پیش از اینکه فضای مجازی و اینترنت بتوانند ایجاد کننده سواد و یا بی سوادی باشند، مقدمه و مسائلی وجود دارند که ما نمی‌توانیم نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت باشیم.

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-سامان سفالگر: تقریباً اغلب صاحب نظران سرشناس جهان اجماع نظر دارند که اینترنت و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، همه و همه انقلاب‌هایی جدی را در زندگی بشر ایجاد کرده‌اند و در نوع خود تغییرات مهمی را در زندگی بشر به وجود آورده اند. تغییراتی که سبک زندگی انسان‌ها را به نحو قابل ملاحظه‌ای دستخوش تحول کرده‌اند و الگوهای فکری و گفتمانی و رفتاری خاصی را در زندگی بشر حاکم کرده‌اند. در این چهارچوب، به طور خاص عده‌ای این سوال را مطرح می‌کنند که آیا فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند می‌توانند غلبه بر مشکل و چالش بی سوادی را به همراه داشته باشند یا خیر خود موجب گسترش بی سوادی می‌شوند؟ البته که مقصود از سواد در این سوال بر ابعاد مختلف این پدیده تاکید دارد و طیفی از مهارت‌ها و دانش مورد نیاز بشر در حوزه‌های گوناگون جهت برخورداری از یک زندگی بهتر را مورد اشاره قرار می‌دهد. باید توجه داشت که عمده بحث و تحلیل‌ها در این رابطه ماهیت سیاه و سفید نیز ندارند و درست هم همین است که مساله نگاه حداکثری وجود نداشته باشد. از این رو، در گفتگو با نسیم احمدی به واکاوی چند علامت سوال مهم در رابطه با این پرسش‌های فوق پرداختیم که بخش اول آن را می‌خوانید:

*در جهان کنونی با توسعه و گسترش قابل توجه شبکه‌های اجتماعی و اینترنت و به طور کلی فضای مجازی رو به رو هستیم. در حقیقت آن‌ها به موضوعاتی همه گیر و شایع در جهان فعلی تبدیل شده‌اند که گروه‌های مختلف جمعیتی به ویژه نوجوانان و جوانان با آن‌ها ارتباط گرفته و می‌گیرند. در این نقطه یک سوال مهم مطرح می‌شود و آن این است که آیا این ابزارها می‌توانند موجب غلبه بر مشکل بی سوادی شوند یا برعکس خودشان موجب بی‌سوادی می‌شوند؟

قبل از اینکه به این سوال پاسخ داده شود باید این مساله را مورد توجه قرار دهیم که در استفاده از هر پدیده‌ای، فرهنگِ استفاده از آن مؤلفه ای بسیار مهم است. تردیدی نیست که فضای مجازی و اهرم‌های مختلف مطرح در قالب آن از ظرفیت‌های مثبت و زیادی برخوردار هستند و می‌توانند نقشی مثبت در زندگی بشر بازی کنند. با این حال، شاید یک از نکات مهم در مورد فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی این باشد که تقدم فرهنگی در رابطه با آن‌ها رعایت نشده است.

البته که این مساله صرفاً هم در این حوزه مطرح نیست و در طیف دیگری از مدیوم‌ها و پدیده‌ها نیز شاهد پدیده‌ای مشابه هستیم. همین تاخرِ فرهنگی که در رابطه با اینترنت و فضای مجازی شاهد هستیم، در نوع خود سبب شده تا در بحث سوادِ مواجهه با این پدیده‌ها با مشکل و چالش رو به رو باشیم. به بیان ساده‌تر، عمده مواجهه با فضای اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، به ویژه از سوی نسل Z، از سرِ آگاهی و با تکیه بر یک سوادِ روشن و چهارچوب دار صورت نمی‌گیرد. این معادله خود هزینه‌های زیادی را به همراه دارد که تاکنون تحلیل و تفسیرهای مختلفی در این رابطه از سوی آسیب شناسان اجتماعی و دیگر متخصصان مرتبط مطرح و منتشر شده است.

در این چهارچوب، وقتی سوادِ استفاده و برخورداری از شبکه‌های اجتماعی و مواجهه درست با فضای مجازی به قدر کافی در افراد ایجاد نشده و ته نشین نگردد، اینکه تصور کنیم می‌توانیم از شبکه‌های اجتماعی برای غلبه بر مشکل بی سوادی استفاده کنیم، چندان منطقی نیست. این موضوع یک چالش بین المللی است. از این رو، نکته اصلیِ مورد تاکید این است که باید بدانیم نقطه شروع بحث آن چیزی نیست که شما در سوال خود مطرح کردید بلکه پیش از اینکه فضای مجازی و اینترنت بتوانند ایجاد کننده سواد و یا بی سوادی باشند، مقدمه و مسائلی وجود دارند که ما نمی‌توانیم نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت باشیم.

