خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه- سامان سفالگر: بسیاری از محققان و اندیشمندان در حوزه علوم انسانی بر این باورند که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در نوع خود پدیدهای قابل تأمل بوده که از ابعاد مختلفِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، قابل تحلیل و بررسی است. البته که در این رابطه در طول بیش از چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کتابها و تحلیل و تفسیرهای مختلفی نیز منتشر و ارائه شده است. با این همه، شاید فصل مشترکِ اغلب تحلیلها در این حوزه این باشد که پژوهشگران مختلف عمدتاً بر این مساله تاکید داشتهاند که انقلاب اسلامی ایران از بارِ معنایی و گفتمانی قابل ملاحظهای نیز برخوردار است. در واقع، این انقلاب در کنار آن دسته از جنبشها و تحولات تاریخی قرار دارد که در نوع خود بایستی به مثابه یک نقطه عطف در تاریخ جهان ارزیابی شوند و خود موجدِ تحولات تازهای نیز بودهاند. مسألهای که نمودهای عینی آن با گذشته بیش از چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی چه در منطقه خاورمیانه و چه جهان به وضوح قابل مشاهده است.
با این همه، یکی از حوزههایی که با محوریتِ آن، متون اندیشهای و تحلیلی قابل توجهی تولید شده، نسبتِ انقلاب اسلامی با پدیده تمدن سازی است. موضوعی که البته در بیانات مقام معظم رهبری نیز بازتاب یافته و بسیاری بر این باورند که انقلاب اسلامی گامهای مهمی را در این زمینه برداشته و بر میدارد. از این رو، خبرگزاری مهر در گفتگو با حجت الاسلام محمد ملک زاده استادیار گروه سیاستِ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به واکاوی نسبت و ارتباط انقلاب اسلامی با پدیده تمدن سازی پرداخته و نقشه راه، مسیر طی شده و راهِ باقی مانده در این حوزه را به بحث و بررسی گذاشته است.
در بخش نخست عنوان شد: پیروزی انقلاب اسلامی در حقیقت یک نقطه عطف برای تحقق تمدن جدید اسلامی است و از ابتدا هم این انقلاب با همین هدف شکل گرفت زیرا انقلاب اسلامی با ویژگیهای الهام بخش و ظرفیت سازی که دارد، معادلات حاکم بر زندگی افراد را دگرگون کرد و برای شکلگیری یک تمدن جدید اسلامی پی ریزی شد. واقعیت مهم این است که انقلاب اسلامی عامل مهم تجدید حیات تمدن اسلامی است و از یک منظر میتوانیم بگوییم که انقلاب اسلامی، شروع کننده و عامل تجدیدِ تمدن نوین اسلامی و امت نوین اسلامی بوده و پیام احیای هویت اسلامی و بازگشت به اسلام را به همراه داشته است.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم از گفتگوی مهر با حجت الاسلام ملک زاده است.
*مسیر طی شده در حوزه تمدن سازی در چهارچوب انقلاب اسلامی را چطور ارزیابی میکنید؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب، ورود انقلاب اسلامی به مرحله خودسازی و جامعهسازی و تمدن سازی و نزدیک شدن انقلاب به آرمانهای متعالی خودش را مطرح میکنند. در واقع ایشان همان ایجاد تمدنِ بزرگ اسلامی را مورد تاکید قرار میدهند. مسیر تمدنی که رهبر معظم انقلاب ترسیم میکنند در پنج مرحلهای (انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، کشور اسلامی و در نهایت تمدن نوین اسلامی) است که پیشتر عنوان کردیم.
اگر بخواهیم ارزیابی از این مسیر داشته باشیم، در حال حاضر ما وقوع انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشتهایم و توانستهایم نظام جمهوری اسلامی را تأسیس کنیم، یعنی ما به مرحله دوم ورود کردهایم. اکنون در مرحله تدوینِ دولت اسلامی هم هستیم. تأسیس دولت اسلامی یکی از کلیدی ترین و مهمترین مراحل تحقق تمدن نوین اسلامی است و با تحقق این مرحله است که میتوانیم گام مهمی را در حوزه تمدن سازی برداریم و این گام اساسی هم منوط به هماهنگی کامل همه کارگزاران نظام همراه با بدنه جامعه است که همراه با ارزشهای اصیل اسلامی میتوانند به جلو حرکت کنند.
رهبر معظم انقلاب در این رابطه تاکید دارند و میفرمایند که کارگزاران نظام اسلامی باید جهت گیری ها و رفتارهای خود را با معیار اسلامی تطبیق دهند تا به اهداف والای انقلاب اسلامی نزدیک شوند. اگر بتوانیم این مرحله را به طور کامل انجام دهیم، در واقع ما دولت اسلامی را تشکیل داده ایم و ما اکنون در این مرحله قرار داریم. البته که رهبر انقلاب اشاره میکنند که دولت اسلامیِ کامل به معنای واقعی کلمه در زمان انسانِ کامل تشکیل میشود و نباید انتظار داشت در وضعیت فعلی خود که عصر غیبت است و ما هنوز به مرحله انسانِ کامل ورود نکرده ایم، اتفاق بیفتد.
