قدم نخست در توبه، فهم خطاهایی است که انسان در طول زندگی مرتکب آنها شده است،انسان باید با وارسی دقیق عملکرد خود، ملتفت باشد که بابت چه چیزهایی قصد توبه دارد.

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: بنا بر روایت، دعا معراج مؤمن است. یعنی مؤمن با دعا و مناجات به عالم ملکوت که یک عالم انفسی و بی نهایت است، سفر می‌کند. در این سفر، هر مؤمنی، بنا به ظرفیت و استعدادی که دارد به صعود بیشتر و معرفت افرون‌تر در عالم ملکوت دست می باید. هرچند در نگاه اول، در دعا تقاضایی مطرح است و عموم مردم در دعاهای خود، بیشتر درخواست‌های مادی را مدنظر قرار می‌دهند اما شاید بیشترین هدف از دعا را باید کنده شدن از دنیای مادی و پرواز در دنیای حضور و معنا دانست که لذت آن تنها برای کسانی که از تجربه عمیق دعا برخوردارند، قابل درک است. از همین جهت، شاید بتوان رابطه منطقی دعا و مناجات را به اصطلاح دانشمندان علم منطق، عموم و خصوص مطلق دانست. یعنی مناجات‌ها با آنکه جزو دعاها دسته بندی می‌شود اما گونه‌ای خاص از دعا شمرده می‌شود که هدف آن بیش از هر چیز گفتگوی صمیمانه و عاشقانه با خداست.

آنچه در ادامه می‌خوانید قسمت اول از شرح مناجات خمس عشر (پانزده‌گانه) حضرت امام زین العابدین (ع) است که توسط حجت الاسلام رضا غلامی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تبیین شده است:

در منابع روایی مناجات‌های ناب و بزرگی از برخی از حضرات ائمه (ع) نقل شده است که جدای از پرواز در اعماق آسمان‌های بی انتهای معنویت، و عشق ورزی با حضرت اله، در بطن آنها معارف عرفانی فراوانی نهفته است. یکی از این مناجات‌ها، مناجات مشهور خمس عشر یا مناجات پانزده‌گانه است که از امام زین العابدین (ع) در منابع گوناگون از جمله در صحیفه الثانیه السجادیه تألیف شیخ حرّ عاملی، بحار الانوارِ علامه مجلسی و مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی نقل گردیده است. همانطور که می‌دانید، بسیاری از مناجات‌های مهم اسلامی- شیعی از امام زبن العابدین نقل شده است. چنانچه از نام مبارک امام پیداست، ایشان زینت یا به تعبیر دیگر، نماد پرستش‌گران و عابدان حضرت اله هستند. چنانچه امام (ع) از سوی خود مردم عصرشان به سید العابدین، سید الساجدین، قدوه الزاهدین و منار القانتین نیز توصیف شده‌اند. در کتاب خصال شیخ صدوق از حضرت امام باقر (ع) نقل شده که فرمودند: پدرم وقتی که مشغول نماز می‌شد، رنگش تغییر می‌کرد و اعضای بدنش از خوف خدا می‌لرزید. همچنین امام باقر (ع) می‌فرمایند: خدمت پدرم رسیدم، در حالی که به حدّی عبادت کرده بودند، که کسی به پای او نمی‌رسید؛ از کثرت شب‌زنده‌داری رنگش زرد شده بود؛ از شدت گریه، انگار دو چشمش سوخته بود؛ از سجده‌های طولانی پیشانی‌اش مجروح و بینی‌اش زخمی و از بسیاری ایستادن در نماز، دو ساق پایش ورم کرده بود، من وقتی این صحنه را دیدم به گریه افتادم، در حالی که پدرم، در فکر بودند، به من فرمودند: کتابی که عبادت‌های علی (ع) در آن نوشته شد برای من بیاور، وقتی آن کتاب را خدمتشان آوردم، کمی از آن را خواندند، بعد کتاب را کناری گذاشتند و با صدای بلند به گریه افتادند و فرمودند: چه کسی قادر است که در عبادت پای علی (ع) برسد؟! یعنی در عبادت که به طور طبیعی به سختی افتادن جسم نیز هست، با آنکه همه نگاه‌های معطوف به امام زین العابدین (ع) است اما بنا به بیان خودشان، کسی به پای امام علی (ع) نمی‌رسد. به هر حال، هدف از ذکر این نکته این است که قبل از ورود به مناجات خمس عشر، باید دانست که چه کسی و با چه مقام و منزلتی این مناجات‌ها را با خداوند متعال داشته و سپس از سر لطف این تجربه‌های عرفانی ناب و منحصربفرد را در اختیار ما گذاشته است. در خصوص آنچه در این پانزده گفتار تقدیم علاقمندان شده است، لازم است به چند نکته دیگر هم به شرح زیر اشاره شود:

یک. چنانچه قبلاً نیز اشاره شد، این پانزده دعا، نه تنها عصاره عرفان نظری است، (و از دل آن بخش مهمی از عرفان نظری متولد می‌شود) بلکه تجسم بخش تجربه عرفانی خود امام زین العابدین (ع) است یعنی بزرگراه عرفان عملی نیز به شماره می‌رود.

