مقایسه نسخه علا با نسخه‌های دیگر حافظ، اهمیت این نسخه و جایگاهش در میان نسخه‌های کهن دیوان او را نشان می‌دهد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: علاقمندان نسخه‌های خطی غالباً این خیال را دارند که آیا می‌شد کتابی با خط خود شاعر به دست بیاورند، شاهنامه‌ای دست نویس خود فردوسی، شعر و نثری به خط خود شیخ اجل سعدی شیرازی، یا غزلی و بیتی به خط خود حافظ… این رؤیا هرچند شیرین ولی لااقل در مورد شعرای ذکر شده دست نیافتنی است. میدانیم که هرچه در تاریخ عقب تر برویم این کار سخت‌تر و غیر ممکن‌تر می‌شود، انواع حوادث و بلایای طبیعی و کتابسوزی‌ها و جنگ‌ها و… را که در نظر بگیریم، منطقی است که نسخه اولیه در اختیار ما نباشد.

اما از بخت‌یاری ماست که این شاهکارها به تمامی از دست نرفته اند. آنچه از آثار شعرایی مثل عطار در اختیار داریم مجموع اشعار و نوشته‌هایی است که در زمان حیات او توسط شاگردان و بازرگانان و سیاحان و دیگرانی از نیشابور خارج شده و باقی همه در هجوم مغول و نابودی نیشابور از دست رفته اند، مثل جان عزیز خود عطار؛ اینکه شعر سعدی و حافظ در زمان حیات خودشان در دوردست‌ها به آواز خوانده می شده و ملاحان چینی و ساکنان بنگاله از این قند پارسی کامشان شیرین می شده حاصل نسخه برداری‌ها و جُنگهایی است که به دلایلی و در موقعیت‌هایی انجام می شده و این کلام شیرین بر برگ نوشته می شده و سفر می کرده تا در جایی دیگر جانی دیگر را روشن کند.

چنان که تخلص اختیار کردن شعرا نیز امضایی بوده در پایان هر برگ شعر، از بس که کتاب سوزی رخ داده و در جنگ‌ها و ناآرامی‌ها شیرازه کتاب‌ها از هم پاشیده و آغازه و انجامه کتاب‌ها گم شده و نام نویسنده نیز؛ شعرا در پایان هر شعر تخلص خود را مانند امضایی به کار می‌بردند تا اگر همین یک برگ از کل دیوان باقی ماند خواننده بداند که شاعر این شعر چه کسی بوده است.

* نسخه علا مرندی یا بادلیان

به دلایل ذکر شده و در غیاب نسخه اصلی، هرچه تاریخ نگارش نسخ قدیمی تر باشد و به زمان حیات شاعر نزدیک تر باشد اعتبار بیشتری دارد. سال ۱۳۸۷ بود که خبری علاقمندان ادب فارسی و شعر حافظ را متوجه پیدا شدن و چاپ کتابی کرد، نسخه‌ای خطی که ۵۰ غزل حافظ را در خود داشت؛ اهمیت این کتاب به تاریخ نگارشش بود، که نشان می‌داد این نسخه در زمان حیات حافظ نگاشته شده است! پنجاه غزل حافظ که تاریخ نگارشش در زمان حیات خود اوست و به همین اعتبار می‌توان گفت این غزل‌ها به صورت اصلی غزل شبیه ترند، تا تغییراتی که توسط مصححین یا موقع استنساخ توسط کاتبان نسخه‌ها به وجود می‌آید را بتوان تشخیص داد.

می‌دانیم که دیوان حافظ را بعد از مرگش محمد گلندام تنظیم کرد و مقدمه‌ای بر آن نوشت، و قبل از آن هم خود حافظ اشعارش را مدام تصحیح می کرده و تغییر می داده؛ لذا تا حدودی طبیعی _و از سوی حافظ کمی هم عامدانه_ است که از یک غزل صورت‌های متنوعی در اختیار داشته باشیم. مثل تغییر این بیت تند و طنزآمیز و گزنده:

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد

قصه ماست که بر هر سر بازار بماند

که بی اشاره به امیر مبارزالدین و اعمال او در شیراز نیست، اما در تصحیح بعدی و احتمالاً با چند سال فاصله، وقتی بیت کار اصلی خودش را کرده و پیامی که می‌بایست را رسانده، خود حافظ تلخی و تیزی و سنگینی کلمات محتسب و شیخ و فسق را سوهان میزند و نرم می‌کند و این مصرع شیرین و مطایبه آمیز را جایگزینش می‌کند:

خرقه پوشان دگر، مست گذشتند و گذشت

قصه ماست که بر هر سر بازار بماند

اما همین که بدانیم شعر او در آخرین سال‌های حیات او به چه صورتی نوشته و حفظ شده و چطور سینه به سینه خوانده و برگ به برگ نوشته و دست به دست می شده، روشن کننده صورت اصلی شعر است.

