خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کریس هِجِز، نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی است. او متولد سال ۱۹۵۶ است و ۶۶ سال دارد. هجز تالیفات مختلفی درباره حکومت آمریکا، لیبرالیسم، رؤیا و فانتزیهای آمریکا، جنگهای اینکشور و … دارد. «امپراتوری توهم» یکی از آثار اوست که در ژانر ناداستان نوشته شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۰۹ منتشر شد و ترجمه فارسیاش، سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات هرمس منتشر شد. اینترجمه مهرماه امسال توسط انتشارات سوره مهر با همکاری پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به بازار نشر آمد.
امپراتوری توهم، ۵ فصل یا بهتر است بگوییم ۵ قلمرو اصلی دارد که عبارتاند از: «توهم سواد»، «توهم عشق»، «توهم خرد»، «توهم خوشبختی» و «توهم آمریکا». در مطلبی که چندروز پیش منتشر کردیم، به مطالب مندرج در فصل اینکتاب پرداختیم. اینمقاله در پیوند «وقتی شخصیتهای منفی کشتیکج ایرانی و روس بودند / چقدر بدهم کنار مریلین مونرو دفن شوم؟» قابل دسترسی و مطالعه است.
صنعت بزرگ و فراگیر هرزهنگاری یا بهقول کریس هجز «توهم عشق» دومینقلمروی امپراتوری توهم است که در دومینقسمت از پرونده بررسی اینکتاب قصد داریم به آن بپردازیم.
در ادامه مشروح دومینقسمت از پرونده بررسی «امپراتوری توهم» را میخوانیم؛
* چرا آمریکاییها باطناً دوست دارند ستاره هرزهنگاری شوند؟
کریس هجز میگوید صنعت هرزهنگاری، جنگ فرهنگی را برده است. چون با جریان اصلی تجاری در هم ادغام شده است. ایننویسنده آمریکایی معتقد است جنگهایی که فمینیستهایی چون آندریا دورکین، سوزان فالودی، سوزان براونمیلر و گلوریا استینم برای آزادکردن زنان از استبداد جنسی راه انداختند، با پذیرش فرهنگ بردگی و ابژهگری هم از جانب مردان و هم زنان شکست خورده است. اینروزها برهنگی، بیبندوباری جنسی، آزارطلبی جنسی و هرزهنگاری در جریان غالب شیک و مُد روز به حساب میآید. یکی از اشارات جالب کریس هجز در کتاب «امپراتوری توهم»، به سخنان فی واتلتون مدیر مرکز پیشرفت زنان در یکی از ویژهبرنامههای شبکه اچ بی او است که پرسید: «چرا همه ما آمریکاییها باطناً دوست داریم یه روز تو زندگیمون ستاره هرزهنگاری بشیم؟»
* زندان ابوغریب یکنمونه از هرزهنگاری آمریکایی
«هرزهنگاری قساوت شایع در جامعه ما (آمریکا) را بازمیتاباند. این، جامعهای است که وقتی سلاخهای افسارپارهکرده توسط دولت آمریکا و همپیمانانش صدها نفر از غیرنظامیان غزه یا صدها هزار بیگناه را در عراق و افغانستان میکشند، خم به ابرو نمیآورد. هرزهنگاری قساوت فرهنگی را بازمیتاباند که بیماران روانی را در خیابانها رها میکند، بیش از دو میلیون انسان را در زندانها نگه میدارد، دهها میلیوننفر از فقرا را از مراقبتهای درمانی محروم میکند، بیش از نظارت بر سلاح از حق مالکیت سلاح حمایت میکند، و ملیگرایی فوق وطن پرستانه و زننده و سرمایهداری شرکتی چپاولگرانه را در بوق و کرنا میکند.» (صفحه ۱۱۱)
هرزهنگاری قساوت شایع در جامعه ما (آمریکا) را بازمیتاباند. این، جامعهای است که وقتی سلاخهای افسارپارهکرده توسط دولت آمریکا و همپیمانانش صدها نفر از غیرنظامیان غزه یا صدها هزار بیگناه را در عراق و افغانستان میکشند، خم به ابرو نمیآورد کریس هجز میگوید واقعه شکنجه عراقیها در زندان ابوغریب که به بیرون درز کرد، اینقابلیت را دارد که عکسهای صحنه فیلمهای هرزهنگاری باشد. او میگوید عکسهای زندان ابوغریب، گرایش نهفته حاد به سنگدلی و انحراف جنسی را که در دل فرهنگ معاصر آمریکا وجود دارد بازمیتابانند. اینتصاویر با زبان هرزهنگاری، کشتیکج، برنامههای تلویزیونی ریالیتی شو، ویدئوکلوپها و فرهنگ شرکتمحور سخن میگویند. از نظر کریس هجز، اینفرهنگ یعنی تنزلدادن دیگر انسانها به کالا و شیء.
