خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: امروز روز مبارک مباهله است.«مباهله» به عملی گفته میشود که دو یا چند نفر که در مسأله مهم دینی با یکدیگر اختلاف دارند، در یکجا جمع شوند و با تضرع به درگاه خداوند، از او بخواهند آن را که بر باطل است، رسوا و مجازات کند. مباهله پیامبر اعظم با نمایندگان مسیحی ساکن نجران، یکی از وقایع مشهور تاریخ اسلام است.در مجموعه آثار شهید مطهری . ج۳، ص: ۲۶۹ در این باره می خوانیم:
در اینکه پیغمبر اکرم مسلمانان را به نوعی ولاء نسبت به خاندان پاک خود خوانده و توصیه نموده است جای بحث نیست؛ یعنی حتّی علمای اهل تسنّن در آن بحثی ندارند. آیه ی ذوی القربی(قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً) [۱] ولاء خاص را بیان می کند. آنچه در حدیث معروف و مسلّم غدیر نیز آمده است که با این عبارت است: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ» خود بیان نوعی از ولاء است که بعداً توضیح داده می شود.
آیه ی کریمه ی: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» [۲](ولی تان خداست و فرستاده اش و آنان که ایمان آورده اند که نماز را بپا می دارند و زکات را در حال رکوع ادا می کنند) به اتّفاق فریقین در مورد علی (علیه السّلام) نازل گشته. طبری روایات متعدّدی را در این باره نقل می کند [۳] و زمخشری که از اکابر علمای اهل تسنّن است به طور جزم می گوید:«این آیه در شأن علی نازل شده و سرّ اینکه لفظ جمع آمده با اینکه مورد نزول آن یک مرد بیش نبوده این است که مردم را به اینچنین فعلی ترغیب کند و بیان دارد که مؤمنان باید اینچنین سیرت و سجیّه ای را کسب کنند و اینچنین بر خیر و احسان و دستگیری از فقیران ساعی و حریص باشند و حتّی با نمازی نیز تأخیر نیندازند (یعنی با اینکه در نمازند و موضوع زکات پیدا می شود تأخیر نکرده و در حال نماز انجام وظیفه می کنند) . » [۴]
فخر رازی نیز که همچون زمخشری از اکابر اهل سنّت و جماعت است می گوید:«این آیه در شأن علی نازل گشته و علما نیز اتّفاق کرده اند که ادای زکات در حال رکوع واقع نشده جز از علی. » [۵]منتها در معنای «ولی» مناقشاتی دارد و در آینده در مورد مقصود آیه بحث خواهیم کرد.علیّ بن حمّاد عدوی بصری بغدادی معروف به ابن حمّاد، از اکابر شعرای امامیّه در قرن چهارم هجری است، در اشعار ذیل به این معنی اشاره می کند:
قرن الاله ولائه بولائه
ممّا تزکّی و هو حان یرکع
سمّاه ربّ العرش نفس محمّد
یوم البهال و ذاک ما لا یدفع [۶]
خداوند ولاء علی را با ولاء خودش، در اثر اینکه علی در حال رکوع زکات بخشید، مقرون ساخت. پروردگار عرش، علی(ع) را در روز مباهله «جان محمّد(ص)» خواند و این حقیقتی غیر قابل انکار است.همچنانکه قبلاً گفتیم، در اسلام به نوعی ولاء توصیه شده است که اثباتی و عامّ است و آیه ی کریمه ی «اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» ناظر به آن نوع از ولاء است.
