خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: امروز دهم محرم الحرام غمبارترین روز تاریخ بشریت، روز عاشورا است. کربلا، جغرافیای بصیرت و تاریخ زمانآگاهی و موقعیتشناسی است. اینکه انسان بداند کجا ایستاده است و بایستهترین کارها در این لحظه چیست، به بینشی عمیق و دانشی دقیق نیازمند است؛ چیزی که یاران حضرت سیدالشهدا (ع) علیه السلام از آن سرشار بودند.
حرکت حضرت سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا انسجامبخش امت اسلامی پس از سال ۶۱ هجری قمری بوده است. این انسجام نه فقط در میان جماعتی که برای امام حسین (ع) عزاداری میکردند و نه فقط در میان عرب و عجمی که در قیامهای پس از عاشورا، مانند قیام مختار در کنار هم قرار گرفتند، بلکه این انسجام یک انسجام اسلامی در میان امت مسلمان اعم از شیعه و اهل سنت در طول تاریخ بوده است. در حقیقت عاشورا با خونهای مقدسی که در آن بر زمین ریخته شد، ملاک و معیار حریّت و انسانیّت را به تاریخ ارائه کرد تا فکر و فرهنگ نسلهای بعدی را در تشخیص راستی از ناراستی در مقام نظر تضمین کند و میل و انگیزه به سوی حقانیت را در مقام عمل بیشتر گرداند. به بیان دیگر، حضرت سیدالشهدا (ع) یک «منِ تاریخی» و فراگیری را تعریف و تبلیغ نمود که با آن نه فقط «من» یا هویت شیعیانِ جوانمرد، بلکه «من» و هویت «ِمسلمانان معتقد به پیامبر (حسین بن علی را نه امام، بلکه نوه پیامبر میدانستند و به فضائل او اقرار میکردند) و حتی «من» ایمانیِ بسیاری از انسانهای دین دار، هم چون مسیحیان و هندوها را تعریف و تعمیق کرد و بدانها نیرو بخشید تا راههای برون رفت از رنج و شر و طریقه نیل به حقیقت را در زندگی پیدا کنند.
منظور این سخن، هرگز این نیست که تمامی عوامل تاریخیِ «انسجام اسلامی» را به حرکت حضرت سیدالشهدا (ع) نسبت دهد و از دیگر عوامل موجود در هویت اسلامی غفلت نماید. بی شک در وحدت اسلامی به ویژه وحدت شیعی عوامل بسیار متعددی دخالت داشتهاند اما به نظر میرسد در این میان، عشق و علاقه مسلمانان به اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان طریق تحقق ثمره رسالت پیامبر اسلام و به مثابه عاملی کلیدی در حفظ هویّت اسلامی نقشی مرکزی داشته است و یاد عزای حضرت سیدالشهدا (ع) نیز در ایجاد این مودّت و هویّت بسیار کارساز بوده است. برخی از محققان و مستشرقان، شکلگیری و سرآغاز نهضت تشیع را از روز دهم محرم میدانند، و به جرأت میتوان گفت که نه فقط تشیع، بلکه سرآغاز هویت اسلامی از روز عاشورا شکل گرفت و با یاد آن نیز باقی ماند.
به همین دلیل است که پس از عاشورا مقاومت عناصر مؤمن مسلمان رنگ و بوی دیگری پیدا کرده است و خواه ناخواه دو گانه حق و باطلی که حضرت سیدالشهدا علیه السلام در سخنان مختلف خود در جریان نهضت عاشورا ترسیم کردند بر جهت گیری ها و اقدامات نیروهای مبارز مسلمان تأثیر گذار است. جمله معروف کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا به همین مسئله اشاره دارد. امری که هم در انقلاب اسلامی ایران و هم در نهضت اسلامی و ایمانی مردم مظلوم فلسطین متبلور است.
