حمیدرضا داداشی نویسنده ادبیات کودک و نوجوان می‌گوید آثار خارجی جذاب‌تر از آثار ایرانی نیستند اما فضای غالب در این‌حوزه این است که مرغ همسایه غاز است!

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب_ فاطمه میرزاجعفری: ادبیات کودک و نوجوان هنگامی پدید آمد که بزرگسالان متوجه شدند کودکان و نوجوانان به سبب گنجایش‌های شناختی و ویژگی‌های رشدی خود آمادگی پذیرش متن‌های بزرگسال را ندارند و به متن‌هایی نیاز دارند که پاسخگوی دوره رشد و نیازهای آن‌ها باشد.

یازدهمین شماره از پرونده «امروز ادبیات کودک و نوجوان»، به گفت‌وگو به حمیدرضا داداشی نویسنده باسابقه ادبیات کودک‌ونوجوان اختصاص دارد که در آن به گفت‌وگو درباره مسائلی از جمله تغییرات ادبیات کودک‌ونوجوان طی دهه‌های گذشته پرداختیم.

تغییرات ادبیات کودک‌ونوجوان طی دهه‌های گذشته ازجمله موضوعاتی بود که در قسمت اول این‌گفت‌وگو با آن‌ها پرداختیم. اما در قسمت دوم درباره چالش‌های نوشتن برای کودکان و نوجوانان، نحوه فعالیت ناشران این‌حوزه و راهکارهای برون‌رفت‌های آن‌ها از مشکلات و چالش‌ها صحبت می‌شود.

متن اولین‌بخش از گفت‌وگو با این‌نویسنده در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* شرط موفقیت نویسنده ادبیات کودک‌ونوجوان چیست؟ / دوره طلایی این‌ادبیات هنوز نرسیده است

در ادامه مشروح قسمت دوم و آخر این گفت‌وگو را می‌خوانیم؛

* آقای داداشی کمی هم از چالش‌های این حوزه صحبت کنیم! نوشتن برای بزرگسالان چالش‌های بیشتری دارد یا کودک و نوجوان؟

قطعاً نوشتن برای بچه‌ها چالش‌های بیشتری دارد. بچه‌ها می‌بینند و می‌آموزند. در بیانات بزرگان دین و اندیشمندان نیز، ذهن و روح بچه‌ها مثل خشت خامی است که هرچیزی بر آن حک شود تا ابد ثبت خواهد شد و ماندگار. این مسئله وظیفه نویسنده کودک‌ونوجوان را خطیرتر و دشوارتر می‌کند. نویسنده کودک‌ونوجوان باید حواسش باشد که مخاطب او روحیه‌ای حساس دارد، طفل‌های معصومی که بزرگ‌ترها، به ویژه معلم‌ها و نویسندگان را الگوی خود قرار می‌دهند. این‌ها چالش کم‌اهمیتی نیست.

بنابراین داستان کودک‌ونوجوان نباید بدآموزی داشته باشد. در دوره‌ای در داستان‌های کودک‌ونوجوان نگاه بدی به بزرگ‌ترها، والدین، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و معلم‌ها رواج یافته بود و نویسنده در داستان خود به نوعی از بزرگ‌ترها و معلم‌هایش انتقام می‌گرفت، این نگاه همچنان در بعضی از نویسنده‌ها هست. این با نگاه انتقادی زمین تا آسمان تفاوت دارد. می‌شود دغدغه‌های کودک‌ونوجوان و انتقادهایش از رفتار نامناسب بزرگ‌ترها را مطرح کرد اما حرمت‌ها شکسته نشود.

* چه عواملی ادبیات کودک و نوجوان را امروز ما را تهدید می‌کند؟

اگر بخواهیم به این سوال دقیق پاسخ دهیم، بحث به درازا می‌کشد، اما آنچه اخیراً به دغدغه‌ام تبدیل شده و چند روز پیش در صفحه اجتماعی‌ام به اشتراک گذاشتم و واکنش‌های جالب و تأییدکننده‌ام هم از آن گرفتم، این بود که گاهی نویسندگان پیشکسوت که از قضا پرکار هم هستند گمان می‌کنند هر آنچه را که می‌نویسند لزوماً باید منتشر کنند، بنابراین گاهی کتاب‌ها و داستان‌هایی از این نویسندگان منتشر می‌شود که ارزش ادبی کمی دارند و واقعاً ضعیفند؛ آثاری که بدون‌اغراق اگر نویسنده، آن را با اسم مستعار یا بدون‌امضا به همان ناشر بسپارد، با پاسخ منفی برای انتشار آن مواجه خواهد شد، گاهی متأسفانه همین آثار ضعیف، با شکل و شمایلی بسیار زیبا و چشم‌نواز و در نتیجه با قیمت‌های زیاد هم منتشر می‌شوند. از این رو به‌نظرم نویسندگان باید به‌شدت مراقب باشند و هر چیزی را منتشر نکنند.

