مولف کتاب «خون خدا»‌ می‌گوید آن را نه برای مسلمان و نه شیعیان، بلکه برای کسانی که حسین بن علی (ع) را نمی‌شناسند و از واقعه‌ای به‌نام عاشورا بی‌خبرند، نوشته است.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «خون خدا؛ روایت عاشورا به قلم سید مهدی شجاعی و آثار گرافیکی علی وزیریان» یکی از کتاب‌های عاشورایی بازار نشر است که سال ۱۳۹۷ توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر و سال ۹۸ به چاپ دوم رسید. این‌کتاب ۶۴ صفحه مصور رنگی در قطع وزیری دارد.

کتاب پیش‌رو دربردارنده ترجمه و تفسیر سید مهدی شجاعی از زیارت عاشوراست که با تصاویر گرافیکی علی وزیریان همراه شده است. اما پیش از متن ترجمه،‌ یادداشتی در حکم مقدمه قرار دارد که شجاعی در آن، فلسفه موضوعی کتاب و ریشه آن را برای مخاطب تشریح کرده است. او می‌گوید، این‌کتاب را نه برای کسانی که از عاشورا خبر دارند، نه کسانی که مسلمان‌اند و نه شیعه‌ها نوشته است. البته هیچ مخالفتی با مطالعه کتاب توسط این‌گروه‌ها ندارد و کسانی که از عاشورا مطلع‌اند، با خواندن کتاب متوجه منظورش خواهند شد.

سیدمهدی شجاعی، با نوشته‌ای کوتاه، این‌گونه مخاطبان کتابش را معرفی می‌کند:

مخاطب این‌یادداشت شمایید که از حسین و عاشورا و کربلا هیچ نمی‌دانید. شما که از سوگواری و عزاداری هرساله جماعتی از مردم جهان به حق تعجب می‌کنید. شما که از زیارت دسته‌جمعی یا راهپیمایی هماهنگ چند میلیون نفر در یک تاریخ (اربعین) و در یک مسیر و یک جهت، دچار سوال و ابهام و استفهام و اعجاب و شگفتی می‌شوید؛ سوال و اعجابی که کاملا به‌جا و درست است.

آن‌کسی که رفته و رفتنش جهانی را به سوگ نشانده، که بوده و چه محبوبیت عمیق و گسترده و بی‌نظیری در میان مردم مختلف با فرهنگ‌ها و ملیت‌های متفاوت داشته که تعزیتی این‌چنین را به یادگار گذاشته؟

این سوالی به‌جا و طبیعی و پرسیدنی است...

شجاعی پیش از مقدمه یا همان یادداشت کوتاهش، توضیح کوتاهی هم درباره زیارت عاشورا دارد:

زیارت عاشورا؛ یک پیمان‌نامه اعتقادی است. یک بیعت‌نامه است. زیارت عاشورا یک‌انتخاب است. یک‌جهت‌گیری است. اعلام موضع است. جانمایی است. جهان‌بینی است. نوعی نگاه نسبت به هستی است. و پیدا کردن و هویدا کردن خود در این‌میان. زیارت عاشورا یک ملاک و محک است. یک ترازو و میزان است. یک هویت و شناسنامه است. یک تعیین تکلیف است. یک پایبندی و تعهد است. یک پیام حق‌طلبانه و ظلم‌ستیزانه است. دفاعیه‌ای قرص و محکم از مظلوم و مظلومیت است. زیارت عاشورا یک مانیفست است. یک مرامنامه است. زیارت عاشورا ابلاغ پیامی به بشریت است.

***

در فرازی از این‌کتاب می‌خوانیم:

روایتگر واقعه، از یک‌سو به ریشه‌یابی این‌فاجعه عظیم می‌پردازد و به زمان ارتحال پیامبر می‌رسد و تصریح می‌کند که اگر پس از ارتحال پیامبر، عده‌ای، جانشین راستین پیامبر را خانه‌نشین نمی‌کردند و کاروان اسلام را از صراط مستقیم هدایت، به انحراف نمی‌کشاندند، این‌فاجعه اتفاق نمی‌افتاد که به اسم امت محمد، سومین رهبر منصوب شده از جانب محمد و خدای محمد را به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن به قتل برسانند.

آنچه روایتگر واقعه بیان می‌کند، تحلیل نیست. مستندات تلخ تاریخ است.

معاویه‌ای که این‌یزید را بر گرده مردم تحمیل کرده، فرزند ابوسفیان است. و ابوسفیان از مشرکان سرسختی بوده که با تمام قوا مقابل محمد و پیروان او ایستاده است و وقتی در جنگ با اسلام و پیامبر و مسلمین ناکام مانده و شکست خورده و تا مرز نابودی پیش رفته، پیامبر از خون او درگذشته و او را آزاد کرده و او از سر ناچاری به اسلام، تن داده، اما کینه پیامبر و یاورانش را در دل پرورده است؛ پیامبری که بر گردن او حق حیات داشته است؛ پیامبری که از همه جنایات او به اسلام و مسلمین چشم پوشیده و او را از چنگ مسلمین که به حق قصد کشتنش را داشته‌اند، رهایی بخشیده است. آنچنان که لقب «طلیق» یعنی آزادشده به‌واسطه پیامبر، با نامش گره خورده است. این عفو و بخشش و گذشت پیامبر در مورد او و مشرکین و معاندین سرسخت دیگر، چنان بی‌سابقه و غیرمنتظره بوده است که این‌لقب یا نشان آزادشدن از سوی پیامبر به نسل بعد از او هم منتقل شده و عنوان «اِبن الطُّلقا» بر پیشانی فرزندانش هم نقش بسته و ماندگار شده است. این‌جماعت، به‌ناچار و از سر اضطرار، تسلیم اسلام شدند. اما کینه نسبت به اسلام و پیامبر و یاوران او را در سینه نگاه داشتند و پرورش دادند.

و در این‌میان، بیشترین بغض و کینه و عداوت را با علی پیدا کردند که نزدیک‌ترین یار و یاور پیامبر بود و تکیه‌گاه اقتدار پیامبر و جانشین الهی پیامبر.

این‌ معاویه ابن ابی‌سفیان، پس از ارتحال پیامبر، به قدرت می‌رسد و در قدرت می‌ماند و سرنوشت بخش عظیمی از مسلمین و شهرهایشان را در دست می‌گیرد.

مرکز قدرت معاویه، شام است، اما مهد اسلام و اقتدار معنوی آن در مدینه و مکه است که حاکمان آن اگرچه با معاویه همداستان‌اند، در جایگاه پیامبر نشسته‌اند و حکم می‌رانند.

کسانی که در جایگاه پیامبر نشسته‌اند، به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که عاقبت، مردم به ستوه می‌آیند و به در خانه علی که بیست و پنج سال تمام بسته مانده بود، می‌روند و از او می‌خواهند در جایگاه معهودش بنشیند و زعامت اسلام و مسلمین را به دست بگیرد.