خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: بهراد باغبانی نیک شاعر جوان بوشهری، تیرماه امسال به عنوان برگزیده نهایی جشنواره ملی شعر «داروگ» معرفی شد.
او تاکنون عناوینی چون رتبه دوم سوگواره استانی شعر از عرشیان نینوا (سال ۱۳۹۹)، رتبه اول استانی سوگواره شعر از عرشیان نینوا (سال ۱۳۹۸)، برگزیده مرحله نخست جایزه شعر جم (۱۳۹۶)، مقام دوم جشنواره سراسری دانشگاههای کشور (سال ۱۳۹۷)، حضور فعال در جلسات کارگاه شعر آهنگ دیگر حوزه هنری استان بوشهر (از سال ۸۸ تاکنون) را در کارنامه خود ثبت کرده است.
گفتگو با دو برگزیده دیگر اینجشنواره (بهاره نوروزی سده) و (مصطفی توفیقی) بهانهای شد تا با باغبانی نیک نیز درباره مسیری که در حوزه شعر طی کرده، به گفتگو بنشینیم.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* چگونه متوجه استعداد خود در عرصه شعر و ادبیات شدید؟
اینکه کی متوجه شدم دقیق یادم نیست. بهتر است بگویم من وارد عرصهی شعر نشدم، بلکه از همان اول درونش بودم و با او نفس میکشیدم. تا چشم باز کردم خودم را در سرزمینی یافتم که با نام شاعرانی بزرگ چون «فایز، محمدخان دشتی و…» گره میخورد و پیرامونم را شعر و شروه و مردان و زنان «سینه دفتری» احاطه کرده بود. لالاییهای مادر هنوز در گوش جانم طنین انداز است؛ دوبیتیهای فایز مفتون یا سوز شروهای ملامحمد طاهر آزمون و… با تیک و تاک زمان، پنجرهی چشمم در سال ۷۶ به روی انجمن ادبی طلوع شُنبه باز شد
در انجمن با استاد هنوز همیشهام «جناب آقای غلامرضا ابراهیمی» آشنا شدم. هم او بود که زلال تشنه دلم را به رودخانه شعر پیوند داد. خود ادبی ام را نخست با «دوبیتی ها و غزلها» یافتم. بعد از گذشت چندسال، به مرکز استان راه پیدا کردم، دسترسی به منابع و کتابهای بیشتر و متنوعتر در حوزه ادبی، مرا به «شعر امروز» رساند. شعری که گره خورده بود به نگاه و اندیشه نیمای بزرگ و از رودخانه نیما نوشیدم و سرمست شدم.
نیما بود که پنجره چشمم را باز کرد به فردایی زیباتر در شعر سوق داد. لذا سعی کردم با تجربه خود، دنیای تازه ای با افقی وسیعتر بر جهان کلمات باز کنم. در ادامه با «شعر زبان» و «در وضعیت دیگر» آشنا شدم و از بین قوالب شعری، ژانر «شعر سپید» را برگزیدم اگر چه در کنار آن، هنوز به غزل هم دلبستگی دارم.
* رسالت شما به عنوان یک شاعر و به طور کلی شاعران این مرز و بوم در عصر حاضر چیست؟
در گفتگویی از جلال ستاری میپرسند که اگر شاعران نبودند چه میشد؟ ایشان در پاسخ میگوید این همه جهان زیبا نبود. من نیز آمده ام تا در حد وسع خود برگی دیگر به زیبایی ادبیات بیفزایم و یا اینکه حداقل سربار نباشم. شعر معاصر به سمت «جانب بی جانبی» حرکت میکند. و من دلم میخواهد که در این آزادی به سویی بروم که اول «خودم» را مجاب کنم.
در واقع اول باید گرمای کلمات، خودم را فرا بگیرد و آنگاه بتوانم به خلق ادبی که آفرینش خودم هست، بپردازم. در شعر امروز شاعر راستین به دنبال معرفی تازه از اشیا و جهان شاعرانه است لذا من هم دلم میخواهد که جهان شاعرانه را قدم بگذارم و اقلیمش را تجربه کنم.
* برای این مسیری که در پیش گرفتهاید آیا هدفگذاری خاصی دارید؟
بله چه هدفی بالاتر از مجاب کردن خودم و پاسخ به عطش روحی درونم؛ بهتعبیر دیگر حرکت در مسیر شاهراه ادبیات معاصر. شاید هدف من به تعبیر سهراب سپهری «خانه دوست کجاست» باشد.خانهای که هیچوقت کسی آدرسی را از آن نمیداند. زیرا خانه دوست در خویشتن و وجود شاعر است.
