خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: پاسخ به این پرسش مهم که «انسانیت انسان در چیست» میتوان روشن کننده این باشد که چه چیزی حقیقت انسان است. انسانیت انسان به روح او است. شکی نیست که قرآن انسان را مرکّب از روح و بدن میداند. حقیقت روح چیزی غیر از بدن است و تا آن نباشد انسان به وجود نمیآید. پس هر چیزی که کمال برای روح باشد، کمال انسانی محسوب میشود. مرز بین انسان و حیوان زمانی ترسیم میشود که پای تعهد در کار بیاید و انسان بنا بگذارد که آگاهانه کاری را انجام دهد یا از انجام کاری خودداری کند و برای رفتارهای خود مقررات و ضوابطی داشته باشد. البته چگونگی وضع مقررات و نحوه اجرای آنها بحث دیگری است؛ اصل مسأله این است که انسان یا مقررات، ضوابط، ارزشها، و حلال و حرام را بپذیرد، و یا بخواهد از هر قید و بندی آزاد و یله باشد و هر گونه که خواست، رفتار کند. این جاست که باید و نباید، و خوب و بد پیدا میشود. کاری که موجب کمال میشود، خوب است و باید انجام شود و کاری که موجب نقص میشود، بد است و نباید انجام شود.
«صبر» یعنی مقاومت در مقابل انگیزه و عاملی که انسان را به جهتی غیر از کمال دعوت میکند؛ ما هم انسان و خواهان کمال خود هستیم؛ کمال ما نیز در سایه انتخاب راه صحیح حاصل میشود که لازمه آن مقاومت در برابر عوامل بازدارنده از کمال است؛ بنا بر این اگر ما میخواهیم انسان باشیم و به مقام خلیفةاللهی و قرب الهی برسیم و گل سر سبد آفرینش بشویم، باید حد و مرزها را بشناسیم، بایدها و نبایدها را بدانیم، مقررات و ضوابط را بپذیریم و در چارچوب آنها رفتار کنیم و در برابر آنچه ما را از این مسیر منحرف میکند، مقاومت کنیم. آنچه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان آیتالله مصباحیزدی در این خصوص در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ ۱۳۹۲/۰۴/۲۵، مطابق با هفتم رمضان ۱۴۳۴ ایراد فرمودهاند. قسمت ششم این سلسله مطلب، تقدیم نگاه تان میشود:
صبر، محک خلوص ایمان
در مطالب گذشته به بعضی از روشهای قرآن کریم برای ترویج فضیلت صبر و دعوت مردم به صبوری و مقاومت در مقابل عوامل مختلفی مثل هوای نفس، شیطان، و دشمنان خارجی که مانع تکامل انسان میشوند، اشاره کردیم و گفتیم هر یک از این شیوهها متناسب با مراتب ایمان، اعتقاد و معرفت مخاطبان به کار گرفته میشود. قرآن کریم برای تشویق مردم به صبر و مقاومت در میدان جهاد حتی از این نکته غفلت نفرموده که خشنودی مؤمنین از پیروزی بر کفار را یادآوری کند، تا به این واسطه کسانی به صبر و مقاومت تا پیروزی ترغیب شوند.
فقر فکری مکاتب بشری
اما مکاتب تربیتی بشری با اذعان به اینکه صبر فضیلت اخلاقی بزرگی است، برای تشویق مردم به صبر و کسب این فضیلت دستشان خالی است؛ هر چند برای توصیه به بعضی اقسام صبر از راههایی استفاده کردهاند که فیالجمله بیاثر نیست؛ اما برای ترغیب مردم به کسب فضیلت صبر در بعضی موارد دلیل و شیوه مناسبی در اختیار ندارند. مثلاً برای بیان ضرورت صبر و تحمل در برابر مشکلاتی که در زندگی پیش میآید و گاهی منجر به شکست میشود، چنین مقدمهچینی میکنند که انسان گاهی تصور میکند با توانایی اولیه خود میتواند در برابر هر سختی و مانعی مقاومت کند؛ در حالیکه این ارزیابی اشتباه ممکن است موجب شکست او شود؛ اما این شکست میتواند زمینهای برای تجدید نظر در برنامهریزی و ارزیابیها باشد تا شخص توان بیشتری را کسب کند و در مرحله بعد موفق شود. همچنانکه شکست یک ورزشکار در میدان مسابقه باعث نمیشود او ورزش را رها کند؛ بلکه تلاش میکند مهارت و توانمندی بیشتری کسب کند و در مسابقه بعد پیروز شود. این شیوه عقلا است. ممکن است افراد ضعیفالنفس از شکست ناامید شوند و کار را رها کنند؛ اما افراد بلند همت به راحتی ناامید نمیشوند و صحنه را خالی نمیکنند. پس شکست و زمین خوردن، و سایر گرفتاریها و مشکلات میتواند عاملی برای رشد و ترقی انسان و پلکانی برای بالا رفتن او و رسیدن به سعادت باشد.
