به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «فلسفه فیزیک؛ نظریه کوانتوم» نوشته تیم مادلین بهتازگی با ترجمه رعنا سلیمی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۱۹ توسط انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر شده است.
تیم مادلین نویسنده اینکتاب متولد سال ۱۹۵۸ در آمریکاست و بهعنوان فیلسوف علم شناخته میشود. او درباره فلسفه علم و فلسفه متافیزیک تحقیق و پژوهش میکند.
بهخلاف نظریه نسبیت که فقط کار آلبرت اینشتین است، نظریه کوانتوم با تحقیقات ماکس پلانک روی تابش جسم سیاه شروع شد و سپس با تحقیقات دانشمندان دیگر ازجمله اینشتین، بور، هایزنبرگ، پاولی، دیراک، شرودینگر و ... پیش رفت. مکانیک کوانتوم نظریهای انقلابی است چون مفاهیم علمی بسیار بدیهی و کاملا تصدیقشده با تجربه را که جای تردیدی در آنها نبود، تغییر داد. ایننظریه که توسط ماکس پلانک با کشف «ثابت کنش پلانک» در سال ۱۹۰۰ متولد شد، امروز بیش از یکقرن قدمت دارد.
نظریه مکانیک کوانتوم، دقیقترین پیشبینیها را در میان نظریههای علمی ارائه داده اما هرگز توافقی در مورد توصیف آن از واقعیت فیزیکی وجود نداشته است. نویسنده کتاب پیشرو استدلال میکند خود اصطلاح «نظریه کوانتومی» یک نامگذاری غلط است. چون یک نظریه فیزیکی بنیادی باید شامل هستیشناسی فیزیکی باشد، یعنی آنچه نظریه وجودش را به عنوان واقعیت فیزیکی مسلم فرض میکند، و باید شامل دینامیک نیز باشد، یعنی شامل قوانینی (قطعی یا احتمالی) که نحوه رفتار این موجودات واقعی فیزیکی را توصیف میکنند.
تیم مادلین در کتاب «فلسفه فیزیک؛ نظریه کوانتوم» سه نظریه مناسب را در حالت غیرنسبیتی با شرحی از هستیشناسی و دینامیکشان بررسی میکند: نظریههای رمبش تابع موج گیراردی، ریمینی و وبر، نظریه موج راهبر دوبروی و بوهم، و نظریه چالشبرانگیز چندجهانی هیو اورت. هر سه نظریه مورد اشاره، پیشبینیهای دستورالعمل کوانتوم را بازیابی میکنند اما درباره واقعیت فیزیکی پاسخهای متفاوتی دارند.
کتاب پیشرو درباره موضوعاتی چون نامساوی بل، کنش از دور و ناموضعیت کوانتومی، قضیه بل، قضیه PBR، مباحث دو شکاف، مباحث هستیشناختی و هستارهای موضعی، حالت کوانتومی جهانی، مساله اندازهگیری، گربه شرودینگر، آزمایش GHZ، دنبالههای گوسی و ... بحث میکند.
«فلسفه فیزیک؛ نظریه کوانتوم» دربرگیرنده ۷ فصل است که عناوینشان بهترتیب از اینقرار است: «هشت آزمایش»، «دستورالعمل کوانتوم»، «تابع موج و حالت کوانتومی»، «نظریههای رمبش و مساله هستارهای موضعی»، «نظریههای موج راهبر»، «چندجهانی» و «نظریه میدان کوانتومی نسبیتی».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
در آغاز بررسیهایمان، یادآوری کردیم که فیزیک علم ماده متحرک است و نظریه ساختار فضا_زمان عرصه حرکت را فراهم میکند و نظریه کوانتوم باید ساختار دقیق ماده ساکن در فضا _زمان را ارائه دهد. تاکنون، درباره آزمایشهای زیادی بحث کردهایم که نظریه کوانتوم باید آنها را توضیح دهد، که همگی (ضرورتا) در مقیاس ماکروسکوپی توصیف شدهاند. اما اگر رفتار ماده در قیاس ماکروسکوپی چیزی جز رفتار تجمعی بخشهای میکروسکوپیاش نباشد، پس یک فیزیک دقیق و کامل باید مشخص کند آن عناصر موضعی میکروسکوپی چیستند و چگونه رفتار میکنند. نظریه فلش GRW، اولین نمونه کامل ما از چگونگی بنای چنین فیزیکی است.
ممکن است بسیاری از خوانندگان متحیر شوند که هستیشناسی فلش، علاوه بر اینکه تاحدی عجیب و مغایر با شهود است، هیچ شباهتی به آنچه تا به حال کسی در یککتاب مرجع فیزیک با آن برخورد کرده باشد ندارد. فقط میتوانم تکرار کنم: نه به ایندلیل که یککتاب فیزیک استاندارد روایت دیگری از رخدادهای میکروسکوپی ارائه میدهد، بلکه به این دلیل که اصلا توضیحی در اینباره نمیدهد. در روایت کتاب مرجع استاندارد، هیچ ساختار میکروسکوپی موضعیای وجود ندارد که زیربنای اجسام ماکروسکوپی باشد. اینجا، برعکس، نظریهای داریم که در آن همهچیز در معادلات بنیادی و تصریح دقیق هستیشناسی است. فرض میشود معادلات همواره برقرارند و یک فیزیک اساسا تصادفی را توصیف میکنند. و هستیشناسی فلش رفتار حالت کوانتومی را به رویدادهای واقع در فضا_زمان مربوط میکند. در طرز بیان این نظریه هیچ اشارهای به «اندازهگیری»، «مشاهده» یا امور «مشاهدهپذیر» نمیشود. تُنُکی غیرعادی هستارهای موضعی در مقیاس میکروسکوپی از ایندستاوردها نمیکاهد.
اینکتاب با ۳۱۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۱۰ هزار تومان منتشر شده است.