به گزارش خبرنگار مهر، سید علی موسوی در یادداشتی نوشت: تصویر عمومی جامعه نخبگان ایران از ترامپ زاییده هژمونی رسانههای الیگارشیک لیبرال و سوسیال دموکرات امریکایی، تصویر فردی احمق و هرزه است و این فاصلهای عمیق از تصویر واقعی ترامپ در آمریکا دارد. رأی آوردن ترامپ محصول یک جریان قدرتمند دین دار خاموش در آمریکا بود که تصمیم به فریاد زدن گرفت و ترامپ نیز بهترین بازی سیاسی را در این چارچوب داشت و همچنان در حال ادامه دادن این بازی خطرناک برای آینده لیبرالیسم امریکایی و حتی رقیب سوسیال دموکرات آن است. در ایران شاید کمتر کسی شنیده باشد که در مناظرات آقای ترامپ با خانم کلینتون، ترامپ در مقابل سقط جنین فریاد میزد که به چه حقی، حق حیات یک انسان را از او سلب میکنید. او به شدت در مقابل هم جنس بازی ایستاد و اینگونه بود که رأی مؤمنین امریکایی را توانست پشتوانه حرکت قدرتمند خود کند.
نقش زن در این چرخش بزرگ جهانی از لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی به سمت جریان سیاسی راست بسیار پر رنگ است. همانگونه که جریان چپ روی فمنیسم و هم جنس بازی تأکید میکند، جریان راست روی ارزش مادری و خانواده و دین تأکید میکند. شاید برای ما به عنوان یک ایرانی باور پذیر نباشد که همجنس بازی و فمنیسم محور مجادلات پر رنگ جامعه غربی منفعت گرای مادی در انتخابات هاست اما واقعیت چیزی جز این نیست. دنیای مادی نگر غربی، در واقعیت زیست کثیف خودش به بن بست زندگی مادی رسیده و دوگانه زن-مادر مهمترین عنصر مجادله در این دعوای ایدئولوژیک سیاسی است.
برای فهم اتفاقات جاری در جهان امروز در حوزه «زن زندگی، آزادی» باید جریان راست مسیحی در حال رشد در اروپا و آمریکا را با دقت رصد کرد. اگر از آمریکا به اروپا بیاییم رنگ مذهبی نمادینتر میشود
نبود مرجعیت مذهبی در میان پروتستانها نمیتواند قاب تصویر متفاوت خلق کند اما در اروپا وجود مرجعیت مذهبی کاتولیک پاپ میتواند جذابتر به نظر برسد. جورجیا ملونی نخست وزیر فعلی ایتالیا در سخنرانی معروف خود در سال ۲۰۱۹ میلادی گفته بود: «من جورجیا هستم، من یک زن هستم، من یک مادر هستم، من یک مسیحی هستم» این جملات مثل پتک بر پیکر در حال زوال لیبرال دموکراسی نواخته شد و توانست این زن مسیحی را به مقام نخست وزیری رسانده و لیست مورد حمایتش را با شعار «خدا، وطن، خانواده» به اکثریت مجلس ایتالیا تبدیل کند.
جریان راست معمولاً در اروپا تلاش میکرد در مقابل پاپ بایستد و هویت اصلی اش را با ملی گرایی معنا کند تا اعلان برائتی باشد بر دین گرایی راست و کلیشههای قرون وسطایی و همین عامل رأی نیاوردن این جریان بود. جورجیا ملونی به وضوح همراهی اش را با دین محور منازعه سیاسی اش قرار داد و این نشان داد واقعیت زیست عمومی مردم ایتالیا چیزی دیگر مطالبه میکرد.
مسئله اساساً ایتالیا نیست. وی امسال در تجمع حزب راست «وکس» اسپانیا گفت «بله، به خانواده سنتی نه به لابیهای دگرباشان جنسی!». این تازه ابتدای قصه است. بشر غربی نه توانست با سوسیالیسم به عدالت برسد و نه با لیبرالیسم به آزادی. سرمایه داری به عنوان طاغوت حاکم بر الیگارشی و بازی زرگری چپ سوسیالیست و راست لیبرال توانست زندگی مردم غرب را به گروگان بگیرد تا حاکمیت بلامنازعش را بر فراز به لجن کشیدن زندگی مردم غرب استوار سازد.
این بازی دیگر امکان استمرار ندارد. شاید هنوز سوسیالیزم یا لیبرالیسم برای برخی روشنفکران عقب افتاده ایرانی رؤیای عدالت و آزادی را داشته باشد و با شعار زن زندگی آزادی به اوج این رؤیا بخواهند دست پیدا کنند اما واقعیت قصه در مهد آن تاریکی متعفنی است که غرب چاره خود برای رهایی از این تهوع، را رجوع به دین میداند.طرفه آن که زن یا بهتر بگویم «مادر» کلید بازکردن این باغ بهشتی «زندگی پاک» یا «حیات طیبه» است. واقعاً بهشت زیر پای مادران است، حتی در همین دنیای زمینی …