خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: جلد اول مجموعه «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» نوشته عبدالله شهبازی است که سال ۱۳۷۷ با عنوان «یهودیان و الیگارشی یهودی؛ غارتگری ماوراء بحار و تمدن جدید غرب» توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد. تا بهحال در پروندهای که برای نقد و بررسی مطالب اینکتاب باز کردیم، ۵ مقاله منتشر شده که همگی نشاندهنده حقایقی تکاندهنده از تاریخ استعمار و نگاه استعمارگران جهان هستند.
آنچه تابهحال در اینسلسلهمطالب بررسی شده، درباره تاریخ یهودیان است. اما در قسمتی که در ادامه میآید، قصد داریم نگاه و نتایج تحقیقات خود عبدالله شهبازی بهعنوان نویسنده و مولف کتاب مورد اشاره را کندوکاو کنیم.
تا بهحال اینمطالب در قالب پرونده بررسی «یهودیان و الیگارشی یهودی» منتشر شدهاند:
* «قوم یهود و بنیاسراییل دو مفهوم متمایزند / داود و سلیمان یهودی، پادشاهاند نه پیامبر!»
* «چرا نفرینهای خدای اسراییل فقط به بنیاسراییل میرسد نه یهود؟ / نسبتی بین دین موسی و یهود وجود ندارد»
* «ریشههای ایدئولوژی نژادپرستانه قبیله یهود در آموزههای حزقیال است / شوش از اسراییل بهتر است!»
* «ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟ / یسنیها پیروان واقعی موسی هستند نه کاهنان!»
* «یهودا ناسی کیست و چگونه یهودیت جدید را پایه گذاشت/انوشیروان، دادگر خوانده شد چون همراه یهودیان بود»
در ادامه مشروح قسمت ششم بررسی کتاب «یهودیان و الیگارشی یهودی» را میخوانیم؛
* مولفههای شبکه زرسالار بینالمللی؛ از پاککردن حافظه ملتها تا حفظ سنتهای خود
عبدالله شهبازی میگوید در مسیر تحقیقات خود، زرسالاری دنیای امروز را ساختاری دودمانی یافته است. در اینزمینه، از چهرهها و اشخاص شناختهشده بینالمللی هم شاهد مثال آورده است. بهعنوان مثال او از جرج برنارد شاو نام میبَرَد که از «الیگارشی زرسالاری» صحبت کرده است. همچنین از هربرت جرج ولز دیگر نویسنده انگلیسی که سالها پیش از «پدیدهای با تعبیر انسان به انسان خدایان» یاد کرده بود. بد نیست یادآوری کنیم ایناشاره جرج ولز ما را به یاد نوشتههای یوال نوح هراری یهودی میاندازد که کتابهای «انسان خردمند» و «انسان خداگونه»اش به دست مخاطبان ایرانی رسیده است.
بیان اینتوضیح، بیلطف نیست که عبدالله شهبازی از چهمسیری وارد کار شناخت یهودیان و ساختار زرسالارشان شده است. او در ابتدا قصد داشت جایگاه اردشیر ریپورتر را در سلطنت پهلوی تبیین کند که به شناختی از چهرههای برجسته الیگارشی «پارسی» رسید.
یکی از موارد مثال صریح و درشت زرسالاری یهودی در دنیا، کمپانی هند شرقی است و شهبازی هم در کتاب خود به اینمورد اشاره مفصل و مشروحی دارد. او میگوید در سدههای شانزدهم تا نوزدهم میلادی، اتحادیهای از خاندانهای شریک و درگیر در غارتگری ماورا بحار در غرب و مرکز اروپا شکل گرفت. درباره کمپانی هند شرقی هم اینسوال مهم را پیش روی مخاطبش قرار میدهد که نقدینگی انباشته و افسانهای کمپانی هند شرقی بریتانیا پس از انحلال رسمی آن در ۱۸۵۷ چه شد؟ شهبازی میگوید در مسیر پژوهشهای خود، با مجموعهای از مجتمعهای عظیم اقتصادی آشنا شده که در دنیای امروز شبکهای گسترده و در هم تنیده را میسازند. اینپژوهشگر درباره اینشبکه درهمتنیده و ساختارش به چندمولفه اشاره دارد؛ همبستگی جمعی، حمایتگری، درونهمسری و تداوم حافظه تاریخی.