دو. هر چند مناجات خمس عشر برای افراد عادی که قصد شروع سیر و سلوک را دارند نیز راهگشاست اما شاید بیشتر مناسب کسانی است که باب سیر و سلوک به روی آنها باز شده است. بعضی از شاگردان جناب سید علی طباطبایی صاحب ریاض از قول ایشان گفته اند که آقای طباطبایی دایماً می‌گفتند: من چندین سال است که بر قرائت این مناجات مداومت دارم و بر اثر قرائت این مناجات‌ها، خداوند بر قلب من به حدی انوار حکمت، معرفت و محبت را تابانده است که قابل شمارش نیست.

سه. به نظر می‌رسد ترتیب مناجات‌ها متناسب با مراحل سیر و سلوک معین شده است. مرحله نخست توبه، مرحله دوم، عرض شکوا از خود، مرحله سوم، ابراز خوف از خدا، مرحله چهارم، امیدواری به لطف خاص الهی، مرحله پنجم، شروع دلدادگی به حضرت ربّ، مرحله ششم، ابراز شکرگذاری ویژه، مرحله هفتم، ابراز بندگی خالص، مرحله هشتم، ابراز ارادتمندی خاص، مرحله نهم، ظهور شیفتگی به حضرت ربّ، مرحله دهم، توسل‌جویی، مرحله یازدهم، ابراز نیازمندی، مرحله دوازدهم، پرواز عرفانی، مرحله سیزدهم، ذکر حضرت ربّ، مرحله چهاردهم، پناه جویی به حضرت ربّ، پانزدهم، ابراز پارسایی.

سه. مناجات خمس عشر برای خواندن نیست، برای تفکر و بعد از آن، هم پروازی با صاحب مناجات یعنی امام سجاد و کسب تجربه‌ای به فراخور توان از یک پرواز عاشقانه است. جا دارد وقتی انسان وارد مناجات می‌شود صدای امام زین العابدین و پاسخ خداوند به او را بشنود.

چهار. چنانچه پیش تر اشاره شد، در مناجات، آنچه از هر چیزی مهم‌تر، تعالی بخش تر و لذت بخش تر است، نجوا با خداست و نه ارائه طرح طلب؛ انسان در صورت خواندن این دعا با حضور قلب، خود را در محضر پروردگار حاضر می بیند.

پنج. این دعا مانند یک آسمان بسیار وسیع و طبقه طبقه است که هر کسی به اندازه پاکیزگی نفس، کنار زدن تعلقات دنیوی و قدرت معرفت در طبقات بالاتری از آن و در زمانی بیشتر پرواز می‌کند.

شش. شاید بتوان گفت که این پانزده دعا، قوس نزول و صعود یا سفرهای چهارگانه صدرایی را به ذهن متبادر می‌کند. البته این یک تلقی شخصی است.

یک. سفر خلق به حق دعاهای اول تا دوازدهم

دو. سفر حق به حق بالحق دعای عارفان و دعای ذاکران

سه. سفر حق به خلق بالحق یعنی دعای پناهجویان

چهار. خلق به خلق بالحق یعنی دعای پارسایان

خوشبختانه تاکنون از نظرگاه‌های گوناگون شرح‌هایی برای مناجات‌های خمس عشر نگاشته شده است. هدف ما در این نگارش این شرح، فقط آشناسازی مخاطب با این مناجات و نشان دادن جلوه‌های بی نظیر عشق‌بازی بنده با پروردگار خود است و طبیعی است که نظرگاه شرح حاضر با بقیه شرح‌ها یکسان نیست.

روش بحث ما درباره هر دعا اینگونه خواهد بود که بعد از ذکر یکسری نکات مهم و کلیدی وارد متن دعا شده و موضوعات اساسی هر دعا را به سادگی و اختصار توضیح می‌دهیم.