*آیا میتوان توقع تحقق دولت صددرصد اسلامی را داشت؟
قطعاً دولت اسلامیِ صددرصدی در این مرحله تحقق پیدا نمیکند اما به قدر توان و تلاشمان میتوانیم خودمان را به حد نصاب دولت اسلامی نزدیک کنیم. بدیهی است که طی کردن هر کدام از این مراحل نیازمند بایستهها و الزاماتی است که بستر آنها برای تحقق کامل در جامعه باید فراهم شود در غیر این صورت امکان تحقق پیدا کردن برای آنها وجود نخواهد داشت.
تمدن اسلامی زمانی شکل میگیرد که تمام مؤلفههای آن مبتنی بر اسلامِ ناب باشد. مؤلفههای آن بحث دین، اخلاق، علم، و قوانین اسلامی است. در بحث نیازهای اجتماعی هم میتوانیم بحث همبستگی و اتحاد ملی، امنیت و آرامش، افزایش تحمل، وحدت و یکپارچگی، و خردورزی را مطرح کنیم و همه اینها الزامات مورد نیاز برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی هستند.
نکته دیگر این است که رسیدن به هویت حقیقی تمدن اسلامی و احیای آن و شکلگیری تمدن بزرگ اسلامی مستلزم آن است که ما از ظرفیتهای موجود در جهان اسلام هم آگاه باشیم. به عنوان مثال ظرفیتهای فرهنگی و موقعیت جغرافیایی جوامع اسلامی را هم باید بشناسیم. منابع طبیعی و انسانی و ظرفیتهای ارزشمند در جوامع اسلامی را بشناسیم. سرمایههای فرهنگی و معنوی جهان اسلام را بدانیم.
به عنوان مثال وجود قرآن کریم، قبله مشترک، مساجد، آداب و مناسک مشترک، هر کدام از اینها میتوانند پتانسیلی عظیم از قدرت را در جهان اسلام تولید کنند. مسلمانان جهان تاریخ و آرمانهای مشترک را دارند و باید از این قدرت خدادادی و ظرفیتی که جهان اسلام برای ما قرار داده به صورت بهینه استفاده کنیم. در حقیقت ما به یک نقشه راه نیاز داریم تا بتوانیم مسیری را که طی میکنیم به شکل احسنت و مطلوب، برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی به سرانجام برسانیم.
*عمده چالشهایی که پیرامون نگاه تمدن ساز در منظومهی نگاه گفتمانی انقلاب اسلامی وجود دارند، چه مواردی هستند؟
در خصوص مسئله چالشها باید به این نکته اشاره کرد که ما در این مسیر با چند چالش روبرو هستیم. مهمترین آنها "چالش فرهنگی" است. طبیعتاً ماهیت سکولاریستی و مادی جهان معاصر زمینه را برای عبور از آرمانها و ارزشهای انقلاب میتواند فراهم کند. وضعیت کنونی جامعه ایران، لزوم توجه به این چالش را پراهمیت میکند. گسترش شبکههای مخرب اجتماعی، ترویج روحیات دنیا طلبانه و افزایش زمینههای انحراف به ویژه برای نسل جوان چالشهای جدی است که در جامعه مطرح است.
این شرایط اکنون نه فقط در جوامع سرمایه داری بلکه به جوامع اسلامی هم راه پیدا کرده و جامعه ایران هم مستثنی از این قائده نبوده و نیست. ما باید با این مسئله کاملاً هوشمندانه برخورد کنیم.
چالش دوم در حوزه سیاسی است که هم در حوزه داخلی و هم در حوزه خارجی این چالش وجود دارد. در خارج، افزایش فشارهای بینالمللی از سوی قدرتهای مادی گرا و سکولار بر جامعه ایران وارد میشود تا نظام را تضعیف کند و البته که این چالش کاملاً شناخته شده است. درگیر شدن نظام برای مقابله با این دشمنیها میتواند به عنوان یک چالشی برای نظام سیاسی کشورمان مطرح شود و البته که میتواند توانِ نظام را تحلیل برد و طبیعتاً در این شرایط فرصتها و قدرت در مسیر تمدن سازی تضعیف میشود.
اقداماتی که اکنون از سوی قدرتهای جهانی علیه نظام اسلامی انجام میشود نیز چالش خارجی دیگری محسوب میشود. در حوزه چالشهای داخلی هم ما مسئله افزایش منازعات سیاسی رو به رو هستیم که این موضوع میتواند به عنوان یک چالش مطرح شود و فرصت تمدن سازی را به شدت تضعیف کند. بر اساسِ تفکرات وستفالیایی که حاکم بر جهانِ امروز است، پارامترهای حاکم بر جهان کنونی، مبتنی بر قانونِ جنگل است.
