خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ و ادب: حکمتالله ملاصالحی، از متفکران معاصر، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، عضو هیأت امنای بنیاد ایرانشناسی و از نظریه پردازان دو حوزه «فلسفه باستان شناسی» و «باستان شناسی دین در ایران» به مناسبت ۱۷ آذر روز فرهنگی شهر هشتگرد، پیامی را در قالب یک یادداشت به رشته تحریر درآورده و در اختیار مهر قرار داده است.
ملاصالحی صاحب کتابهایی چون «انسان تاریخی و تاریخ متعالی: تاملاتی در تاریخمندی انسان»، «انسان، فرهنگ و سنت»، «درآمدی بر معرفتشناسی باستانشناسی»، «باستانشناسی دین: با فانوس نظر در جستوجوی آئینهای گمشده»، «جلوههای کهن هنر آئینی»، «جستاری در فرهنگ، پدیده موزه و باستانشناسی» و «باستانشناسی در صافی جستارهای فلسفی» است.
مشروح این پیام در ادامه میآید:
هفدهم آذرماه، فرخنده سالروز «فرهنگ هشتگرد شهر» بر همه هشتگردیان و هشتگردنشینان شهرستان ساوجبلاغ فرخنده و گرامی باد!
فرهنگ فصل مشترک، ممیزه و شاخصه انسان بودن و نحوه حضور انسان در جهان است. اخلاقمندی و دینورزی، عرفان و اشراق و سلوک ورزیهای عرفانی، اندیشوری و خردورزیهای کنه جویانه، کششها و کنشها و چششها و خیزشهای خلاق ذوقی و زیباشناختی و هنرمندانه، معرفتورزیهای علمی و عملی و فناورانه همه یکسر از مصادیق فرهنگی بودن و حضور فرهنگی انسان در جهان بودهاند و هستند و تا هستیم خواهند بود. هر وصف و تعریفی که از هستی و چیستی انسان و انسان بودن و نحوه حضور آدمی در جهان داده شود اعم از هستندهای ابزارساز، جانوری اعتبارساز؛ باشندهای خردمند و خردورز، نشانه پرداز و نمادورز، چندزبانی (polyglot) و بهره مند از انواع و اطوار و اقسام زبانهای مفهومی و غیر مفهومی و وصفها و تعریفهای پرشمار دیگر از این دست، همه مسبوق به سابقه فرهنگ و نحوه بودن و حضور فرهنگی انسان در جهان هستند. نگاه حکیمانه فردوسی حکیم و خردمند را به فرهنگ و تعابیر ژرف و مغز و نغز او را در وصف فرهنگ ببینید:
ز دانا بپرسید پس دادگر
که «فرهنگ» بهتر بود یا گهر؟
چنین داد پاسخ بدو رهنمون
که «فرهنگ» باشد ز گوهر فزون
که فرهنگ آرایش جان بود
ز گوهر سخن گفتن آسان بود
گهر بی هنر زار و خوار است و سست
به فرهنگ باشد روان تندرست
متأسفانه میان ما و این نوع نگاه و این نوع فهم فاخر و ژرف و اخلاقی از فرهنگ و این نحوه زندگی که فردوسی حکیم و خردمند در وصفش سخن گفته است فاصله و فراق بسیار افتاده است. فاصله و فراقی غم انگیر! غم انگیز تا آنجا روزهایی را که به مناسبت پاس و گرامیداشت فرهنگ و به نام فرهنگ در شهرها و زادگاههایمان برگزار میکنیم نه گرم و صمیمی احساسشان میکنیم نه گرمی و صمیمی با مشارکت و حضور شورمندانه و پر سور و سرور و نشاط شهروندان پاس و گرامیشان میداریم.
سالروز فرهنگی هشتگرد شهر بر همه هشتگردیان و ساوجبلاغیان گرامی و فرخنده باد! باغستانها و تاکستانها و چنارستانهای رنگارنگ و مزرعههای پربار و برکت شهرستان ساوجبلاغ که در روزگاران باستان به چشمهسارها و جویبارهای پر آب و سرد و زلال و و رودخانههای فصلیاش شهره بوده است و نام ساوجبلاغ هم معرف همین اوصاف است؛ چونان گهوارهای در میان دشتهای فراخ و حاصل خیز از استان زنجان و قزوین گرفته تا آن سوی استان البرز، دشتهای ری و ورامین دامن گسترده است. کاروانسرای صفوی ینگی امام هشتگرد شهر چونان دیگر کاروانسراهای ایران زمین شریانها و شاهرگهای ارتباط و داد و ستد و تجارت کثیرالاضلاع و کثیرالافعال و اهداف در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ما ایرانیان بوده است.