شرح دعای اول: توبه

چند نکته درباره توبه:

یکم. توبه به معنای «بازگشت» است. این کلمه در قرآن گاه برای بنده خدا به کار رفته است و گاه برای خود خدا. یعنی هم خداوند توبه می‌کند و هم بنده خدا. این فعل وقتی برای بنده به کار می‌رود «تابَ إلَی اللهِ» به معنای بازگشت بنده از گناه به سوی خداوند است و زمانیکه درباره خداوند به کار می‌رود («تابَ اللهُ عَلَیهِ») به معنای بخشش خداوند نسبت به بنده و دادن توفیق توبه به اوست که به واقع، همان توبه خداوند است. تا خداوند به کسی رو نکند و توفیق توبه به او ندهد او موفق به این کار نخواهد شد لذا گفته می‌شود که قبل از بنده، این خداست که توبه می‌کند و البته این نهایت غفلت و ناتوانی بنده است که از چنین قرصتی بهره لازم و به موقع را نبرد.

دوم. در قرآن مجید جمعاً ۶۹ مرتبه به موضوع توبه پرداخته شده و ضمن اشاره به لطف و محبت الهی نسبت به توبه‌کنندگان، (اِنَّ الله یُحِبُّ التَّوّابِین / سوره شوری آیه ۲۵) مردم را به توبه نصوح یعنی توبه خالصانه و واقعی دعوت کره است.

سوم. قرآن مجید در سوره تحریم آیه ۶۶ درباره توبه نصوح می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا» یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید! به سوی الله توبه کنید، توبه‌ای خالص.

روایت شده است که: «شخصی در حضور امام علی (ع) گفت: «استغفر الله» امام در این لحظه از آن مرد پرسیدند: آیا می‌دانی حقیقت استغفارچیست؟! به درستی که استغفار درجه «علیین» است. و شش معنی دارد:

اول: پشیمانی بر گذشته؛ دوم: عزم بر ترک گناه در تمام عمر؛ سوم: ادا کردن حقوق مردم؛ چهارم: قضا کردن هر واجبی که انجام شده؛ پنجم: گداختن هر گوشتی که از حرام روییده به حزن و درد، تا به جایش پوست جدید به استخوان چسبیده و گوشت تازه بروید؛ ششم: درد و زحمت طاعت و عبادت به بدن چشانیدن به ازای آنچه از شیرینی معصیت چشیده است. باید توجه نمود، حتی در روایاتی گفته شده است که اصرار بر انجام گناهی که از آن توبه شده است در حکم استهزای توبه است.

چهارم. از نکات مهم دیگری که در احادیث درباره توبه مطرح شده عبارت است از: نهی از به تأخیر انداختن توبه، و مذمت تسویف یعنی امروز و فردا کردن در توبه.

پنجم. باید توجه داشت که وقتی خود خداوند انسان را به توبه دعوت می‌کند و قول پذیرش توبه را می‌دهد، اینگونه نیست که توبه بنده خود را نپذیرد. امام علی (ع) در این زمینه در کلمه ۴۳۵ نهج البلاغه می‌فرمایند: «ما کانَ اللهُ لِیَفتَحَ لِعَبدٍ بابَ التَّوبَةِ وَ یُغلِقَ عَنهُ بابَ المَغفِرَةِ.» یعنی هرگز چنین نیست که خداوند درِ توبه را به روی کسی باز کند ولی درِ آمرزش و مغفرت خود را به روی او ببندد.

ششم. این خیلی مهم است که زمانیکه بنده خدا توبه کند. به نحوی است که انگار از ابتدا اصلاً گناهی نکرده است؛ چنانچه پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: (التائب من الذنب کمن لا ذنب له) به بیان دیگر، توبه بزرگراه بازگشت خطاکار به جریان طبیعی زندگی و رفع فشارهای روانی ناشی از خطاست و این موضوع از جهات روحی و روانی چه برای فرد و چه برای جامعه نقش سازنده دارد.

جا دارد قبل از ورود به مناجات اول، این اشعار مولانا را در دیوان شمس، غزل شماره ۱۶۸۵ آمده است را با هم زمزمه کنیم:

ای مطرب این غزل گو کی یار توبه کردم

از هر گلی بریدم وز خار توبه کردم

گه مست کار بودم گه در خمار بودم

زان کار دست شستم زین کار توبه کردم

در جرم توبه کردن بودیم تا به گردن

از توبه‌های کرده این بار توبه کردم

ای می‌فروش این ده ساغر به دست من ده

من ننگ را شکستم وز عار توبه کردم

مانند مست صرعم بیرون ز چار طبعم

از گرم و سرد و خشکی هر چار توبه کردم

ای مطرب الله الله می بی‌رهم تو بر ره

بردار چنگ می زن بر تار توبه کردم

ز اندیشه‌های چاره دل بود پاره پاره

بیچارگی است چاره ناچار توبه کردم

بنمای روی مه را خوش کن شب سیه را

کز ذوق آن گنه را بسیار توبه کردم

گفتم که وقت توبه‌ست شوریده‌ای مرا گفت

من تایب قدیمم من پار توبه کردم

بهر صلاح دین را محروسه یقین را

منکر به عشق گوید ز انکار توبه کردم

قطعات مهم‌تر در دعای اول

درک خطاهای گذشته و تبعات آنها: قدم نخست در توبه، فهم خطاهایی است که انسان در طول زندگی مرتکب آنها شده است. به بیان دیگر، انسان باید با وارسی دقیق عملکرد خود، ملتفت باشد که بابت چه چیزهایی قصد توبه دارد. حتی فراتر از آن، به این درک کلی و بهتر از کلی، جزئی، برسد که این خطاها چه پیامدهای منفی‌ای در زندگی اش به دنبال داشته است. این پیامدها گاهی بر روی زندگی دیگران بوده است. یعنی بخشی از خطاهای ما تضییع حق الناس و تخریب زندگی دیگران است که اگر انسان نسبت به آنها و تبعاتش بر روی زندگی دیگران درکی نداشته باشد، قادر به اصلاح خساراتی که به بار آورده است نیز نخواهد بود؛ این در حالی است که به مثابه شرط پذیرش توبه از سوی خدای متعال، می‌بایست خطاهایی که منجر به تضییع حقوق و خسارت به مردم شده است جبران شود.

افسوس از گذشته و خجالت از کردار غلط خود: این بخش از مناجات، بر روی این واقعیت به منزله یکی از اقتضائات توبه تاکید دارد و آن، لزوم ناراحتی انسان از کرده‌های بد گذشته است. از آنجا که لازمه توبه، اصلاح عملکرد گذشته و تصمیم بر عدم تکرار آن در آینده است، مقدمه توبه، درک قباحت اعمال خود به اندازه‌ای است که در دل انسان، هم افسوس بوجود بیاورد، و هم بابت این رفتارهای خطاکارانه از خداوندی که ناظر دائمی اعمال انسانهاست، خجالت بکشد.

اعتراف به اینکه تنها خداست که می‌تواند با غفران خود، این خطاها و آثار مخرب آنها را جبران کند.

در توبه واقعی، این مهم است که در این عالم، چه در دوران حیات و چه بعد از وفات، تنها پذیرنده توبه خداست. البته پذیرش توبه از سوی خداوند مساوی با محو شدن آثار و نتایج سوئی است که خطاها به شکل تکوینی در وجود انسان به جای گذشته است که محو این آثارسوء، تنها از خداوند بر می‌آید. بنابراین، مهم است که انسان در توبه، تمام درخواست خود را به سوی خداوند متمرکز کند.

ابراز دلشکستگی و تسلیم در برابر حضرت اله: انسان توبه‌گر که به حقیقت خطاهای خود عنایت دارد، نه تنها بابت کردار بد خود افسوس می‌خورد و خجالت‌زده است، بلکه به خاطر از دست دادن فرصت‌ها و محرومیت از تعالی، دلشکسته است. همین دل شکستگی، خود زمینه تسلیم در برابر خداوند و خارج کردن غیرخدا از دایره توبه را برای انسان خاطی فراهم می‌کند. هرقدر انسان در برابر خدا دلشکسته تر و به تبع آن، تسلیم تر باشد، توانایی جذب الطاف الهی را به سمت خود را نیز بیشتر پیدا می‌کند. نه اینکه خداوند به این حالت بنده نیازی داشته باشد، بلکه این بنده است که از این طریق، ظرفیت وجودی خود را برای ارتباط با خداوند توسعه می‌دهد.

تشبیه وضعیت گناهکار به فردی که استخوان‌هایش شکسته شده: این تشبیه خیلی ظرافت دارد. انسان پرگناه که صفحه وجودش از گناه به شدت سیاه شده است، مانند کسی است که به خاطر شکسته شدن استخوان‌هایش قادر به بلند شدن بر روی پاهای خود و حرکت کردن نیست. در واقع، انسانی که صفحه دلش با گناه سیاه شده است، قدرت حرکت روحی و معنوی را از دست می‌دهد و چنانچه به این از دست دادن قدرت حرکت روحی توجه نیز پیدا کند، در او دردی از جنس درد روحی و روانی بوجود خواهد آمد.