شستشوی حافظه تاریخی ملتها از مهمترین حربههایی است که الیگارشی زرسالار جهان امروز برای تداوم سلطه خود به کار برده و میبرد. و این فاجعهای است که در ایران شاید بیش از هرجای دیگر رخ داده استمواردی که شهبازی برمیشمارد، همگی نشانی یهودیان را به ما میدهند. یکی از کلیدواژههای مهمی هم که در اینبحث مطرح میشود، «تسلسل حافظه تاریخی در الیگارشی زرسالار معاصر» است. اگر دقت کنیم، جریان قدرتمندی که چندسده است بهعنوان روشنگری و روشنفکری و منورالفکربودن (به بیان سادهتر استعمار قدیم و جدید) میشناسیم، باعث پاککردن حافظه تاریخی ملتها از رسم و رسوم و ریشههای خود میشود. اما در طرف مقابل، نسبت به اصول و ضوابط و ریشههای مشخصی، جزمیت و تاکید زیادی دارد. شهبازی درباره آنشبکه یا ساختاری که باعث استعمار ملتها میشود، اینتوضیح را دارد: فرد به جایگاه خود در مجموعهای که به آن تعلق دارد و نقش خود واقف است؛ درست خلاف وضع جوامع انبوه و ساختزدایی شده دنیای استعمارزده امروز که در آنها در گام اول حافظه تاریخی سترده میشود. بد نیست به اینتوضیح شهبازی هم اشاره کنیم که مربوط به پاککردن حافظه تاریخی ملتها از اصل و ریشهشان است: «شستشوی حافظه تاریخی ملتها از مهمترین حربههایی است که الیگارشی زرسالار جهان امروز برای تداوم سلطه خود به کار برده و میبرد. و این فاجعهای است که در ایران شاید بیش از هرجای دیگر رخ داده است.» (صفحه ۱۶)
ساختاری که بهعنوان مدرنیسم میشناسیم و در پس پردهاش، زرسالاران یهودی قرار دارند، بهتعبیر عبدالله شهبازی ایستارها، پیوندها و نهادهای خود را حفظ کرده و به تعبیری با حدت و شدت تمام سنتگرا است. او میگوید تاریخ دنیای جدید غرب، از زاویه انتقال میراث ساخته وابستگان اینالیگارشی است. اگر دقت کنیم، الیگارشی سیاسی و مالی اروپا حتی در انقلاب فرانسه هم لطمه جدی و تاثیرگذاری ندید. اینساختار با وجود دگرگونیهایی که داشت، مضمحل نشد و از جنگهای ناپلئون هم سود کلانی برد.
نمونه مشابه اینالیگارشی مستحکم که در انقلاب فرانسه صدمه نمیبیند، در خاندانهای مشخصی از ایرانیان هم به چشم میآید؛ ازجمله خاندان جوینی که شهبازی میگوید تبارشان به کیسان مکنی (ابوفروه) از موالی عثمان بن عفان میرسد.
* نامهای که بلونت به سیدجمال نوشت؛ آندارودسته تبهکار بینالمللی
منظور از الیگارشی یهودی، در نگاه شهبازی، کهنترین، منسجمترین و متنفذترین بخش زرسالاری جهان است. او از پیوند زرسالاران یهودی و «پارسیان» هم در کتاب خود صحبت کرده و اینتوضیح را دارد که پارسیان یکاقلیت کوچک قومی ساکن غرب شبهقاره هند هستند.
