محمد حسینی منتقد سینما و عضو شورای پروانه ساخت سازمان سینمایی ضمن اشاره به دستاوردهای نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» از نگاه برخی سینماگران به مسایل اجتماعی انتقاد کرد.

سیدمحمد حسینی منتقد و پژوهشگر سینما و عضو شورای صدور پروانه ساخت سازمان سینمایی که در ۲ نوبت در سلسله نشست‌های سازمان سینمایی سوره با عنوان «بر سینمای چه گذشت» حضور داشت، درباره اهمیت برگزاری این قبیل برنامه‌ها به خبرنگار مهر گفت: برگزاری هر رویدادی از ۲ منظر قابل بررسی است؛ یکی شکل فیزیکی و نحوه برگزاری رویداد، اعم از مکان، اطلاع‌رسانی، ترکیب مهمانان و موارد دیگری از این دست که سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» از این منظر قطعاً نمره قبولی می‌گیرد و برنامه خوب و شایسته‌ای بود. به همین دلیل هم در بدنه سینمای ایران، به‌خوبی صدایش شنیده شد.

وی ادامه داد: از نظر ترکیب مهمان‌ها، برای اولین‌بار بود که ترکیبی از چهره‌های نسبتاً نامتقارن، در کنار یکدیگر نشستند و گفت‌وگو کردند که این اتفاق بسیار خوبی بود. اجرای گرم امیر قادری و بده‌بستان‌هایی که با آقای جیرانی داشتند، بر این کیفیت افزوده بود. به نوعی گویی برنامه با ۲ مجری پیش می‌رفت و پاس کاری میان امیر قادری و فریدون جیرانی، لحظات خوبی را در این برنامه رقم زد اما همان‌طور که اشاره کردم همه این موارد مربوط به فیزیک و نحوه اجرای برنامه بود.

پرسش محوری «بر سینمای ایران چه گذشت» چیست؟

حسینی افزود: منظر دومی که می‌توان یک رویداد را مورد بررسی قرار داد، توجه به این پرسش است که «عهد اصلی» چنین برنامه‌ای چه بوده است؟ به تعبیری دیگر با اجرای این برنامه چه می‌خواستیم بگوییم و پرسش اساسی ما که قرار بود در این نشست‌ها به آن پاسخ داده شود، چه بود؟ به نظر درباره سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» هم باید به این پرسش‌ها اندیشید. این برنامه‌ها هم باید ناظر به آینده باشد و هم ناظر به یک پرسش مشخص. به‌عنوان مثال آیا گذشته می‌تواند چراغ راه آینده باشد؟ آنچه در زرورق نوستالژی و خاطرات گذشته برای برخی از ما جذاب است، چقدر واقعاً جذاب بوده است؟ آیا بازخوانی این گذشته، کمکی به آینده سینمای ایران و رشد آن می‌کند؟

این کارشناس سینما افزود: وجود چنین پرسش محوری‌، اصلی‌ترین جای خالی در این برنامه بود. اگر بتوانیم در ادامه این سلسله نشست‌ها به چنین منظری برسیم، احتمالاً در آینده، عملکرد موفق‌تری خواهیم داشت. فکر می‌کنم ادامه‌دار شدن این برنامه می‌تواند موفق‌تر باشد و البته باید گرمای اجرا که در ابتدا به آن اشاره کردم، همچنان در آن لحاظ شود.

وی افزود: حضور چهره‌های شاخص دیگری که شاید تسلط بیشتری بر تاریخ سینمای ایران داشته باشند هم می‌تواند کمک بیشتری به کیفیت این رویداد بکند. چهره‌هایی مانند پژمان لشگری‌پور و یا منوچهر شاهسواری از چهره‌هایی هستند که حضورشان می‌تواند ارزشمند باشد. در عین اینکه سمت و سوی بحث‌ها هم نباید صرفاً به سمت مرور خاطرات گذشته برود.

دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ دفتری در حوزه هنری تشکیل شد به نام «دفتر مطالعات دین و سینما» که حرکتی رو به جلو بود و پارادایم گفت‌وگو را در حوزه حضور دین در سینما، از فضای خشک فقه، به فضایی متفاوت مرتبط با تمامیت دین نزدیک می‌کرد. این حرکت یکی از بزرگ‌ترین و آوانگاردترین اقدامات حوزه هنری بود

حسینی درباره تنوع دیدگاه‌های مطرح شده در این نشست‌ها گفت: در ۲ نوبتی که من خودم شخصاً حضور داشتنم، ترکیب مهمانان خیلی متنوع بود و همه افراد هم آزادانه نظرات خود را مطرح می‌کردند. برخی مباحث البته در این نشست‌ها مطرح شد که می‌شد بحث و گفت‌وگوی جدی‌تری درباره آن‌ها شکل بگیرد. مانند نظر آقای گلمکانی درباره اینکه سینما همواره در ایران یواشکی بوده؛ این نظری است که جا داشت بر سر آن مباحثه جدی‌تری شکل بگیرد.

این منتقد سینما افزود: مستندی هم که بهانه شکل‌گیری این نشست‌ها بود، از منظری به تاریخ سینمای ایران پرداخته بود که به نظرم زاویه نگاهش نواقص بسیاری داشت. منظورم از نواقص هم جاهای خالی و نقطه‌چین‌های زیاد در روایت است. یعنی به ضعف مستند اشاره نمی‌کنم بلکه به نقص روایت آن اشاره دارم. وقتی شما اتاق ۱۲ متری را با فرش ۱۰ متری، می‌پوشانید، می‌گوئیم این کار نقص دارد اما اگر یک فرش ۱۲ متری پاره در آن پهن کنید، می‌گوئیم این کار ایراد دارد و معیوب است. مستندی که ما با آن سروکار داشتیم، از این منظر روایتش ناقص بود، در عین اینکه عیب و ایرادی هم نداشت.

وی تاکید کرد: بیان صرف تاریخ و آنچه گذشته، شاید از منظری جالب و جذاب باشد، اما از نظر راهبردی موضوعیت ندارد. شاید برای مدتی ما را با نوستالژی‌هایمان سرگرم کند، اما اگر می‌خواهیم این نشست‌ها بر لایه‌های مختلف سینما اثر بگذارد، باید به همان پرسش اساسی بپردازد که گذشته چگونه می‌تواند چراغ راه آینده باشد؟

حوزه هنری همواره محل تضارب آرا بوده است

حسینی درباره طرح دیدگاه‌های بعضاً زاویه‌دار نسبت به روایت‌های رسمی در این نشست‌ها که متولی برگزاری آن نهادی رسمی مثل حوزه هنری بوده است هم گفت: حوزه هنری همواره مرکز شکل‌گیری چنین گفت‌وگوهایی بوده است. در همین نشست‌ها هم اشاره کردم که در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ دفتری در حوزه هنری تشکیل شد به نام «دفتر مطالعات دین و سینما» که حرکتی رو به جلو بود و پارادایم گفت‌وگو را در حوزه حضور دین در سینما، از فضای خشک فقه، به فضایی متفاوت مرتبط با تمامیت دین نزدیک می‌کرد. این حرکت یکی از بزرگ‌ترین و آوانگاردترین اقدامات حوزه هنری بود که آن زمان شهید آوینی در شکل‌گیری آن مؤثر بود.

شورای پروانه ساخت، در زمینه نگارش فیلمنامه، عاملیت ندارد و این کلیت سینماست که به سمت کمدی‌سازی حرکت کرده است. باید حواس‌مان باشد که برخی ژانرها به طور کامل از سینمای ما رخت بربسته‌اند

وی تاکید کرد: پس تلاش برای شکل‌گیری گفت‌وگو میان دیدگاه‌های مختلف، سنتی ریشه‌دار در حوزه هنری است که حالا برگزاری این نشست‌ها را می‌توان رجعتی مبارک به همین سنت دانست. زمانی فضای نظری سینما، توسط حوزه هنری زعامت می‌شد و معتقدم امروز هم باید این اتفاق رخ دهد. حوزه هنری باید محل اصلی این جنس تضارب آرا باشد.

