خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-نگار احدپور اقبلاغ: خوارج گروهی بودند که نافله میخواندند و عبادتهای زیادی داشتند ولی از طرف دیگر مسلمانان بیگناه را به قتل میرساندند؛ کاری که امروز نیز در گوشه و کنار کشورهای منطقه شاهد آن هستیم، با این تفاوت که خوارج مسلمانانی بودند که پیمان خود را با ولایت گسستند و راه انحراف را در پیش گرفتند ولی گروههای تکفیری به نظر میرسد، هیچ بویی از احکام و دین اسلام نبردهاند که اینچنین وحشیگری و جنایت را پیشه خود کرده و برای بدنام کردن اسلام، خود را مسلمان جا میزنند.در این گزارش قصد داریم به بررسی و تحلیل چرایی شکلگیری فتنه خوارج بپردازیم.
در همین راستا با سعید طاوسی مسرور، عضو هیأت علمی گروه شیعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو پرداختیم.
سعید طاووسی مسرور، در گفتوگو با خبرنگار مهر، با اشاره به فتنه خوارج عنوان کرد: ماجرا خوارج را فقط نباید در قضایای منتج به جنگ نهروان دید، بلکه شکلگیری این جریان را باید از خیلی پیش تر ردیابی کرد. در واقع فتنه خوارج ریشه در جنگ جمل دارد و حتی ممکن است ریشههای قدیمی تر نیز داشته باشد، اما آن چیزی که بروز و ظهور بیشتری دارد در جنگ جمل و وقتی است که در واقع سپاه امیرالمومنین علیهالسلام بر سپاه پیمان شکنان و بیعت شکنان پیروز شد و آنها میخواستند از سپاه مقابل غنیمت بردارند در حالی که حضرت امیر (ع)، مانع شد و گفت که اینها مسلمان بودند و به خاطر اینکه بیعت شکستند و به جنگ ما آمدند، ما با آنان جنگیدیم و اموالشان به ورثه میرسد و مثل کفار نمیتوان با آنها مواجه شد. در این حال خوارج بیان میکنند که چطور خون آنها را حلال میدانی اما اموالشان را بر ما حرام کردی. در حالی که مبنای نظر حضرت امیر (ع) این بود که ما ابتدا جنگ نکردیم و درواقع دفاع کردیم. بنابراین دفاع واجب بوده و چون مسلمان بودند. اموالشان به ورثه میرسد.
ریشه تفکرات خوارج به دوره فتوحات باز میگردد
وی افزود: این امر برای بخشی از سپاه حضرت قابل درک نبود، چون عادت داشتند به فتوحات بروند و با غیر مسلمین بجنگند و غنیمت جمع کنند. با توجه به اینکه فتوحات، سیاست خلفای پیشین و ۳ خلیفه اول بود، بنابراین ریشه خوارج را از جهتی به همین دوره فتوحات برمیگردد که در جنگ جمل بروز و ظهور کرده بود.
طاوسی مسرور با بیان اینکه اینها دچار نگاههای صفر و صدی شده بودند. تصریح کرد: نگاه خوارج این بود که هرکسی که با او میجنگیم کافر است و ما مسلمانیم و در واقع ما جبهه حق هستیم و آنها جبهه باطل. و لذا اگر پیروز بشویم هم غنیمت بر خواهیم داشت. و در واقع دنیا و آخرت خود را در جنگ میدیدند و عقیده داشتند که همین که با کفار میجنگیم، آخرتمان را خریدیم و دنیایمان هم با غنیمتهایی که به دست میآوریم تأمین میکنیم.
