خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: کتاب «آسید علی آقا» نوشته سید هادی طباطبایی اردیبهشت امسال توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شد. اینکتاب درباره سرسلسله گروهی از عارفان بزرگ شیعه است که یکی از شاگردانش آیتالله محمدتقی بهجت بود. آیتالله سید علی قاضی طباطبایی که با نوشتن کتاب دیگری با عنوان «کهکشان نیستی» درباره او، ظاهراً اقبالی درباره شخصیتش در بازار کتاب دیده شده، از علما و عرفانی صاحبکرامت و بزرگی است که بسیاری از عارفان و سالکان عرفان شیعه را تربیت کرده است.
آیتالله قاضی طباطبایی از برههای از زندگی خود بهواسطه قول و قراری که با امیرالمومنین علی (ع) بست، مقیم نجف شد و عنایات و الهامات وارده قلبی خود را مدیون ایشان است. اما جالب است که با وجود جایگاه والای عرفانی، اینعالم شیعه نیز از گزند تهمت و سمپراکنیها در امان نبوده است.
بههرحال سیدعلی قاضی طباطبایی یکی از سرسلسلههای عرفای نجف که بهگفته استاد زندهیاد آیتالله سیدعبدالله فاطمینیا، نسبت به حوزه قم آزادی عمل بیشتری در عرفان و سلوک داشتند. یکی از مهمترین مسائل مربوط به آیتالله قاضی طباطبایی، سعی و تلاش ۴۰ ساله او در عرفان است که بهتعبیر خودش ۴۰ سال در زد تا در نهایت ایندر برایش گشوده و بهواسطه عنایتی که در حرم حضرت ابوالفضل عباس (ع) به او شد، نتیجه ۴۰ سال پشتکار و جدیت خود را در سلوک مشاهده کرد.
کتاب «آسید علی آقا» درباره اینشخصیت است و به زبان نسبتاً ساده برای مخاطب عموم نوشته شده است. به اینترتیب ایناثر، کتابی مقدماتی برای آشنایی با سیدعلی قاضی طباطبایی است که از زبان اولشخص که همان شخصیت محوری باشد، روایت میشود و بهطور مکرر هم در بخشهای مختلف آن به موضوع در زدن چهلساله او اشاره شده است.
* معرفی اجمالی اساتید سیدعلی قاضی
میرزا محمدعلی قراچهداغی یکی از اولین استادان سیدعلی قاضی است که ایندرس مهم را به او داد که قدم بیرون گذاشتن از دایره فقه، کار را بر دینداران سخت میکند و پریشانی میآورد و در واقع، هر حقیقت و کشفی که خود را به سالک نشان میدهد، از تقید بر فرامین شرع سر بر خواهد آورد. به اینترتیب سیدعلی قاضی در ابتدای راه به ایننتیجه میرسد که اگر اصول شریعت را پاسداری کند، خدا دستش را میگیرد. نویسنده نیز از قول او اینعبارت را آورده است: «دل به شرع مصطفوی، عرفان علوی و فقه جعفری سپردیم.»
میدانستیم در این نشئه، غریبتر از عارف نیست. کسی که خدا را شناخت، تنها است. آنچه او میفهمد، دیگران نمیدانند. آنچه دیگران میدانند و بدان غره میشوند، بازیچه است و بس. عارف میبیند و درک میکند سیدعلی قاضی طباطبایی، با شاگردی میرزا فتحالله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه)، درسهای زیادی اندوخت. شیخ الشریعه به روایت شاگردش، با علوم جدید موافقت داشت اما بهطور مکرر میگفت دانش غربیها نباید بر فرهنگ خودی اثر بگذارد.