نکته بسیار حیاتی و مهمی که عبدالله شهبازی تذکر میدهد، این است که شناخت ما از تاریخ غرب عموما از طریق ترجمه است. اینترجمه ها هم از متون تاریخنگاری آکادمیک و رسمی غرب انجام میشوند. در حالی که متون تحقیقی و انتقادی در اینعرصه کمتر به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند. به همیندلیل شناخت ما از غرب و استعمار و جریانی که اینروزها سردمدار سرمایهداری بینالمللی است، بسیار ناقص است. بهقول ایننویسنده، «ما ایرانیان از رنسانس بسیار می دانیم ولی خاندان مدیچی و سایر کانونهای سیاسی را که جاعلان و حاملان فرهنگ رنسانساند، کمتر میشناسیم. ما آلفرد نوبل بنیانگذار جایزه نوبل را خوب میشناسیم ولی کمتر میدانیم که خانواده نوبل مالکان نفت بادکوبه بودند و در انزلی و رشت دفتر داشتند و سپس چاههای نفت خود را به روچیلدها فروختند. نمیدانیم ساسونهای یهودی از مالکین اصلی بانک شاهنشاهی ایران و انگلیس و پولیاکوفهای یهودی مالکین بانک استقراضی ایران و روسیه بودند. یعنی این دو بانک نامدار که در تاریخنگاری رسمی ما دو نهاد متعارض و نمادی از ستیز دو قدرت استعماری انگلیس و روسیه در ایران وانمود میشوند، هر دو به یک کانون تعلق داشتند.»
در همینزمینه سوال مهم دیگری که شهبازی از مخاطب کتابش میپرسد این است که «بدون سیلان ثروتی که از طریق تاراج ماورا بحار به محدودههای کوچکی از قاره اروپا سرازیر شد چنین شکوفایی در دانش و فن و اندیشه امکانپذیر بود؟» در نگاه شهبازی، در بررسی تاریخ زرسالاری جهانی، غفلت از کانون مشخصی که زمام امور سیاسی و اقتصادی فرایند استعمار را به دست داشته، گمراهکنندهتر از هر گمراهی دیگری است.
همانطور که اشاره شد، عبدالله شهبازی با دنبالکردن سرنخهای مربوط به اردشیر ریپورتر و فعالیتهایش در حکومت پهلوی به الیگارشی پارسی و سپس به الیگارشی یهودی رسید. به گفته ایننویسنده از اینرهگذر بود که با امپراتوری ماورای بحار اسپانیا و پرتغال آشنا شد و نقش درجه اول یهودیان را در اینامپراتوریها شناخت. سپس پیشینه اینپیوند و مبدا تکوین اتحاد تاریخی علیه دولتهای اسلامی در جنگهای صلیبی، بهویژه در شبهجزیره ایبری مشاهده کرد.
این، هماننیرویی است که بلونت آزادیخواه نامدار انگلیسی و دوست سید جمالالدین اسدآبادی در نامه خود به دکتر سیدمحمد هندی (۲۸ ژوییه ۱۹۱۳) آن را دارودسته تبهکاران بینالمللی مینامد و از سلطه تام و تمام آن بر تمام شئون جوامع مسیحی سخن میگوید. بلونت در نامه خود نوشته بود همه توطئههای مالی از یهودیان ریشه میگیرد و «دار و دسته بیگانه سرمایهداران مالی یهودی، مجلس عوام ما (انگلستان) را به چنگ گرفته است.»شهبازی میگوید قوم یهود را نوع منحصربهفردی از جامعه انسانی یافته که نمونه مشابه ندارد. اینقوم در جوامع میزبان خود مستحیل نشده و سازمان سیاسیاش بر دو پایه آرمان مسیحایی و احکام شرعی استوار است که اولی در اسطوره خاندان داود تجلی دارد و دومی در قالب فقه تلمودی. همانطور که در قسمت اول اینپرونده اشاره شد، یهودیت به اشتباه دین و مذهب خوانده میشود و باید دانست یهودیت نه دین، بلکه یکمرام و مسلک برای زندگی استعمارگرایانه است. نمونه جالب و مهمی که ایننکته را اثبات میکند، این است که در نیمه اول سده نوزدهم نظریهپردازان الیگارشی یهودی، موسِز مندلسون و سایر رهبران جنبش هاسکالا (روشنگری یهودی) را به دلیل دین خواندن یهودیت، خائن به ملت یهود میدانستند.