این یکی از شیوههای صاحبنظران مکاتب بشری برای تربیت افراد و تقویت روح صبر و استقامت در دیگران است که فیالجمله مؤثر است. اما در بعضی موارد این مکاتب راهی برای توصیه مردم به صبر و تحمل ندارند. فرض کنید در حوادث و بلایای طبیعی که باعث ویرانی و کشته شدن افراد بیگناه میشود، معمولاً کمتر انسانی آرام و بیتفاوت دیده میشود. در چنین موقعیتهایی این مکاتب چگونه میتوانند مصیبتزدگان را به آرامش دعوت کنند؟ غیر از اینکه تلاش کنند با تلقیناتی ایشان را تسلی بدهند؛ از قبیل اینکه زندگی همین است، طبیعت چنین اقتضا میکند که هر چیزی زمانی از بین برود؛ و یا اینکه اتفاقات طبیعی در کنار فواید فراوانی که دارد، لازمه آنها بعضی خرابیها و مشکلات است و گریزی از آن نیست. ولی واقعیت این است که این حرفها نمیتواند تأثیر چندانی بر بیتابیهایی که گویا انعکاس طبیعی این حوادث است، داشته باشد. کمتر کسی میتواند خود را در برابر مصیبت حفظ و از جزع و فزع خودداری کند؛ مگر کسانی که خودساخته باشند.
صبر میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
نقل شده است مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در روز عید غدیر فرزند جوانشان از دنیا رفت. در آن روز مردم، که از فوت فرزند ایشان خبر نداشتند، برای عرض تبریک عید به منزل ایشان میآمدند. آن بزرگوار به اهل خانه سفارش کردند که صدای گریه از خانه بلند نشود؛ مبادا کسی متوجه مرگ فرزندمان شود و برنامه روز عید مردم بر هم بریزد. خود ایشان هم خیلی عادی در مجلس جشن شرکت کرده و از مردم پذیرایی کردند. در پایان مراسم جشن، هنگامی که مهمانها قصد رفتن داشتند، مرحوم ملکی به آنها گفتند: حال که جشن تمام شد، اگر میخواهید عبادت دیگری هم انجام دهید، در تشییع جنازهای شرکت کنید. مردم با تعجب جریان را از ایشان پرسیدند؛ آنگاه برایشان معلوم شد که فرزند خود مرحوم میرزا جواد آقا در همان روز عید از دنیا رفته و ایشان برای اینکه دیگران ناراحت نشوند و روز عید بر مردم تلخ نشود، به روی خودشان نیاورده بودند.
چنین کسانی نادرند؛ گویا به جای دیگری دل بستهاند که این اتفاقات برایشان اهمیتی ندارد. اما منطق بشری راه حلی برای توصیه به صبر در این قبیل مشکلات ندارد. فقط دین است که برای تبیین همه اتفاقات و دعوت به صبر و تحمل در برابر همه مشکلات راه چاره دارد. یکی این است که مؤمنان در برابر هر مصیبتی در دنیا اجر و پاداشی را در آخرت از خداوند دریافت میکنند. در این زمینه روایات زیادی وارد شده است؛ از جمله این روایت که مؤمنی که در دنیا به مشکلاتی مثل بیماری یا فقر مبتلا بوده، وقتی در روز قیامت پاداشهایی که خدای متعال به او عطا کرده را میبیند، آرزو میکند ای کاش همه عمرم با فقر و گرفتاری گذشته بود تا پاداش بیشتری دریافت میکردم! این مساله برای کسی که اعتقاد به دین ندارد، قابل فهم نیست و طبعاً او هم از چنین پاداشی برخوردار نمیشود؛ چون این اجر و ثواب فقط به افراد مؤمن داده میشود.
البته اسلام علاوه بر وعده پاداش به مومنانی که در برابر مصیبتها و مشکلات صبر پیشه میکنند، بیان منطقی قویتری نیز دارد که در فلسفههای بشری از آن استفاده نشده و از جهانبینی اسلام سرچشمه میگیرد. قرآن مکرراً این مفهوم را مطرح میکند و به بیانهای مختلفی آن را میپروراند؛ مفهومی که در همه مراحل زندگی انسان، از جمله برای مقاومت در برابر مشکلات مؤثر است و نگاه انسان را به زندگی در این جهان تغییر میدهد.