یادآوری پنهان کاری‌های دنیا و آشکاری مطلق در قیامت: خیلی از خطاهای ما در این دنیا در خلوت‌ها اتفاق می‌افتد و کسی از مردمان از آن مطلع نمی‌شوند. از سوی دیگر، می‌شود بعضی از خطاها در این دنیا را از طریق گوناگون مخفی نگاه داشت و از افشای آن جلوگیری کرد اما در عالم پس از مرگ، تمام اعمال ما تجسم پیدا می‌کند و همه چیز آشکار مطلق است. البته دنیا نیز محضر الهی است و گناهان ما در منظر الهی مخفی نیست اما انسان به دلیل نداشتن چشم حقیقت بین، به غلط تصور می‌کند که با زرنگی قادر است تا گناه خود را پنهان کرده و یا جلوی افشای آن را بگیرد.

تقاضای بخشش از خداوند در آخرت: در این فقره از مناجات، تقاضای بخشش آغاز می‌شود. تقاضای بخشش در عالم آخرت که زندگی اصلی و ابدی انسان در آنجا آغاز می‌شود. در آخرت، همه این گناهان، همچون اتصال وزنه‌های سنگین به روح انسان، جلوی تعالی انسان را می‌گیرد و البته همین امر برای انسان نوعی عذاب محسوب می‌شود.

یا آوری این مطلب که بنده خطاکار را فقط مولایش می‌تواند مورد بخشش قرار دهد و راه گریزی از مولا وجود ندارد

جدای از اینکه بخشنده‌ی گناهانی که انسان در حق خود کرده و یا قدرناشناسی هایی که نسبت به پروردگار خود روا داشته تنها خداست، بلکه اگر انسان در این دنیا به هر دلیل اعم از غفلت یا ناتوانی و غیره، موفق به اخذ رضایت از کسانی که حق آنها را ضایع کرده نشود، در عالم آخرت، تنها خداوند است که می‌تواند به عنایت خود و با راضی ساختن دیگر بندگانش، جبرانگر این نوع گناهان باشد.

توجه به توبه خاص الهی در کنار توبه عام با طرح مساله رضایت حضرت اله: در اینجا بحث بر سر این است که اگر رضایت الهی نباشد، انسان به سمت توبه نمی‌آید. همین که انسان توبه می‌کند یعنی خداوند درب توبه را به روی او باز کرده است. به تعبیر روایات، توبه ما منوط به توبه خداست. ابتدا خداوند است که به ما بازمی گردد و فرصت توبه را برای ما فراهم می‌کند و سپس ما از چنین فرصتی بهره می بریم.

یادآوری امر حضرت اله به توبه و منطقی نبودن بسته بودن باب توبه با وجود امر حضرت اله: در این بخش از مناجات خطاب به حضرت اله عرض می‌کند که وقتی تو خودت مرا به توبه به صورت عمومی (یعنی در خطابات عام) و بعد، با باز کردن درب توبه به روی شخص من به صورت خاص (با الهامات درونی) فراخواندی، حکیمانه نیست که توبه من را نپذیری! پس از آنجا که تو خودت حکیم مطلق هستی، پس توبه من را نیز بپذیر!

دلال با حضرت ربّ که اگر گناه از بنده‌ات زشت است، پس گذشت از جانب تو زیباست.

دلال در اصطلاح مناجات‌های عرفانی، یعنی نوعی ناز و عشوه و چرب زبانی بنده نسبت به خداوند در اظهار نیاز و تقاضا از خداوند. در اینجا با ادبیات دلال عرض می‌کند: درست است که من گناه کردم و گناه چیزی جز زشتی نیست اما مهم این است که نه فقط زیبایی خدا بر زشتی کردار بنده غلبه مطلق دارد بلکه تو خدای منی و خدایی که زیبای مطلق است، بخشش من جلوه‌ای از زیبایی اوست.

دلال با حضرت حق که من نخستین کسی نیستم که تو را نافرمانی کرده و حضرتت توبه‌اش را پذیرفتی و خود را در معرض احسانت قرار داده و تو مورد احسانش قرار دادی

اینجا هم بنده قصد ناز کردن دارد و به خداوند عرض می‌کند: طی سالیان متمادی این همه بنده بوده اند که خودت از سر احسان، در توبه را به روی آنها گشودی، آنها توبه کردند و سپس توبه آنها را پذیرفتی! حال چه می‌شود که من را هم مانند آنها مورد احسانت قرار دهی و توبه من را قبول کنی؟ مگر از تو که خدای منی و منبع مطلق و رو به تزاید احسان هستی، پذیرش توبه من چیزی از احسانت کم می‌کند؟