به گزارش خبرنگار مهر، حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی عبداللهی در دهمین نشست از سلسله نشستهای تخصصی تفسیر موضوعی شهید صدر با عنوان «روش تفسیری شهید صدر و دانشهای زبانی» که عصر در پژوهشگاه تخصصی شهید صدر واقع در شهر قم برگزار و به صورت مجازی پخش شد، ابراز امیدواری کرد اندیشهها و تفکرات نوآورانه شهید صدر بیش از پیش در جامه علمی ما طرح شود.
عبداللهی در بیان چند نکته درباره موضوع بحث ابراز داشت: نخستین نکته اینکه دانش تفسیر متن، متون مقدس و بویژه قرآن کریم در فرهنگها و تمدنهای مختلف اهمیت دارد؛ چون فرهنگ و تمدن بویژه فرهنگهای دینی، متنمحور هستند یعنی اغلب مدعیات معرفتی دینی ما مبتنی بر متن قرآن و روایات است؛ مهمترین دلایل استنباط احکام دین اسلام از جمله احکام شرعی، اخلاقی یا اجتماعی، متون است؛ بنابراین فهم و تفسیر و پردهبرداری از معنای متن اهمیت بسیار زیادی پیدا میکند.
وی نتیجه گرفت: به این خاطر دانش تفسیر متن به صورت عام و تفسیر متون دینی به صورت خاص، مورد توجه متفکرین قرار گرفته است و باید قرار گیرد؛ و به همین خاطر با تحولات قرن بیستم در دانشهای زبانی، مطالعات انبوهی درباره دانش تفسیر صورت گرفت.
آیا دانش تفسیر کنونی با سنتی آن تفاوت دارد؟
عبداللهی در بیان دومین نکته در این باره گفت: چرخش تفسیری اصطلاح مهمی است که باید به آن توجه کرد؛ دانش تفسیر دانشی نو نیست بلکه از زمانی که انسان در اجتماع زندگی کرده است برای فهم کلام یا نوشته دیگر، تلاش کرده است روشها قواعد و ابزار فهم مخاطب خود را به دست آورد و ارتباط زبانی برقرار کند؛ اما در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، با تحول در دانش تفسیر مواجه هستیم که میتوان آن را چرخش تفسیری خواند؛ مانند چرخش زبانی که اتفاق افتاده است؛ چرخش زبانی بود که به چرخش در دانش تفسیر منجر شد.
وی افزود: با توجه به این چرخش تفسیری این نکته توجه متفکران را جلب کرد که تفسیر سنتی یا دوره کلاسیک با تفسیر دوره معاصر و مدرن چه تفاوتی پیدا کرده است؟ چرا میگوییم دانش تفسیر کنونی با سنتی آن تفاوت دارد؟
عبداللهی شهید سید محمد باقر صدر را جزو طبقه تفسیری دوره معاصر ارزیابی کرد و با اشاره به اینکه فرق دوره معاصر و سنتی کیفی است، تفاوتهای تفسیر کلاسیک و مدرن را اینگونه برشمرد: تفاوتهای اساسی این دو دوره در سه محور اساسی است؛ تفاوت در روش تفسیری، تفاوت در پیش فرضهای مفسرین و تفاوت در مسائل مورد توجه در دانش تفسیر.
وی در بیان ویژگیهای تفسیر در دوره کلاسیک گفت: تفسیر متن در این دوره یک امر فردی است، که میتوان به «فردیت تفسیر متن» در دوره سنتی یا کلاسیک تعبیر کرد؛ به عبارت دیگر انتقال داده از فرد مشخص به فرد مشخص دیگر است؛ وقتی فرد به سراغ متن میرفت خود او بود و متن؛ او متن را در نظر میگرفت و منفرد با آن مواجه میشد.
عبداللهی ویژگی دوم را عینیت و ثبات معنای متن در دوره کلاسیک عنوان کرد و ابراز داشت: مفسران در دوره مدرن اعتقاد داشتند که معنای متن یک امر ثابت است که باید در مواجهه با متن پرده از آن معنا که امری عینی است برداریم؛ مراد از عینیت این است که معنای متن هیچ ربط و وابستگی به ذهن خواننده و مفسر یا فضایی که خواننده این متن را میخواند و جغرافیا و شرایط و موقعیت هرمنوتیکال ندارد بلکه معنا امری عینی است.