محفل درس سید محمدکاظم یزدی، کلاس دیگری بود که سیدعلی قاضی طباطبایی تجربه کرد. حضور در کلاس ایناستاد همزمان با اتفاقات مشروطه شد که سید محمدکاظم یزدی با آن اعلام مخالفت کرد. فاضل شربیانی هم دیگر استاد سیدعلی قاضی طباطبایی است که بهخاطر ارتباط با اینشاگرد به صوفیگری متهم شد. «او هم گفته بود اگر صوفیگری چیزی است که مثل سیدعلی باشد، ایکاش من هم صوفی باشم.»
راوی کتاب «آسیدعلی آقا» از سید احمد کربلایی بهعنوان استادی نام میبرد که بیشتری بهره را از او برده است. یکی از اشاراتی که نویسنده کتاب درباره زمان حضور در کلاس ایناستاد آورده، مربوط به امر سکوت است؛ نکتهای که در سلوک دو شاگرد سیدعلی قاضی یعنی برادران طباطبایی، نقش پررنگی دارد. «پدر ما را گفته بود در محضر استاد اگر سخنی به میان نیامد به صورت و هیئت استاد نظاره کنیم و این خود اثر میکند و جان را جلا میدهد. و ما چنین کردیم.»
خلاصه آنکه سیدعلی قاضی طباطبایی مصداق بارز رسیدن به طریقت از راه شریعت است و پس از سالها تقید همیشگی به شریعت و احکام دین، با بازشدن در روبرو شد و بهتعبیر نویسنده کتاب پیشرو، به چنیننتیجهای رسید که چه گوهری مبارکتر از عرفان؟ و «میدانستیم در این نشئه، غریبتر از عارف نیست. کسی که خدا را شناخت، تنها است. آنچه او میفهمد، دیگران نمیدانند. آنچه دیگران میدانند و بدان غره میشوند، بازیچه است و بس. عارف میبیند و درک میکند.»
تقید بیکموکاست به شریعت باعث شد دیده معنابین سیدعلی قاضی باز شود و قبرستان وادیالاسلام را مامنی امن برای خود ببیند؛ بهگونهای که انس او با ارواح مؤمنین اینقبرستان بسیار بیشتر از مردم شد.
* فقه و عرفان به هم آمیختهاند
اما همانطور که اشاره شد، یکی از اتهاماتی که به سیدعلی قاضی طباطبایی میزدند، صوفیگری بود. همچنین گفته میشد سیدعلی قاضی، از مولوی و ابن عربی سخن میگوید و از فقه شیعی دور افتاده است. سید هادی طباطبایی هم در مقام نویسنده کتاب در روایت اولشخص خود از سیدعلی قاضی مینویسد: «برخی راه عرفان را وا نهاده و به فقه بسنده نمودند. از جبینشان میخواندیم که کدام اهل راهاند و کدام این راه را طاقت ندارند.»
در جای دیگری از کتاب هم که مربوط به تربیت شاگردان بزرگی چون آیتالله بهجت است، راوی کتاب میگوید «فقه و عرفان به هم آمیختهاند. فقه را به صرف الفاظ و قواعد نمیخواهیم. آن را مقدمهای در معرفت و عرفان میدانیم.»
سیدعلی قاضی طباطبایی در وصیتنامه خود بر حفظ شریعت تاکید کرده و میگوید بسیاری به بهانه طریقت، به شریعت بیمهری میکنند.
آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی
* شیوه صحیح امر به معروف و نهی از منکر
در ابتدای کتاب «آسیدعلی آقا»، صحبت از سیدحسین، پدر سیدعلی قاضی طباطبایی میشود که یکی از آموزههای تربیتیاش از اینقرار است: «میدانست اگر خود را تعالی دهد، گویی بر دیگران هم نعمتی افزوده است. نیازی به ارشادهای مکرر نیست. نیازی به امر و نهی مداوم نیست. اگر در درون انسان قیامتی به پا گردد. همسایگان را هم بیدار میکند.» نویسنده در صفحات بعدی از زبان خود سیدعلی نیز اینآموزه را شیوه صحیح درباره امربهمعروف و نهی از منکر بیان میکند: «چونان پدر بر این باوریم که چون خود را پاکیزه داری، دگران را هم میتوانی که رحمت افزایی. نیازی به امر و نهی دیگران نیست. اگر پاکی در تو رسوخ کند، اگر سپیدی بر تو غالب آید، دگران را هم میتوانی مدد رسانی و دست گیری.»
