به گزارش خبرنگار مهر، دوره «روانشناسی در فلسفه اسلامی و فلسفه ذهن امروز» با تدریس محمدحسن مرصعی، پژوهشگر فلسفه اسلامی ویژه بررسی و تحلیل مبحث روانشناسی از کتاب «شرح منظومه» و مقایسه آن با دیدگاههای جدید فلسفه ذهن در محل خانه اندیشه ورزان برگزار شد.
در اولین جلسه از این دوره مرصعی با معرفی کتابهای مهم در این زمینه از یونان باستان تا امروز و توضیح اصطلاحات ضروری، به درک بهتر این مفاهیم پرداخت.
محمدحسن مرصعی در ابتدای جلسه با ارائه توضیحاتی درباره اینکه مفهوم «روان» در سه حوزه علمی فلسفه اسلامی، فلسفه ذهن، و روانشناسی بررسی میشود و در فلسفه اسلامی، روان به علمالنفس مربوط است، گفت: برخی فلاسفه مخالف رویکرد تجربی به روان هستند و بر رویکردهای انتزاعی تأکید میکنند. او توضیح داد که واژه «روان» از واژه عبری «نفش» گرفته شده و به «Psyche» تبدیل شده است. نانسی مورفی نیز دوگانهانگاری را رد کرده و بر عدم نیاز به دو جوهر مجزا تأکید میکند.
وی به ترجمههای مختلف واژه «Psychology» در ایران اشاره کرد و گفت: علی اکبر سیاسی این واژه را به «روانشناسی»، تقی ارانی به «علم روح»، و سید احمد فردید به «جان» ترجمه کرده است. این تفاوتها نشاندهنده ابهام در فهم اصطلاحات و ریشههای معرفتی است.
این پژوهشگر همچنین توضیح داد: در فلسفه اسلامی، ابن سینا بدن، روح و نفس را به ترتیب معادل تن، جان و روان دانسته و این تمایز نشان میدهد که نفس را میتوان به روان ترجمه کرد.
محمدحسن مرصعی مطرح کرد: فلسفه اسلامی از ابتدا با ارسطو مرتبط است. برای بررسی علمالنفس، باید به آثار ارسطو، بهویژه کتاب «فی النفس» و «رسالههای کوتاه در باب طبیعیات»، توجه کرد. ارسطو در این آثار موضوعاتی مانند احساس، خواب، و حافظه را بررسی کرده است که به روانشناسی نزدیکاند.
وی بیان کرد: پس از ارسطو، اسکندر افرودیسی به عنوان بزرگترین شارح او شناخته میشود. فیلسوفان نوافلاطونی مانند یحیی نحوی نیز تلاش کردند دیدگاههای افلاطون و ارسطو را به هم نزدیک کنند. افلاطون به دوگانهانگاری معتقد بود، در حالی که ارسطو نظریه ماده-صورت را ارائه داد. نوافلاطونیان سعی کردند این دو دیدگاه را تلفیق کنند.
مرصعی گفت: در فلسفه اسلامی، تعریف نفس بهعنوان «کمالٌ اولٌ لجسم آلی طبیعی» تحت تأثیر ارسطو و نوافلاطونیان شکل گرفت. فلاسفه مسلمان به جای واژه «صورت»، از «کمال» استفاده کردند تا به جنبه فرابدنی نفس تأکید کنند و از دلالتهای ماتریالیستی دوری کنند.
این پژوهشگر حوزه فلسفه اسلامی اشاره کرد: ابنسینا در کتاب «شفا» به مباحث علمالنفس در بخش طبیعیات پرداخته است. فصل ششم «شفا» بهطور خاص درباره نفس، اثبات، تعریف، و قوای آن است.
محمدحسن مرصعی در بررسی فلسفه اسلامی عنوان کرد: این سنت از آغاز با ارسطو مرتبط بوده و برای بررسی علمالنفس باید به آثار ارسطو، بهویژه کتاب «فی النفس» و «رسالههای کوتاه در باب طبیعیات»، توجه کرد. ارسطو در این آثار موضوعاتی مانند احساس، خواب، و حافظه را بررسی کرده که به روانشناسی نزدیکاند.
وی افزود: پس از ارسطو، اسکندر افرودیسی به عنوان بزرگترین شارح او شناخته میشود و فیلسوفان نوافلاطونی مانند یحیی نحوی سعی کردند دیدگاههای افلاطون و ارسطو را ترکیب کنند. در فلسفه اسلامی، تعریف نفس بهعنوان «کمالٌ اولٌ لجسم آلی طبیعی» تحت تأثیر ارسطو و نوافلاطونیان شکل گرفت.
مرصعی همچنین توضیح داد: ابنسینا در کتاب «اشارات و تنبیهات» به موضوع نفس پرداخته و ملاصدرا این بحث را به حوزه الهیات منتقل کرده است. منتقدان اصلی ابنسینا شامل غزالی، ابوالبرکات بغدادی، و فخر رازی بودند. ابن رشد نیز با شروح بر «فی النفس» تلاش کرد اشتباهات ابنسینا را اصلاح کند.
وی افزود: شیخ اشراق و خواجه نصیر نیز در فلسفه خود تلاش کردند تا دیدگاههای جدیدی ارائه دهند. ملاصدرا در جلدهای ۸ و ۹ «اسفار» به مسئله نفس پرداخته و توضیحات مفصلی درباره آن ارائه داده است.
مرصعی ادامه داد: ملاصدرا تا مدتها شناخته شده نبود تا اینکه ملاعلی نوری مازندرانی به احیای آثار او پرداخت و در اصفهان تدریس کرد. بعد از آن، او درسهایش را به تهران منتقل کرد و تهران به «شهر هزار حکیم» تبدیل شد. حاجی سبزواری نیز در سبزوار به تدریس فلسفه ملاصدرا مشغول بود.
وی در پایان گفت: این روند باعث شد تا بازگشتی جدی به آثار ملاصدرا صورت گیرد و شارحین زیادی بر آثار او نوشته شدند. حاجی سبزواری یکی از مهمترین شارحان بود که شرح تفصیلی و منظومهای بر «اسفار» نوشت. این شروح و تعلیقات نشان میدهد که یکی از بهترین روشها برای تولید علم، بررسی و تحلیل آثار گذشتگان است.