* درباره نحوه فعالیت ناشران! به نظر شما چرا ناشران از چاپ آثار ترجمه در حوزه کودک و نوجوان بیشتر از آثار تألیفی استقبال می‌کنند؟

این مسئله چند دلیل دارد که شاید لازم باشد از ناشران کودک‌ونوجوان هم سوال شود، اما آن چیزی که عیان است و بر اثر تجربه متوجه شده‌ام این است که اولاً فراوانی آثار خارجی نسبت به آثار ایرانی است. چیزی که در اقتصاد به «عرضه‌وتقاضا» موسوم است.

ما چه تعداد ناشر داریم و چه تعداد نویسنده فعال؟ انجمن نویسندگان کودک و نوجوان حدود پانصد عضو دارد. همچنین انجمن قلم که تعدادی از نویسندگان کودک‌ونوجوان در آن عضو هستند اما از این تعداد، چند نویسنده فعال داریم، به این معنی که دائم بنویسند و کارهایشان را به ناشر بسپارند؟ دلایل زیادی برای این چالش برشمرده می‌شود، دلایلی که بارها توسط نویسندگان گفته شده که پرداختن به آن‌ها تکرار مکررات است.

اما اگر این تعداد را مقایسه کنیم با نویسندگان جهان می‌بینیم که تعداد نویسندگان کودک‌ونوجوان ایرانی در مقایسه با نویسندگان کودک‌ونوجوان دنیا قابل‌مقایسه نیست. یک ناشر حرفه‌ای و مشهور ایرانی می‌گفت باید حداقل ۱۰۰ کتاب در سال منتشر کنم تا چرخ انتشاراتم بچرخد. این فقط نیاز یک ناشر است و با یک حساب‌وکتاب ساده متوجه می‌شویم که تعداد آثار ایرانی جوابگوی طیف عظیم ناشران فعال نیست. سایر دلایل هم که مشخص است. این‌که انتشار کتاب ترجمه‌ای هزینه کمتری برای ناشر دارد.

اولاً حق‌التألیف مترجمان تا حدودی کمتر از نویسندگان است. ثانیاً کتاب ترجمه‌ای معمولاً به تصویرگری نیاز ندارند، چون ناشر از تصاویر کتاب اصلی استفاده می‌کند. ثالثاً گاهی به غلط این‌گونه جا افتاده که داستان‌های خارجی جذابیت بیشتری نسبت به داستان‌های ایرانی دارند.

به عنوان کسی که سال‌هاست کتاب‌های داستانی را داوری و کارشناسی و بررسی کرده‌ام با اطمینان می‌گویم که این‌طور نیست که اکثر آثار خارجی جذاب‌تر از آثار ایرانی باشند. اما متأسفانه این‌گونه جا افتاده که مرغ همسایه غاز است.

* سوال آخر و راه حل برای عبور از مشکلات! برای عبور از مشکلاتی که ادبیات کودک و نوجوان دارد چه باید کرد؟

نگاه جدی و دغدغه‌مند مسئولان فرهنگی مهم‌ترین راه‌کار است. بنده سؤالی از مسئولان فرهنگی دارم که امیدوارم تلنگری باشد یک بار به‌طور جدی به این مسئله فکر کنند که چرا در مدارس پایه‌های مختلف زنگ مطالعه نداریم. بدون‌تعارف، بخش‌های عمده‌ای از آنچه در کتاب‌های درسی آمده، دردی از بچه‌ها دوا نمی‌کند ولی همچنان همین محتواها تدریس می‌شود، از آن امتحان می‌گیرند و سرنوشت بچه‌ها و محصلان به همین محتواهای گاه به‌دردنخور گره خورده است، اما در کشوری که یکی از دغدغه‌های مهم رهبر آن مطالعه و کتاب‌خوان است، این‌همه بی‌توجهی به کتاب‌وکتاب‌خوانی در میان مسئولان فرهنگی به ویژه مسئولان آموزش‌وپرورش به کتاب و کتاب‌خوانی، بسیار عجیب است.

قصد سیاه‌نمایی یا جبهه‌گیری سیاسی ندارم، اما به عنوان یک نویسنده، اهل‌قلم و فعال فرهنگی حداقل در حد یک سوال که اجازه دارم بپرسم واقعاً چرا در کنار تاریخ و جغرافیا و علوم و ریاضی و… زنگی به نام زنگ مطالعه در مدارس ما تعریف نشده است؟ می‌شود کلاس‌های انشا را در حد کلاس‌های انشا و نویسندگی گسترش داد و دانش‌آموزان را به مطالعه علاقه‌مند کرد.