در کتابخانه بادلیان (Bodleian) دانشگاه آکسفورد، جُنگ شعری است به قلم شخصی به نام عَلا مرندی ، یکی از هم عصران حافظ. توصیف علی فردوسی _یابنده اثر_ از این نسخه اینگونه است: «صورت کنونی این مجموعه ۷۳ برگ (۱۴۶ صفحه) دارد به ابعاد تقریباً ۱۰.۸ سانتی متر (۴.۲۵ اینچ) در ۲۳.۵ سانتی متر (۹.۲۵ اینچ) جلد آن تیماج ساده ای است به رنگ قهوه‌ای روشن، کاغذ آن نسبتاً ضخیم است به رنگ نخودی و بی آهار مُهره. این دفتر با قطع بیاضی، یا به شکل عرضی(landscape format) صحافی شده است. تمامی متن آن با خط سیاه نوشته شده؛ عنوان‌های آن اغلب به شنگرف و گاهی به سیاه و آبی نوشته شده اند و جدول‌های آن به خط قرمز سیاه و زرین کشیده شده اند.» متن شامل چهل و نه غزل و یک تک بیت است. این غزل‌ها همگی شاید (به استثنای پنج غزل) در هنگام حیات شاعر به ثبت رسیده اند و به این حساب از اهمیت ویژه ای برخوردارند.

ویژگی این جُنگ تنها در این نیست که این نخستین مجموعه شعری است که از زمان حیات شاعر پیدا شده است، بلکه در این نیز هست که این شعرها در آخرین روزهای زندگی حافظ به ثبت رسیده اند، از جمله روزهایی که شاعر در بستر احتضار راهی سفر بی بازگشت خود است.

* بر بوی پسته آمد و بر شِکّر اوفتاد

به قاعده اقبال یا روزی مقسوم یا تصادف حتی، مانند آنچه در بیت زیر گفته می‌شود:

روزی نگر که طوطی طبعم سوی لبش

بر بوی پسته آمد و بر شکّر اوفتاد!

علی فردوسی یابنده این کتاب، این طور شرح یافتنش را می‌نویسد: «ماجرای آشنایی من با این مجموعه را چیزی به جز یک تصادف نمی‌توان دانست. به هنگام یافتن آن اصلاً به دنبال دیوان حافظ نبودم، و شاید اگر می‌بودم هرگز از کتابدار کتابخانه ی بادلیان تقاضا نمی‌کردم تا از میان آن همه دست نوشته مربوط و گرانمایه زحمت آوردن این مجموعه‌ی فروتن را به خود دهد.»

اما چرا تا کنون پیدا نشده بود؟ علی فردوسی توضیحی می‌دهد که دقیق است و اهمیت فهرست نویسی تفصیلی را نشان می‌دهد: «واقعیت آن است که این مجموعه، خود را به عنوان نامزدی باب دندان صیادانِ روایت هایِ دیرینه‌تر از شعرهای حافظ به رخ نمی‌کشد. هیچ ندارد که نظر نسخه باز یا پژوهنده ای را به آن جلب کند. کتابچه‌ای است ساده، بی تصویر، نوشته با خطی خوب اما نه چندان استثنایی، و جلدی ساده… از روی کتابنامه زاخائو و اته فهرستی از دست نوشته‌هایی که فکر می‌کردم ممکن است به درک بهتری از آن قرن (دوران فترت بین پایان امپراطوری ایلخانان در ۷۳۶ هجری قمری و استقرار سلطه‌ی امیر تیمور بر غرب آسیا در سال‌های پایانی قرن هشتم هجری) کمک کنند، فراهم کرده تا در فرصت کمی که پیش آمده بود، نگاهی به آن دست نوشته‌ها بیندازم. در میان این دست نوشته‌ها یکی هم همین مجموعه بود که نسخه شناسان آن را an album of Persian poetry (منتخب اشعار فارسی) شناخته بودند و نوشته بودند که از جمله، حاوی اشعاری است از سید جلال یزدی، حافظ و شاه شجاع. این نه نام حافظ بلکه نام شاه شجاع بود که مرا به خود خواند شاه شجاع _شهریار شیراز_ در گذر نسبتاً درازی از عمر حافظ.»

برگی از دیوان حافظ، نسخه‌ای مهردار که در انگلستان نگهداری می‌شود

ناآگاهی نسخه شناسان غربی در فهرست نویسی باعث شده این کتاب _که ویژگی‌های ظاهری خاصی هم ندارد_ در میان نسخه‌های خطی و دست نویس های دیگر پنهان بماند. از توصیف یابنده پیداست که این نسخه در مقابل برگ‌ها یا نسخه‌های تذهیب و نقاشی شده دیگری که در همان کتابخانه ها نگهداری می‌شوند، شانسی برای دیده شدن نداشته است.