* دو اشاره معنادار
یکی از اشارات معنادار کتاب «آسیدعلی آقا» درباره دو عید قربان و غدیر است که بهترتیب با عنوان عید مسلمین و عید مؤمنین از آنها یاد شده و مخاطب را به یاد آیهای از قرآن میاندازد که مربوط به تفاوت مسلمانبودن و مومنبودن است. (آیه ۱۴ سوره حجرات)
اشاره معنادار دیگر که البته صراحت بیشتری دارد، مربوط به اولینباری است که سیدعلی قاضی به حرم امام علی (ع) میرود و اذن دخول میخواند: «اللهم لبابک وقفت: خداوندا به درب خانه تو ایستادهام.» و میگوید «و چه شگفت است این تعبیر! همان تعبیری است که در ادعیه مسجدالحرام خوانده میشود. اذن دخول بارگاه علوی نیز با همان تعابیر همراه است و این تمایز ورود به بارگاه علوی و بارگاه سایر ائمه است.»
* سلوک سیدعلی قاضی؛ در حق بدنات ظلم نکن!
مسیر سلوک و عرفان، به تعبیر شخصیت اصلی کتاب «آسیدعلی آقا»، راه پرخطری است و راهزنان بسیاری دارد. در نتیجه باید از طریقت حقه پیروی کرد؛ همانطور که در فرازهای مربوط به آموزش سید هاشم حداد، میگوید: اگر با عقیدهای سست قدم در راه طریقت نهی، بیم گمراهی میرود. باید که به اصلاح اعتقاد همت گمارد.
پس از شروع حرکت در وادی عرفان، سیدعلی قاضی هرشب، اعمال روزانه خود را مرور میکرد و سالها یک ریگ یا سنگ را در دهان گذاشته بود تا پیش از شروع سخن، تأمل کند. همانتاملی که برای بیرون آوردن ریگ از دهان رخ میداد، به تعبیر نویسنده کتاب کافی بود.
«نمیتوان دلی سپید داشت و با همنوعان به ترشرویی و تلخی رفتار کرد.» یکی از موارد جالب در اینباره، مربوط به خاطرهای است که در آن، سیدهاشم حداد استاد خود سیدعلی قاضی را در یک سحرگاه زود در یکقهوهخانه که محل رفت و آمد مردم کوچهوبازار بود مشاهده کرد و سیدعلی قاضی به او گفت: «مردمان عیال خداوند هستند روا نیست آنها را مادون بیانگاریم.» در سلوک سیدعلی قاضی طباطبایی، عرفان، بهمعنای رهبانیت و ریاضیت شدید جسمانی نیست. او ازدواج کرد و یکزندگی معمولی با زن و فرزند داشت. سیدهادی طباطبایی هم در کتاب «آسیدعلی آقا» از قول اینعارف شیعه نوشته است: «شگفتا که بسیاری به بهانه زهد، جفاها در حق این بدن کنند! زهد هم اگر غایت است، سلامت بدن را فراهم میآورد، نه اینکه آن را مورد بیمهری قرار دهد. مهم آن است که دل به دنیا نبندی و خود را بدان اسیر ننمایی.»