فلسفه آفرینش انسان
اغلب مردم در برابر این سوال که خلقت انسان توسط خداوند (یا به گفته مادیین: پیدایش انسان در نتیجه تکامل انواع) برای چه بوده، پاسخ روشنی ندارند. اهل دین بر اساس آنچه سر لوحه دعوت همه ادیان و انبیاست، میگویند: خدا ما را خلق کرده تا اگر کار خوب کردیم، در بهشت متنعم باشیم و اگر کار بد انجام دادیم در جهنم عذاب شویم. اما در کلمات بزرگان و حکمای غیرمؤمن، فلسفه خاصی برای زندگی انسان در این عالم و حوادثی که برایش اتفاق میافتد، دیده نمیشود. این در حالی استکه در قرآن کریم و منابع اسلامی پاسخ این مساله داده شده و در باره آن تأکیدات زیادی را در آیات و روایات میتوان سراغ گرفت.
قرآن بعد از بیان بعضی مشکلات و گرفتاریها، به خصوص مصیبتهایی که در جنگ برای مسلمانان پیش آمده، میفرماید: وَلِیَبْتَلِیَ اللّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحَّصَ مَا فِی قُلُوبِکُم ْ»؛۱ همه این بلاها و گرفتاریهایی که برای شما اتفاق میافتد، حساب شده و بر اساس حکمت است و خارج از اختیار خدا نیست. چون همه آفرینش براساس حق است و باطل در آن راه ندارد؛ همچنانکه سرگرمی و بازیچه نیست؛ «لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن کُنَّا فَاعِلِینَ». خداوند به صورتهای مختلفی این مطلب را بیان کرده که همه دقایق عالم از روی حکمت است، هیچ امر بیحکمت و گزافی در آن نیست و هیچ بخشی از آن خارج از اراده و اختیار او نیست؛ «وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْءٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ»؛ خدا در مقابل هیچ چیزی دست بسته نیست و از هیچ کاری عاجز نمیشود؛ هر کاری، در هر زمان و هر جا که بخواهد قادر به انجام آن هست. قدرت خدا کاستی ندارد؛ آنچه نظام و چارچوبه خاصی به کارهای خدا میدهد حکمت اوست. خداوند میتواند انسانها را بدون اینکه تلاش کنند، سیر کند؛ یا در جنگها مؤمنین را بدون اینکه کشته یا زخمی شوند، بر دشمن پیروز کند؛ حتی خدا میتواند کاری کند که همه انسانها هدایت شوند و به بهشت بروند؛ «لَّوْ یَشَاء اللّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعًا »؛۴ خداوند اگر بخواهد، میتواند معجزهای نازل کند که هیچکس نتواند در مقابل آن مقاومت کند؛ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ».خداوند چنین قدرتی دارد، ولی این کار بر خلاف حکمت او است. او میخواست بر روی زمین خلیفهای خلق کند که مظهر اراده و قدرت او باشد؛ یعنی سرنوشتش را با اراده و اختیار خودش بسازد. حکمت او اقتضا میکند که چنین نظامی در عالم برقرار باشد. حکمت الهی اقتضا میکند انسان مختار دائماً بر سر دو راهی سعادت و شقاوت واقع شود، تا بر اساس اختیار خود راه سعات را انتخاب کند.
مقصود بالاصاله از خلقت انسان، رحمت است: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ »؛۶ اما از آنجا که رحمت الهی در مقابل عمل اختیاری است، باید در مقابل عصیان اختیاری هم عذابی باشد. در غیر این صورت ثمره همه کارها یکی خواهد بود، و در نتیجه انگیزهای برای انجام کار خوب باقی نمیماند. بنابراین، به قول حکمای اسلامی، جهنم و عذاب مقصود بالتبع است.
اختیار، زمینهساز جلب رحمت الهی
رحمت خاص الهی که فوق همه رحمتهاست، فقط شامل حال کسانی میشود که با عمل اختیاری به آن میرسند؛ فرشتگان مقرب درگاه الهی هم خادم چنین کسانی میشوند؛ و این نیست جز در اثر مقامی که به واسطه عمل اختیاری خود کسب کردهاند. اگر خدا انسان را خلق نکرده بود که بتواند با رفتار اختیاری خود چنین فضلیتی را کسب کند، رحمت خدا بیمورد میماند و کسی نبود که لیاقت درک آن را داشته باشد. خداوند چنین ظرفیتی را به انسان داد تا بتواند به این مقام برسد. اما برای رسیدن به این مقام باید دائماً باب اختیار باز باشد تا انسان در نتیجه عمل به دستورات خدا به آن مقام نائل شود. همچنین باید شرایط گوناگونی از خوشی و ناخوشی، و سختی و راحتی برای انسان ایجاد شود، تا خود را در نشان دهد. کسانی ممکن است در خوشیها موفق باشند و خدا را فراموش نکنند، اما در ناخوشیها از خدا غافل شوند؛ اکثر مردم نیز برعکس، زمانی که دچار گرفتاری، مریضی و سختی میشوند، دستشان پیش خدا بلند میشود؛ اما زمانی که گرفتاریشان رفع شد و در شادی قرار گرفتند، خدا را فراموش میکنند.
