خبرگزاری مهر - گروه هنر- عطیه مؤذن: تاکنون ۶ قسمت از سریال «سوران» به عنوان جدیدترین اثر تلویزیونی در حوزه تاریخ معاصر که به اتفاقات ملتهب کردستان از قبل از انقلاب تا آغاز جنگ میپردازد پخش شده است. «سوران» به کارگردانی سروش محمدزاده و تهیهکنندگی مجتبی فرآورده ساخته شده است.
این سریال محصولی از مرکز سریال سوره است که با نگاهی اقتباسی، سراغ کتاب «عصرهای کریسکان» رفته است. کتابی که راوی آن خاطراتی پر فراز و نشیب بیان کرده و اینجا به مقطعی از این خاطرات سخت و ملتهب پرداخته شده است.
به بهانه پخش قسمتهای ابتدایی «سوران» با سروش محمدزاده کارگردان سریال گفتگویی داشتیم تا از چالشها و سختیهای او در جدیدترین تجربهاش بپرسیم. کارگردانی که برای اولین بار سراغ مجموعهای در حال و هوای تاریخ معاصر رفته است.
* شما بیشتر در حوزه ملودرام کار کردهاید و این اولین بار بود که در کارنامه خود سراغ سریالی در حوزه تاریخ معاصر میروید درباره تجربه «سوران» بگویید و اینکه چه بخشی از این سریال برای خودتان جذاب بوده است؟
«سوران» برای من یک چالش جدی و جدید بود و دوست داشتم کاری بسازم که تا حالا انجام ندادهام. در نتیجه وقتی چنین پیشنهادی به من ارائه شد، استقبال کردم که وارد یک چالش تازه شوم. در حوزه کاری خودم فضاسازی همیشه جذابترین بخش این شغل برایم بوده است که شامل همه فضاهای جغرافیایی، لباس و گریم میشود. به ویژه انتخاب بازیگران جدید یا چهرههای کمتر دیده شده هم بخش دیگری از این فضاسازی است که از چالشهای جذاب برای من هستند.
* چه ملاحظهای داشتید که حاصل کارتان شبیه سایر فیلم و سریالهایی که در این فضا ساخته شده است نشود؟
من آثاری را که در این حوزه خصوصاً تاریخ معاصر و جغرافیای کردستان ساخته شده بود را نگاه کردم و دوست داشتم مدلی با قصه برخورد کنم که اولاً وامدار سایر آثار در این حوزه نباشد و اثر خودم باشد و دوم اینکه مخاطب تلویزیون در آن در نظر گرفته شود یعنی بدانم برای مخاطب تلویزیون این کار را انجام میدهم نه سینما. روایتی باشد که مخاطب تلویزیون با آن همراه شود.
* فکر میکنم در این مقطع تاریخی تا به حال خود کردستان را در سریالهای تلویزیونی به این پررنگی نداشتیم برای بازنمایی این تصویر چه چیزی برای شما مهم بود؟
مهمترین بخش، بازنمایی باورپذیر جغرافیا و مردم بود. اگر بخواهیم درباره دو عنصر مهم در این بخش صحبت کنیم آن دو مؤلفه جغرافیا و مردم هستند. ما به چهل و اندی سال قبل مراجعه میکنیم که نه اثری از آن جغرافیا مانده است و نه مردمی که در آن جغرافیا زیست کردهاند. برای باورپذیری این تصویر باید به عکسها و تصاویر رجوع کنید. البته برای من مهم بود رگههایی از درام و ملودرام را هم تزریق کنم که مخاطب عام را هم همراه کنم و نخواستم اثرم صرفاً کاری مستندگونه باشد. ما نمونههایی در سینما از این فضای مستندگونه هم داریم.
* مثل برخی مستندهای سینمایی محمدحسین مهدویان.
بله چنین آثاری را داشتیم که در سینما هم جواب میدهد اما ممکن است در همه درامها و یا برای مخاطب تلویزیون جواب ندهد. سلیقه خودم هم این است که سینما را سینما ببینم و این نگاه بیشتر برایم جذاب است. تاکید بر درام و ملودرام، میزانسنهای سینمایی و حرکتهای دوربین توجهم را بیشتر جلب میکند.
* آنچه که به شما ابتدا پیشنهاد شد کتاب بود و یا فیلمنامه کامل؟
زمانی که به من کار پیشنهاد شد قصهای به صورت سیناپس از کتاب اقتباس شده بود. فیلمنامه نبود و قصه به گونهای بود که وجوه سینمایی آن کم بود و خیلی فراتر از ۱۳ قسمت بود. کتاب هم از مقطع پیش از انقلاب شروع میشود و خاطرات نویسنده تا اواسط دهه ۷۰ ادامه دارد در نتیجه ما تصمیم گرفتیم مقطعی را انتخاب کنیم که قابل بازگویی باشد، محدود باشد و شرایط تولید آن مهیا باشد.
* قصه شما الان چه دورانی را در برمیگیرد؟
ما از خرداد ۵۷ تا شهریور ۵۹ را در نظر گرفتیم و آغاز جنگ پایان سریال ماست.
میزان سختیهایی که بر این کاراکتر حادث شده گاهی ممکن است خارج از ظرفیت مخاطب باشد و بگوید کاراکتر چقدر سختی کشیده است * از غافلگیریهای سریال هم بگویید که میتواند یک سکانس سخت یا چالش برانگیز باشد.
مسیر زندگی سوران که داستان زندگی شهید امیر سعیدزاده ملقب به سعید سردشتی است، زندگی بسیار پرفراز و نشیبی خصوصاً در این مقطعی است که ما انتخاب کردهایم. میزان سختیهایی که بر این کاراکتر حادث شده گاهی ممکن است خارج از ظرفیت مخاطب باشد و بگوید کاراکتر چقدر سختی کشیده است.
