به گزارش خبرگزاری مهر، به مناسبت صدسالگی جلال آلاحمد، روز یکشنبه ۲۸ آبان نشستی با محوریت کتاب «دو برادر» با حضور محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال، محمدرضا کایینی محقق کتاب و هادی خورشاهیان شاعر و نویسنده در سرای کتاب برگزار شد.
هادی خورشاهیان شاعر و نویسنده که به عنوان مجری کارشناس در این نشست حضور داشت، گفت: همیشه وقتی به تعداد سالهای زندگی جلال آلاحمد و علی شریعتی نگاه میکنم، از خودم میپرسم که چطور اینها در این عمر کوتاه چهل و چند ساله توانستند این قدر کار انجام داده و با کارشان تأثیرگذار باشند؟ ما وقتی از جلال سخن میگوئیم، شخصیتی با ابعاد وجودی مختلف در ذهن ما نقش میبندد. ما در سنین نوجوانیمان در دهه ۶۰، جلالی را میشناختیم که نویسنده بود، با یک نثر خاص و یک صداقت حیرتانگیز. یک جلال مذهبی میشناختیم با «خسی در میقات» و یک جلال سیاسی میشناختیم که سفرنامههای مختلف داشت و تکنگاری مردمشناسانه «اورازان» را نوشت.
وی با بیان اینکه جلال آدم جامع الاطرافی بود که در حوزههای مختلف به کار میآمد، افزود: بعدها که کتابهای دیگر جلال را خواندم، میدیدم این دقیقاً کسی است که در دهه شصت به کار ما میآمده است؛ در حالی که همین شخص در دهه چهل هم به کار همدورهایهای خودش میآمده است. کسانی که در آن دوره برای خودشان کسی بودهاند، روزنامهنگار بودهاند، هنرمند بودهاند و… آن زمان از شیفتگان جلال بودند. این یعنی ما در دهه ۶۰ به بیراهه نمیرفتیم.
وی گفت: اولین کار آل احمد که سر و صدا هم کرد «عزاداریهای نامشروع» بود که نشان داد، نویسندهاش آدم دغدغه مندی است. این اثر، کمتر دیده شده و ما بیشتر همان «غرب زدگی» را دیدهایم و برخی از داستانهای جلال را. به نظر میرسد در جلال یک صراحت و بصیرت خاصی وجود دارد که با آن خیلی سریع میتوانست تصمیم بگیرد و تعیین موضع کند. او قلم خوبی داشت و خیلی خوب درباره آدمها حرف میزد.
جلال آل احمد و دو قرائت از شخصیت او
محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال آل احمد در این نشست گفت: درباره جلال دو قرائت وجود دارد. یکی قرائت رسمی که شخصیت شستهرفته و پسندیدهای از او ارائه میکند و دیگری قرائت مخالف آنکه عمدتاً مخالفان جمهوری اسلامی ایران آن را ارائه میدهند؛ هرقدر در قرائت رسمی، جلال را بیشتر تحویل میگیرند، باشکوه نشانش میدهند، دوستداشتنی جلوهاش میدهند؛ آن طرف، یک چهره خیلی زشت و نامطلوب و بودار و متحجر از او ارائه میشود.
دانایی افزود: جلال آل احمد، نه یک فرشته معصوم و پاک و مقدس بود و نه یک دیو هیولاوار آدمخوار. ما تلاش کردیم تا جایی که امکان دارد این دیدگاهها را تصحیح کنیم. اولین قدممان را به اتفاق آقای کایینی برداشتیم که حاصل آن همین کتاب «دو برادر» است. این اثر یک فایده بزرگی دارد و آن این است که هر دوی طرز فکرها و قرائتها به نوعی در این کتاب متجلی شده است. کایینی از یک زاویه به آلاحمد نگاه میکرد و من از زاویه دیگر. برای همین، در یکی دو سالی که با هم کار میکردیم برخورد عقایدمان، برای خودمان مشهود بود. هر دو ما هم سعی میکردیم دیگری را مجاب کنیم، یا به حاشیه بکشیم؛ ولی به هر حال حاصل آن همکاری، همین کتاب شد.