در زمینه جسم و بدن، سیدعلیقاضی باور داشت در مسیر سلوک آنچه مهم نیست، سن و سال جسم است. بلکه پرورش روحی ملاک و معیار است و سن جسمانی در این مسیر هیچ معیار و ملاکی محسوب نمیشود. درباره شادابی جسم، سیدعلی قاضی به سالک توصیه میکند وقتی نیمهشب برای نمازِ شب از خواب بیدار میشود، غذا و خوردنی مختصری مانند چای، دوغ یا خوشهای انگور بخورد تا بدنش از کسالت در بیاید و برای عبادت نشاط داشته باشد. «بدن باید حالی برای عبادت داشته باشد.» اما توصیه مهم دیگر سیدعلی قاضی، این است که غذا را نباید برای خوشگذرانی خورد. بلکه باید آن را برای خاصیت و قوتگرفتن جسم خورد.
رفتن به طبیعت با هر بهانه و هر دلیلی، یکی از توصیههای سیدعلی قاضی طباطبایی است که میگوید اثرات مبارکی بر روح و جان میگذارد.
سیدعلی قاضی به شاگردانش میگفت باید مهر و محبت به خلق خدا را افزایش داد و بارها ایننکته را بهعنوان تذکر مطرح کرد که شفقت بر مردم، عامل بسیار پیشبرندهای در مرام دینداری و سلوک است. «نمیتوان دلی سپید داشت و با همنوعان به ترشرویی و تلخی رفتار کرد.» یکی از موارد جالب در اینباره، مربوط به خاطرهای است که در آن، سیدهاشم حداد استاد خود سیدعلی قاضی را در یک سحرگاه زود در یکقهوهخانه که محل رفت و آمد مردم کوچهوبازار بود مشاهده کرد و سیدعلی قاضی به او گفت: «مردمان عیال خداوند هستند روا نیست آنها را مادون بیانگاریم.»
یکی از تأکیدات اخلاقی آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی، مساله دلنشکستن است که در وصیتنامهاش هم به آن توصیه شدید شده است. او معتقد است کسی که دل دیگران را بشکند، با خدا پیمانشکنی کرده و نمیتواند در مسیر طریقت و تزکیه نفس قدم بگذارد.
برخی از دوستان و بزرگان از سیدعلی قاضی طباطبایی میخواستند کتاب بنویسد و علوم خود را در آثار مکتوب، منتقل و محفوظ کند. اما او بر اینباور بود که اساتید پیشین و درگذشتگان نکته ذکرنشدهای باقی نگذاشتهاند.
همانطور که اشاره شد، با ایناستاد واقعی عرفان، مخالفتهای مختلف و اتهامات مختلف به شخصیتش وارد میشد. اما مزاحمتها و اتهامها فقط مربوط به شخصیت سیدعلی قاضی نبود و با بسیاری از افرادی که در محافل و کلاسهای او حاضر میشدند، تندی و اصطلاحاً ترشرویی میشد. رویکرد سیدعلی قاضی در مواجهه با ایناتفاقات، به روایت اولشخص کتاب «آسیدعلی آقا» اینگونه بود: «با مخالفان در نمیپیچیدیم. روا نبود که ما را به عنوان مخالف شریعت بشناسند، اما شایسته هم نبود که از طریقت پای پس کشیم و آن را فرو نهیم.»
یکی از مطالب مهم و تاریخی که در کتاب «آسیدعلی آقا» به آن اشاره شده مربوط به زمانی است که آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی در سالهای جوانی خود از سیدعلی قاضی خواست دستورالعملی برای قدمگذاشتن در طریق عرفان به او بدهد و سیدعلی قاضی، کتاب «مفتاح الفلاح» شیخ بهایی را برای مطالعه به او معرفی کرد. سیدعلی قاضی در وصیتنامه خود مطالعه روایت «عنوان بصری» را هم توصیه کرده است.