این تنها شناسنامه هویت ساوجبلاغیان و هشتگردیان نیست. در غرب شهر هشتگرد و شهرستان ساوجبلاغ یکی از غنی و کهنترین محوطههای باستانی میهن ما قرار گرفته که از هزارههای نوسنگی تا روزگاران متأخر دوره به دوره آثار تاریخ و فرهنگ ملت و میهن ما را در لایهها و نهشتهای باستانی خود همچنان نهفته و نهان دارد و همچنان با کلنگ باستان شناسی میتوان یک جهان تاریخ و فرهنگ از درونشان برکشید. استاد بنام و باستان شناس توانا و آزموده میهن آقای دکتر یوسف مجیدزاده هر کجا که هستند جانشان در صحت و عمرشان دراز باد! با هیأتی متشکل از باستان شناسان کارآزموده میهن، دو دهه و نیم پیش طومار قطور کاوشهای عظیمی را در محوطه ازبکی گشودند و افتتاح کردند که خرمن دستاوردهایشان بس عظیم و بی بدیل بود. محوطه اُزبکی شناسنامه هویت شهر و شهرستان و استانی است که دست و دامنش پر از فرهنگ و تاریخ است و مآثر و مستندات تاریخی و مدارک و شواهد باستان شناختی.
البته و صد البته همه روز ما روز فرهنگیست. نوزاد انسان پیشاپیش با یک جهان استعداد و امکانات عظیم و بی نظیر فرهنگی چشم در جهان میگشاید. ما آدمیان هستندگان و باشندگانی فرهنگی و فرهنگ پذیر و فرهنگ ساز هستیم. فراخوانده شدهایم تا جامعه و جهان بشریمان را با کنشهای سازنده و خلاق خویش بنیاد نهیم و بسازیم و بپا کنیم. همه ما فرهنگی زاده میشویم و فرهنگی زندگی میکنیم و فرهنگی چشم از جهان فرو میبندیم. دین هم مصداقی از زیست اقلیم و عالم فرهنگی ما در نسبت با امر قدسی و رازِ کنه و سرچشمه هستی و حکمت و خرد و معنا و معرفت و راستی و فرجام بودن و نبودن ما در جهان است. نوع اقتصاد و نحوه معیشت ما ذوق و ذائقه زیباشناختی و زیباپسندی ما. کششها و کنشها و چششها و خیزشهای معرفتورزانه ما از هر جنس و نوع و طور و قسم و در هر سطح و عمق همه در ذیل مفهوم فرهنگ و حضور فرهنگی انسان در جهان تعریف میپذیرند و تعریف میشوند.
آسیب به فرهنگ، تحقیر و تضعیف و تخفیف فرهنگ، تحقیر و تحریف و تخفیف انسان را به دنبال داشته است. متقابلاً شکوفان شدن فرهنگ، شکوفان و درخشان شدن سپهرهای دیگر زندگی را در پی داشته است. پاکیزگی، زیبایی، نظم، اخلاق و ادب و رسم درست زیستن، احساس مسئولیت به سرنوشت خویش و دیگری، مراعات قانون، نشاط سازندگی و آفرینندگی و اراده و عزم و کنش و کوشش به سوی و برای یک زندگی عزتمندانه و آبرومندانه، دادورانه و دادگرانه زیستن و داورانه و دادگرانه داوری و مجاهدت کردن. آزادی را در ذیل مسئولیت و قانون را در ذیل عدالت تعریف کردن همه مصادیق فرهنگ و زیست فرهنگی و حضور با نشاط و شور و شوق و ذوق و سور و سرور آفرینندگی و فرهنگمندی آدمیست.
روزهای فرهنگی را زیر سقف و ساختمان این نهاد و آن تشکیلات اداری و دولتی محصور و محبوس نکنیم. کلیشهای و تشریفاتیشان نکنیم. به درون مردم ببریمشان. در میان نشاط و هلهله شهروندان برگزارشان کنیم. آنگاه شیرینی ثمرات و برکاتشان را در همبستگی اجتماعی و وفاق ملی ببینیم و بچشیم. زیر آسمان شهرهایمان ماه روزها و سالروزهای فرهنگ را در میان دست افشاندنها و پای کوفتنهای پرشور و سور و سرور شهروندان شهرهایمان جشن بگیریم و پاس و گرامی بداریم. آنکه خانه خویش را دوست و پاس میدارد خانه همسایه را هم دوست و پاس و گرامی میدارد. سورها و سرورهای خوش و نجیب و اصیل چونان عطر و رایحه خوش آزاد و رها بر بال نرم نسیم و باد به سرزمینهای پیرامون دامن میگسترند و بر شامههای تندرست خوش مینشینند. حسن ختام سخن آنکه «فرهنگ»، مضرب مشترک همه مصادیق و جلوههای انسان بودن ما در جهان است.