خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: به روایت منابعی چون «مُروجالذَهَب و معادنالجوهر» اثر علی بن حسین مسعودی (از مورخان و اندیشمندان سده چهارم هجری) و «مَراقِدُ الْمَعارف فی تَعْیینِ مراقد العَلَویّین وَ الصَّحابةِ وَ التّابعینَ و الرُّواةِ وَ الْعُلَماءِ وَ الْاُدَباءِ وَ الشُّعَراء» اثر شیخ محمد حرزالدین (از علمای رجالی قرن چهاردهم هجری که شاگرد آخوند خراسانی بود) روز نهم صفر روزی است که صحابی جلیل القدر پیامبر مکرم اسلام (ص) جناب عمار یاسر به سن ۹۳ سالگی در جنگ صفین به شهادت رسید و امیر مؤمنان امام علی بن ابیطالب (ع) بر اثر این اتفاق عزادار شد.
اما عمار که در این روز توسط گروهی شورشگر در نظام اسلامی شهید شد شخصیتی برجسته بود. عمار و والدینش از نخستین مسلمانان بودند. پدرش جناب یاسر بود و مادرش بانویی مکرمه به نام سمیه. هر دوی آنها به دلیل پذیرش اسلام تحت شکنجه شدید مشرکان قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. سمیه بانویی است که مورخان نامش را در تاریخ به عنوان نخستین زن شهید در راه اسلام ثبت کردهاند.
تاریخ طبری و برخی از منابع دیگر این روایت از رسولالله (ص) را خطاب به عمار درج کردهاند که: «انک لن تموت حتی تقتلک الفئة الباغیة الناکبة عن الحق، یکون آخر زادک من الدنیا شربة لبن» تو نمیمیری تا وقتی که گروه ستمگر و منحرف از حق تو را بکشد. آخرین توشه تو از دنیا جرعهای شیر است. این روایت در جامعه آن روز بسیار مشهور بود به نحوی که تبیین کننده راه میشد. به همین خاطر نیز اکثر شخصیتها احترام عمار را نگه میداشتند.
عمار پس از وفات پیامبر اکرم (ص) از جمله اصحاب خاص امیرالمومنین (ع) بود و به همین دلیل با خلیفه اول بیعت نکرد. نام ایشان به همراه شخصیتهای برجستهای چون سلمان، ابوذر و مقداد، به عنوان هسته اولیه و مرکزی تشیع ثبت است. اینان کسانی بودند که پس از وفات پیامبر (ص) از مسیر حق منحرف نشده و هیچگاه از آنها فعلی که خلاف نظر امیرالمومنین (ع) باشد، سر نزد.
تاریخ طبری و برخی از منابع دیگر این روایت از رسولالله (ص) را خطاب به عمار درج کردهاند که: «انک لن تموت حتی تقتلک الفئة الباغیة الناکبة عن الحق، یکون آخر زادک من الدنیا شربة لبن» تو نمیمیری تا وقتی که گروه ستمگر و منحرف از حق تو را بکشد
پس از کشته شدن خلیفه سوم عمار از جمله کسانی بود که مسلمین را به پذیرش زعامت امیرالمومنین (ع) دعوت میکرد. پس از آغاز خلافت حضرت امیر (ع) نیز از بازوان توانای حضرت بود و بویژه در جنگ جمل به عنوان یکی از فرماندهان لشکر امیرالمومنین (ع) سلحشوری بسیار کرد تا اینکه فتنه معاویه پیش آمد.
عمار در جنگ صفین
پیکار صفین که در سال ۳۷ هجری رخ داد، بسیاری از مرزها در جامعه اسلامی و حدود و ثغور مسئله ولایت پذیری را مشخص کرد. این نبرد که در ادبیات شیعی به نبرد با قاسطین شهرت دارد، در اصل به دلیل سرپیچی معاویه رخ داد. معاویه از مدتها قبل مقدمات خلافت را برای خود در شام تهیه دیده بود. وقتی امام (ع) خلافت را به اصرار مسلمین پذیرفت، بلادرنگ فرمان عزل او را صادر کرد و یک لحظه نیز با ابقای او بر حکومت شام موافقت نکرد، چرا که صلاح دین و صلاح مردم را در کنار گذاشتن معاویه میدید.