دانایی همچنین با بیان اینکه انجام کار این کتاب برایش یک درس بزرگ داشته است، گفت: درسی که من گرفتم این بود که فهمیدم بحث کردن درباره اینها به جایی نمیرسد و باید رفت دنبال دلیل. با خودم گفتم باید مدرک پیدا کنم، زیرا اینجا دیگر جای سلیقه نیست. خوشبختانه مدارکی هم در اختیار ما قرار گرفت و افتادیم در مسیر افشاگری برای اینکه حقایقی را عرضه کنیم تا دروغهایی را بزداییم.
شأن اصلی روشنفکری چیست؟
محمدرضا کایینی محقق کتاب هم در این نشست گفت: درباره جلال آل احمد من به چندگانگی اعتقاد دارم. آنچه که در مورد آل احمد رخ داده، محصول شرایط جوی و آب و هوا و ذرات معلق نبوده است، بلکه محصول گفتمانی بود که او عرضه کرده است. آنچه که در نقض و ابرام جلال در جامعه امروز دیده میشود و در پنج، شش دهه اخیر هم وجود داشته، ادامه جریانی است که در دوره حیات خود او وجود داشت. یعنی در دوره حیات جلال، عده بسیاری بودند که او را به غربزدگی و شرقزدگی متهم میکردند. جالب است که جلال در تنها مصاحبه خودش با یک مجله، به صراحت گفته اصلاً شما چرا میترسید؟ به صراحت بگویید که من به این چیزها متصف شدم.
وی افزود: این دوگانگی در پی پیروزی انقلاب اسلامی یا منافعی که ممکن بوده است برای حکومت به وجود بیاورد، ایجاد نشده است، بلکه در زمان خود جلال هم وجود داشته است. این نقدها به تندترین شکل ممکن از طرف بعضی دوستان نزدیکش به او ابراز میشدند. به طور مشخص غربزدگی جلال، مورد قبول فرید ملکی به عنوان آموزگار و کسی که جلال بسیار به او علاقهمند بود، نبود. در مجموع به صراحت میتوانم بگویم که حلقه اولیه اطرافیان و دوستان جلال که با هم فعالیت سیاسی و فرهنگی را شروع کرده بودند، اغلبشان با غربزدگی مخالف بودند.
این پژوهشگر با بیان اینکه بیشتر مخاطبان و علاقهمندان جلال، جوانانی بودند که نگرشی انتقادی داشتند، افزود: جلال بیشتر با این جوانان حشر و نشر داشت. در دهه ۳۰ و ۴۰، او چه در داخل کشور و چه در خارج کشور، هر وقت با جوانان و کسانی که علاقهای به آینده بهتر داشته و منتقد و معترض بودند، مواجه میشد، بیشتر با آنها همراه بود. یعنی روشنفکران اطرافش یا از سر عدم توافق فکری یا از سر عواملی مثل حسادت، اصلاً این حرفها را بر نمیتابیدند.
کایینی گفت: جلال درباره مسالههای مختلفی با روشنفکران همعصر خود در چالش بود و امروز هم بعضی از این کشمکشها همچنان جاری است و ادامه دارد؛ از قضیه فلسطین گرفته تا خوشبینی به جریان کشاورزی در رژیم صهیونیستی که آن روزها نوظهور بود. من فکر نمیکنم این دوگانه، بعد از پیروزی انقلاب و در پی چالش مذهبیها و غیرمذهبیها ایجاد شده باشد. این مسأله در زمان جلال هم وجود داشت و حتی رسوباتش بر آثار خود جلال دیده میشود. به طور کلی، از بین کسانی که همسن و سالش بودند، کمتر کسی بود که با او همافق باشد. ولی در عین مخالفت بسیار، به او علاقهمند بودند، تا حدی که وقتی جلال از دنیا رفت، بعضیهایشان از خود بی خود شدند.
