خبرگزاری مهر -گروه هنر-زهرا منصوری؛ در سالهایی که سینمای بلند داستانی ایران شرایط چندان ایدهآلی را در جذب مخاطب و فروش در گیشه تجربه نمیکند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه بهواسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریانساز در دنیای جدید محسوب میشود و به همین دلیل دیگر بهسختی میتوان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.
به همین منظور سرویس هنر خبرگزاری مهر تلاش دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.
فیلم کوتاه «بازسازی» سیوهشتمین فیلمکوتاهی است که در قالب این سلسله گفتوگوها و در آستانه رونمایی آن در چهلمین جشنواره فیلمکوتاه تهران، میزبان کارگردانش بودیم.
«بازسازی» به کارگردانی علی توکلی محصول انجمن سینمای جوانان و باشگاه رویاد است و ایده محوری آن درباره بررسی پرونده یک فرد متهم به قتل است.
علی توکلی که پیشتر با فیلمکوتاه «مأمور خرید» مهمان این سلسله گفتوگوها در خبرگزاری مهر شده بود، این بار با همراهی محمدرضا سامیان بازیگر و آرش رواده دستیار کارگردان و برنامهریز فیلمکوتاه «بازسازی» در این نشست حضور داشتند.
آنچه میخوانید حاصل گفتگوی خبرگزاری مهر با عوامل فیلم کوتاه «بازسازی» است.
* به نظر میرسد نسبت به فیلم قبلیتان یعنی «مأمور خرید» که در قالب همین نشستها آن را دیدیم و دربارهاش گفتگویی داشتیم، در فیلم «بازسازی» پیشرفت مشهودی داشتهاید. چه شد که به این ایده و ساختار رسیدید؟
علی توکلی: با توجه به توان مالیای که میتوان یک فیلم کوتاه تولید کرد، به دنبال ایدهای بودم که در تهران بتوان آن را روایت کرد و با ۶ جلسه فیلمبرداری و مدیریت منابع مالی قابل جمعکردن باشد. در حقیقت فیلمنامه را برمبنای امکانات مالی خود شکل دادیم. این فرآیند خیلی هم زمانبر بود. فکر میکنم اواسط نوروز ۱۴۰۱ فیلمنامه را نوشتیم اما تا همین دو سه ماه قبل هم درگیر مراحل پستولید کار بودیم. چیزی بیش از یک سال ساخت این فیلمکوتاه زمان برد. البته در فرآیند ساخت این فیلم، فیلمکوتاه دیگری را هم تولید کردیم.
* طولانی شدن فرآیند تولید «بازسازی» مربوط به ملاحظات مالی بود؟
توکلی: تا به امروز هر فیلم کوتاهی که ساختهام حتی یک ریال هم برایم صرفه مالی نداشته و بلکه برای آنها از جیب هم خرج کردهام. اینگونه نیست که ساخت فیلمکوتاه برایم عایدی مالی داشته باشد. از طرف دیگر هم برای این فیلم ما بالاخره سقف بودجهای داشتیم. در هر حال اما پروژهای بود که با خیال راحتتر آن را به سرانجام رساندیم. به تعبیری خیلی دستمان باز نبود اما خیلی هم بسته نبود.
* آقای سامیان شما چطور به این پروژه پیوستید؟ تجربه اول شما بود؟
محمدرضا سامیان: نه تجربه اولم نیست و پیشتر در چند فیلمکوتاه دیگر هم ایفای نقش کردهام. نقشآفرینی کوتاهی در یک کار بلند سینمایی هم داشتهام. با علی توکلی و آرش رواده که برای فیلم «بازسازی» در خدمت آنها بودم، بهواسطه حضور فیلم کوتاه «صحنه» در جشنواره فیلمکوتاه تهران آشنا شدیم. آنها این فیلم را دیده بودند و بهواسطه برخی دوستان مشترک، در پروسه پیشتولید این فیلم با من تماس گرفتند، صحبتهایی درباره فیلمنامه و نقش داشتیم و این همکاری شکل گرفت.
