به گزارش خبرنگار مهر، داستان «دهانهای گشاد» نوشته محمد زفزاف با ترجمه سرمد اغوالی بهتازگی توسط نشر افق به چاپ دوم رسیده است.
محمد زفزاف نویسنده مراکشی اینرمان کوتاه، دانشآموخته فلسفی است و ایننوشتهاش نیز اثری فلسفی است. موضوع قصه «دهانهای گشاد» این است که بودن یا نبودن هر فرد، مسالهای است که برای هیچکس غیر از خودش اهمیت ندارد. هر آدمی فقط به خودش اهمیت میدهد و فقط چیزی را که خود در سر میپروراند دوست دارد، حتی اگر باور داشته باشد دیگران به او اهمیت میدهند.
در اینداستان، نویسندهای حضور دارد که معشوقش از او میخواهد کتاب بنویسد، چون به نوشتههای او ایمان دارد و میداند میتواند خوب بنویسد. اما نویسنده یکدرگیری ذهنی بزرگ دارد؛ اینکه نمیداند چه بنویسد. کاری که محمد زفزاف انجام میدهد این است که مخاطب اثرش را در جایگاه نویسنده قرار میدهد و او را با اینچالش مواجه میکند که ماموریت نوشتن را چگونه به سرانجام برساند.
داستان «دهانهای گشاد» در ۱۰ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
آرزو کردم کاش نویسنده این حرف مادرم را شنیده بود. البته من نمیدانم نماز میخواند یا نه و به آخرت اعتقاد دارد یا نه. چون نویسندهها نگاه دیگری به زندگی دارند و بعد از اینکه مجموعهای از آدمها را با افکارشان میکُشند به جایی میرسند که خودکشی میکنند.
مهم نیست. به مادرم گفتم: «من نماز خودم را میخوانم.»
«نماز خودت؟ من هیچوقت ندیدهام نماز بخوانی.»
«یکسری آدم روی این کره خاکی هستند که به روشی خاص نماز میخوانند.»
«اعوذ بالله، پسرکم! آنها مجوساند و جایشان ته جهنم است. این را از حاجآقای فرتلی بپرس، من هر جمعه میروم خطبههایش را بشنوم.»
«حاجآقای فرتلی فقط یک ...»
«زبانت را گاز بگیر!»
بشقابی که در دستش بود افتاد، ولی نشکست.
چاپ دوم اینکتاب با ۸۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۹۵ هزار تومان عرضه شده است.