نکته مهمی که هجز در اینباره تذکر میدهد این است که سهتن از شکنجهگران زندان ابوغریب که عراقیها را با شکنجههای جنسی آزار دادند، زن بودند. اینسهزن با رغبت، اشتیاق و میل دست به شکنجه زدند. برای فهم چنین وحشیگری و حیوانصفتیای میتوان به جملهای که هجز در فصل دوم کتابش بهنقل از «بیل» بازیگر و تهیهکننده فیلمهای هرزهنگاری آورده، اشاره کرد: «ما تلافی رؤیای گمشده تماشاگرها رو در میآریم.»
* دیگرآزاری جوهر هرزهنگاری امروزی است
کریس هجز در سومینفصل کتاب به دیگرآزاری آمریکاییها اشاره میکند و میگوید مثل جریانی الکتریکی، از طریق برنامههای تلویزیونی ریالیتی شو و تاکشوهایی که به موضوعات شنیع میپردازند، در جامعه پخش میشود. ایننویسنده، دیگرآزاری را بهعنوان جوهر هرزهنگاری معرفی میکند و مینویسد «این فوق مردانگی نتیجه منطقی خود را در ابوغریب، در جنگهای عراق و افغانستان و در فقدان ترحم ما در مورد بیخانمانها، فقرا، بیماران روانی، بیکاران و ناتوانان نشان میدهد.» (صفحه ۱۴۳)
آندریا دورکین نویسنده فمینیست آمریکایی که هجز هم در کتاب خود از او یاد کرده، در کتاب «هرزهنگاری: مردان زنان را تصاحب میکنند» میگوید: سرمایهداری ظالمانه یا بیرحمانه نیست وقتی کالا فاحشه است؛ سود و درآمد ظالمانه یا بیرحمانه نیست وقتی تنها کارگرْ تکهای گوشت مادینه است.
با همیناشارات و مقدمات است که کریس هجز براساس مقالات و تحقیقاتی که دوستانش در اختیارش قرار دادهاند، میگوید فیلمهای هرزهنگاری درباره آمیزش جنسی نیستند. چون اینفعل بهطور دیجیتال از فیلمها پاک و رتوش میشود. عاملان و کسانی که در صحنههای اینفیلمها حضور دارند، بازیگر نیستند. بهقول کریس هجز در اینفیلمها بازیگری وجود ندارد. چون هیچیک از زنان حاضر در صحنهها اجازه ندارند رفتارهای شخصی از خود بروز بدهند و باید طبق نقشه از پیشتعیینشده عمل کنند. هجز میگوید هرزهنگاری بهاسم رابطه جنسی تبلیغ میشود اما پانتومیمی عجیب و غریب و بیرنگورو از آمیزش جنسی واقعی است. کنشهایی که در اینگونه فیلمها نمایش داده میشوند، فراتر از قدرت تحمل آدمیزاد هستند و اینسناریوهای نامعقولی که برای تولید اینآثار نوشته میشوند، غیرواقعیاند.
درآمد هرزهنگاری اینترنتی در سال ۲۰۰۶ بالغ بر ۹۷ میلیارد دلار بود؛ یعنی بیشتر از مجموع درآمد شرکتهای مایکروسافت، گوگل، آمازون، ای بی، یاهو، اپل، نت فلیکسو ارث لینک. در آمریکا نظارت دقیقی بر صنعت هرزهنگاری وجود ندارد و بیشترین کاربران گونه اینترنتی آن، بین ۱۲ تا ۱۷ سالهاند نویسنده کتاب «امپراتوری توهم» میگوید اگر رابطه جنسی را کنشی مشترک میان دو انسان بدانیم، هرزهنگاری نه رابطه جنسی را بلکه خودارضایی را ترویج میکند. آثار اینصنعت، خودتحریکی تکنفرهای را رواج میدهند که عشق و رابطه جنسی بین همسران را ناممکن میسازد.
