حجت الاسلام پارسانیا ضمن بیان مقدماتی در باب نسبت فلسفه و فرهنگ، به جایگاه فلاسفه قرن اخیر از جمله علامه طباطبایی پرداخته و ایشان را به عنوان پشتیبان نظری انقلاب اسلامی معرفی کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، آئین رونمایی از مجموعه کتب «منظومه‌ی مولّد» در ششمین نمایشگاه قرار سالانه مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)، با حضور حجت‌الاسلام حمید پارسانیا، دیگر اساتید و دانشجویان در موضوع «ورود نظری علامه طباطبایی در تقابل با فرهنگ غرب و اثرات آن در امروز انقلاب اسلامی» برگزار شد.

مجموعه کتب «منظومه مولد» حاصل تلاش جمعی پژوهشگران هسته منظومه‌ی فکری علامه طباطبایی (رض) است. در این جلسه دبیر هسته منظومه‌ی فکری علامه طباطبایی (ره)، حسین قاسمی، به گزارشی توصیفی از ایده‌ی اصلی این مجموعه پرداخت و گفت: این مجموعه به دنبال ترسیم و تبیین رویکردی مکتبی در حل جامع و ریشه‌ای مسائل انقلاب اسلامی است که ضمن آن به ضرورت شکل گیری مکتب علوم اجتماعی انقلاب اسلامی برای حل مسائل اجتماعی رهنمون شده ایم و منظومه فکری علامه طباطبایی را به عنوان محور تحقق این مکتب علوم اجتماعی جایابی کرده ایم. این مجموعه در ۴ مجلد با عناوین «متفکر محوری»، «نظام، منظومه و مکتب فکری»، «منظومه مکتب‌ساز» و «مصیر مکتب» به رشته تحریر در آمده است.

دبیر این هسته علمی مقصود از انتشار این مجموعه را این‌گونه خاطر نشان کرد: ما اجمالاً در پی این سوال بودیم که چگونه می‌توان مبانی اندیشه‌ای را به بستر حل مسائل اجتماعی با رویکرد انقلابی و اجتماعی رساند؟ در پاسخ به این سوال، اولاً بر روش متفکرمحوری تمرکز کردیم؛ بدین معنا که با بهره‌مندی از نظام کلان معرفتیِ یک متفکر به تولید علم و حل مسئله راه خواهیم یافت؛ ثانیاً نظریاتی نیاز خواهیم داشت که با تکیه بر آن نظام کلان توسط نخبگان علوم اجتماعی پردازش شده و به چرخه حل مسائل وارد شوند تا مسائل بنیادین و ریشه‌ای اجتماع را که در لایه علوم اجتماعی تعریف می‌شود، حل کنند؛ در چرخه حل مسائل اجتماعی به ضرورت شکل گیری یک مکتب علوم اجتماعی در انقلاب اسلامی رسیدیم و منظومه فکری مولّد علامه طباطبایی را در این میان جایابی کرده ایم.

در ادامه این جلسه، علی جعفری هُرستانی ضمن اشاره کوتاهی به ضرورت شکل‌گیری مکتب علوم اجتماعی با طرح پرسش‌هایی از جناب حجت‌الاسلام دکتر حمید پارسانیا، خواستار توضیح بیشتر این مهم و تبیین جایگاه علامه طباطبایی (ره) در علوم اجتماعی اسلامی شدند.

حجت الاسلام پارسانیا ضمن بیان مقدماتی در باب نسبت فلسفه و فرهنگ، به جایگاه فلاسفه قرن اخیر از جمله علامه طباطبایی پرداخته و ایشان را به عنوان پشتیبان نظری انقلاب اسلامی معرفی کردند. پشتوانه نظری که رجوع به اندیشه ایشان برای امروز انقلاب و پاسخ به سوالات عمیق امروزین نیز راهگشاست.

وی لازمه تشکیل مکتب اجتماعی را وجود محور و نقطه کانونی در اندیشه یک متفکر دانستند. در نگاه ایشان: «به محوریت آن نقطه کانونی، هسته سختی شکل می‌گیرد که فروعی از اندیشه در حاشیه جای می‌گیرد. این هسته سخت، به عبارتی یک نظام فکری خواهد بود.

حجت الاسلام پارسانیا تحقق اجتماعیِ نظام فکری را چنین شرح دادند که: برای ساخت یافتن هسته‌های سخت و کلان، زبان فلسفی نیاز است ولی فرهنگ عمومی مردم جامعه را فیلسوفان نمی‌سازند! بلکه فرهنگ را مجموعه تعاملات انسان‌هاست که می‌سازد. این شبکه رفتاری وقتی که می‌خواهد به صورت تجریدی‌تر از خودش دفاع بکند و یا بخواهد خودش را توضیح دهد، یک زبان فلسفی پیدا می‌کند. این زبان فلسفی را فرهنگ عمومی و رفتار عمومی مردم باید حمایت کند.

این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی سطوح مختلف هجمه فرهنگ غرب را به سطوح تکنولوژی و ابزاری تا علوم ناظر به این سطح و عمیق‌تر از آن تا رسیدن به سطوح فلسفی احصاء مختصری کردند و در مواجهه و مقابله فلسفی با فرهنگ غرب به جایگاه مرحوم علامه طباطبایی وارد شدند: «ما فیلسوفان بزرگی در حال حاضر داریم، اما چه کسی است که مانند علامه طباطبایی (ره) برود با آن‌ها درگیر شود؟ کیست که اصول فلسفه بنویسد؟ کیست که وقتی مارکسیسم آمده، پاسخ آن را بدهد؟ یا کیست که در المیزان در جا به جای آن به هجمه‌ی رویکردهای مدرن پاسخ دهد؟

این استاد حوزه و دانشگاه در نسبت میان مرحوم امام خمینی و مرحوم علامه طباطبایی در مواجهه با فرهنگ غرب چنین اظهار داشتند: «فرهنگ غرب، یک هژمونی عظیم راه انداخته و فضای علمی جهان را تسخیر کرده است. در مقابله با این فرهنگ، اگر در انقلاب اسلامی، مرحوم امام (ره) توانست در شکست عرصه عملی و سیاسی موفق عمل کند، اما در مقابله با تنیده‌ها و رشته‌های نظری فرهنگ غرب، آن کسی که قد علم کرد، مرحوم علامه طباطبایی (ره) بود.»

به عنوان تجویز متناسب با سیر بحث، انجام یک اقدام جدی را چنین برشمردند: «ابتدا باید مفاهیم اساسی موجود در میدان علم را بمباران کرد و سپس مفاهیمی مانند علم و عقل را مجدداً در فرهنگ علمی خود بازخوانی کنیم. مادامی که دانشگاه نتواند یک بازاندیشی ریشه‌ای و بنیادین در تفکرش انجام دهد، ما در همان میدان رایج علم بازی می‌خوریم.»