*با توجه به آنچه گفته شد، وضعیت کنونی را در رابطه با سوالی که مطرح شد چگونه می‌بینید؟

برای پاسخ به این پرسش مایلم به طبقه‌ای اشاره کنم که شاید کمتر در مورد آن شنیده باشیم. طبقه‌ای وجود دارد که این طبقه به شدت در بخش‌ها و کشورهای توسعه یافته جهان در حال رشد است. به عنوان مثال در ژاپن یا آمریکای شمالی و همچنین اروپا، شاهد افزایش قابل توجه اعضای این طبقه هستیم. این طبقه از نوجوانان و جوانانی تشکیل می‌شود که نه به دنبال تحصیل هستند، نه دنبال مهارت آموزی هستند و نه اساساً به دنبال کار هستند.

به نظر می‌رسد این طبقه را باید در نقطه مقابل جامعه نخبگانی قرار داد. نوجوانان و جوانانی که در این طبقه قرار می‌گیرند، در نوعی وضعیت مبهم هستند که به نظر می‌رسد بزرگ‌تر و گسترده‌تر شدنِ اعضای این طبقه نسبت مستقیمی با سوالی که شما مطرح می‌کنید دارد. اینکه این طبقه حجیم و گسترده شده یعنی طیف‌های قابل‌توجهی از جمعیت نوجوان و جوان جهان که با اینترنت و فضای مجازی انس دارند، بیش از آنکه به ظرفیت‌های مثبت این فضا توجه داشته باشند، در بخش منفی آن غرق شده‌اند و بسیاری از تئوریسین‌های اجتماعی بر این باورند که این مساله می‌تواند بحران‌های سیاسی و اجتماعی را در جوامع مختلف که اعضای این طبقه در آن‌ها حضور دارند، ایجاد کند. البته که جریان‌های هدایت کننده و نفع برنده از این چالش منفی نیز در این رابطه کنشگری محوری و قابل توجهی را دارند. آن‌ها به طور طبیعی ایده‌هایی را مطرح می‌کنند که برای به ویژه نسل‌های جوان کاملاً جذاب و گیرا باشند.

اینکه می‌بینیم چالش‌هایی نظیر جرایم سایبری و بزهکاری‌های مرتبط با فضای سایبر و یا متأثر از آن در سال‌های اخیر اوج‌گیری قابل توجهی داشته، به معنای این است که ابعاد منفی و مخرب فضای مجازی و اینترنت حقیقتاً جدی است و بی‌تفاوتی به آن‌ها به شدت چالش زا شده است. این نافیِ ابعاد مثبت اینترنت و فضای مجازی نیست. در حقیقت بحث صفر یا صدی مطرح نیست. جالب است که اکنون یکی از مهمترین دستور کارهایی که حتی در کشورهای غربی وجود دارد این است که به طریقی امکانات لازم برای حکمرانی فضای مجازی ایجاد و مستقر شود. به بیان ساده‌تر، به قدری چالش‌ها و نابسامانی‌ها در این فضا اوج گرفته‌اند که حکمرانی این حوزه به یک دغدغه مهم و قابل توجه و در حقیقت به یک باید تبدیل شده است.

*چرا استفاده منفی از حوزه‌ای نظیر فضای مجازی برای افراد از جذابیت برخوردار است؟

شاید یکی از اصلی ترین دلایل آن این باشد که اساساً بی قانونی و یا بهتر بگوییم میل به بی قانونی، یک گرایش غالب در ناخودآگاه ذهن انسان‌ها است. در این رابطه، می‌بینیم که در حوزه روابط بین الملل، تئوریسین‌های این رشته علمی که به مکتب واقع گرایی اعتقاد دارند به صراحت می‌گویند که ذات بشر شریر است و همین مساله سبب می‌شود که در وهله نخست، بشر در مواجهه با پدیده‌های مختلف، به بُعد منفی آن توجه داشته باشد. حامیان این ایده بر این باورند که اساساً پدیده قانون نیز به این دلیل در جوامع بشری جا باز کرد زیرا بدون آن، انسان‌های سیری ناپذیر، امکان تعامل منطقی را از دست می‌دانند و موجی از هرج و مرج و ناآرامی زندگی بشر را در بر می‌گرفت.

البته واضح است که در هر جامعه‌ای برخی افراد هستند که گرایش‌های منفی و مجرمانه دارند و این کاملاً طبیعی است. با این حال، نکته‌ای که من به آن اشاره می‌کنم این است که وقتی مثلاً می‌بینیم طبقه‌ای نظیر طبقه‌ای که اشاره شد اوج گیری قابل توجهی در کشورهای اقصی نقاط جهان پیدا می‌کند و این طیف‌ها با فضای مجازی و اینترنت نیز انس زیادی دارند، بایستی به نحوی روشن و جدی و کارشناسانه به این سوال پاسخ داده شود که چرا امکاناتِ مهمی نظیر فضای مجازی و اینترنت نمی‌توانند در شکل دهی به رفتارهای مثبت برای افراد ایفای نقش کنند؟ چرا اکنون در اغلب حوزه‌های مطرح در فضای مجازی، با حفره‌ها و چالش‌های جدی رو به رو هستیم که مدام در مورد آن‌ها هشدار داده می‌شود؟