کارگردان و تهیه‌کننده فیلم‌ کوتاه «خودکشی به سبک نیچه» با اشاره به اهمیت کتاب در زندگی انسان‌ها، عنوان کردند که می‌توان از کتاب انتظار داشت آدمی را به زندگی امیدوار کند.

خبرگزاری مهر - گروه هنر- زهرا منصوری؛ سینمای کوتاه ایران، در سال‌های اخیر به چنان استقلال و اعتباری دست پیدا کرده که خارج از سایه بلند تحولات سینمای بلند در چرخه تولید و اکران، توانسته است نگاه علاقه‌مندان سینما را به سمت خود جلب کند و فراتر از ویترین جشنواره‌ها، مخاطبانی پیگیر بیابد.

«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریان‌ساز در دنیای جدید محسوب می‌شود و به همین دلیل دیگر به‌سختی می‌توان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.

به همین منظور سرویس هنر خبرگزاری مهر تلاش دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفت‌وگو با عوامل این آثار بپردازد.

فیلم کوتاه «خودکشی به سبک نیچه» سی‌ونهمین فیلم کوتاهی است که در قالب این سلسله گفت‌وگوها و به بهانه رونمایی از آن در چهلمین جشنواره فیلم‌ کوتاه تهران، میزبان کارگردانش بودیم.

«خودکشی به سبک نیچه» به کارگردانی پیام کردستانی و تهیه‌کنندگی مشترک او و بهمن رضایی یکی از فیلم‌های کوتاه اقتباسی حاضر در جشنواره امسال بود که توانست جوایز اصلی این رویداد همچون بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین دستاورد هنری در طراحی صحنه و بهترین فیلم را هم از آن خود کند.

آنچه می‌خوانید حاصل گفت‌وگوی خبرگزاری مهر با پیام کردستانی و بهمن رضایی، کارگردان و تهیه‌کننده فیلم کوتاه «خودکشی به سبک نیچه» است.

* «خودکشی به سبک نیچه» یکی از فیلم‌های اقتباسی جشنواره فیلم کوتاه تهران بود. چگونه این ایده برمبنای یک کتاب به ذهن‌تان رسید؟

پیام کردستانی: سال ۹۶ رمان تازه‌ای در بازار منتشر شده بود به نام «مغازه خودکشی» که خیلی هم مورد توجه قرار گرفته بود. این کتاب را تهیه کردم و خاطرم است یک روزه آن را خواندم. فضای کلی آن رمان خیلی برایم جذاب بود و به نظرم رسید که فانتزی جذابی دارد و به فضای ذهنی من نزدیک است. شروع به نوشتن فیلمنامه کردم، البته داستان من خیلی متفاوت از کتاب است اما فضای کلی و آن مغازه‌ای که در فیلم شاهد هستیم، تقریباً همان فضای کتاب است. به تعبیری این کار برمبنای یک اقتباس آزاد شکل گرفته است.

پیام کردستانی

* آقای رضایی شما به‌عنوان تهیه‌کننده چطور با این ایده همراه شدید؟

بهمن رضایی: من بعد از این مرحله بود که با پیام آشنا شدم. آشنایی ما به جشنواره فیلم کوتاه نهال بازمی‌گشت. پیام برای همین فیلمنامه در آن جشنواره کاندیدای جایزه شد و برای من که دغدغه سینمای کردستان را داشتم، جذاب بود که با این فیلمنامه‌نویس آشنا شوم. برایم جالب بود که در سینمای کردستان فیلمنامه‌نویسی پیدا شده که چنین قلم قوی داشت. وقتی فیلمنامه را خواندم، همه چیز آن برایم جذاب بود. مشتاق‌تر شدم که با خود پیام آشنا شوم.

کردستانی: بخش قابل‌توجهی از آنچه باعث می‌شود فیلم، پروژه گرانی به نظر برسد، بابت این است که فیلم ما تصاویر خوبی دارد. این تصاویر خوب از نورپردازی و فیلمبرداری خوب یک آدم حرفه‌ای می‌آید و بعد از آن هم در فرآیند اصلاح رنگ در یک بازه یک ماهه با حضور خود فیلمبردار، رنگ فیلم به این شکل درآمده است

پیام در زندگی به‌شدت آدم منظمی است و فیلمنامه‌اش هم به گونه‌ای بود که نمی‌توانستی درگیر آن نشوی. هم داستان جذابی داشت و هم فضای تازه‌ای را در سینمای کردستان پیشنهاد می‌کرد. وقتی پیش رفتیم، تصمیم گرفتیم این فیلمنامه را با بودجه محدودی بسازیم اما متاسفانه ماجرای کرونا پیش آمد و بعد از آن هم گرفتار گرانی دلار و مشکلاتی از این دست شدیم.