* آقای رواده شما تقریباً با آقای توکلی یک تیم دو نفره شدهاید و پیش این فیلم هم همکاریهایی با هم داشتهاید. این جنس همکاری شما چگونه کلید خورده است؟
آرش رواده: داستان از جایی شروع شد که علی (توکلی) برای مدت طولانی حرفه فیلمسازی را رها کرده و سراغ حرفه دیگری رفته بود. روزی فیلمنامهای برای من فرستاد و نظرم را پرسید. نسخه اولیه فیلمکوتاه «کبود» بود. گفتم خوب است اما نیاز به بازنویسی دارد. در همان مراحل صحبت درباره این فیلمنامه گفت میخواهم این فیلمنامه را تولید کنم. از همانجا و با ساخت فیلمکوتاه «کبود» همکاری ما شکل گرفت و یک تیم شدیم.
توکلی: موقعیتها و وضعیتهایی وجود دارد که هیچ چارچوبی برای قضاوت درباره آنها نمیتوانیم داشته باشیم. به تعبیر دیگر نه عقل، نه شرع، نه قوانین جزایی و نه حتی تکنولوژی نمیتواند کمکی به ما بکند. در همین فیلم هم میبینیم که حتی دوربین محل اتفاق هم نتوانسته اتفاق را به درستی ضبط کند و هیچ شاهدی وجود ندارد
* برگردیم به ایده محوری فیلم که گویی درباره یک «ناجی ناکام» است. کمی بیشتر درباره این ایده صحبت میکنید و آیا خودتان اساساً قهرمان اصلی را ناکام میدانید؟
توکلی: اینکه ناکام هست یا خیر را اجازه بدهیم هر مخاطبی برداشت خودش را داشته باشد. وقتی داستان یک فیلمنامه بنا میشود، قطعاً به این نکته فکر میکند که آیا مفهومی ورای ساختار ظاهری داستان هم میتواند در آن وجود داشته باشد؟ در داستان این فیلم با این ادعا طرف هستیم که فردی میگوید میخواستم فرد دیگری را نجات دهم، اما حالا تبدیل به قاتل آن فرد شده است. به این فکر کردم که چنین داستانی چه زیرمتنی میتواند داشته باشد.
یکی از فیلسوفان معاصر از موقعیتهایی به نام «تفارق» نام میبرد که به معنای «تفاوت» نیست. این فیلسوف میگوید موقعیتها و وضعیتهایی وجود دارد که هیچ چارچوبی برای قضاوت درباره آنها نمیتوانیم داشته باشیم. به تعبیر دیگر نه عقل، نه شرع، نه قوانین جزایی و نه حتی تکنولوژی نمیتواند کمکی به ما بکند. در همین فیلم هم میبینیم که حتی دوربین محل اتفاق هم نتوانسته اتفاق را به درستی ضبط کند و هیچ شاهدی وجود ندارد. قاضی با حرفهای ضدونقیض طرف است و گویی هیچ چارچوبی برای داوری قطعی وجود ندارد. تنها حرف راست مظنون اصلی هم ارجاع به یک فیلم است که حتی نامش را هم نمیداند و قطعاً این حس شخصی نمیتواند محکمهپسند باشد. در پایان فیلم اما ما همان صحنه فیلم را میبینیم. مواجهه مخاطب باهوش با این صحنه فیلم در پایان روایت، میتواند او را به یک قضاوت برساند.
* ما پیشتر در همین فضا فیلمهایی را داشتیم که متأثر از سینمای اصغر فرهادی خیلی روی مضمون «قضاوت» تمرکز داشتند اما در فیلم شما گویی از این مرحله عبور کردهایم و مشخص است که کاراکتر اصلی بیگناه است و حالا درباره موقعیت او نسبت به دیگران فیلم در حال روایت است.
توکلی: شما شاید حستان اینگونه باشد که این کاراکتر از ابتدا دارد راست میگوید و میگویید فیلم از مرحله قضاوت عبور کرده است، اما برای این حستان هیچ مدرکی وجود ندارد. حتی قاضی در فیلم به خانواده مقتول میگوید اگر رضایت بدهید، دیگر خیلی پیگیر جزییات بیشتر نمیشویم. مساله اما این است که دادهای برای اثبات بیگناهی این کاراکتر وجود ندارد.