نطق تاریخی استاد شهید مرتضی مطهری علیه صهیونیسم در عاشورای سال ۱۳۹۰ قمری برابر با اسفند ۱۳۴۸ شمسی که به دستگیری ایشان انجامید فراموش ناشدنی است و جا دار که در اینجا به بخشی از آن پرداخته شود. استاد میگفت: 《میخواهی در نزد پیغمبر خدا ارزش پیدا کنی؟ با عمل کردن به این اصل در نزد خدا و پیغمبر خدا ارزش پیدا کنی؟ با عمل کردن به این اصل در نزد خدا و پیغمبر ارزش پیدا کن. اگر میخواهی در نزد ملل جهان ارزش پیدا کنی که هم بلوک شرق روی تو حساب کند و هم بلوک غرب، سرنوشت تو را او در اختیار نگیرد و او برای تو تصمیم نگیرد، امر به معروف و نهی از منکر داشته باش، همبستگی و همدردی داشته باش، اخوت و برادری اسلامی را زنده کن، از بی خبری پرهیز کن، از ضعف پرهیز کن، از لاابالیگری پرهیز کن. این برنامههای بیخبری و لاابالی گری برای چیست؟ برنامه بی خبری برای اینست که آگاه نباشی، نفهمی، ندانی، و برنامه لاابالیگری برای اینست که ضعیف باشی، قدرت نداشته باشی.
اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر میخواهیم قیمت پیدا کنیم، اگر میخواهیم در نزد خدا و پیغمبر خدا محترم باشیم، در نزد ملل جهان محترم باشیم، باید این اصل را زنده کنیم.
اگر پیغمبر اسلام زنده میبود امروز چه میکرد؟ درباره چه مسئلهای میاندیشید؟ والله و بالله قسم میخورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود میلرزد. این یک مسئله دو تا چهار تاست. اگر کسی نگوید، گناه کرده است من اگر نگویم و الله مرتکب گناه شدهام، و هر خطیب و واعظی اگر نگوید مرتکب گناه شده است.
والله و بالله ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. و الله قضیهای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده، این قضیه است.
اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر میخواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش میگفت برای من عزاداری کنید، میگفت چه شعاری بدهید. اگر حسین بن علی بود میگفت اگر میخواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر امروز موشه دایان نخست وزیر اسرائیل است. شمر هزار و سیصد سال پیش مرد، شمر امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان میخورد.》
امام حسین علیه السلام با شهادت خود، شریعت را حفظ کرد و با حفظ شریعت، وحدت را نه فقط در عزاداریها و نه تنها در کانونها و دولتهای اسلامی، بلکه در هویت امت اسلامی حفظ نمود. به نظر میرسد به همین سبب بود که ائمه معصوم بعد از حضرت سیدالشهدا (ع) توانستند ابعاد طریقتی اسلام را بیان کنند و برای تقویت آن بکوشند و تا با ضمیمه کردن شریعت و طریقت در بستر تاریخی، راه را برای طلوع حقیقت در تاریخ هموار کنند.
با وجود آنکه امام حسین (ع) در مقابل دشمنی مانند یزید قرار گرفته بود، هرگز جنگی را آغاز نکرد. آن گاه که از او دعوت کردند و حجت بر او تمام شد، دعوت را پذیرفت و هنگامی که دعوت کنندگان به آن حضرت پشت کردند، ایشان عزم کرد که به مدینه برگردد و زمانی که راه را بر او بستند، به دفاع از خود پرداخت. حضرت سیدالشهدا (ع) حتی در مقابل یزید، جنگ را آغاز نکرد. حضرت سیدالشهدا (ع) در پاسخ به سوال تمیم بن قحطبه در جنگ با امام که پرسید: ای فرزند علی! تا کی میخواهی به خصومت ادامه دهی به صراحت فرمودند آیا من به جنگ با شما آمدم؟ یا شما به جنگ با من اقدام کردید؟ آیا من راه را بر شما بستم؟ یا شما راه را بر من بستید و برادران و فرزندان مرا کشتید.
