مصطفی توفیقی شاعر و برگزیده جشنواره شعر داروگ در گفت و گو با خبرنگار مهر درباره شروع فعالیت خود در عرصه شعر و ادبیات گفت: شروع و ادامه ارتباط من و شعر اصلاً از جنس استعدادیابی نبوده، اگرچه حتماً افراد موقعیتهای متعددی بودهاند که برای ادامه راه به من انگیزه دادهاند، اما نوعی عشق به کلمات از کودکی با من بوده، و وقتی این را در کنار روحیه حساس و بهشدت عاطفی من میگذارید لابد این چیزی میشود که هستم.
وی افزود: رسالت وقتی تعریف میشود که رسولی وجود داشته باشد. ما پیامبریم؟ بعید میدانم. و اگر هم باشیم به نظرم پیامبران ورشکستهای هستیم که کمتر کسی حوصله حرفهای ما را دارد. در شرایط فعلی خیلی بتوانیم هنر کنیم، جایگاه و حرمت شعر را حفظ کنیم و ادبیاتی که از گذشتگان به ما رسیده با احترام به نسلهای بعدی منتقل کنیم. متأسفانه شاعران امروز که ما باشیم چه از نظر توانمندیهای ادبی و چه از نظر تعهد سیاسی و اجتماعی در حال عقبرفت هستیم و همینکه بتوانیم به نوعی کار شعر را احیا کنیم خودش مهمترین کار امروز ماست.
توفیقی در خصوص اهداف خود در این مسیر گفت: در حال حاضر به شکلی شده که وقتی این سوال را از شاعران جوان میپرسید معمولاً جواب میدهند به نوبل ادبیات فکر میکنم. یک جور توهم جهانی بودن و خودبزرگپنداری کاذب. در حالی که کوچه و محله زندگی مان که هیچ، خانواده خودمان هم توجهی به شعر نوشتن ما ندارند. من هم مثل هر نویسنده حرفهای دیگر حتماً برنامه و هدف گذاری و کار منظمی دارم که اگر مثلاً آخرش هم رسیدن به نوبل ادبیات باشد، اما در این مسیر خیلی کارها دارم که انجام بدهم. به هرحال شعر چه به عنوان هنر و چه به عنوان رسانه، برای گفتن نیاز به شنیده شدن و خوانده شدن دارد و من هم برای این که شعرم در میان انبوهی از کلماتی که روزانه تولید میشوند خودش را به سلامت به مخاطب برساند برنامههایی دارم. بخشی از این برنامهها و کارها به ارتباطگیری با مخاطب فارسی زبان داخل و خارج کشور برمیگردد و بخشی از آنها برای توسعهی این روابط با مردم و خصوصاً شعر دوستان از سایر زبانها و فرهنگهاست.
برگزیده جشنواره شعر داروگ در ادامه گفت: در یکی از جشنوارههای ادبی از شاعری در مورد دلیل حضورش در جشنوارهها پرسیدم، گفت اگر برای جشنوارهها شعر ننویسد هیچ ایده و انگیزه دیگری برای شعر نوشتن ندارد. اینطور نگاه به جشنوارهها یا هر فعالیت حرفهای دیگر چیزی از ادبیات باقی نمیگذارد. رقابت بر سر لایک خوردن و جشنوارهبازی و بولتنسازی و… نتیجهاش میشود همین وضعی که الان به آن گرفتار هستیم، دیگر کمتر کسی حوصلهی شعر و شاعران را دارد. برای شخص من پرداختن به ادبیات به عنوان هنر دو بعد عاطفی و حرفهای دارد، اوقات زیادی را با آن عشقبازی میکنم و جاهایی هم روی خطکشیهای منضبط و دقیق پیش میروم، در مجموع سعی کردهام دو بعد «پرداختن شخصی عاطفی به شعر» و «کار حرفهای و سخت و منضبط» را به هم نزدیک کنم و با یکدیگر جلو ببرم. جشنوارهها بخشی از «کار حرفهای» در حوزه شعر است، در واقع شاعر کارهایی انجام میدهد که اهدافش در زمینه حرفهای پرداختن به ادبیات را پیش ببرد مثل چاپ کتاب، مشارکت در جنگهای ادبی، پژوهش در ادبیات و… و شرکت در جشنوارههای ادبی هم یکی از این کارهاست.
وی در خصوص وضعیت برگزاری چنین جشنوارههای ادبی افزود: برگزاری جشنوارهها هم مانند هر کار دیگر فراز و فرودهای خودش را دارد. در مجموع فکر میکنم کشور ما از نظر برگزاری جشنوارههای ادبی، چه از لحاظ تعدد جشنوارهها و چه از نظر اهمیت آنها و جوایز و… جزو کشورهای جلودار است. اما واقعیت این است که این همه جشنواره رنگارنگ در حوزه ادبیات نتوانسته مخاطبان عام ادبیات و عموم مردم را حول ادبیات معاصر فارسی جمع کند.
جشنوارههای شعر امروز بخشی از کار حرفهای شعر شده است، ولی واقعیت این است که شعر فارسی در روشنترین دورههای خود جشنواره شعر و این چیزها نداشته است. ما نیاز به ابزار و کارهایی داریم که مرتب ادبیات را تازه نگه داریم و آن را زیباتر کنیم و دیگران را حول این زیبایی جمع کنیم، حالا اگر جشنوارهها هم به این کار کمک میکنند حتماً در روشن نگه داشتن چراغ شعر هم موثرند.
توفیقی در پایان گفت: شعر من نقاب ندارد و بهجای حرف زدن در مورد دردهای مردم، حرف خود آنها را در قالبی هنری انتقال میدهد. در شعرهای من این شاعر نیست که حرف میزند، بلکه خود مخاطب است که دردها و رنجها، خوشی و ناخوشیها و… خودش را مرور میکند. از نظر حرفهای هم همیشه سعی کردهام شعر خویشتنداری داشته باشم، به این معنی که به جای آن که شعرم را به مانیفست ادبی و سیاسی تبدیل کنم، از همه دستاوردهای ادبی قبل و بعد نیما استفاده کنم تا حرفهای بخشهای مختلف جامعه را به طرزی هنری به بخشهای دیگر آن منتقل کنم و بانی نوعی همدلی و نوع دوستی و ملیگرایی باشم.
نظر شما