طبق آماری که کریس هجز در «امپراتوری توهم» ارائه کرده، یعنی آماری که مربوط به سال ۲۰۰۹ است، هرسال در آمریکا حدود ۱۳ هزار فیلم هرزهنگاری تولید میشود. درآمد هرزهنگاری اینترنتی در سال ۲۰۰۶ بالغ بر ۹۷ میلیارد دلار بود؛ یعنی بیشتر از مجموع درآمد شرکتهای مایکروسافت، گوگل، آمازون، ای بی، یاهو، اپل، نت فلیکسو ارث لینک. در آمریکا نظارت دقیقی بر صنعت هرزهنگاری وجود ندارد و بیشترین کاربران گونه اینترنتی آن، بین ۱۲ تا ۱۷ سالهاند. تهیهکنندگان اینصنعت هم با علم به اینمساله، بهطور فزایندهای نوجوانان را هدف قرار میدهند. تقریباً ۴.۲ میلیون وبسایت هرزهنگاری در آمریکا وجود دارد؛ یعنی ۱۲ درصد تعداد کل سایتهای اینترنتی که در ماه ۷۲ میلیون بازدیدکننده دارند. ۴۰ میلیون آمریکایی هم بازدیدکننده همیشگی اینسایتها هستند. شاید با علم به اینآمار بتوان پاسخ سوال فی واتلتون را داد که پرسیده بود چرا همه آمریکاییها در درون خود مایلاند ستاره فیلمهای هرزهنگاری باشند!
راه معمولی برای ورود به صنعت هرزهنگاری، آگهیهای تبلیغاتی روزنامههای محلی برای مانکنشدن است. به اینترتیب فرد با حضور در هرزهنگاری اینترنتی کار خود را آغاز میکند و همانطور که کریس هجز و دیگر پژوهشگران آمریکایی میگویند، پول اینکار خوب است. در اینباره میتوان به اطلاعاتی که شلی لوبن ستاره سابق و توبهکرده فیلمهای هرزهنگاری داده، اشاره کرد. اینزن که پس از خروج از صنعت هرزهنگاری توبه کرد و خود را یکمسیحی دوباره متولدشده معرفی کرد، شرکت صلیب صورتی را برای کمک و بازگرداندن ستارههای صنعت هرزهنگاری به زندگی تأسیس کرد. شلی لوبن گفته در اینصنعت «رقابت شدید است. اونا همیشه میتونن دخترای دیگه رو پیدا کنن. دخترها (بازیگرها) دوستانشون رو وارد اینکار میکنن و پورسانت میگیرن.» (صفحه ۹۹) اینستاره سابق پورن میگوید همه اینها به خاطر در مرکز توجه بودن است. به خاطر «من» است. به گفته او ستارههای اینصنعت برای اینکه خود را کرخت کنند، به مواد مخدر رو میآورند. دچار بیماریهای مقاربتی شدید شده، احساسات را در خود کشته و در نهایت میمیرند.
* ظلمی که به زنان میشود
کریس هجز که سالها در کشورهای مختلف حضور داشته و شاهد جنایتها و آدمکشیهای آمریکا بوده، برای نوشتن فصل دوم کتابش در مقام یکخبرنگار و مستندپژوه به نمایشگاه سالانه اکسپوی سرگرمی بزرگسالان در کشور خود رفته و از غرفههای مختلف آن بازدید کرده است. گزارش اینبازدید و گفتگو با صاحبان غرفههای مختلف ایننمایشگاه در فصل «توهم عشق» اینکتاب درج شده است. بهعنوان مثال یکی از افراد حاضر در اینگزارشها، یک مرد ۴۸ ساله و یهودی است که صاحب یکی از غرفههای ایننمایشگاه بوده گردنبند ستاره داود به گردن دارد. شاید اشاره هجز به گردنبند ستاره داوود، همانکنایه معروف تسخیر آمریکا توسط یهودیت صهیونیستی و در اختیار داشتن صنعت هرزهنگاری و دیگر صنعتهای سرگرمی توسط آنهاست.
پاتریس یکی از ستارههای سابق فیلمهای هرزهنگاری هم در جایی گفته «برای کسانی که اینفیلمها را میبینند ما فقط فاحشه هستیم. ما هیچی نیستیم. آنها دوست دارند ببینند ما خودمان این را میدانیم.» فرد دیگری که کریس هجز در ایننمایشگاه با او گفتگو کرده، مردی بهنام جیم است که چند فیلم هرزهنگاری را کارگردانی کرده و میگوید کارش این است که برای آدمهای احمق، محتوای احمقانه تولید کند. جیم میگوید هرزه نگاری نمونه اعلای خرفتکردن آمریکاست. یکی از نمونههای دیگر فصل دوم کتاب «امپراتوری توهم» مردی بهنام جان است که مدتی بازیگر فیلمهای «زنان زیبای بزرگ» بوده و در نهایت، بهخاطر اختلالات عصبی از اینصنعت بیرون آمده و ازدواج کرده است. زمانیکه هجز اینکتاب را در سال ۲۰۰۹ منتشر کرد، جان در حال اتمام دوره دکترای روانشناسی در دانشگاه تگزاس بود. او میگوید هرزهنگاری در زندگی واقعی نتیجهبخش نیست. اینصنعت و تولیداتش، یکبیماری است. جان به زنانی اشاره میکند که پیش از فیلمبرداری اینگونه تولیدات، مواد مخدر مصرف میکنند و آمارشان ۷۵ درصد کل بازیگران اینصنعت است. آنها ناچار به استفاده مواد مخدر هستند چون باید خود را برای حضور در صحنههای اینگونه آثار کرخت کنند.