وی افزود: ممکن است جریانات سیاسی بعد از انقلاب، به نوعی این چالش و تضاد را تشدید کرده باشد، چون جریانات میانه و خاکستری هم در بین این دو جریان قرار میگیرند که در شرایط مختلف ممکن است به یکی از دو سو، گرایش پیدا میکنند. ولی من اعتقاد دارم که نقطه آغاز این جریان چالشی و تضادسازیها خود آل احمد است، زیرا اساساً او از مخالفت و چالش خوشش میآمده و شأن اصلی روشنفکری را همین چالشگری میدانست.
کایینی با بیان اینکه در هر اثر یا نظریه، چند شاهبیت و جانمایه اصلی وجود دارد، گفت: روایت ماجرای شیخ فضل الله نوری، به نوعی شکستن یک تابو طولانی در تاریخ مشروطیت توسط آل احمد بود. همه میگفتند این آقا طرفدار استبداد است و از محمدعلی شاه پول گرفته است. یا میگفتند اصلاً مسألهاش مشروطهخواهی و استبداد نیست، بلکه منفعت شخصی خود را دنبال میکرده است و… در این دوگانهای که جریان فاتح روشنفکری ایجاد کرد، شیخ فضل الله منفور شد و این را باید کار جریان فاتح تاریخنگاری مشروطه دانست. اساساً تاریخنگاری مشروطه یکی از دستاوردهایش سیاه کردن چهره شیخ فضل الله نوری بوده است. اما آل احمد گفت از این خبرها نیست و با این روایت به مقابله برخاست.
این نویسنده افزود: همچنین بعضیها میگویند جلال حتی به اندازه فریدون آدمیت، تاریخ را نمیشناسد، به همین دلیل در کتاب غربزدگی قضاوتهای سطحی میکند. در صورتی که اطلاعات آل احمد بسیار دقیق و دست اول بود، یعنی اصلاً نزدیکان، شوهر خواهرش و پدر شوهر خواهرش از نزدیکان شیخ فضل الله نوری بودهاند. بر همین اساس جلال داوری دیگری درباره شخص داشت و آن تابوی تاریخنگاری مشروطه را شکست، برای همین هم این چالش او، خیلی بازتاب داشت و این بازتاب هم به خاطر خرق عادت در نقض روایت تارخنگاری مشروطه، کاملاً طبیعی بود و مثل بمب ترکید.
کایینی در ادامه به نگارش و انتشار کتاب «دو برادر» اشاره کرد و گفت: معتقدم بازسازی و بازخوانی تضادی که درباره آل احمد وجود دارد، در یک کتاب، گامی بسیار رو به جلو بود. من روزی برای مصاحبه درباره جلال خدمت آقای دانایی رسیدم، و فقط ۱۵ دقیقه از مصاحبه گذشته بود که متوجه شدم حیف است که این مطالب خرج یک روزنامه شود؛ همان جا متوجه شدم که این مطالب میتواند به یک کتاب بدل شود و با حدود ۲۵ جلسه گفتوگوی مفصل، این کتاب تدوین شد. خاصیت تاریخ شفاهی این است که راوی خاطرات یک طرفه به قاضی نمیرود و هر چه دلش بخواهد نمیگوید؛ زیرا یکی هست که او را تعدیل کند. البته در بسیاری از موارد، بنده با آقای دانایی همدل بودیم. یعنی من کاملاً دیدگاه ایشان را قبول داشتم اما در آن موارد هم باز سعی داشتم به عنوان منتقد، کسانی را که اینجا نیستند، نمایندگی کنم.
وی افزود: تصور میکنم با انتشار کتاب «دو برادر» گام بزرگی در آل احمدپژوهی برداشته شده است و استقبالی هم که از این کتاب شد، شاهدی بر این مدعا بود. البته همه حرفها هنوز زده نشده است. آل احمد یادداشتهای منتشرنشدهای دارد که جناب آقای دانایی به زودی آنها را منتشر خواهند کرد. اگرچه شخصاً معتقدم کلیت شخصیت جلال دیگر شناخته شده است.
