خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه- نگار احدپور اقبلاغ: ۲۹ خردادماه سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی، روشنفکر تأثیرگذار معاصر ایران است. شریعتی میگفت: «مسئله بازگشت به خویشتن، شعاری نیست که الان در دنیا مذهبیها مطرح کرده باشند، بلکه بیشتر روشنفکران مترقّی غیرمذهبی این مسئله را برای اوّلین بار مطرح کردهاند. مانند امهسزر ودر افریقا مثل فرانس فانون، مثل ژولیوس نیرهره ، مثل جوموکنیاتا، مثل سنقر در سنگال، مثل کاتب یاسین نویسنده الجزایری و مثل جلال آلاحمد در ایران.
اینها هستند که شعار بازگشت به خویش را مطرح کردهاند و هیچ کدامشان تیپ مذهبی نیستند. اینها از چهرههای برجسته نهضت روشنفکری جهان و از رهبران ضدّ استعماری در دنیای سوم هستند و مورد قبول همه جناحها. پس بر اساس همین دعوت میآییم در ایران، و در این جامعه، و این نسل و این عصری که ما الان هستیم و مسئول آن میباشیم، این مسئله را مطرح میکنیم، و بر این اساس است که وقتی مسئله بازگشت به خویش مطرح است برای من مذهبی یا توی غیرمذهبی که هر دو در مسئولیت اجتماعیمان مشترک هستیم و به تفاهم مشترک رسیدهایم مسئله تبدیل میشود از بازگشت به خویش به بازگشت به فرهنگ خویش و شناختن آن خویشتن که ما هستیم.
و در این مسیر مطالعات است که میرسیم به: بازگشت به فرهنگ اسلامی و ایدئولوژی اسلامی و اسلام، نه به عنوان یک سنّت، وراثت، یک نظام یا اعتقاد موجود در جامعه، بلکه اسلام، به عنوان یک ایدئولوژی، اسلام به عنوان یک ایمان که آگاهی داد و آن معجزه را در همین جامعهها پدید آورد.»
به مناسبت سالروز رحلت این روشنفکر برجسته و انقلابی درصددیم به بررسی ابعاد مسئله «بازگشت به خویشتن» از دیدگاه دکتر شریعتی بپردازیم، به همین منظور با سید محمدمهدی جعفری، قرآن پژوه و از دوستان نزدیک و یاران دکتر علی شریعتی، به گفت و گو پرداختیم که در ادامه مشروح آن تقدیم میشود:
سید محمدمهدی جعفری، قرآن پژوه و استاد دانشگاه در گفت و گو با مهر عنوان بیان کرد: دکتر علی شریعتی با علم و آگاهی به پتانسیل دین اسلام و با این تحلیل که هر تغییری در جوامعی که شاخصه مذهبی دارند، نخست با تحول در اندیشه دینی آغاز میشود، بازسازی اندیشه دینی را وظیفه خود میدانست. شریعتی در این راستا مقوله بازگشت به خویش را مطرح کرد که منظورش بازگشت به فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی بود. همچنین به موازات بحث بازگشت به خویشتن، اصلاح دینی را مطرح و تلاش کرد تا دین را بهصورت عاملی پویا و سازنده درآورد وی از روشنفکران میخواهد که اسلام را از صورت تکراری و سنتهای ناآگاهانه ای که بزرگترین عامل انحطاط آن نیز هستند، به صورت اسلام آگاهیبخش معترض و مترقی و به عنوان یک ایدئولوژی آگاهیدهنده و روشنگر مطرح کنند.
وی افزود: مفهوم انحطاط در نظر شریعتی دو جنبه دارد. یکی عقب ماندگی اقتصادی و صنعتی و دیگری از دست رفتن روح خدایی انسان به عنوان مظهر آزادی، آفرینندگی و آگاهی در دو دوره جدید. شریعتی در پاسخ به اینکه چه باید کرد تا از این وضعیت انحطاطی و عقبماندگی رهایی یابیم، پاسخ میدهد. باید به خویشتن برگردیم و با ایجاد رنسانسی اسلامی و اصلاح دینی، عوامل انحطاطی را از خود دور کنیم تا از این وضعیت رهایی یابیم. وی از طریق رابطهای که بین اصلاح دینی و رهایی از انحطاط برقرار میکند، مقوله بازگشت به خویشتن را مطرح میکند تا راهی برای رهایی مسلمانان و ایرانیان از انحطاط و عقبماندگی بیابد.