شرکتهای تولیدکننده هرزهنگاری اصلاً نمیکوشند رنج و عذاب عمیقی را که زنان متحمل میشوند پنهان کنند. چون اینرنج و عذاب، امروز جالبتوجهترین موضوع در تولیدات اینشرکتهاست. رابرت جنسن نویسنده کتابهای «ارضاشدن: هرزهنگاری» و «پایان مردانگی» گفته صنعت هرزهنگاری از دهه ۱۹۸۰ به بعد، بیشتر به قساوت و سلطه مردانه بیشتر رو آورد و در تولیدات آن، روشهای خشونتبار و انواع اشکال تحقیر جسمی و روانی نسبت به زنان به تصویر کشیده شد.
هجز در کتاب خود ایننقل قول را از جنسن آورده که «ما فرهنگی را پذیرفتهایم که مملو از تصاویر زنانی است که کالاهای جنسیاند.» (صفحه ۱۰۱) پاتریس یکی از ستارههای سابق فیلمهای هرزهنگاری هم در جایی گفته «برای کسانی که اینفیلمها را میبینند ما فقط فاحشه هستیم. ما هیچی نیستیم. آنها دوست دارند ببینند ما خودمان این را میدانیم.» اینستاره سابق صنعت هرزهنگاری هم به شیوع مصرف الکل بین بازیگران اینگونه فیلمها اشاره؛ و علت آن را جلوگیری از احساس درد جسمی و عاطفی عنوان کرده است.
* لاسوگاس؛ شهر گناه
یکی از جملات مهم کریس هجز در فصل دوم «امپراتوری توهم» از اینقرار است که هرزهنگاری درباره عشق یا شهوانیت جنسی نیست بلکه درباره پول و قدرت است. شاید اینجمله برای مخاطبان و معتادان به مصرف تولیدات اینصنعت، شعاری به نظر بیاید. اما وقتی به جمله دیگر هجز توجه کنند که «قساوت جنسی و آزادی هممعنا شدهاند» احتمالاً زاویه دیگری از بحث پیش رویشان باز میشود. اینجمله از گفتهها و نوشتههای یکنویسنده مسلمان ایرانی نیست بلکه یکآمریکایی دارد آن را تذکر میدهد که در شرایط کنونی و براساس فرهنگ آمریکایی که شیوع پیدا کرده، قساوت و افسارگسیختگی جنسی با آزادی هممعنا تلقی میشود. در چنینبافت فرهنگیای است که زندگینامه یکی از ستارگان صنعت هرزهنگاری بهنام جِنا در انتشارات هارپر کالینز منتشر و بهمدت ۶ هفته کتاب پرفروش نیویورکتایمز میشود.
لاسوگاس بهخلاف بقیه فرهنگ آمریکا، درباره استعمارگری خود بهشدت رک و صریح است. نیل پستمن گفته لاسوگاس را باید پایتخت نمادین آمریکا دانست زبان، خشونت و ورشکستگی اخلاقیِ هرزهنگاری، فرهنگ عامهپسند را شکل میدهد و بر آن تأثیر میگذارد. هجز میگوید صنعت هرزهنگاری همچون کازینوها و تفریحگاههای لاس وگاس، همچون بقیهی توهمی که آمریکا میسازد، نمای ظاهری پر زرق و برق فرهنگی است که با مرگ اغوا شده است.
کریس هجز، لاسوگاس را قلب فاسد و عمداً رو به انحطاط آمریکا میخوانَد. او میگوید در اینشهر، موضوع فقط به جیب زدن پول شماست و وقتی پولتان تمام میشود، مثل این است که اصلاً وجود ندارید. نکته جالب توجه در نوشتههای هجز درباره لاس وگاس این است که بهخلاف بقیه فرهنگ آمریکا، درباره استعمارگری خود بهشدت رک و صریح است. نیل پستمن نویسنده کتاب «سرگرمشدن تا حد مرگ» که سال ۱۹۸۵ منتشر شد گفت لاسوگاس را باید پایتخت نمادین آمریکا دانست. او میگوید «سیاست ما، دین ما، اخبار، ورزش قهرمانی، تعلیم و تربیت و تجارت ما عموماً بدون هیچ مخالفت یا حتی توجه عمومی چندانی به ملحقات کسب و کار نمایش تبدیل شده است.
ادامه دارد...