوم را در انجام وظایف خود، مقصِّر بدانند. اعاذنا الله من هذه الاقاویل.