* آقای سامیان شما چه درک و دریافتی از موقعیت این کاراکتر که نقش آن را ایفا کردهاید داشتید؟
سامیان: در مواجهه اولم با فیلمنامه آنچه خیلی درگیرم کرد، لایه پنهانی و زیرمتن فیلمنامه بود. من مستنداتی هم درباره قاتلانی دیدم که قتل عمد نکردهاند اما براساس مستندات پرونده در جایگاه قاتلی که مرتکب قتل عمد شده است، قرار گرفتهاند. برای خود این افراد از نظر فطری مشخص است که کار اشتباهی نکردهاند اما برخی از موضعگیریها و اظهاراتشان موقعیت آنها را بغرنجتر میکند. این نکتهای است که در زیرمتن این داستان هم وجود داشت. آدمی که فکر میکند بیگناه است، بیشتر ضجه میزند که من بیگناهم و همین دست و پازدنها میتواند بیشتر گریبانگیرش شود. همین پیرنگها، عمق بیشتری به فیلمنامه داده است. در این فیلم هم قاضی اصلی مخاطب است.
* اما این همان مسألهای است که من معتقدم فیلم از آن عبور کرده و تمرکز اصلی کارگردان روی انگیزه این فرد برای نجات فرد دیگر بوده است.
توکلی: بله. اینگونه نبود که مانند فیلمهای اصغر فرهادی بخواهیم بخشی از اطلاعات را از مخاطب پنهان کنیم تا قضاوت او را تحتالشعاع قرار دهیم. مانند حذف صحنه تصادف از فیلم «جدایی نادر از سیمین». فیلم «بازسازی» با این رویکرد پیش نمیرود. فیلمنامه اینگونه شکل گرفته که از ابتدا مدام اینگونه به نظر میرسد که این فرد در جزییات دارد دروغ میگوید اما کلیت حرفش دروغ نیست. این یکی از پیچیدگیهایی بود که در مرحله بازنویسی در فیلمنامه لحاظ کردیم. یکی از بردهای این فیلمنامه این بود که خیلی آن را بازنویسی کردیم.
رواده: در نسخه اولیه اتفاق، صورت دیگری داشت. در نسخه اولیه از همان ابتدا کاملاً مشخص بود که این فرد متهم بیگناه است و حتی دروغهایی که در نسخه فعلی به گفتههای این کاراکتر اضافه شده است، در آن نسخه وجود نداشت. مساله فقط این بود که نمیتوانست ثابت کند که من این کار را نکردهام. در بازنویسی تلاش کردیم زاویه دیدمان به قصه را کمی تغییر دهیم. کانسپت اولیه همین بود که فردی کاری را انجام نداده و نمیتواند آن را ثابت کند، برای همین به دروغ گفتن رو میآورد.
* در فیلمنامه به تأثیر رسانه هم فکر کرده بودید؟ به خصوص درباره این ایده که کاراکتر اصلی متأثر از آنچه در یک فیلم دیده است، دست به چنین اقدامی میزند.
توکلی: به این معنا به رسانه فکر نکرده بودیم اما این واقعیت که در یک اثر هنری لحظاتی وجود دارد که تا عمق جان مخاطب نفوذ میکند را در ذهنم داشتم. این صحنه از یک فیلم هم همین اثر را روی چنین کاراکتری گذاشته است. اسم فیلم «بازسازی» است و گویی این فرد میخواسته کاری را بازسازی کند. در ادامه او مجدد مجبور میشود کاری را که انجام داده است، بازسازی کند. در انتها مجدد به همان صحنه اولیه بازمیگردیم. این تجربه، ساخت این فیلم را برایم جالب کرد و امروز هم که آن را تماشا میکنم گویی اجزا به درستی سرجای خود قرار گرفته است. نه اینکه بخواهم از فیلم خودم تعریف کنم اما احساس میکنم چیدمانی درستی اتفاق افتاده است.
* فکر میکنید فیلم «بازسازی» چه نسبتی با جامعه امروز ما دارد؟
توکلی: من نهایت تلاشم را کردم که این فیلم هیچ نسبتی با مسایل جاری جامعه نداشته باشم! خیلی هم بابت آن تلاش کردم. ظاهر فیلمنامه از نگاه هر کسی که آن را میخواند، خیلی شبیه فیلمهای واقعگرای این سالها در حوزه مسایل اجتماعی بود اما من تمام تلاشم را در پرداخت فیلمنامه و کارگردانی و حتی نوع فیلمبرداری کردم که این رئالیسم در آن اتفاق نیفتد. اگر همین فیلم را دوربین روی دست میگرفتیم و یا سراغ لوکیشنهای واقعی میرفتیم، خروجیاش از جنس همان سینمای واقعگرای اجتماعی میشد. عمداً همه اینها را رعایت نکردیم. حتی درگیر این جزییات نشدیم که در یک دادگاه مرتبط با فرد متهم به قتل باید چند نفر در جایگاه حضور داشته باشند.