شهادت حضرت سیدالشهدا (ع)، نتیجه شخصیت و سیاست یزید بود که نه فقط امام را بعد از حرکت از مدینه به طرف کوفه تحمل نمیکند بلکه امام را قبل از حرکت نیز، در مدینه برنمیتافت و به ولید بن عقبه والی خود در مدینه دستور داد که «اگر حسین (ع) بیعت نکرد سر از بدنش جدا کرده و هرگز در این کار تأخیر نکن». سیاست «سر از بدن جدا کردن» نتیجه بی تدبیری یزید بود نه نتیجه حرکت امام؛ چرا که وقتی یزید، این فرمان را به عامل خود در مدینه میدهد، هنوز حرکتی از سوی حضرت سیدالشهدا (ع) صورت نگرفته بود. پس این سخن که «خروج حضرت سیدالشهدا (ع) از مصادیق فتنه و فساد بود» و یا این گفته که «در مجموع حسین خطای بزرگی مرتکب گردید، در اینکه خروج نمود؛ زیرا امت اسلامی با شهادت وی دچار ضعف، افتراق و اختلاف گردید و سنگ بنای نزاعی گذاشته شد که تا امروز ادامه دارد» ناروا خواهد بود. ناروایی این سخنان آن چنان آشکار است که محققان اهل سنت نیز بدان اعتراض کرده و آن را رد نمودهاند.
حرکت امام مصداق شورش نبود و دستور شهادت امام پیش از این حرکت صادر شده بود. اگر امام در مدینه میماند در همان جا به دست عمال یزید به شهادت میرسید. هوش مندی امام حسین (ع) در این بود که نخواست مقتلش مدینه باشد و نحوه شهادتش را افرادی، چون یزید آنگونه رقم زنند. امام نمیخواست شهادتی که برای او از سر قهر رقم میخورد، شهادتی بی اثر و خاموش باشد. از اینرو، ایشان زمام امر را در دست گرفت و محل و چگونگی شهادتش را تعیین کرد تا عزتش باقی بماند و پیروزی پایداری را علیه یزید و یزیدیان در تاریخ رقم بزند.
اقامه عزاداریهای شورمند در شکلگیری و در بقای کانونهای شیعی در دوران سلطه حاکمان اموی و عباسی سهمی وافر داشته است. هم چنین در دنیای اسلام مناطقی وجود داشته است که فاقد کانونهای شیعی، اما برخوردار از دولتهای شیعی بوده است. در این گونه دولتها میکوشیدند با اقامه سوگواریهای حسینی کانونهای شیعی را تقویت نمایند و از آن در جهت پشتوانه سیاسی خود استفاده کنند.
به عنوان مثال در مصر در دوره فاطمیها، دولت شیعی به لحاظ مذهبی فاقد پایگاه مردمی بود و فاطمیها که شیعیان اسماعیلی مذهب بودند نیاز به تأیید و حمایت کانونهای مردمی داشتند. بدین منظور آنها در قاهره به ساخت حسینیه پرداختند که اختصاص به مراسم سوگواری سیدالشهدا داشت. در روز عاشورا در دوره فاطمی، هیئتها به سوی مزار امکلثوم (سلام الله علیها) میرفتند، در آن روز معامله و خرید و فروش ممنوع بود، بازارها تعطیل میشدند، اهل نوحه و مداحان جمع میشدند، در بازارها دستههای عزا راه میافتاد و مهمتر اینکه گاهی اوقات، خلیفه نیز در این دستهها حاضر میشد و به خواندن مقتل میپرداخت. بیشک یکی از دلایل مهم اهتمام دولتمردان برای اقامه عزای حضرت سیدالشهدا (ع) ، تقویت کانونهای شیعی بوده است. کانونهای اجتماعیِ برآمده از عزاداری و یاد مصائب حضرت سیدالشهدا (ع) منحصر به شیعیان نبوده است و دوست داران اهل بیت و حضرت سیدالشهدا (ع) بسیار فراتر بودهاند.