دلیل اینکه خداوند چنین نظمی را هم در عالم تکوین برقرار کرده که حوادث خوشایند و ناخوشایند وجود داشته باشد، و هم در عالم تشریع تکالیف ایجابی و سلبی را برای انسان وضع کرده، برای این است که انسان مستعد بتواند به مقامی برسد که لیاقت درک رحمت خاص الهی را کسب کند. بدون این نظم انسان هم مثل سایر موجوداتی میشود که رفتارهای آنها نتیجه اختیار و انتخاب خودشان نیست.
خدای متعال این قدرت را به انسان داده که بتواند پا روی تمایلاتش بگذارد و خواسته خدا را مقدم بدارد؛ و در گرمای تابستان که راحتطلبی میگوید در خانه بنشین و استراحت کن، سختیهای فراوانی را تحمل کند و به دنبال انجام وظیفه و تکلیفش باشد؛ تا خدا راضی باشد.
در فرهنگ دینی اسم این نظام «امتحان» است؛ تعبیرات دیگری هم مثل «فتنه»، «ابتلا» و «تمحیص» برای آن به کار رفته است. رایجترین تعبیر در قرآن برای این نظام ابتلاء است که در فارسی آن را به «آزمایش» ترجمه میکنند. ابتلاء با بلا همخانواده است. اصل این واژه به معنای «چیزی را تحت فشار قرار دادن» است. ابتلاء هم به این معنی است که برای کشف ویژگیها و توانمندیهای یک شخص او را تحت فشار کار سختی قرا دهند و او را آزمایش کنند. همچنانکه معلم برای اینکه ببیند شاگرد چقدر درس خوانده، سوالاتی را مطرح میکند که ابهام داشته باشد. در فرهنگ دینی وقتی ابتلاء به خدا نسبت داده میشود به این معنا است که خداوند سختیهایی را برای انسان پیش میآورد تا او را بیازماید. «بلا» در قرآن در مورد خوبیها هم به کار رفته است: «وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ».
امتحان، هدف آفرینش
مفهومی که قرآن بر آن تأکید میکند این است که هدف اصلی از آفرینش انسان در این عالم امتحان است: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا »؛۸ این مفهوم در هیچیک از فلسفههای بشری مطرح نیست و طبعاً از نتایجی که بر آن مترتب میشود، محرومند. قرآن علاوه بر شیوههای مختلفی که برای تشویق مردم به صبر به کار میگیرد، از مژده محبت الهی، تا وعده پاداشهای اخروی و یادآوری ثمرات دنیوی صبر، از بیان این مطلب هم غفلت نمیکند که همه سختیها، از بلایای طبیعی و دیگر گرفتاریها تا آنچه در اثر تکلیف برای انسان پیش میآید، مثل سختیهایی که در جهت انجام تکلیف جهاد وجود دارد، برای این است که شما آفریده شدهاید تا دائماً در معرض امتحان قرار بگیرید، تا در دو راهیها راه صحیح را بر راه غلط ترجیح بدهید و معلوم شود که برای اطاعت خدا و کسب رضای او چه میزان حاضرید مایه بگذارید.
یکی از تعبیراتی که در قرآن برای بیان این مطلب به کار رفته این است: «وَلِیُمَحَّصَ مَا فِی قُلُوبِکُم ْ».۹ اهل لغت «تمحیص» را به معنی خالص کردن معنا کردهاند. برای «خالص کردن» دومفهوم میتوان تصور کرد؛ اول: جدا کردن ناخالصیها و زدودن آنها؛ که برای این مفهوم میتوان واژه «تخلیص» را استفاده کرد. دوم: سنجیدن عیار خلوص؛ مثل زرگری که برای سنجش میزان خلوص طلا، آن را محک میزند. این مفهوم با سیاق آیه مناسبت بیشتری دارد. خدا شما را محک میزند تا عیار خلوصتان را بسنجید و ببیند واقعاً چقدر دل به خدا دادهاید و حاضرید برای رضای او کار کنید.