توکلی: اگر همین فیلم را دوربین روی دست میگرفتیم و یا سراغ لوکیشنهای واقعی میرفتیم، خروجیاش از جنس همان سینمای واقعگرای اجتماعی میشد. عمداً همه اینها را رعایت نکردیم. حتی درگیر این جزییات نشدیم که در یک دادگاه مرتبط با فرد متهم به قتل باید چند نفر در جایگاه حضور داشته باشند
هر ترکیبی را که فضای بصری بهتری به ما میداد، انتخاب میکردیم. حتی برای فضای دادگاه، ما امکان استفاده از یک دادگاه واقعی و آماده را داشتیم، اما نخواستیم از آن استفاده کنیم و اتفاقاً سراغ فضایی رفتیم که شاید شباهتی با تصاویر ذهنی ما از یک دادگاه نداشت اما از نظر فضای بصری، خروجی بهتری به ما میداد. هم پشت سر قاضی پنجره داشتیم و هم پشتسر شهود و افراد حاضر در دادگاه. تلاش ما این بود با استفاده از جادوی سینما در تمام اجزا، از بلای سینماسوز «رئالیسم» و «نسبت فیلم با جامعه امروز» پرهیز کنیم. سعی کردیم یک اثر سینمایی و دراماتیک به معنای واقعی تولید کنیم. پاسخ به اینکه این روایت آیا میتواند آینهای برابر جامعه باشد یا نه، با جامعهشناسان و اصحاب نقد!
* اتفاقاً یکی از ویژگیهای کارگردانی شما در این فیلم این است که هیچ ادا و اطوار اضافهای برای به رخ کشیدن کارگردانیتان نداشتهاید.
توکلی: این نگرانی را داشتم که فیلم شبیه کارهای دیگران شود و بخشی از آن هم به تجربه کردن باز میگردد. من پیشتر «کبود» را بهصورت دوربین روی دست و با ۲۱۰ پلان کار کرده بودم. ۱۳ دقیقه از آن فیلم بهصورت زمان واقعی روایت شده بود و از همه این جهات برایم تجربه بود. در همین فیلم «بازسازی» صحنه دادگاه در دو اتاق مجزا تصویربرداری شده است اما مخاطب در هنگام تماشا متوجه این نکته نمیشود. همه چیز حسابشده پیش رفته و تلاش کردیم اصول اولیه فیلمسازی را رعایت کنیم. در عین حال میخواستم استفاده از ریل و دوربین ثابت را هم در این فیلم تجربه کنم. البته حضور فیلمبرداری خوبی مانند علی حسینزاده و تیم حرفهایاش هم در کیفیت خروجی تأثیر داشت.
* کمی درباره ترکیب بازیگران صحبت کنیم. بهخصوص که همه بازیهای یکدست و ملموس است.
توکلی: معمولاً از بازیگرانی که پیشتر از آنها نقشی دیده باشم و انتخابشان کرده باشم، در کار خودم راضی هستم. محمدرضا سامیان را پیشتر در دو فیلم امیر مهندسیان دیده بودم و میدانستم به اندازه و به قاعده بازی میکنم. با محمد اشکانفر هم پیشتر کار کرده بودم و میدانستم هنوز به اندازه استعدادش قدر ندیده است. امین میری هم که پیشتر نقشهای مشابه را حتی روی صحنه تئاتر بازی کرده بود و میدانستیم برای این نقش بهترین گزینه است. سایر بازیگران مانند میلاد کفایی، نگین تهمتن، سعید نادری و زهرا برومند هم همین شرایط را داشتند. نکته مهم اما این است که اگر برای تولید فیلم زمان مناسب داشته باشید، آنقدر برداشت میگیرید تا همه چیز درست باشد. همین فیلم را اگر در سه روز ساخته بودیم، احتمالاً هم بازیگریاش و هم کارگردانیاش دچار اشتباه بود. ما زمان کافی در اختیار داشتیم.
رواده: در فیلمنامه دیالوگهایی برای نقش اصلی نوشته بودیم که خیلی اغراقشدهتر بود اما محمدرضا سامیان توانست این اغراق را از نقش بگیرد و آن را به اندازهتر اجرا کند.