این کارشناس سینما ادامه داد: اگر ترکیب مهمانان این نشست‌ها آرام‌آرام از فضای ژورنالیستی فاصله بگیرد و سراغ افراد عمیق‌تر و با مطالعه هم برود، ضمن حفظ فضای جذاب ژورنالیستی می‌تواند فضای گفت‌وگوهای جدی‌تری را هم فراهم بیاورد. مطلقاً نگاهم این نیست که فضای ژورنالیستی از این نشست‌ها حذف شود، کما اینکه به دیدگاه‌ها رادیکال چهره‌ای مانند هوشنگ گلمکانی حتماً نیاز داریم و از طرف دیگر به نظرات دقیق و مبتنی‌بر مطالعات فریدون جیرانی هم نیاز است، حتی اگر برخی نظرات از سوی کسی مانند من پسندیده نشود. این از جنس همان بایسته‌های شکل‌گیری یک گفت‌وگو است که باید مقدمات تحمل آن هم فراهم شود. جایی بهتر از حوزه هنری برای شکل‌گیری این گفت‌وگوها وجود ندارد.

نهیب به مدیران امروز سینما؛ نوبت ما هم می‌شود!

این عضو شورای صدور پروانه ساخت سازمان سینمایی، درباره اینکه اگر سال‌های بعد قرار بر برگزاری نشست‌های مشابه باشد، فکر می‌کند چه نگاهی به عملکرد مدیران این دوره خواهند داشت، گفت: احتمالاً مورد نقد قرار خواهیم گرفت. تاریخ واقعاً بی‌رحم است و این اتفاقاً درست است. این پرسش حتی می‌تواند یک نهیب به بنده و امسال بنده باشد که امسال مسئولیتی برعهده داریم. این یک نهیب است که باید بدانیم اگر امروز شخصی مثل آقای خاکبازان و آقای شمقدری و آقای انوار نقد می‌شوند، روزی هم ما در این موقعیت قرار می‌گیریم و جایگاه‌مان می‌شود جایگاه متهم. همه ما باید تلاش‌مان را بکنیم و امیدمان هم به توفیق الهی باشد.

حسینی درباره هشدارهایی که با موضوع افزایش صدور پروانه ساخت برای فیلم‌های کمدی، در این نشست‌ها مطرح کرده بود هم توضیح داد: شورای پروانه ساخت، در زمینه نگارش فیلمنامه، عاملیت ندارد و این کلیت سینماست که به سمت کمدی‌سازی حرکت کرده است. باید حواس‌مان باشد که برخی ژانرها به طور کامل از سینمای ما رخت بربسته‌اند. کمتر فیلم‌های تاریخی، هیجانی، معمایی، اکشن و جنگی در سینما هستیم. تنوع ژانر در سینما بسیار پایین آمده است.

وی درباره این گزاره که فیلمنامه‌های کمدی ساده‌تر از فیلمنامه‌های دیگر پروانه ساخت دریافت می‌کنند، هم تاکید کرد: اصلاً اینگونه نیست. اتفاقاً در زمینه فیلم‌های کمدی سخت‌گیری‌ها بیشتر است اما حجم آن‌ها بسیار زیاد است. خروجی‌های شورای پروانه ساخت در دوره اخیر هم نشان می‌دهد اصلاً چنین رویکردی وجود ندارد. ای کاش وزارت ارشاد، آمار و ارقام مربوط به این بخش را منتشر کند.

این «لجن» را نباید «سینمای اجتماعی» بدانیم!