به گفته این محقق و نویسنده آل احمد از جمله نویسندگانی است که تا سالها بعد از درگذشتش، هنوز اثر منتشر نشده دارد و یکی از مهمترین آثارش منتشر نشده است. از اقبال آل احمد و پرکاری او است که در مدت حیاتش توانسته این همه اثر از خود به جا بگذارد برخی از آنها هنوز منتشر نشده است.
نقدهای کم عیار نسبت به جلال
در ادامه این نشست محمدحسین دانایی گفت: تردیدی ندارم که دلیل اصلی ایجاد گفتمان یا اختلاف نظرها، خود مرحوم آل احمد است، چون متفکری آزاداندیش بوده است و راحت سقف اعتقادها و باورها را -که گاهی مثل بختک روی آدمها میخوابد- میشکست. جلال هر طور شده بود، روح و فکر خودش را از این سقف عبور میداد و از زوایای جالبی به موضوع نگاه میکرد. او تاریخ میساخت و جریان فکری ایجاد میکرد. جریانی که هنوز بعد از ۶۰ سال از فوتش میبینیم که رودخانه بزرگی از اندیشه، به اسم غربزدگی در سطوح تحصیلکردههای ما وجود دارد. هنوز بعد از ۶۰-۷۰ سال انواع نویسندهها، شعرا، مترجمان، ویراستاران آمدهاند و درباره این نوع از زندگی و کار فرهنگی حرف زدهاند.
وی افزود: جلال آدم پیچیدهای بود. راز محبوبیتاش هم در همین پیچیدگی است. مهمترین فضیلت جلال که برای نسلهای بعدی آموزنده است، کتابهایش نیست بلکه خود آل احمد الگوست و باید از آن درس گرفت. این خیلی مهمتر از این است که غربزدگی را بخوانیم. مهم این است که این آدم میتوانسته یک معلم درجه یک باشد و به مسائل مختلف، از منظرهایی متفاوت و به شکلی عمیق بنگرد.
کائینی در ادامه با بیان اینکه بحث درباره آل احمد در سطوح عمیق خودش در جامعه وجود دارد، گفت: ممکن است امثال ما به چنین جلسهای نیایند تا رو در رو با هم صحبت کنند ولی بحثها همچنان جریان دارند. اگر نشریات روشنفکری جامعه را ببینید عمیقترین و تندترین و حتی بسیار غیرمنصفانهترین حرفها درباره جلال زده میشود. از این طرف هم عدهای هستند که مثل بنده آل احمد را دوست دارند، البته او را مطلق و معصوم نمیدانند. ما در مجموع کلیات اندیشه، فکر و آوردههای جلال را همچنان قابل دفاع و ارزنده میدانیم. بحث درباره آل احمد در جامعه ما در ۴۴ سال اخیر بعد از انقلاب، هیچوقت تعطیل نبوده است. جریان روشنفکری با همه توان خودش به تخریب آل احمد پرداخته است، البته همانها هم ممکن است گاهی حرف حساب بزنند. اما اگر تمام نشریات روشنفکری ما را در چند سال اخیر بررسی کنید، میبینید پر است از نقدهای با عیار و بی عیار به آل احمد و این نشان میدهد که آل احمد همچنان در این کشور مسأله است.
این نویسنده افزود: البته طیف مقابل هم در این سو، در مقام دفاع یا ارائه سخن خود، درباره آل احمد حرفهایش را زده است. بنابراین آل احمدپژوهی همچنان یکی از موضوعات جذاب و مورد توجه در عرصه فرهنگ و ادبیات است؛ حالا چه ادبیات سیاسی و چه ادبیات داستانی.
کایینی برخی از منتقدان آل احمد در جریان روشنفکری را به بیصداقتی متهم کرد و افزود: این افراد، ناخودآگاه مثل آل احمد مینویسند، ادا و اطوار او را درمیآورند، تکهکلامهای او را استفاده میکنند، و با همین زبان به او حمله میکنند و میخواهند از این حملهها برای خود وجاهت کسب کنند. این خیلی مضحک است و کاملاً نشان میدهد که اینها با آل احمد خواندن، وارد عرصه نویسندگی و نقد شدهاند و حالا با سلاح خودش، میخواهند نقد و تخریبش کنند.