* کشف و کرامات چه جایگاهی در عرفان دارند؟
سیدعلی قاضی طباطبایی معتقد است کشف و کرامت، تنها یکنشانه است و فینفسه هیچارزشی ندارد. مکاشفه از شرایط سلوک نیست. یعنی ممکن است سالک سالها در این وادی قدم بگذارد و هیچکرامتی برایش حاصل نشود. اما همانطور که او طی ۴۰ سال دلسرد نشد، سالک هم نباید دلسرد شود. به تعبیر او نباید که پا پس کشید و از دایره طریقت بیرون آمد. خلاصه کلام آیتالله قاضی طباطبایی این است که کرامت، خود بندگی است: «همین که در راه بمانی، خود برترین کرامت انسانی است.»
در جای دیگری از کتاب «آسیدعلی آقا» گفته میشود کرامات، هدیههای راهاند. اما راه بسیار بلند و صعب است. و همچنین گفته میشود که مبادا به بهانه بهشت از بهشتآفرین غافل شوی!
خلاصه اینکه از نظر سیدعلی قاضی، آنمکاشفه حقیقی که اهمیت دارد، این است که شخصی بتواند اضافات را عقب براند و با فهم و شعور این کار را بکند، یعنی عقلش را به خدا بسپارد و از آن ربطی که موجودات به خدا دارند، آگاه شود. «باید که رند این میدان شد.»
ایناستاد عرفان توصیه میکند به کسانی که بهسرعت و به طرفهالعینی از احوال و کراماتشان میگویند، با دیده تردید نگاه شود.
برادران طباطبایی؛ سیدحسن الهی و سیدمحمدحسین طباطبایی از شاگردان سیدعلی قاضی
* برادران طباطبایی و سلوکشان
سیدمحمدحسن الهی و سیدمحمدحسین طباطبایی، برادران طباطبایی از شاگردان سیدعلی قاضی بودهاند که سیدمحمدحسن بهخاطر سلوکاش کمتر شناخته شده و سیدمحمدحسین بهواسطه نوشتن تفسیر المیزان و دیگر مکتوبات، بیشتر شناختهشده است.
سید محمدحسن الهی کمتر سخن میگفت و به تعبیری، سکوت محض بود. هرچند که سکوت هم جزئی از سلوک علامه محمدحسین طباطبایی بود اما الهی بیشتر به ایندستور خو داشت و سیدمحمدحسین ناچار بود گاهی سکوت را بشکند. محمدحسن الهی درباره موسیقی کتابی نوشت که در آن به ایننکته اشاره کرده بود که موسیقی چگونه میتواند بر معنویت انسان بیافزاید. همچنین یک لحن خوش چگونه از اصوات اهالی بهشت به گوش میرسد. اما بیم و هراس از اینکه کتابش به دست نامحرم بیافتد و بهخاطر آن محکوم شود، باعث شد آن را بسوزاند و نگذارد مطالبش به دست دیگران بیافتد. سیدمحمدحسن بهتعبیر نویسنده کتاب «آسیدعلی آقا» نگران بود «بدفهمی حاصل شود و خرفه و سجاده را با هم بسوزانند.امان از فهمهای ناقص! امان از درکهای متوهم! سیدمحمدحسن کتابش را سوزاند. نگذاشت تا دست نامحرمی به آن برسد.»