این استاد دانشگاه افزود: دکتر شریعتی در این مقاله از خود سوال میکند که «به کدام خویشتن قرار است برگردیم؟» و خود در ادامه میگوید، «به همین خویشتن مسخ شدهای که به ما نشان دادهاند؟ به آنکه امکان بازگشت نیست. آنکه سنت پرستی و کهنه پرستی و ارتجاع جدید جلوه داده شده است. او میافزاید: اومانیسم و انترناسیونالیسم که امروز در غرب مطرح است، یک دروغی است که میخواهد شخصیت فرهنگی و وجودی همه ما را نفی کند تا در یک بشریت موهوم دروغینی که وجود ندارد نفی شویم. اصالت بشری که غرب آن را مطرح میکند، یعنی شرکت همه ملتها در یک معنی، در یک حقیقت یعنی شریک شدن انسانی که دستش خالی است با انسان سرمایه دار.
منظور از بازگشت به خویشتن؛ خویشتن نژادی نیست
جعفری عنوان کرد: دکتر شریعتی در ادامه میگوید اگر به خویشتن نژادی مان بر گردیم، به راسیسم، فاشیسم و جاهلیت قومی نژادی دچار شدهایم و این یک بازگشت ارتجاعی است. دکتر شریعتی مجدد از خود سوال میکند، «پس به چه خویشتنی باید برگردیم» ما یک خویشتن باستانی داریم، مربوط به دوره هخامنشی، دوره ساسانی، اشکانی و پیش از آنها، «آیا به آن خویشتن برگردیم» آن خویشتن، خویشتن کهن است، خویشتنی است که در تاریخ ثبت شده است، خویشتنی که فاصله طولانی قرنها، پیوند ما را با آن گسسته است. آن خویشتن هخامنشی و باستانی، خویشتنی است که در تاریخ، مورخین و جامعه شناسان دانشمندان، باستان شناسان، میتوانند آن را کشف کنند، بخوانند و بفهمند، ولی ملت آن خویشتن را بعنوان خویشتن خودش حس نمیکند و قهرمانان و شخصیتها و نبوغها و افتخارات و اساطیر آن دوره در میان مردم ما حرکت و تپش ندارد و قیچی تمدن اسلامی آمده و بین خویشتن پیش از اسلام و پس از اسلام ما فاصلهای انداخته که خویشتن قبل از اسلام ما فقط به وسیله دانشمندان و متخصصین در موزهها و کتابخانهها قابل رؤیت است. توده ما هیچ چیز از آن یادش نیست..
این محقق و پژوهشگر قرآن همچنین تصریح کرد: شریعتی میافزاید: «البته به نظر من این حرف ضمن اینکه درست است، ولی اینکه بگوییم توده ما هیچ چیز از آن زمان یادش نیست کمی اغراق است. به هر حال این ارتباط بطور کامل قطع نگردیده است. هنوز خیلی از اسامی ایرانی را مردم ما استفاده میکنند و به آن افتخار میکنند. تخت جمشید و پاسارگاد را بازدید میکنند و به آن گذشته و شکوه افتخار میکنند.» بنابراین منظور از خویشتن، نمیتواند خویشتن باستانی باشد.