توکلی: این نقش مستعد این بود که بازیگرش مدام فریاد بکشد و توجه همه دوربینها را به سمت خود جلب کند اما محمدرضا این هوشمندی را داشت که اینگونه رفتار نکند.
* آقای سامیان خودتان هم درباره این تجربه بگویید.
سامیان: به نظرم بهترین امتیاز برای یک بازیگر، موقعیت و کاراکتر است. ابتدا که این فیلمنامه را خواندم میدانستم که باید در این فیلم حضور داشته باشم و بازی این نقش برایم چالش بود. معتقدم در موقعیتهای اینچنینی معمولاً آدمها حرف نمیزنند. در سطح جامعه هم گاهی این موقعیت را تجربه کردهایم که مثلاً در یک ترافیک ناگهان کسی شروع به داد و بیداد خطاب به ما میکند، در آن لحظه غلیانی از احساسات در آدم شکل میگیرد که نتیجهاش میشود سکوت. شاید بعد از آن به فریاد هم برسد اما در مواجهه اول، سکوت میکنیم. در موقعیتی که در این فیلم میبینیم حتی آن مرحله غلیان هم اتفاق نمیافتد چرا که کاراکتر میداند اگر شلوغبازی دربیاورد، بیشتر فرو میرود! من اساساً خیلی دیالوگ را دوست ندارم و تصویر برایم مهم است. توانمندی یک بازیگر هم در این است که بیشتر یک حس و حال را در تصویر به مخاطب منتقل کند و دیالوگ تنها باید کمککنندهاش باشد.
توکلی: ما میدانستیم که میتوانیم صحنه بازسازی را طوری اجرا کنیم که این شباهت اتفاق نیفتد. آنقدر هم این نکته را گفتند، که رفتم و سکانس بازسازی در فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» را برای بار دوم دیدم و مطمئن شدم که اینگونه نیست
توکلی: صحنه آخر فیلم دقیقاً همینگونه است. وقتی او صحنه فیلم سینمایی مدنظرش را در تلویزیون میبیند، هیچ دیالوگی درباره آن ندارد اما با ریاکشن خود، حسش را به مخاطب منتقل میکند.
سامیان: یکی از لحظات دوستداشتنی این نقش برای من هم آن لحظهای بود که برادر مقتول شروع به فحاشی میکند و این کاراکتر تنها نگاه میکند. در این لحظه است که مخاطب میتواند خودش را به جای کاراکتر قرار دهد.
* با توجه به سوژه فیلم که مرتبط با یک پرونده قضایی است، چالشی با نهادها و ارگانهای قضایی برای ساخت این فیلم نداشتید؟
توکلی: برای ساخت یک فیلم اگر بخواهید لوکیشنی را از دستگاه قضایی در اختیار داشته باشید، طبیعتاً نیاز به هماهنگی و پیگیری دارد ولی لوکیشنهای ما برای فیلمکوتاه «بازسازی» متعلق به قوه قضاییه نبود. از این منظر چالشی با دستگاههای قضایی نداشتیم. از سوی دیگر برای من مهم بود که تصویر قاضی در فیلم، تصویر معقولی باشد. کاراکتر قاضی هم که در فیلم میبینیم، به رغم آنکه شاید عبوس به نظر برسد، خیلی باهوش است و زود متوجه میشود که چه کسی دارد به او دروغ میگوید.
* تا کنون چنین بازخوردی داشتهاید که صحنه بازسازی قتل در فیلم شبیه به فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» شده است؟
توکلی: واقعیت این است زمانی که دوستانی فیلمنامه را مطالعه میکردند، این نگرانی وجود داشت که فیلم شبیه فیلمهای دیگری بشود، اما نکته اینجاست که موقعیت بازسازی یک صحنه قتل، یکی از موقعیتهای عام است که در هر روایتی میتواند وجود داشته باشد. مانند صحنه دادگاه که فینفسه نمیتواند دو روایت را شبیه به هم کند. ما میدانستیم که میتوانیم این صحنه را طوری اجرا کنیم که این شباهت اتفاق نیفتد. آنقدر هم این نکته را گفتند، که رفتم و سکانس بازسازی در فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» را برای بار دوم دیدم و مطمین شدم که اینگونه نیست. امروز هم فکر میکنم این فیلمکوتاه اصلاً شبیه سکانسهای آن فیلم نشده است.