خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی، فقیه، عارف و از شاگردان علامه طباطبایی بود. آیتالله طهرانی بیشتر با مباحث عرفانی شناخته شده است، اما وی در سالهای حضورش در تهران که همزمان با نهضت اسلامی امام خمینی بود، با حمایت کامل از نهضت، به سازماندهی نیروهای مبارز پرداخت. «رسالة لبّ اللباب فی سیر و سلوک اولی الألباب» از آثار ایشان است.
مرحوم علامه طهرانی در جلد اول کتاب امام شناسی به بیان لزوم پیروی از حق میپردازد و با استناد به آیات قرآن کریم تاکید میکند شرکا خدا قابل ستایش و پیروی نیستند.
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: أَ فَمَن یَهدِی إِلَی الحَق أَحَقُّ أَن یُتبَعَ أَمَّن لا یَهِدِّی إِلَّا أَن یُهدی فَما لَکُم کَیفَ تَحکُمون
در این آیه کیفیت احتجاج با مشرکین را خداوند به پیغمبرش تعلیم میکند، که چگونه بر آنها اثبات نماید، که شرکا خدا قابل ستایش و پیروی نیستند؛ و اساس این احتجاج مبتنی بر لزوم پیروی از صدق و اعراض از غیرحق میباشد. این احتجاج عقلی است، چون بریک اصل کلی مبتنی است، که آن اصل لزوم تبعیت همیشگی از حق میباشد؛ لذا برای استدلال به لزوم تبعیت و پیروی از امام معصوم بهترین دلیل خواهد بود.
در اینجا لازماست که در مقابله بین جمله أَ فَمَن یَهدِی إِلَی الحَق و جمله أَمَّن لا یَهِدی إِلا أَن یُهدی دقت نظر شود تا ببینیم چگونه این دو جمله مقابل و عِدْل یکدیگر قرار گرفتهاند.
چون معلوم است که سوال کننده به طریق استفهام همیشه باید یک طرف جمله را نفی قرار دهد، مثل آنکه میگوید: زید را دیدی یا ندیدی؟ حسن درس خواند یا درس نخواند؟ واما اگر مثلاً سوال شود حسن درس میخواند یامغرور به خود است، حتماً برای آنکه این معادله استفهامیه صحیح باشد، باید گفت کسی که مغرور به خود باشد درس نمیخواند. بنابراین در جمله «مغرور بهخود است»، یک جمله منطوی و مختفی است وآن اینکه: «درس نمیخواند»، و همچنین از این طرف «مغرور بهخود است» عِدلش «مغرور به خود نیست» خواهد بود وچون در جمله استفهامیه فوق به جای مغرور به خود نیست، جمله «درس میخواند» قرار گرفته است، لذا باید گفت دراین جمله، جمله «مغرور بهخود نیست» منطوی است، وحاصل چنین میشود حسن مغرور بهخود نیست و درس میخواند یا مغرور به خود است و درس نمیخواند.
در آیه نیز طرفین جمله استفهامیه نفی و اثبات نیست، تا احتیاج به جمله منطوی و مختفی دیگر نباشد (چون یهدی در اصل یهتدی بوده و قاعده در باب افتعال جواز ادغام تاء افتعال است در عین الفعل، بعد از آنکه او را قلب بعین الفعل نمایند) و حاصل معنی چنین میشود آیاکسی که هدایت به حق میکند سزاوارتر به پیروی است یا کسی که خودش هدایت نیافته است مگر بههدایت غیر.
چون جمله «هدایت به حق میکند» عِدلش «هدایت به حق نمیکند» خواهد بود، بنابراین استفاده میشود که کسی که هدایت نیافته است مگر به هدایت غیر، هدایت به حق نمیکند. و نیز چون جمله «کسی که خودش هدایت نیافته است مگر به هدایت غیر» عِدلش جمله «هدایت ذاتی یافته است» خواهد بود لذا استفاده میشود که کسی که به حق هدایت کند کسی است که ذاتاً هدایت یافته است، نه به هدایت غیر.
بنابراین از این آیه خوب استفاده میشود که انسان سزاوارتر است از فردی تبعیت کند که هدایت به حق میکند، و البته او کسی است که ذاتاً هدایت یافته باشد، نه آنکه دیگری او را هدایت نموده باشد؛ و او امام معصوم است که در هیچ لحظه غیر از خدا را نپرستیده و از او معصیتی سر نزده باشد. چنین کسی بدون دخالت واسطهای، بدست خود خدا که حق است هدایت یافته است، و اما شخصی که مدتی غیر از خدا را پرستیده، یا معصیتی از او صادر شده، گرچه فعلاً به دست غیر متنبه شده و خدا پرست و عادل گردیده است، لکن لایق برای مقام امامت و پیروی نیست.
و البته باید دانست که کلمه «احق» در آیه که افعل التفضیل است، و دلالت بر رجحان متابعت از حق میکند نه لزوم آن، مبنی بر قواعد فن مناظره و مباحثه است، که عصبیت طرف مقابل به حرکت درآید، و الا معلوم است که تبعیت از غیر حق بطور کلی جایز نیست، و پیروی ازحق در هر حال لازم و واجب است. بنابراین پیروی از امام معصوم واجب است و از امام غیر معصوم حرام است.
این یکی از طرق استدلالی است که بزرگان شیعه برای لزوم پیروی از امام نمودهاند. و طبق روایات متواتری از رسول خداوند نقل کردهاند: أمیرالمؤمنین یک آن بت نپرستید، ویک لحظه معصیتی نکرد، و هیچ جای شبهه نیست که در دامان رسول اکرم پرورش یافت، و اول کس بود که ایمان آورد، و هنوز بهسن بلوغ نرسیده بود.
از امالی شیخ طوسی مسندا نقل شده، و همچنین از مناقب ابن المغازلی مرفوعا از ابن مسعود از حضرت رسول که فرمودند: «خداوند به حضرت ابراهیم خطاب کرد: کسی که به بت سجده کرده باشد، من هیچگاه او را امام قرار نمیدهم. سپس حضرت رسول فرمودند: تا اینکه دعوت رسالت و امامت به من و به برادرم علی منتهی شد، هیچ یک از ما دو نفر به بتی سجده نکردیم در هیچ زمان.»