بازگشت به خویشتن بالفعل و موجود
جعفری بابیان اینکه دکتر شریعتی در بخشی از این مقاله به بازگشت به خویشتن بالفعل اشاره و میگوید، «این بازگشت به خویشتنی که ما میگوئیم بازگشت به خویشتن بالفعل و موجود در نفس و وجدان جامعه است که میشود مثل یک ماده و منبعی از انرژی بوسیله روشنفکر بازشکافته و استخراج شود و به حیات و حرکت بیافتد. آن خویشتن است که زنده است. آن خویشتن باستانی که بر اساس استخوانهای پوسیده مبتنی است، نیست. آن خویشتنی منظور است که بر اساس احساس عمیق ارزشهای معنوی و انسانی و روح و استعداد خود ماست که در فطرت ما موجود است و جهل و بریدگی از خویش ما را از آن غافل کرده است و جلب شدن به دیگری آن را مجهول گذاشته است اما در عین حال هنوز زنده است. و حیات و حرکت دارد و کلاً سیستم مرده باستان شناسی نیست. آن خویشتنی است که با دانشگاههای هزار سال اخیر ما با ادبیات هزار سال اخیر ما با علم هزار سال اخیر ما، با افتخارات و تاریخ و تمدن و نبوغ و استعدادهای گوناگون نظامی و ریاضی و علمی و نجومی و ادبی و عرفانی ما در این هزار سال بصورت یک فرهنگ بزرگ در جهان جلوه کرده است. تا در برابر اروپای رنسانسی بتوانم بگویم من یک فرد وابسته به فرهنگ بزرگ اسلامی هستم.
دکتر شریعتی و توجه به خویشتن بالفعل و فرهنگ اسلامی
وی با بیان اینکه دکتر شریعتی در ادامه میگوید ما باید به خویشتن بالفعل و فرهنگ اسلامی خود بازگردیم، تصریح کرد: دکتر شریعتی معتقد است، «در بازگشت به خویشتن بالفعل و وجود جامعه که خویشتنی است با فرهنگی اسلامی، مسئله این است که کدام اسلام و کدام مذهب. آیا آنکه الان در متن جامعه بصورت تکراری ناخوداگاه هست؟ بازگشت به آنکه تحصیل حاصل است و الان مردم ما بر اساس آن زندگی میکنند و ایمان دارند و هیچ فایدهای هم ندارد و بلکه همان یکی از عوامل رکودشان است و یکی از عوامل سنت پرستی و جهل پرستی و گذشته پرستی و شخص پرستی و تکرار مکرات است.»
وی افزود: نگاه دکتر شریعتی در ارتباط با هویت ملی دینی ما رویکرد فردی است که بدبینانه در پس هر رویداد و اتفاقی، حضور دست ناپیدای دسیسهگری را خبر میدهد که همیشه و همه جا مشغول طرح نقشه برای از بین بردن خویشتن و هویت ماست. به معنای دیگر، از میان عوامل خارجی و داخلی از خودبیگانگی ما، شریعتی بیشتر بر عوامل خارجی دست میگذارد. اما عوامل خارجی نیز نزد وی بیش و پیش از آنکه مواجهه طبیعی دو تمدن و فرهنگ معنی دهد بدان معنا است که استعمارگرانی خاص هستند که همیشه و همه جا با فکر از ببین بردن هویت ما سر میکنند. بدین گونه است که شریعتی فرمان بازگشت به خویشتن را صادر میکند.
بازگشت به خویشتن یعنی خودآگاهی و خودزایی
جعفری در پایان گفت: بازگشت به خویشتن در نظر دکتر شریعتی صعود از خودبیگانگی فرهنگی و بیمعنایی وجودی و بیشخصیتی تاریخی به مرحله خودزایی و خودآگاهی انسانی معنا میدهد. شریعتی در ارتباط با این نظریه خویش با پرسشها و ابهامات زیادی مواجه است: بازگشت به این خویشتن اصیل انسانی چگونه و به وسیله چه افرادی صورت میگیرد؟ جایگاه و مقام دیگری (فرهنگ مغرب زمین) در این بازگشت چیست؟ جایگاه مقولات صدق، کذب در این بازگشت و رویکرد عملگرایانه و ابزار انگارانه کدام است؟ در حالی که هویت، شخصیت و خویشتن ما بیمار و مجروح است ما به عنوان حاملان این خویشتن و هویت چگونه میتوانیم به بازشناسی و بازیابی هویت اصیلمان بپردازیم.