این عضو شورای صدور پروانه ساخت با اشاره به برخی گلایه‌ها درباره رد شدن اکثر فیلمنامه‌های اجتماعی، ادامه داد: نباید اینگونه تصور کنیم فیلمنامه‌ای که مثلاً در آن به پدر و مادر توهین می‌شود، فیلمنامه اجتماعی است و باید به آن پروانه داده شود. این لجنی که در سینما به‌وجود آمده و مدام پدر را در جایگاه آنتاگونیست می‌نشاند، واقعاً باید اجتماعی بدانیم؟ کدام جامعه بدوی، چنین رفتاری با خودش انجام می‌دهد که ما انجام می‌دهیم؟ فیلمی را که در آن حرمت مادر رعایت نشود، چطور می‌توان اجتماعی دانست؟ این مدل بانک‌داری که همه جامعه ایرانی را تحت ظلم و ستم خود قرار داده و تبدیل به سلاطین ظالم سرزمین ما شده‌اند، چرا سوژه فیلم‌های ما نمی‌شود؟ چرا هیچکس جرأت ندارد این موضوع را در فیلم خود نقد کند؟ مگر این سوژه، یک سوژه اجتماعی نیست؟

وی تاکید کرد: مدعیان سینمای اجتماعی اگر بر ادعای خود، پایبند هستند سراغ معضلات واقعی اجتماعی بروند. در تمام مدتی که من در شورا بودم، تنها یک فیلمنامه درباره پدیده بانک‌داری جنایتکارانه در ایران داشتیم! این مدل بانکداری که همه جامعه ایرانی را تحت فشار قرار داده است چرا سوژه فیلم‌های ما نمی‌شود؟ چرا هیچ‌کس جرأت ندارد این موضوع را در فیلم خود نقد کند؟ مگر این سوژه، یک سوژه اجتماعی نیست؟ زندگی همه ما مگر تحت تأثیر این جنس بانک‌داری نیست؟

این منتقد سینما گفت: اگر مدعی سینمای اجتماعی هستیم، باید نظام مسائل اجتماع ایران را مدنظر داشته باشیم نه اینکه کسی یک مساله اجتماعی از جامعه فرانسه را به ایران بیاورد و بخواهد به آن بپردازد! چنین فیلمسازی یا با خودش شوخی دارد یا واقعاً جامعه خودش را نمی‌شناسد. تا ابد که نمی‌توان با شعور مخاطب بازی کرد. چرا اینقدر سینمای ما بی‌نشان است؟ چرا نشانه‌های تذکره‌نویسی عطار در سینمای ما نیست؟ داعشی‌ترین مقطع تاریخ ما، مقطع هجوم مغول‌ها بود و عطار در همان دوره زیست می‌کرد. او به عنوان یک هنرمند به هر گوشه‌ای نگاه می‌کرد، احتمالاً هزاران سوژه مانند «ابد و یک روز» می‌توانست شکار کند اما او ترجیح داد در همان شرایط تلخ و سیاه «تذکره‌الاولیا» را بنویسد. عطار فهمید مردم در آن مقطع ترسیده‌اند و در خود فرو رفته‌اند پس برای آنکه مردم را به هم نزدیک کند «منطق‌الطیر» را نوشت. او با تذکره‌نویسی برای جامعه‌اش قهرمان‌سازی کرد پس عطار هنرمندی است که به اجتماع خود نگاه کرده اما سودای منیت نداشته است.

وی در پایان گفت: ما در همین سینما، حمید نعمت‌اله را داریم که نگاهی فوق‌العاده به اجتماع خود دارد. این سینما واجد اندیشه و فکر است. در همین سینما و اجتماع هم فیلم می‌سازد. این نگاه فرق دارد با فیلمی که در آن سیلی به صورت پدر زده می‌شود. جالب اینکه گاهی خودمان را خیلی هم جدی می‌گیریم اما وقتی به کن می‌رویم، آنجا هم کسی تحویل‌مان نمی‌گیرد!