مخفیبودن در جوامع میزبان یکی از روشهای رایج یهودیان است که پیشتر در قسمت اول پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» به آن اشاره کردیم و گفتیم: نکته مهمی که مارشالکو درباره ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی یهودیان تذکر میدهد، رنگپذیری و پنهانشدنشان در اجتماع است. او با استناد به سخنان دکتر لئوپولدِ کاهن که سال ۱۹۰۱ در یکمدرسه یهودی در پوزونی (براستیسلاوا) سخنرانی میکرده، میگوید: «یهودیان در کشورهای گوناگون زندگی میکردند و مراتب اجتماعی مختلفی را نیز اشغال کرده بودند، اما همهجا بهصورت یهودی باقی مانده بودند. اگر یکنفر جهود ردای خویش را درمیآورد، از غذاهایی که برای یهود حرام است میخورد و لباسهای بلند اسموکینگ میپوشید، هنوز نماینده همان اعتقاد دینی، همانرابطه خونی و همان ناسیونالیسم یهودی بود.» (صفحه ۴۶) و با ارجاع به کتاب «یهودیان در اسپانیا و پرتقال» اثر دیوید موکاتا (مؤلف یهودی) میگوید برای نسلهای متمادی، یهودیان اسپانیا بهطور مخفی و ناشناخته زندگی کرده و خود را با همه طبقات اجتماعی محشور کرده بودند. همه پستهای کلیدی جامعه بهویژه مناصب کلیسایی را هم در اختیار داشتند. مارشالکو یکی از حربهها و توانمندیهای فرد یهودی را در دمدمیمزاج و متلونبودنش میداند و میگوید «نامبرده در فرانسه، مجارستان، انگلستان و یا هرجای دیگری که باشد، در زمینه محیط بومی آنجا ادغام میشود.» (صفحه ۴۷)
اینمساله را میتوان با کلیدواژه یهودی مخفی یا نفوذی طرح کرد. اما عبدالله شهبازی در اینباره تذکری دارد و میگوید هرچند یهودیت مخفی یکواقعیت مهم تاریخی است اما این به آنمعنا نیست که هر فرد جدیدالاسلامی یهودی مخفی است. با اینحال، یکاشاره مهم و قابلتوجه به یهودیت و زرسالاری جهانی در کتاب عبدالله شهبازی وجود دارد؛ اینکه این، هماننیرویی است که بلونت آزادیخواه نامدار انگلیسی و دوست سید جمالالدین اسدآبادی در نامه خود به دکتر سیدمحمد هندی (۲۸ ژوییه ۱۹۱۳) آن را دارودسته تبهکاران بینالمللی مینامد و از سلطه تام و تمام آن بر تمام شئون جوامع مسیحی سخن میگوید. بلونت در نامه خود نوشته بود همه توطئههای مالی از یهودیان ریشه میگیرد و «دار و دسته بیگانه سرمایهداران مالی یهودی، مجلس عوام ما (انگلستان) را به چنگ گرفته است.» اینآزادیخواه انگلیسی در نامهاش از لفظ «یکدارودسته اشرار بینالمللی» هم استفاده کرده است.
خلاصه آنکه کانونهای صهیونیستی که تنها یکی از شاخههایش خاندان بزرگ روچیلد است، تنها یکی از تجلیات نظری و سیاسی پدیده عام زرسالاری یهودی در جهان هستند.
ادامه دارد ...