مباهله خیلی امر عظیمی بوده و کار ساده ای نیست
حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در تاریخ ۴ مرداد ماه ۹۸ در همایش مبلغین غدیر، نکات مهمی درباره «مباهله» بیان کردند که بازخوانی آن خالی از لطف نیست:
در سوره مبارکه آل عمران آیه مباهله آمده است که خیلی عجیب است. وقتی مأمون به امام رضا عرض کرد که بالاترین فضیلت امیرالمؤمنین را از قرآن بگویید، حضرت به این آیه استشهاد کردند که در این آیه امیرالمؤمنین در نقش نبی اکرم معرفی می شوند. حتی یک جایی به حضرت گفت آقا برای امامت امیرالمؤمنین استدلال بیاورید و حضرت به این آیه استشهاد کردند که ایشان نفس نفیس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است و نوبت به کس دیگری نمی رسد. لذا این آیه خیلی آیه عجیبی است. خود امیرالمومنین علیه السلام هم وقتی با اهل شورا احتجاج می کنند در آنجا همین آیه را می آورند و می گویند چه کسی است غیر از من که فرزندانش فرزندان رسول خدا و همسرش نساء رسول خدا و خودش نفس رسول خداست؟
آن وقت در این آیه یک نکات لطیفی هم وجود دارد. این آیه در سوره مبارکه آل عمران است، ضمن احتجاجاتی که وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با مسیحی های نجران داشتند که محضر حضرت آمدند که ببینند دعوت حضرت چیست و با اسقف های بزرگشان که تا هفتاد نفر نقل کردند آمدند تا دعوت حضرت را بشنوند. علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آمدند و بر حضرت وارد شدند. وقت نمازشان شد و آنها ناقوس زدند و نماز خواندند. آن وقت رفتند جلویشان را بگیرند و حضرت فرمودند کارشان نداشته باشید، نمازشان که تمام شد آمدند محضر حضرت که شما حرفتان چیست و چه چیزی برای ما آوردید؟
حضرت فرمود دعوت من این است «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّاَ الله» و این که من رسول او هستم و در باب حضرت عیسی سلام الله علیه هم ادعای من این است که او عبد و مخلوق خدا بود و می خورد و راه می رفت و حوادث طبیعی بر او عارض می شد. بعد آنها گفتند که اگر مخلوق است بگویید پدرش چه کسی بود؟ چون آنها حضرت عیسی را فرزند خدا می دانند و بحث های پیچیده ای هم دارند. همان موقع به حضرت وحی شد که بگویید حضرت آدم هم پدر نداشت، بگویید مگر صرف پدر نداشتن موجب می شود که مخلوق نباشد؟ این که پدر ندارد دلیل نمی شود که مخلوق نباشد. بعد آنها نتوانستند جواب بدهند و این آیه نازل شد «إِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُون »(آل عمران/۵۹) مثل حضرت عیسی مثل حضرت آدم است، حضرت عیسی که دیگر از این بالاتر نیست، خدای متعال حضرت آدم را از گل آفرید «خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُون ».
بعد می فرماید «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرین »(آل عمران/۶۰) این حقی است که از طرف پروردگار نازل شده و تردید بردار نیست. بعد می فرماید «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْم »(آل عمران/۶۱) بعد از این علمی که ما به شما از طرف حضرت حق دادیم و به سوی شما این علم نازل شد، حالا که این حقیقت بر شما آشکار شد و کسی با شما محاجه کرد شرایط را معین کنید، که بحث مفصلی هم در فقه نسبت به مباهله داریم که چه کسی می تواند مباهله کند و کجا جای مباهله است که یکی این است تا علمی از طرف خدا نیاید اصلا مباهله ممکن نیست و یک حقیقتی باید نازل و آشکار بشود تا آدم بتواند مباهله کند و در مرحله ای بعد از احتجاجات دیگر نوبت به مباهله می رسد.
این هم یک بحث پردامنه ای است که اصلا نقش مباهله در تثبیت حقیقت چیست و حضرت در این مباهله ای که کردند در عالم چه کار کردند؛ چون هر تصرفی که حضرت می کنند در مقیاس خودشان است و وقتی نبی اکرم در عالم می آیند، او که قرآن می خواند همه عالم آیه می شود، او که نماز می خواند همه عالم مصلی می شوند، اینطور نیست که این کار از ما هم بر بیاید. حضرت وقتی وارد مباهله شدند چه اتفاقی در عالم افتاد؟ یک نکته ای در آن است که اولا در چه مرحله ای مباهله ممکن است و اصلا جای مباهله کجاست؟ چرا با یهود و کفار قریش مباهله نکردند و با مسیحی های های نجران مباهله کردند؟ مسیحی های نجران آدم های مؤمنی بودند و آخرش هم می دانید وقتی دیدند حضرت با این بزرگواران آمدند دیگر مباهله نکردند و عالم بزرگشان گفت این چهره هایی که من می بینم اگر با آنها مباهله کنید و دستشان بالا برود کوه را از جا می کنند و عذابی نازل می شود که یک مسیحی هم در عالم باقی نمی مانند و مباهله نکردند و حاضر شدند جزیه بدهند.