در جلسات گذشته هم گفته شد: مراتب ایمان انسانها متفاوت است. خدای متعال با امتحاناتی که برای افراد پیش میآورد مراتب خلوص ایمانشان را محک میزند تا ببیند ایمان هر کس چقدر واقعی است و آیا بر سر ایمان خود ایستاده و نسبت به آن پایداری و استقامت دارد؟ خدا میتوانست همانگونه که در شب جنگ بدر فرشتگان را نازل کرد، در همه جنگها فرشتگان را نازل کند تا مؤمنین پیروز شوند و حتی یک نفر هم زخم برندارد؛ اما در جنگ احد این کار را نکرد. چرا خداوند در احد فرشتگان را نفرستاد؟ همه کارهای خدا حساب دارد. اگر در همه جنگها مسلمانان با یاری فرشتگان پیروز میشدند، از کجا معلوم میشد کسی مثل امیرالمؤمنین (ع) حاضر است تا پای جان بایستد، ولی کسانی دیگر فرار میکنند؟ مراتب ایمان افراد متفاوت است و باید ایمان یکایک افراد سنجیده شود تا معلوم شود هر کسی در چه مرتبهای است.
این مسألهای است که در دین مطرح میشود و بیش از همه در قرآن روی آن تکیه شده است. آیات زیادی درباره بلا و ابتلاء وجود دارد؛ مثل: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ». همه این اتفاقات برای این است که شما را بیازماییم؛ نه اینکه سر رشته کار از دستمان در رفته باشد! همه حوادث عالم حساب و کتاب دارد؛ حتی تعداد کسانی که در یک زلزله باید از بین بروند، معین است: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْض وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ ».۱۱ خداوند از میلیونها سال پیش میدانست چه وقت، در کجا، چه حادثهای اتفاق میافتد و همه آنها براساس حکمت بود.
پس یکی از روشهایی که اسلام برای تشویق مردم به صبر استفاده میکند تقویت این آموزه دینی است که اصلاً اساس زندگی شما برای آزمایش است. در یکی از آیات میفرماید: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ اما همه زینتهای زمین را قرار دادیم تا انسانها را بیازماییم که کدام نیکوکارترند.» یعنی آفرینش این زینتها برای این است که مشخص شود عکسالعمل انسان در مقابل آنها چیست؟ چقدر دل به آنها دل میبندد؟ چه مقدار ثروت و تجارت و مساکن طیبه را بر جهاد فی سبیلالله مقدم میدارد؟ در آیه دیگری میفرماید: «قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ؛» پدر و مادر، زن و فرزند، قوم و عشیره، اموال و دارایی، و کاخها و باغها که آدمی به آنها دل میبندد، زینتهای این دنیاست. اگر آنها را بیش از خدا و پیغمبر، و جهاد دوست دارید، منتظر امر خدا و عذاب الهی باشید!
پس، همه آفرینش مقدمهای است برای اینکه ما آزموده شویم؛ در مسائل فردی، روشن شود هر شخص در زندگی خودش چگونه رفتار میکند، چه چیزی را مقدم میدارد، چقدر حلال و حرام را رعایت میکند؛ و در مسائل اجتماعی معلوم گردد که یک جامعه در مقابل جامعه دیگر چگونه رفتار میکند و چقدر حقوق یکدیگر را مراعات میکنند؟ آیا جامعهای لذتهای دنیا را از خدا بیشتر دوست دارد و میگوید فعلاً خوش باشیم، تا بعد؟! یا جامعهای به جای مقاومت در برابر دشمنان میگوید فعلاً کوتاه بیاییم تا تحریمها برداشته شود؟ اسلام این روحیه را نمیپسندد؛ اسلام میخواهد انسان مقاوم، صبور، متکی به خدا، و اعتماد و توکلش بر اراده او باشد و از هیچ چیز هراسی نداشته باشد و در مقابل انجام وظیفه به چنین انسانی وعده میدهد: «لاَ یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا».
پی نوشت:
۱. آلعمران (۳)، ۱۵۴.
۲. انبیا (۲۱)، ۱۷.
۳. فاطر (۳۵)، ۴۴.
۴. رعد (۱۳)، ۳۱.
۵. شعراء (۲۶)، ۴.
۶. انعام (۶)، ۱۲.
۷. اعراف (۷)، ۱۶۸.
۸. ملک (۶۷)، ۲.
۹. آلعمران (۳)، ۱۵۴.
۱۰. بقره (۲)، ۱۵۵.
۱۱. حدید (۵۷)، ۲۲.
۱۲. کهف (۱۸)، ۷.
۱۳. توبه (۹)، ۲۴.
۱۴. آلعمران (۳)، ۱۲۰.