وی درباره ویژگی سوم یعنی انفعال مفسر در برابر متن گفت: مفسر در برابر متن فعال نبود، یعنی افقهای نگاه خود را بر متن عرضه نمیکرد و متن را در موقعیت هرمنوتیک خود و جغرافیای تاریخ خود فهم نمیکرد بلکه مفسر منفعل بود و به درون متن مراجعه میکرد و با استفاده از ابزارهایی مانند زبان و شناخت منطق زبانی متن، متن را فهم میکرد؛ ما این را انفعال مفسر در برابر متن میگوییم به عبارت دیگر مفسر هیچ نقشی در فرآیند فهم و تفسیر نداشت.
عبداللهی در بیان ویژگی دیگر اظهار داشت: تفسر متن یک امر تک بعدی بود که به عنوان یک کار یا مهارت تلقی میشد که ربطی به دانشهای دیگر نداشت؛ به عبارت امروزی تفسیر متن در دوره کلاسیک میان رشتهای نبود؛ اینطور نبود که دانشهای مختلف در تفسیر متن نقش داشته باشند، بلکه تفسیر متن خود یک روش علم یا مجموعهای از قواعد فهم متن بود و کسانی که به دنبال فهم متن بودند از آن روشها استفاده میکردند.
وی چرخشهای هرمنوتیک در اواخر قرن گذشته را باعث به وجود آمدن چرخشی در تفسیر عنوان کرد و گفت: ویژگیهای تفسیر دوره معاصر نقطه مقابل تفسیر در دوره کلاسیک است.
عبداللهی درباره ویژگیهای تفسیر دوره معاصر ابراز داشت: تفسیر در این دوره امری اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است؛ بر خلاف دوره کلاسیک مفسر خود را در بافت تاریخی اجتماعی در نظر میگیرد و با توجه به موقعیت اجتماع، فرهنگ و تاریخی که در آن قرار دارد متن را فهم میکند.
وی درباره ویژگی دوم تفسیر دوره معاصر بیان کرد: تفسیر متن در دوره معاصر بیش از آنکه آبجکتیو باشد سابجکتیو است؛ یعنی یک امر ثابت در داخل یا خارج نیست؛ مفسرین در دوره معاصر معنا را یک امر لزوماً عینی تلقی نمیکنند و ذهنی بودن آن هم مورد بحث است.
عبداللهی یکی دیگر از ویژگیهای تفسیر معاصر را فعال بودن مفسر عنوان کرد و افزود: مبانی و پیشفرضها و تجربیات و منظرهای مختلف مفسر بر فهم و تفسیر متن موثراست؛ به نظر شهید صدر مجاز هستیم که در تفسیر متن، فعال دخالت کنیم و پیشفرضهای خود را ارائه کنیم؛ یعنی مفسر فعال است اما تا حدودی.
وی آخرین ویژگی تفسیر دوره معاصر را رویکرد میان رشتهای تفسیر معاصر عنوان کرد و گفت: در تفسیر معاصر قلمروهای مختلفی دست به دست هم میدهند تا دانش تفسیر متن اتفاق بیافتد؛ اینها را رویکرد بین الاذهانی یا انتقادی به تفسیر مینامند؛ نشانهشناسی، زبانشناسی، نقد ادبی، فلسفه زبان، هرمنوتیک فلسفی و دانش های مختلفی دست به دست هم دادهاند.
عبداللهی تصریح کرد: میگویند برای فهم متن در دوره معاصر گاهی تا دوازده دانش دست به دست هم میدهند تا مطلب منتقل شود؛ حال تفسیر متن یا متون دینی برای ما اولویت دارد، بنابراین باید به دانشهای معاصر که در متن دخیل شدهاند توجه کنیم.
رابطه مفسر و متن چگونه رابطهای است؟
وی در بیان دانشهای معاصر که در تفسیر متن دخیل هستند گفت: نقد ادبی، تحلیل گفتمانی، معانی بیان یا علم الخطابه، هرمنوتیک، زبانشناسی، معالعات فرهنگی، دانش دیجیتال و مانند اینها دانشهایی است که امروز در تفسیر یک متن مؤثر هستند؛ دانشهایی که بسیار بسیار مهم هستند و باید مورد توجه ویژه قرار گیرند.
وی دو علم فلسفه زبان و هرمنوتیک فلسفی را دانشهایی عنوان کرد که در روزگار ما بیشترین سهم را در مباحثات دانش تفسیر دارند و توضیح داد: هرمنوتیک را بررسی و مطالعه تفسیر به صورت کلی تعریف کردهاند که خواه تفسیر متن، گفتوگو یا سخن شخص باشد؛ هرمنوتیک دانش بررسی یا مطالعه تفسیر متن است؛ هرمنوتیک هنر و روشی است که در عمل به همه دانشهای دیگر کمک میکند.