واقعیت این است که نمایش همین مسیر جذابیت دارد. شاید آن غافلگیری در برخی صحنههایی است که در فضای تولید تلویزیونی در سالهای اخیر کمتر دیده شده است. به لحاظ پروداکشن و حجم درگیریهای مسلحانه که اتفاق افتاده است و حتی لوکیشن ها و فضاهایی که دیده شده است و بخش جلوههای ویژه همه به لحاظ تنوع بصری و ساختار و … میتواند به عنوان ویژگیهای کار مورد توجه قرار داده شود. میتوانم به مخاطبی که این چند قسمت را دیده است بگویم سریال هرچه جلوتر میرود جذابتر هم میشود.
* بازیگران سریال بیشتر ناشناخته هستند چقدر سراغ چهرهها رفتید؟ اگر «نه» شنیدید میتوانید به این هم اشاره کنید.
اتفاقاً یکی از شروط ابتدایی من برای کارگردانی این سریال این بود که هیچ بازیگر عنواندار یا اسم آشنایی در سریال نباشد. خدا را شکر تهیهکننده هم از ابتدا موافق بود. موافقت سفارشدهنده را هم توانستیم جلب کنیم. دلیلم هم این بود که همان باورپذیری که در ابتدا گفتم را به تصویر بکشیم.
ما هرچقدر سراغ چهرههای ناآشناتری برویم درجه باورپذیری هم بالاتر میرود. روی این موضوع هم از ابتدا توافق کردیم و اصلاً سراغ چهرهای نرفتیم که «نه» بشنویم. در انتخابهایمان دقت کردیم که صورتها و شخصیتها به لحاظ درام و چهرههای واقعی که در تاریخ بودند به کاراکترهای مد نظر ما نزدیک باشد.
به جز سوران خیلی از کاراکترها زاییده تخیل است یا تلفیقی از چند کاراکتر است که در کتاب «عصرهای کریسکان» از آنها حرف زده شده است. باورپذیری دلیلی بود که سراغ افرادی رفتیم که یا به لحاظ بازی در تئاتر درخشیده بودند و یا اولین بار بود جلوی دوربین رفته بودند و یا تجربههای قبلی آنها هنوز دیده نشده بود.
ممکن بود در دوران فیلمبرداری سختی بیشتری داشته باشیم و حتی در پیش تولید تمرینهای زیادی مخصوصاً برای لهجهها داشتیم که سختیهای کار را هم بالا برد اما ما با کولهباری از انگیزه مواجه بودیم که تا پایان کار برای همه بازیگران وجود داشت و کمک میکرد کیفیت را هم ارتقا دهیم.
* غیر از نکاتی که گفتید چالشیترین بخش ساخت این سریال برای خود شما چه بود؟
اولین و مهمترین چالش انتخاب جغرافیای مناسب بود که بتوانیم جغرافیای ۴۰ و خوردهای سال پیش را در آن بازسازی کنیم.
* به کردستان هم نرفتید ظاهراً؟
بله چون امکان تولید چنین کاری با این پروداکشن در کردستان فراهم نیست. آن جغرافیا به کلی دستخوش تغییر شده است و حتی اگر شرایط مهیا بود لوکیشن همان لوکیشنهای ۴۰ سال پیش نبود. با مدیریتی که دکتر محمدرضا شجاعی مدیر هنری کار انجام داد توانستیم لوکیشن هایی بکر و واقعی در اطراف تهران پیدا کنیم؛ از جمله در روستاهای سمت خاورشهر، شهرک سینمایی دفاع مقدس و غزالی و… توانستیم کل لوکیشن ها را بازسازی کنیم. همچنین مقطعی را برای آنکه بتوانیم جغرافیای وسیع کردستان و زاگرس را نمایش دهیم در یاسوج فیلمبرداری کردیم. قرار بود بخش دیگری هم چنین فضایی را داشته باشیم که نشد به یاسوج بازگردیم.
بعد از این شاید لهجه مهمترین چالش من بود و دغدغه این را داشتم که همه بازیگران لهجهای یکدست و یک شکل داشته باشند که نه ادا و تقلیدی باشد و حالت تصنعی بگیرد و نه اینکه همه شبیه به هم صحبت کنند. اکثر بازیگران این سریال غیرکرد بودند و ما ۲ ماه تمرین فشرده برای بازیگران غیر کرد داشتیم. برخی هم مثل آسو پاشاپور یک اصالت کردی دارد اما آنجا زندگی نکرده است و شاید به همین دلیل آواها فقط به گوش او بیشتر آشنا بود. به نظرم این دوره فشرده که مشاور لهجه برای بازیگران گذاشت خیلی به آنها کمک کرد.
برای بقیه عوامل و بازیگران فرعیتر سعی کردیم سراغ کسانی برویم که ترجیحاً اصالت کردی داشتند و یا حتی خودشان ساکن کردستان بودند. بازیگرانی مثل مصطفی کولیوندی، احمد جعفری، احمد صدفی و… که خودشان هم کرد بودند. تلفیق اینها باعث شد کار از یک کیفیت ۸۰ یا ۹۰ درصدی برخوردار باشد.
* مخصوصاً که اقوام مختلف دقت و حساسیت بالایی در بازنمایی خود در فیلمها و سریالها دارند.
به همین دلیل خیلی روی این مساله وسواس داشتیم. حتی خیلی از عوامل صحنه هم کرد بودند مثلاً طراح صحنه و لباس ما و یا برخی دستیاران هم کرد بودند و اگر کلمهای یا آوایی به گوش آنها اشتباه به نظر میرسید همان جا میگفتند.