پیداست که این مباهله خیلی امر عظیمی بوده و کار ساده ای نیست. یک بار سنگین و خطر عظیم است و لذا این روایات در روایات خمس آمده که حضرت فرمودند قریش مدعی هستند خمس برای آنهاست. حضرت فرمود عجب، آن روزی که باید برویم جنگ و درگیر بشویم یا در مباهله ما باید صف اول باشیم، منافعش باید برای آنها باشد؟ البته بحث تقسیم منافع نیست، چون خمس منفعت نیست. این درآمد عمومی که می خواهد جامعه با آن اداره بشود و امکانات اقتصادی اداره جامعه دست آنها باشد، مباهله اش را ما باید انجام بدهیم؟ یعنی آن کسی که می آید در صف مباهله اوست که می تواند راه را پیش ببرد و اوست که باید این امکانات را راهبری کند و جامعه را بگرداند. دعوا سر منافع شخصی در روایات نیست. در روایات باب خمس چند تا روایت در این مضمون داریم و پیداست که این امر مباهله خیلی امر عظیمی است و امر دشواری است که در کنار جنگ ها قرار می گیرد.
پس اگر این علم نیاید مباهله بی معناست و جاهل که با جاهل نمی تواند مباهله کند. باید یک بابی گشوده بشود و احتجاج ها بشود و بعد نوبت به مباهله می رسد. بعد به آن ها گفت «تَعالَوْا» شما بیایید و ما هم می آییم. این «تَعالَوْا» به معنی آمدن است و دعوت به بالا آمدن و رفعت هم است. «نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُم » ابناء جمع است و أنفس هم جمع است. «ثُمَّ نَبْتَهِل » حالا مباهله کنیم و مباهله چگونه است؟ «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبین » لعنت خدا را بر کاذبین قرار می دهیم.
در بعضی نقلها آمده که بعد از همین داستان مباهله است که آیه تطهیر نازل می شود و بعد هم حضرت هر روز بعد از آن می آمدند درِ خانه وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها و این آیه را تا نزدیک رحلتشان که دیگر در بستر بیماری بودند تلاوت می کردند. در بعضی نقل ها است که دوبار یا همه اوقات صلات می آمدند و این آیه را درِ این خانه می خواندند که کس دیگری مدعی نشود. پس این داستان و این فضیلت با داستان آیه تطهیر و حدیث کساء و این که این بزرگواران اهل بیت نبی اکرم هستند با هم گره خورده است. اصلا شاید وقتی حضرت می خواستند قبل از این برای مباهله بیایند، اهل بیت را در زیر کسا جمع کردند و آن داستان پیش آمد و بعد از خدا خواستند که اینها را تطهیر کن و این آیه نازل شد «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا» و بعد برای مباهله آن ها را آوردند.
آن وقت ام سلمه می گوید من رفتم نزدیک شدم و گفتم اجازه دارم بیایم؟ حضرت فرمودند خیر، من از تو راضی هستم ولی اینجا جای شما نیست و این یک جمع خاصی است. پس داستان مباهله با داستان اهل بیت گره می خورد. در خطبه وجود مقدس امام مجتبی که بعد از داستان صلح با معاویه یک سخنرانی کردند در آنجا به آیه مباهله و تطهیر استشهاد می کنند و می گویند که پیامبر خدا وقتی این آیه نازل شد و مأمور شد که با خودش ابناء و نساء و أنفس را بیاورد، جز ما دو نفر و مادرم و امیرالمؤمنین کس دیگری را نبرد. پس ما ابناء هستیم و مادرم نساء است و امیرالمؤمنین نفس است. بعد فرمودند که پس اهل بیت ما هستیم.
[۱] . شوری/۲۳.
[۲] . مائده/۵۵.
[۳] . تفسیر طبری، ج /۶ص ۲۸۸ و ۲۸۹.
[۴] . الکشّاف (چاپ مصر، سال ۱۳۷۳)، ج /۱ص ۵۰۵.
[۵] . التّفسیر الکبیر (طبع مصر، سال ۱۳۵۷)، ج /۱۲ص ۳۰.
[۶] . ریحانة الأدب، ج /۵ص ۳۱۱.