یعنی تفکر وستفالیایی قدرت را مبتنی بر قانون جنگل میداند و در این شرایطی که ما در آن زندگی میکنیم چارهای جز قدرتمند شدن نداریم. قدرتمند شدن و رفع مشکلات سیاسی و اقتصادی میتواند زمینههای چالشهای داخلی را هم از بین ببرد. یعنی اگر ما قدرتمند شویم هم میتوانیم با چالشهای سیاسی داخلی مقابله کنیم و هم چالشهای سیاسی خارجی را از بین ببریم. نکته بعدی بحث چالشهای اقتصادی است. مشکلات ناشی از صنعتی شدن جهان، چالش تأمین انرژی، آب، غذا و غیره از دیگر مهمترین چالشهای اقتصادی است که میتوانند به یک چالش جدی برای جامعه ما هم تبدیل شوند.
مسألهای که به خصوص در یکی دو دهه اخیر که نظام بین الملل فشار خود را از طریق تحریم بر جامعه ما تشدید کرده، جلوههای عینیتری را نیز پیدا میکند. هر چه ما با این چالشها بیشتر مواجه شویم، امکان تحلیل رفتنِ قدرتمان برای حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی وجود دارد و از این رو بایستی با یک نقشه راهِ صحیح و اصولی بر این چالشها غلبه کنیم.
*آینده روند تمدن سازی در منظومه انقلاب اسلامی را چطور میبینید؟
یکی از موضوعات اساسی و قابل بررسی در هر انقلابی، آینده و چشم انداز رو به جلوی آن انقلاب است و این آیندهپژوهی انقلابها از بعد نظری و عملی بسیار حائز اهمیت است. در انقلاب اسلامی هم این مسئله آینده پژوهی میتواند یکی از زمینههای مطالعاتی جدی برای محققانی باشد که پیرامون انقلاب اسلامی در حال تحقیق هستند.
انقلاب اسلامی از آنجایی که از ماهیت دینی و ظرفیتهای تمدنی برخوردار است و مردم بصیر و آگاه دینی را دارد و شخصیتهای دینی بزرگ را در خودش پرورش داده و تولید کرده، میتواند گامهای مؤثری در مسیر ایجاد تمدن نوین اسلامی بردارد و متناسب با آن، بافت ذهنی و عینی در ایران و جهان اسلام میتواند حرکت کند و از این نظر میتوانیم چشم انداز بزرگی را برای انقلاب اسلامی و تمدن سازی انقلاب پیش بینی کنیم. نظام جمهوری اسلامی پیرو اصول اصیل اسلام ناب محمدی و نظام سیاسی علوی که حضرت امام پیش از شکلگیری نظام جمهوری اسلامی بر آن تاکید داشت، میباشد و چنین خطی به اعتقاد ما زوال ناپذیر است حتی اگر با چالشهای جدی در مسیر خود رو به رو شود.
از سوی دیگر ما تجربه گذشته را هم داریم. ترسیم چشمانداز برای آینده باید با نگاه به گذشته همراه باشد. ما در طول ۴ دهه گذشته، اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی را به خوبی حفظ کردهایم. صرف نظر از بسیاری مشکلات داخلی، تحرک خوبی هم در ساختار سیاسی و فرهنگی منطقه و جهان ایجاد کردهایم. اکنون کسی منکر این قضیه نیست که انقلاب اسلامی واقعاً به عنوان یک نمونه و الگو در منطقه مطرح شده و تحرک بسیار جدی را در سطح جهانی ایجاد کرده است، با توجه به این مسائل، آینده مطلوب انقلاب و نظام اسلامی که رسیدن به یک تمدن اسلامی است، میتواند با پیگیری و پایبندی به ارزشها و پیگیری آنها و همراه با تعالی علم و اخلاق و معنویت، محقق شود.
در یک جمع بندی کلی اگر بخواهم بگویم، انقلاب اسلامی به هر حال در مقامِ آغازگر تجدید حیات تمدن نوین اسلامی ظاهر شده و ظرفیتها و امکانات و استعدادهای بسیار بزرگی را ایجاد کرده است و طبیعتاً میتواند در مسیر نیل به تمدن نوین اسلامی، این مسیر را تا حد زیادی هموار و تسهیل نماید و در این راستا وظیفه نخبگان و صاحب نظران است که با تشکیل اتاقهای فکر و اندیشه ورزی و تضارب آرا، به نظرات و دیدگاههایی منسجم دست پیدا کنند و دیدگاههای نخبه گرایانه و کارشناسی را ارائه کنند و مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی و دستیابی به این تمدن را بیش از پیش هموار کنند.