* ولی شمایل فیلم خیلی حکایت از بودجه محدود ندارد! از نظر بصری فضای فیلم خیلی سینمایی است. اتفاقاً این سوال را هم داشتم که آیا در مختصات سینمای کوتاه این میزان هزینه برای دکور و لباس، صرفه اقتصادی دارد؟

کردستانی: آنچه به‌عنوان پروداکشن در این فیلم می‌بینید، درست است که خیلی گران به نظر می‌آید اما بخشی از آن به زاویه نگاه ما به مقوله صحنه و انتخاب عوامل بازمی‌گردد. مهمتر از همه هم فیلمبرداری و رنگ فیلم بود. ما برای این مساله خیلی زمان گذاشتیم.

بخش قابل‌توجهی از آنچه باعث می‌شود فیلم، پروژه گرانی به نظر برسد، بابت این است که فیلم ما تصاویر خوبی دارد. این تصاویر خوب از نورپردازی و فیلمبرداری خوب یک آدم حرفه‌ای می‌آید و بعد از آن هم در فرآیند اصلاح رنگ در یک بازه یک ماهه با حضور خود فیلمبردار، رنگ فیلم به این شکل درآمده است وگرنه دوربین ما ارزان‌ترین دوربینی بود که به واسطه دوستی مدیر تولیدمان با یک گروه دیگر توانستیم آن را داشته باشیم. بخشی از چوب‌های داخل صحنه هم مربوط به مجموعه‌ای بود که قصد آلاچیق‌سازی داشت، ما چوب‌ها را از آن مجموعه خریدیم و بعد هم دوباره به همان‌ها فروختیم. البته نمی‌خواهم بگویم هزینه تولید این کار کم بوده است اما آن‌قدری هم که به چشم می‌آید، یک پروژه بیگ‌پروداکشن نبوده است.

رضایی: در تکمیل صحبت‌های پیام به این نکته اشاره کنم که ما پیش‌تولید خوبی هم داشتیم. این پروژه از معدود پروژه‌هایی بود که مسئول اصلاح رنگ، از همان ابتدا با ما همراه بود و حتی با طراح صحنه و مدیر فیلمبرداری ما تعامل خیلی خوبی داشت. ما از ابتدا می‌دانستیم چه رنگی از تصویر می‌خواهیم و اینگونه نبود که همه مراحل به مرحله اصلاح رنگ موکول شود. در مرحله پس‌تولید هم با حساسیت بالایی اصلاح رنگ صورت گرفت. طراح صحنه ما هم فیلمنامه را خیلی دوست داشت و خیلی چیزها را به سختی به دست آورد. همه چیز آنقدر برایمان مهم بود که ما به‌جای عبارت معروف «صدا، دوربین، حرکت» می‌گفتیم «صدا، دوربین، دود، حرکت»! یعنی همه اجزای تصویر برای‌مان مهم بود و می‌خواستیم همه چیز همان‌طور که کارگردان در فیلمنامه نوشته، در خروجی دیده شود.

بهمن رضایی

* در فیلم با جامعه‌ای مواجه هستیم که گویی همه در آن به انتهای خط رسیده‌اند اما در مقابل آن‌ها فردی قرار دارد که می‌داند هریک از این آدم‌ها به یک دردی می‌خورند. گویی او هنوز قبول ندارد که این آدم‌ها به پایان زندگی خود رسیده‌اند. کمی درباره این زاویه نگاه صحبت می‌کنید؟

کردستانی: کاراکتر زن در فیلم، گویی نماینده «زندگی» است و اتفاقاً باردار هم است که در دل خود، امید به زندگی را نشان می‌دهد. این کاراکتر حتی لحن صحبت و نگاهش به اطراف هم متفاوت از دیگران است. این کاراکتر را برای این در فیلم گذاشتم که فضای جنگ‌زده آدم‌هایی که گویی به ته خط رسیدند و به دنبال زندگی هستند، شکسته شود. گویی هنوز در این جامعه یک نفر هست که می‌خواهد از زندگی محافظت کند و تکه کلامش هم «به امید دیدار مجدد» است. این کاراکتر، نگاه امیدوارانه موجود در فیلم را نمایندگی می‌کند و در انتها هم با به دنیا آمدن فرزندش، اوست که پیروز می‌شود.