عبداللهی به وجود فلسفه تفسیر اشاره کرد و گفت: اینجا هرمنوتیک کمکی برای دیگر دانشها نیست، بلکه شاخهای از فلسفه است که موضع آن تفسیر است؛ بحث امکان درک فهم ماتن و مفسر از متن است؛ امکان دارد ما در تفسیر متن و در فهم یک متن به قصد مؤلف دست پیدا کنیم که قصد او چه بوده است؛ عدهای عقیده دارند که دسترسی به قصد مؤلف امکان ندارد.
وی با بیان این سوال که رابطه مفسر و متن چگونه رابطهای است؟ ابراز داشت: این در استنطاق مفسر و برقراری دیالوگ بین مفسر و متن مهم است؛ تفسیر متن دیالوگی است که بین متن و مفسر برقرار میشود؛ ذهنی بودن و عینی بودن تفسیر است که هم به لحاظ معرفتشناختی و هستی شناختی و تاریخمندی متن استوار است.
عبداللهی فلسفه زبان را مهم و قلب جریان یا فلسفه تحلیلی را فلسفه زبان عنوان کرد و گفت: به گمان من ارتباط دانش تفسیر آن گونه که منتشر شده از عدم ارتباط با فلسفه زبان و دانشهای دیگر رنج میبرد؛ اما آنجا که مفسران به دانشهای مختلف مانند قرآن و حدیث روی نیاوردهاند، میبینیم که باید به صورت جدیتر وارد شویم و نقش دانشهای زبانی و فلسفه زبان را در علم و دانش تفسیر متن در نظر بگیریم.
وی مهمترین ویژگی تفسیر شهید صدر را توجه به تفسیر موضوعی عنوان کرد و گفت: شهید صدر تفسیر ترتیبی را خیلی مهم نمیدانند بلکه تفسیر اجتماعی یا موضوعی را مهم می دانند؛ نکته برجسته روش تفسیری شهید صدر آن است که شهید صدر میخواهد تفسیر، نظریه تفسیر متن داشته باشد؛ شهید صدر معتقد است که مفسر باید با نظریه تفسیر به سراغ متن برود که این بسیار مهم است؛ مفسر باید وقتی به سراغ تفسیر متن میرود منهج، روش و رویکرد عامی برای تفسیر داشته باشد؛ این عام بودن مهم است؛ مفسر باید در علومی مجتهد باشد.
عبداللهی در بیان هفت ویژگی روش تفسیر شهید صدر گفت: شهید صدر تلاش میکند که تعریفی از تفسیر و چیستی آن به دست دهد؛ دوم اینکه در تفسیر به عنصر مخاطب هم توجه میکند؛ سوم تمایز میان قصد و وضع و چهارم میان رشتهای بودن دانش تفسیر است؛ پنجم مبانی فکری مفسر و متن در تفسیر مؤثر است و باید مورد توجه باشد؛ ششم مراجعه به علوم مختلف باید اجتهاد فقهی داشته باشد؛ هفتم تمایز میان فهم نصی و فهم اجتماعی متن است.
وی به مقالهای از شهید صدر با عنوان الفهم الاجتماعی للنص اشاره کرد و گفت: تفسیر یک جنبه لفظی، زبانی و نشانهای و یک جنبه اجتماعی دارد؛ اگر کسی با ارتکازات زبانی اولیه به سراغ تفسیر متن برود، در مرحله اول تفسیر باقی مانده است، مرحله اول بررسی فهم زبانی یک متن است. مرحله دوم علاوه بر ارتکازات زبانی، به ارتکازات اجتماعی اشاره میکند؛ اینجا هرمنوتیک مطرح میشود که بحث شهید صدر با بحثی که هرمنوتیستها بیان کردهاند باید قیاس شود.
عبداللهی در پاسخ به اینکه نظریه تفسیر میتواند نوع نگاه مفسر به مبانی نظری مانند هستیشناسی باشد؟ گفت: بله، شهید صدر گفتند که مؤثر است؛ ایشان فرمودند که اختلافاتی درباره مباحث مربوط به فهم متن وجود دارد؛ شما باید در آن اختلافات صاحب نظر شوید؛ این بحثها را شهید صدر در اصول خود مطرح کردهاند؛ برای مثال درباره معنا که آیا امری عینی یا ذهنی است؟ درباره نحوه معرفت ما به معنا، آیا معنا ارتکاز و شهود و تجربه است؟ ما چه کاری برای دستیابی به معنا داریم؟ این بحثی معرفتشناختی است؛ نظریه تفسیری که عرض کردیم شامل مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و ارزششناختی میشود.