مقصد نهایی شعر نیز رسیدن شاعر به حقیقت وجودی اوست...
* شرکت در جشنوارههای شعر چه کمکی به شما کرده است؟ و لزوم برگزاری جشنوارهها را چگونه ارزیابی میکنید؟
شرکت در جشنوارهها و فستیوالها و این دست جوایز نخست «محک زدن خود» است. تجربههای شاعران روزگار و هم نسلان خود، برای شاعر میتواند دستاوردی تازه داشته باشد. گرچه این جشنوارهها با آسیبهایی نیز همراه است ولی از سمت و سویی دیگر اقبالی است برای معرفی شعر، شاعر و آثار فاخر ادبی.
* شما به عنوان یکی از برگزیدگان جشنواره شعر داروگ وضعیت برگزاری جشنوارهها را چگونه ارزیابی میکنید؟
این جشنواره یکی از جشنوارههای ویژهای است که از حمایت هیچ نهاد خاصی برخوردار نیست و همین یکی از امتیازات این جشنواره است که کمتر دچار آسیب شود. همچنین وجود داورانی نامآشنا که با جریانهای شعر امروز آشنا هستند میتواند به بار و بارم جشنواره و به معرفی بیشتر آن کمک کند. البته حمایت مالی از شاعران جوان و آینده دار برای «چاپ کتابهایشان» میتواند یکی از امتیازات ویژه این جشنواره باشد.
* از منظر شما آیا برگزاری جشنوارههای شعر برای روشن نگاه داشتن چراغ شعر مؤثر است؟
آفتابی تا قسمتی ابری. آفتابی همان وجه برجستهی آن هست، که شاعران میتوانند در میان آثار رسیده «خود ادبی» شأن را کشف کنند. بی شک استادانی که به عنوان داور هستند و به تجربه شاعری و به زبان مشخصی دست یافتهاند، میتوانند با جهتیابی درست و با شناخت شعرهای خوب، به مخاطبان در مسیری که هستند کمک کنند.
و اما ابری… از آن جهت که چه بسا بعضی داوریها سلیقهای باشد، زیرا بعضی از آنها نوع خاصی از جریان ادبی را دنبال میکنند به طور مثال بعضی داوران جریان «شعر ساده نویس» و بعضیها «شعر زبان» و بعضیها «شعر مفهوم گرا» و بعضیها شعر «در وضعیت دیگر». خلاصه اینکه همین سلیقهای عمل کردن داوران میتواند ترجمان «ابری بودن» باشد؛ از آن روی که نمیتواند همه جریانها را به درستی ببینند و به جامعه معرفی کنند.
* با چه هدفی در جشنواره شعر داروگ شرکت کردید؟
شعر چیزی است که مرا برای ادامه زندگی مجاب میکند. لحظههای شاعر بدون شعر، قرار بی قراری دارند. بدون شعر شاعر در اتمسفری قرار دارد که حتی هوا و نفس کشیدن برایش ممکن نیست. به تعبیر هوشنگ گلشیری «برای من داستان به مثابه نان شب هست». برای شاعر هم اینگونه است؛ چه بسا اگر شاعران خودشان را از جهان کنونی بیرون بکشند، خبری از این همه زیبایی و متفاوت اندیشی جهت رسیدن به چشمههای ناب سخن نباشد.
شعر است که ما را به زبان برتر میرساند. به تعبیر رومیان «شعر الهام خدایان است» و این الهام گونگی وجه برجسته شعر است که شاعران با کلام جوششی خودشان میتوانند جامعه را به ضیافت کلمات ببرند.
* از میان معیارهای داوری کدامین مشخصه شعری را در آثار خود بارزتر دیدید و شرح دهید؟
از دیدگاه «هایدگر» زبان، خانه هستی است. به نوعی شاعر با زبان در بودنها زندگی میکند. من به مقولهی «زبان» در شعر بیش از تمامی عناصر در هر حال بها میدهم. اگر یک شاعر به زبان در شعر دست پیدا بکند، دیگر عناصر را ناخود آگاه به همراه دارد عناصری چون فرم، ساختار، موسیقی و عاطفه.
بنابراین مهمترین عنصر شعر زبان است که میتواند به تعبیر شفیعی کدکنی سبب «رستاخیز کلمات» شود. شاعری که به مقولهی زبان توجه نمیکند به تعبیر نیما «از استخوان مردگان تغذیه می کند». مؤلفههایی چون «عدم قطعیت، تکثّر متن، چند صدایی کردن، گسست روایت» و … از چشم اندازهایی است که بنده از شعر امروز در کنار «تجربه گرایی» انتظار دارم.