رضایی: برداشت خودم در مقام یک مخاطب از فیلم این است که در هر شرایطی همچنان می‌توان امیدوار بود. امیدوارم در زندگی روزمره هم هر کس که به بن‌بست می‌رسد، حتی شده یک کتاب، او را به زندگی بازگرداند.

* این رویکرد برگرفته از همان نگاهی است که می‌گوید در تاریک‌ترین لحظات زندگی، همچنان می‌توان بارقه‌ای از امید پیدا کرد.

کردستانی: بله. علی رغم آنکه نام فیلم «خودکشی به سبک نیچه» است اما روایتی امیدوارانه از «زندگی» است. جالب هم اینکه نیچه هیچ‌گاه خودکشی نکرده است و این پارادوکس در نام فیلم هم هست.

رضایی: در طول ایامی که فیلم در جشنواره پخش می‌شد، خیلی کنجکاو بودم که نظر مخاطبان را بدانم. خیلی‌ها فیلم را خیلی سیاه دیده بودند. برداشت شخصی خود من این است که گاهی شاید آدم‌ها به مرحله‌ای برسند که به تعبیری از همه چیز ببرند اما همچنان بارقه‌ای از امید وجود دارد که آن فرد را در زندگی نگه دارد. برداشت خودم در مقام یک مخاطب از فیلم این است که در هر شرایطی همچنان می‌توان امیدوار بود. امیدوارم در زندگی روزمره هم هر کس که به بن‌بست می‌رسد، حتی شده یک کتاب، او را به زندگی بازگرداند.

* نسبت فیلم با جامعه امروز را چگونه تعریف می‌کنید؟ به‌خصوص که هر از گاهی نگرانی‌هایی درباره افزایش آمار خودکشی هم در فضای رسانه مطرح می‌شود.

رضایی: ناامیدی، نه فقط در جامعه ما که در هر جامعه و خانواده‌ای می‌تواند وجود داشته باشد. زمانی هم افراد در موقعیتی قرار می‌گیرند که تصمیم به خودکشی می‌گیرند. از این منظر این فیلم را خیلی نمی‌توان مرتبط با جامعه امروز ایران دانست و این بیشتر حاصل دغدغه پیام بوده است که چنین نگاهی به داستان داشته باشد. حال و هوای فیلم را به خیلی چیزها می‌توان ربط داد که شاید یکی از آن‌ها جامعه ایران باشد اما اینگونه نیست که تنها مربوط به جامعه ما باشد، روایت فیلم خیلی جهان‌شمول‌تر است.

کردستانی: قبل از هر چیز می‌خواستم قصه‌ام را به درستی تعریف کنم. در عین حال نمی‌توانم این واقعیت را نادیده بگیریم که انباشت اتفاقات اجتماعی و رسوب آن در درون من به‌عنوان یک نویسنده و کارگردان، ناخودآگاه بر من تاثیر گذاشته است

* روایت فیلم اتفاقاً خیلی هوشمندانه لازمان و لامکان است.

رضایی: بله. حتی هیچ مقطع تاریخی خاصی را هم مدنظر نداشتیم. هیچ اشاره‌ای هم به هیچ مکانی نداریم. فقط می‌خواستیم زبان فیلم کردی باشد که بگوییم در مختصات سینمای کردستان هم می‌توان فیلمی جهان‌شمول ساخت. نباید این سینما را به گونه‌ای محدود کنیم که گویی تنها باید در آن درباره کولبرها و یا دیگر دغدغه‌های محلی صحبت کنیم! ما می‌خواستیم حرف جهانی‌تری بزنیم که حالا مخاطب باید بگوید چقدر موفق بوده‌ایم.

کردستانی: اینکه نسبت فیلم ما با جامعه امروز چیست را شاید من نتوانم مستقیم توضیح بدهم چرا که قبل از هر چیز می‌خواستم قصه‌ام را به درستی تعریف کنم. در عین حال نمی‌توانم این واقعیت را نادیده بگیریم که انباشت اتفاقات اجتماعی و رسوب آن در درون من به‌عنوان یک نویسنده و کارگردان، ناخودآگاه بر من تاثیر گذاشته است.