محمدحسن الهی درباره موسیقی کتابی نوشت که در آن به ایننکته اشاره کرده بود که موسیقی چگونه میتواند بر معنویت انسان بیافزاید. همچنین یک لحن خوش چگونه از اصوات اهالی بهشت به گوش میرسد. اما بیم و هراس از اینکه کتابش به دست نامحرم بیافتد و بهخاطر آن محکوم شود، باعث شد آن را بسوزاند و نگذارد مطالبش به دست دیگران بیافتد برادر دیگر، سیدمحمدحسین در سلوک خود تقید داشت هرسال در ایام فاطمیه ده روز در خانهاش اقامه عزا کند. یکی از جملات معروف علامه طباطبایی هم درباره تالیفات و نوشتههایش که در کتاب «آسیدعلی آقا» به آن اشاره شده، از این قرار است: «اینها خوب است اما من به حضرت اباالفضل بسیار امیدوارم و به آن افتخار میکنم، اما نه به عقیده یکعارف، یکفیلسوف و یکفقیه، بلکه به عقیدهای از جنس عقیده و علاقهای که آذریهای بیسواد پشت کوهی به حضرت عباس (ع) دارند.» (صفحه ۷۴ به ۷۵)
* آموزش طریقه صحیح قرائت قرآن به محمدتقی آملی
محمدتقی آملی یکی از شاگردان سیدعلی قاضی است که در کتاب «آسیدعلی آقا» به بخش کوچکی از آموزشهای سیدعلی قاضی به او اشاره شده است. این استاد عرفان به محمدتقی آملی آموخت قرآن را برای امور عالی و مسائلی که دستیابی به آنها دشوار و غیرممکن است، بخواند؛ آن هم در شرایط و احوالات خاص. «او را گفتیم آنها که قرآن را تلاوت میکنند با شرایط ویژه، رو به قبله، در نهایت ادب و احترام و با تمام وجود به آنچه تلاوت میکنند توجه دارند.»
* درس دیگر؛ تدبیر در ترک تدبیر است / توصیه به مطالعه مثنوی معنوی
سیدعلی قاضی درس مهم دیگری به محمدتقی آملی دارد که یادآور شعر مهم مولانا درباره تدبیر بنده و تقدیرات الهی است:
«هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر / آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر / رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر»
در ایندرس، استاد به شاگردش میآموزد تدبیر در ترک تدبیر است و آنکه همچنان به تدبیر خود امید دارد، هنوز قدم در وادی سلوک نگذاشته است.
در همینباره بد نیست توصیه مرتبط دیگر سیدعلی قاضی به شاگرد دیگرش شیخ عباس قوچانی را یادآور شویم که به او توصیه و تاکید کرد مثنوی معنوی مولوی را مطالعه کرده و از آن غافل نشود. چون یاقوتها و جواهرهای باارزشی در مثنوی پنهاناند که میتوانند بهتنهایی بر سلوک یکسالک تأثیرگذار باشند.
* خدمت به امام حسین (ع) نردبان صعود است
حسنعلی نجابت شیرازی یکی دیگر از شاگردان سیدعلی قاضی است که استاد به او آموخت، به حقیقت نمیرسد مگر آنکه کمر به خدمت امام حسین (ع) ببندد.
سیدعلی قاضی میگوید نردبان صعود در سلوک و عبادت، حضرت سیدالشهداست و «بحر عظیمی است این دریای حسین (ع).» او میگوید اگر در عرفان به رتبه و جایگاهی رسیده، جز بهخاطر دو دلیل بیشتر نبوده است: قرآن و زیارت امام حسین (ع).
همانطور که اشاره شد پس از ۴۰ سال تلاش و مجاهدت، فتح باب عرفانی و مکاشفه مهم برای سیدعلی قاضی در کربلا و بینالحرمین رخ داد که او را به حرم حضرت عباس (ع) راهنمایی کردند و در حرم حضرت ابوالفضل (ع) بود که کشف و شهود عظیمی برایش رخ داد. آموزههای همین استاد عرفان است که براساس مکاشفات و دیدههای خود گفت در اینعالم، همهکاره امام حسین (ع) و پیشکارش حضرت ابوالفضل (ع) است. او در وصیتنامه خود هم تاکید کرده که در مستحبات از تعزیهداری و زیارت سیدالشهدا مسامحه نشود و روضه هفتگی، حتی اگر دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است.
اما درباره مساله حاجتخواهی از معصومین و امامان، بد نیست به اینآموزه سیدعلی قاضی نیز اشاره کنیم که امور جزئی و کوچک را نباید از حضرات معصومین خواست. بلکه میتوان به اولیایی که در مدارج پایینتر از ائمه و معصومین قرار دارند، توسل پیدا کرد.