وی بیان کرد: در حالی که جنگهای امیرالمومنین علیه السلام ماهیتاً با فتوحات متفاوت بودند. اولاً حضرت با کسی نجنگید و آنها بودند که با حضرت جنگیدند و حضرت دفاع کرد. ثانیاً حضرت راه را بر غنیمت بسته بود به این معنی که انگیزه حضور در جنگ برای خیلیها از بین رفته بود وقتی دیدند که غنیمت به ایشان تعلق نمیگرفت. بنابراین اعتراض کردند و شکوه و گلایه. و حضرت برای که آنها را وادار به عقب نشینی کند فرمود که اگر اینگونه که شما خود رو محق میدانید که غنیمت جمع کنید. پس باید زنان طرف مقابل را هم به اسیری و کنیزی ببرید. حالا کدامیک از شما میتواند عایشه، همسر رسول الله را به کنیزی ببرد؟ در این حال آنها در ظاهر خجالت کشیدند و سکوت کردند و در برابر استدلال حضرت کوتاه آمدند چراکه طبق آیه قرآن، عایشه (همسران پیامبر (ص)) امالمومنین هستند و ازدواج با همسران رسول الله بعد از وفات آن بزرگوار هم ممنوع است و در واقع جایگاه مادری دارند برای امت. لذا آنها کوتاه آمدند. اما فکری که در سر داشتند از بین نرفت و این باعث شد که اندکی بعد در جریان جنگ صفین، ابراز مخالفت جدیتری با امام علی علیه السلام داشته باشند.
نگاه خوارج این بود که هرکسی که با او میجنگیم کافر است و ما مسلمانیم و در واقع ما جبهه حق هستیم و آنها جبهه باطل و لذا اگر پیروز بشویم هم غنیمت بر خواهیم داشت و در واقع دنیا و آخرت خود را در جنگ میدیدند و عقیده داشتند که همین که با کفار میجنگیم، آخرتمان را خریدیم و دنیایمان هم با غنیمتهایی که به دست میآوریم تأمین میکنیم
منفعت طلبی؛ ریشه جریان خوارج
عضو هیأت علمی گروه شیعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به جنگ صفین خاطرنشان کرد: در جریان حکمیت میبینیم که آنها دیگر فقط به فکر غنیمت نیستند بلکه مطالبه بالاتری را طلب میکنند، اینکه قوم و قبیله آنها میدان دار باشد و قدرت را در دست داشته باشند. با توجه به اینکه عمدهی طرفداران جریان حکمیت یمنیها بودند و میخواستند یمنیها در رأس کار باشد، لذا وقتی حضرت عبدالله بن عباس را که پسرعموی ایشان بود. به عنوان حکم تعیین کردند. آنها اعتراض کردند. نهایتاً ابوموسی اشعری که از یمنیها بود را به حضرت تحمیل کردند.
ایجاد شقاق و اختلاف در جبهه امیرالمومنین (ع)
وی منفعت طلبی افراد را ریشه جریان خوارج دانست و گفت: در جنگ جمل شاهد طلب منافع شخصی هستیم، در جنگ صفین شاهد طلب کردن منافع قومی و قبیلهای، که در نهایت یک شقاق و شکافی در جبهه امیرالمومنین ایجاد کردند و موفق به در دست گرفتن قدرت در بین یمنیها در اثر حکمیت نشدند به همین جهت این بار در برابر امیرالمومنین ایستاند و امامت و حکومت ایشان را منکر شدند و ادعای رهبری برای خودشان کردند. و از این جهت بدبختانه در مقابل ایشان ایستاده و جبهه سومی را تشکیل دادند، جبهه اول که حضرت امیر (ع) بودند، جبهه دوم که مخالفان و دشمنان حضرت بودند، مانند معاویه و… و این بار جبهه سومی تشکیل شد که میگفتند ما نه علی را قبول داریم و نه معاویه و برای خودشان ادعا داشتند.
شکست سنگین خوارج و تفکرات افراطی آنان
طاوسی مسرور خاطرنشان کرد: این بار این گروه با امیرالمومنین (ع) درگیر شدند که البته حضرت و پیروان ایشان با آنان حسن رفتار داشتند و تا زمانی که به صورت کلام و لفظی مخالفت میکردند، حضرت کاری با آنها نداشتند، اما چون دست به شمشیر بردند و جنایت کردند، لذا حضرت در برابر آنها ایستاد. ابتدا حضرت تلاش کرد آنها را هدایت کند و با دلایلی که عبدالله ین عباس آورد در مورد اینکه حکمیت موجب کفر نیست و کسی که حکم تعیین میکند از دین خدا بیرون نرفته. هزاران نفر از آنان هدایت شدند و به سمت امیرالمومنین (ع) برگشتند، اما آن جریان سرسخت و متعصب و معاندی که ادامه حکومت امیرالمومنین (ع) را به ضرر منافع شخصی و حقوقی خود میدید. برابر حضرت ایستادند و با حضرت جنگیدند و در جنگ نهروان شکست سنگینی هم خوردند اما به طور کلی از بین نرفت.