این فیلم در واقع برساخته‌ای اجتماعی از منی است که در این جامعه زندگی می‌کنم. در تمام این سال‌ها خبرهای تلخ و سیاهی را شنیده‌ام که قطعاً روی من تاثیر گذاشته‌اند و وقتی دست به قلم می‌برم، اتوماتیک به چنین خروجی منتهی می‌شود. از این منظر فیلم من با جامعه من ارتباط دارد. درباره لازمان و لامکان بودن این روایت هم فکر می‌کنم انتخاب هر هنرمندی این است که فیلمی بسازد که مخاطبان بیشتری را دربر بگیرد. از آنجایی که میزان فانتزی در این متن به ما اجازه می‌داد که در فرم روایت هم جهان‌شمول عمل کنیم، این کار را کردیم.

* حالا چرا با وجود این تلاش برای جهانشمولی، زبان فیلم کردی است؟

کردستانی: اگر، چه زبانی داشت، جهان‌شمول می‌شد؟

* بالاخره امروز در کشور ما زبان معیار برای فیلمسازی زبان فارسی است و طبیعتاً مخاطب بیشتری هم با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

کردستانی: این معیار برای شهر تهران شاید زبان فارسی باشد اما برای منِ کرد زبان، زبان معیار کردی است. من فضای لازمان و لامکانی را در فرم فیلم خودم خلق کرده‌ام که از نظر بصری می‌توان گفت تصویر، زبانی مشترک است و همه آن را می‌فهمند. وقتی به زبان رسیدیم، باید انتخاب می‌کردیم.

کردستانی: چه زبان فیلم فارسی، چه کردی، چه فرانسوی و چه انگلیسی باشد، ناخودآگاه فضا به سمتی می‌رود که دیگر با آن ایده‌آلی که برای جهانشمولی داشته‌ایم هم‌خوان نیست. مگر اینکه زبانی را اختراع کنید که تنها در حد چند آوا باشد

در این مرحله چه زبان فیلم فارسی، چه کردی، چه فرانسوی و چه انگلیسی باشد، ناخودآگاه فضا به سمتی می‌رود که دیگر با آن ایده‌آلی که برای جهان‌شمولی داشته‌ایم هم‌خوان نیست. مگر اینکه زبانی را اختراع کنید که تنها در حد چند آوا باشد. این درست است که با انتخاب یک زبان، از جهان‌شمول بودن فیلم کاسته می‌شود اما بالاخره باید زبانی را انتخاب می‌کردیم. در عین اینکه به‌عنوان یک فیلمساز فرم‌گرا، معتقدم فرم آوایی زبان کردی، فرم کلی فیلم را کامل‌تر کرده است.

* جهان داستانی فیلم، فارغ از بحث اقتباس، گویی نسبتی هم با فرهنگ مطالعه و کتابخوانی دارد. چقدر در این زمینه آگاهانه حرکت کرده‌اید؟

کردستانی: از نظر من کتاب همواره نجات‌دهنده است و همواره هم اینگونه بوده است و خواهد بود. حتی در عصر دیجیتال که شاید به ظاهر از کتاب فاصله گرفته‌ایم، من معتقدم که همچنان کتاب، نجات‌بخش است.

فارغ از اینکه کتاب چه محتوایی دارد، کاراکتر قابله در فیلم ما شروع به خواندن کتاب می‌کند، به این امید که سم، از طریق آن به بدنش جذب شود. همین موقعیت، حرف فیلم است که به نسبت آدم‌ها با کتاب اشاره می‌کند. انگار کتاب، به همان اندازه زمانی که صرف خواندنش می‌کنید، به شما فرصت زندگی می‌دهد.

رضایی: اساساً کارکرد آرد در صحنه پایانی همین است.

کردستانی: البته این نکته به این معنا نیست که ما می‌خواهیم در فیلم آدم‌ها را به مطالعه و کتابخوانی تشویق کنیم و شعار بدهیم. اما در عین حال به این واقعیت اشاره می‌کنیم که کتاب‌ها همواره در زندگی انسان‌ها مهم بوده‌اند و می‌توان از کتاب انتظار داشت که آدمی را به زندگی امیدوار کند و یا لااقل مرگ کسی را به تعویق بیندازد.

برچسب‌ها