گرایش ایرانیان به شعر به عنوان گونه‌ای برکشیده و متعالی از کلام قابل توجه است، تا جایی که برترین معانی و عمیق‌ترین جلوه‌های حقیقت را در این قالب بیان کرده‌اند.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب؛ طاهره تهرانی: ایران از دیرباز با دیگر سرزمین‌های جهان متفاوت بوده است، فلاتی گستره با اقوامی متنوع و اندیشه‌های گوناگون، جغرافیایی رنگارنگ و اقلیم‌های مختلف، و لاجرم مشرب های فکری و الگوهای ادبی و هنری متفاوت؛ و در عین حال به طرز غریبی به هم‌پیوسته. بخشی از این پیوستگی به دلیل وجود زبان فارسی به عنوان زبانی مشترک و ملی در کنار زبان‌ها و گویش‌های قومی اقوام ساکن این سرزمین است، و بخشی دیگر که قوام‌بخش اندیشه و ایمان مردمان است، روحیه حقیقت طلبی و گرایش به جلوه راستین الهی که در طول تاریخ با گرایش به اهل بیت به ویژه امیرالمؤمنین علی (ع) چهره نموده است؛ احترام به اهل بیت و علی (ع) به عنوان نمونه والای انسان و دارای صفات عالیه انسانی و الهی بین اهل تشیع و تسنن ساکن این دیار در طول تاریخ مشهود است. وجود کاملی که تجلی همزمان حکمت و دانش و اخلاق و قدرت و لطف است.

از سوی دیگر، گرایش ایرانیان به شعر به عنوان گونه‌ای برکشیده و متعالی از کلام قابل توجه است. ویژگی‌های شعر چه به لحاظ درونی (آهنگین و خیال‌انگیز و تصویری و موزون بودن) چه به لحاظ بیرونی (قابلیت‌های اجتماعی و تاریخی و هنری) مجموعاً این گونه ادبی را نزد ایرانیان بسیار محبوب کرده، تا جایی که برترین معانی و عمیق‌ترین جلوه‌های حقیقت را در این قالب بیان کرده‌اند. بسیاری از آثار حوزه‌های دیگر با زبان شعر یا نثر مسجع بیان شده و اکنون به عنوان ادبیات تعلیمی یا تاریخی در دانشکده‌های ادبیات تدریس می‌شود.

ترکیب و همنشینی اینها، جریانی مداوم از شعر را در طول تاریخ این سرزمین پدید آورده که پراکندگی زمانی و مکانی آن قابل توجه است، زنجیره قطع نشده‌ای از اشعار در رثای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، که نشانگر ایمان عمیق و صریح شاعران پارسی‌زبان به اسلام و پیامبر اکرم (ص)، اهل بیت و فرزندان فاطمه زهرا (س) است. هرچند خاستگاه اسلام شبه جزیره عربستان بوده و ورود آن به ایران نیز در زمان خلیفه دوم با تهاجم و جنگ و خونریزی صورت گرفته، اما باور و تشخیص ایرانیان به تفکیک حقیقت و پیام اسلام از رفتار آورندگان آن موجب پذیرش و گسترش اسلام و گرایش عمده ایرانیان به اهل بیت شد؛ که قرن‌ها بعد و با تعیین مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور تثبیت و تقویت گردید. بیان این اندیشه به ویژه در قرون اولیه ورود اسلام به ایران چندان هم بی هزینه و بی خطر نبوده و گهگاه موجبات گرفتاری و گریز یا حبس و زندان و طرد و تبعید شاعر را فراهم می‌کرده، هرچند می‌بینیم که شاعری مانند فردوسی در اثر گران‌سنگی مانند شاهنامه شجاعانه و صریح به پیروی خود از پیامبر و علی (ع) اذعان می‌کند، اما این خطرات و محدودیت‌ها به بیان پیچیده‌تر و خلاقانه‌تر این گرایش نزد شاعران اهل تشیع و تسنن نیز منجر می‌شود، گونه‌ای که حاکمان وقت دستاویزی برای تعرض به شاعر نداشته باشند. از این دست نمونه‌های بسیاری را می‌توان مثال زد، مثل بیان رندانه حافظ:

مَردی، ز کَننده دَرِ خیبر پرس

اسرار کرَم، ز خواجه قنبر پرس

گر طالب فیض حقّ به صدقی حافظ

سر چشمه آن ز ساقی کوثر پرس

یا بیت پایانی غزل پرفراز و نشیب و انتقادی و تندی که پس از این ابیات تکان‌دهنده خود را به صدق در راه امیرالمؤمنین می‌خواند و مؤید به همت او می‌دارد:

بی خبرند زاهدان، نقش بخوان و لا تَقُل

مستِ ریاست محتسب، باده بده و لا تَخَف

صوفی شهر بین که چون لقمه شُبهه می‌خورد

پاردُمَش دراز باد آن حَیَوانِ خوش علف

حافظ اگر قدم زنی در رَهِ خاندان به صِدق

بدرقه رَهَت شود همَّتِ شَحنِه نجف

و سوگندهای سعدی:

خدایا به حق بنی فاطمه

که بر قول ایمان کنم خاتمه

اگر دعوتم رد کنی ور قبول

من و دست و دامان آل رسول

یا بخشی از اولین قصیده دیوانش که علی (ع) را وصف می‌کند:

کس را چه زور و زهره که وصف علی کند؟

جبار در مناقب او گفته هل اتی

زورآزمای قلعه خیبر که بند او

در یکدگر شکسته به بازوی لافتی

مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود

تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود

جانبخش در نماز و جهان سوز در وغا

دیباچه مروت و سلطان معرفت

لشکرکش فتوت و سردار اتقیا

فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست

ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی

پیغمبر آفتاب منیر است در جهان

اینان ستارگان بزرگند و مقتدا

یا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه

یا رب به خون پاک شهیدان کربلا

یا رب به صدق سینه پیران راستگوی

یا رب به آب دیده مردان آشنا

دل‌های خسته را به کرم مرهمی فرست

ای نام اعظمت در گنجینه شفا

گر خلق تکیه بر عمل خویش کرده‌اند

ما را بس است رحمت و فضل تو متکا

و قصیده بلند سنایی که در جواب سلطان سنجر درباره مذهب می‌گوید:

کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتن

جان نگین مِهر مُهر شاخ بی‌بر داشتن

احمدِ مُرسل نشسته، کی روا دارد خرد

دل اسیر سیرت بوجهل کافر داشتن

ای به دریای ضلالت در گرفتار آمده

زین برادر یک سخن بایست باور داشتن

شو مدینه علم را در جوی و پس در وی خرام

تا کی آخر خویشتن چون حلقه بر در داشتن

چون همی دانی که شهر علم را حیدر در است

خوب نبود جز که حیدر میر و مهتر داشتن

کی روا باشد به ناموس و حیَل در راه دین

دیو را بر مسند قاضی اکبر داشتن

مر مرا باری نکو ناید ز روی اعتقاد

حق زهرا بردن و دین پیمبر داشتن

آنکه او را بر سر حیدر همی خوانی امیر

کافرم گر می‌تواند کفش قنبر داشتن

تا سلیمان‌وار باشد حیدر اندر صدر ملک

زشت باشد دیو را بر تارک افسر داشتن

گر همی خواهی که چون مِهرت بود مُهرت قبول

مهر حیدر بایدت با جان برابر داشتن

و چند بیت محکم قاآنی در استقبال از آن قصیده:

رستگاری جوی تا در حشر گردی رستگار

رستگاری چیست؟ در دل مهر حیدر داشتن

همچو احمد پای تا سر گوش باید شد ترا

تا توانی امتثال حکم داور داشتن

امر حق فوری‌ست باید مصطفی را در غدیر

از جهاز اشتران ناچار منبر داشتن

بایدش دست خدا را فاش بگرفتن به‌دست

روبهان را آگه از سهم غضفر داشتن

ذات حیدر افسر لولاک را زیبد گهر

تاج را نتوان شَبَه بر جای‌گوهر داشتن

چون صراط المستقیمت هست تا کی ز ابلهی

دیده در فحشاء و دل در بغی و منکر داشتن

علم از او آموز کآسان است با تعلیم او

نُه صحیفه آسمان را جمله از بر داشتن

طینت خویش ار حَسن خواهی بیاید چون حسین

در ولای او ز خون در دست ساغر داشتن

زورق دین را به بحر روزگار از بیم غرق

ز آهنین شمشیر او فرض‌ست لنگر داشتن

ای خلیفه مصطفی‌ای دست حق ای پشت دین

آفرینش را ز تست این زینت و فر داشتن

و عینی‌ترین نمونه‌های این شعرها همان ابیات ملأ حسن کاشی است که بر کتیبه‌های ایوان طلای نجف اشرف آمده:

زائران درگهت را بر در خلد برین

می‌دهند آواز طبتم فادخلوها خالدین

که یکی از ابیات هفت بند اوست درباره امیرالمؤمنین (ع):

السلام ای سایه ات خورشید ربّ العالمین

آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین

مفتی هر چار دفتر، خواجه هر هشت خلد

داور هر شش جهت اعظم امیرالمؤمنین

عالِمِ علمِ سَلُونی، شهسوار لَوْ کشِف

ناصر حق، نفس پیغمبر، امام المتّقین

صورت معنای فطرت، باعث ایجاد خلق

اصل نسل آلِ آدم، نفس خیرالمرسلین

صاحب یوفُونَ بِالنَّذر، آفتاب اِنّما

قرّةُ العین لَعَمرِک، نازش روح الامین...

نمونه‌های بسیاری از این جریان مداوم در تاریخ پرفراز و نشیب ایران است، در این مطلب و آنچه خواهد آمد به بیان این اشعار و معرفی شاعران و دوره تاریخی زندگانی شأن و شرایط اجتماعی آن عصر خواهیم پرداخت.

برچسب‌ها