آثار نفوذ تفکر خوارج در بین مسلمین
عضو هیأت علمی گروه شیعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: یکی از تبعات این جریان این بود که انرژی که باید در جنگ با معاویه صرف میشد و این طاغوت را کنار میزد و حاکمیت عدل و عدالت را در جهان گسترش میداد، صرف فتنه خوارج شد. بعد از جنگ نهروان وقتی حضرت میخواستند جنگ با شام را با معاویه ادامه بدهند، بسیاری از مردم همراهی نکردند و احساس خستگی میکردند، جنگ داخلی با کسانی که از نزدیکان و همشهریان حضرت بودند، هزینه روحی و روانی سنگینی دارد و توان حکومت امیرالمومنین (ع) را هدر داد.
نگاه تکفیری به مسلمین از تبعات تفکر خوارج
وی افزود: از تبعات دیگر این ماجرا این بود که خوارج اگرچه در نهروان شکست خوردند اما همانطور که عرض شد، به طور کامل از بین نرفتند و این تفکر ادامه پیدا کرد. این تفکر خشک، متعصب و خشن، که به عنوان مثال داماد پیامبر (ص) و نزدیکترین فرد به او را کافر میشمرد و نگاه تکفیری را نسبت به مسلمین داشت. دست خود را برای خونریزی نسبت به مسلمین باز میگذاشت. این جریان خطرناک تکفیری ادامه پیدا کرد در قرون اولیه که خوارج فعال بودند و بروز و ظهور جدی داشتند. اما جریانهای افراطی آنها در طول تاریخ، نتوانستند دوام بی اروند و از بین رفتند.
بازنگری و اصلاح در آموزههای افراطی خوارج
طاوسی مسرور با اشاره به آثار عقاید خوارج در تاریخ بیان کرد: اما جریانی که در اعتقاداتش بازنگری کرد و یک حالت تعدیل شدهای را انتخاب کرد. در طول تاریخ دوام آورد، جریان اباضیه بود که نقاط چالش برانگیز تفکر خوارج را کنار گذاشتند، به عنوان مثال اینکه خوارج امیرالمومنین (ع) را کافر میدانستند، اینها منکر این شدند و دیگر حضرت را تکفیر نمیکردند یا اینکه نگاه تکفیری نسبت به سایر مسلمین داشته باشند، این را هم منکر شدند. یعنی یک اصلاحی در رویه خوارج انجام دادند و از خوارج فاصله گرفتند. تا به امروز هم باقی ماندند که مذهب غالب اهالی عمان در واقع مذهب اباضی است و با اینکه ریشه آنها به خوارج میرسد، اما با بازنگری در آموزههای خوارج، تا به امروز به حیات خود ادامه دادند.
وی در پایان گفت: همانطور که امیرالمومنین (ع) خطر این گروه را هشدار داده بود و با آنها مقابله کرده بود، خود این جریان یعنی تندروی، خشونت، تکفیر و خونریزی نمیتواند به طور دائمی به حیات خود ادامه داده و یا از بین میرود یا منجر به تغییراتی میشود. به عنوان مثال در طالبان هم ما این را میبینیم. طالبانی که الان روی کار آمده، نسبت به طالبانی که بیست سال پیش آمده بسیار نرمتر و ملایمتر رفتار میکند نسبت به شیعیان و سایر اهل تسنن، در حالی که بیست سال پیش خشن برخورد میکردند. همانند رفتار خوارج با سایر مسلمین و نتوانست خود را حفظ کند و سقوط کرد. این یک درس تاریخی از جریان خوارج است که اینگونه رفتارها نه تنها باعث بقا و پایداری یک جریان نخواهد شد، بلکه موجب از بین رفتن آن خواهد شد.