نتیجه این اختلاف آن شد که سپاه عراق و شام در سرزمینی به نام «صفین» به نبرد پرداختند. همانطور که اشاره شد روایت پیامبر اکرم (ص) درباره ماجرای شهادت عمار شهرت خاصی در مرزهای اسلام داشت و به همین دلیل پس از آغاز جنگ صفین بسیاری از حاضران در لشکر معاویه میان دوراهی قرار گرفتند، چرا که عمار که همیشه در صراط مستقیم بود، میان لشکریان امیرالمومنین (ع) قرار داشت و نه میان لشکریان معاویه که علیه امام (ع) شورش کرده بود.
به همین دلیل حضور جناب عمار سنگ محکی بود برای اشخاص تا ببینند که حق حقیقت برایشان ارزشمندتر است یا دسیسهها و وعدههای مالی پسر ابوسفیان. برخی از لشکر کفر به لشکر حق پیوستند و برخی نیز منتظر ماندند تا ببینند که سرنوشت عمار چه میشود، تا اینکه عمار به دست شخصی به نام «ابوالعادیه» به شهادت رسید. برخی روایت کردهاند که ابوالعادیه از جمله صحابیون پیامبر (ص) بود که از راه حق منحرف شد و عجیب آنکه پس از به شهادت رساندن عمار، این عمل ابوالعادیه مورد اعتراض شدید عمروعاص قرار گرفت و آن را فعلی قبیح خواند.
عمار یاسر از شیعیان مخلصی بود که نه صرفاً حیات مبارکش که حتی شهادتش نیز معیار و میزانی برای شناسایی راه حق به شمار میرفت. البته که این معیار فرازمان و فرامکان است و عمار اکنون نیز معیاری برای راه حق است
پس از شهادت جناب عمار، نبرد شدیدتر شد و میرفت که با پیروزی سپاه حضرت (ع) به پایان برسد، اما معاویه با نیرنگ خاصی در میان سربازان امام (ع) اختلاف و شورش پدید آورد. سرانجام پس از اصرار زیاد از جانب سپاهیان کوفه، امام (ع) ناچار تن به حکمیت ابوموسی اشعری و عمرو عاص داد که آنان درباره مصالح اسلام و مسلمین مطالعه کنند و نظر خود را اعلام دارند.
فشار روی امیرمومنان جهت پذیرفتن مسئله حکمیت به پایهای رسید که اگر نمیپذیرفت، شاید بحران شدیدی به وجود میآمد. پس از فرارسیدن موعدی که قرار بود حکمین نظر خود را ابراز دارند، عمروعاص، ابوموسی را فریب داد و این امر نقشه موذیانه معاویه را بر همگان آشکار ساخت. پس از ماجرای حکمیت تعدادی از مسلمانانی که قبلاً با حضرت علی (ع) همراه بودند بر ضد ایشان خروج کردند، و امام را به خاطر قبول حکمیتی که خود بر وی تحمیل کرده بودند، مورد انتقاد قرار دادند.
شهادت جناب عمار یاسر، باعث رسوایی معاویه بن ابوسفیان به عنوان یک شورشگر علیه حق، شد. زمانی که خبر شهادت عمار را به امیرمومنان امام علی بن ابیطالب (ع) رساندند، ایشان بسیار محزون شدند و به بالین جناب عمار آمدند و اشعاری سوزناک را با محتوای بی وفایی دنیا و دوری از دوستان قرائت کردند.
محمد بن سعد بن منیع بغدادی (عالم و تاریخ نگار برجسته سده سوم هجری) در مشهورترین کتاب خود یعنی «الطبقات الکبری» ثبت کرده که حضرت امیر (ع) پس از شهادت عمار فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون، هرکسی که بر قتل عمار غمگین نباشد او را از مسلمانی بهرهای نیست. بهشت نه یکبار بلکه بارها بر عمار واجب شده است.»
عمار یاسر از شیعیان مخلصی بود که نه صرفاً حیات مبارکش که حتی شهادتش نیز معیار و میزانی برای شناسایی راه حق به شمار میرفت. البته که این معیار فرازمان و فرامکان است و عمار اکنون نیز معیاری برای راه حق است و مؤمنان باید این سوال را از خود بپرسند که آیا در مسیری که عمار قدم بر میداشت هستند یا در مسیر قاتلان او؟