* اهمیت و جایگاه نسخه علا در میان نسخه‌های کهن دیوان حافظ

مقایسه نسخه علا با نسخه‌های دیگر حافظ، اهمیت این نسخه و جایگاهش در میان نسخه‌های کهن دیوان او را نشان می‌دهد. مقایسه ضبط او با نسخه خانلری _که خود بر اساس سیزده نسخه کهن تنظیم شده است_ و دریافتن تفاوت‌ها و شباهت‌ها، نشان می‌دهد که نسخه علا نه نسخه برداری از آن سیزده نسخه است و نه نسخه برداری ترکیبی از آنها. از طرف دیگر این را نشان می‌دهد که هیچ کدام از نسخه‌های خانلری هم نسخه برداری از نسخه علا نبوده است.

از سوی دیگر آن‌طور که در متن کتاب ذکر شده: «علا شعرهای حافظ را در قلب دفتری که برای یکی از بزرگان فراهم می آورده است، می‌گنجاند. از یک طرف این گنجاندن شعرهای یک شاعر زنده در کنار شاعرانی که رخت از جهان برکشیده اند خود گواه اعتبارِ رسمیِ حافظ است، به خصوص در زمانه‌ای که کمتر رسم بود که از شاعران زنده شعر نقل کنند، به ویژه در دفترهای رسمی‌تر. از طرف دیگر ذکر مکرّر عنوان‌هایی مانند و له دام توفیقه، و له ادام الله تعالی معالیه و و له طاب عیشه می‌تواند حاکی از این باشد که شاعر از موقعیت ممتازی برخوردار است که علا خواستار ادامه‌ی آن است.

از سوی دیگر ذکر پیاپی و له سلّمه الله (۸ بار و بیش از هر ذکری) و نیز طاب وقته (۴ بار) و دام بقائه (۲ بار) می‌تواند حکایت از آن کند که علا نگران سلامت و بقای شاعر است و شاعر در این روزها و هفته‌های پایانی سال ۷۹۱ هجری قمری و روزهای نخستین سال ۷۹۲ دچار بیماری و علتی است که به نظر می‌رسد دارد او را از این جهان می برد…»

البته این حدس و استنتاج نویسنده از متن نسخه خطی است، اما اگر درست باشد: «می توان چنین پنداشت که حافظ در اوج سربلندی و محبوبیت دچار بیماری مهلکی شده است که همه ی دوستانش و شاید همه شهر را نگران نگه می داشته است؛ در این روزها است که علا سرگرمِ استنساخِ غزل‌های شاعر است. بنا بر این هر بار که علا یکی از عنوان‌های خود را وارد می‌کند، ناگزیر آنچه را در دل دارد به شکل دعایی بر بالای هر غزل می‌افزاید؛ برای شاعر سلامتی می‌طلبد و توفیق و بقا، و چون احتمالاً با او آشنایی دارد ملاقاتی خوش‌تر. ظاهراً هنوز دفتر به پایان نرسیده بوده که معلوم می‌شود دعاهای علا مستجاب ناشدنی است، و شاعر دارد رخت از این جهان بر می‌کشد در اینجا است که علا که عنوان‌ها را با قلمی دیگر، و پس از متن غزل‌ها وارد می کرده است برای روح شاعر و دوست رو به مرگش تقاضای آمرزش می‌کند. نکته قابل توجه این است که در هیچ یک از شش باری که علا برای حافظ طلب آمرزش می‌کند، نه سخن از مرقد یا قبر او به میان می‌آورد _بر خلاف ذکر جلال که اغلب در باب مرقد اوست_ و نه روح او.

به این حساب حافظ در بیشتر دوره‌ای که علا سرگرم وارد کردن شعرهای او در دفتر بوده است زنده بوده… دیدیم که علا کار استنساخ این غزل‌ها را در زمانی در محرم سال ۷۹۲ هجری قمری به پایان برده است. برای همین است که گفتیم حافظ باید در نخستین روزهای سال ۷۹۲ هجری قمری در گذشته باشد، امری که می‌تواند کمکی کند به توضیح تردیدی که در مورد تاریخ وفات شاعر میان ۷۹۱ و ۷۹۲ در اسناد تاریخی به چشم می‌خورد.»

* نسخه نور عثمانیه، تاریخ کتابت ۸۰۱ هجری قمری با مقدمه محمد گلندام

میدانیم که حافظ در زمان حیات خود دیوانش را مرتب نکرد، همانطور که پیداست غزل‌ها را مدام ویرایش می کرده است؛ و محمد گلندام بعد از مرگ او اشعارش را جمع آوری کرد و با نوشتن مقدمه‌ای دیوان او را ترتیب داد. کهن‌ترین نسخه شناخته شده کامل از دیوان حافظ که دیباچه‌ای به قلم محمد گلندام دارد، نسخه‌ای است معروف به نسخه نور عثمانیه (نسخه برگردان دست نویس شماره ۵۱۹۴ کتابخانه نور عثمانیه در استانبول)، که در سال ۸۰۱ هجری قمری کتابت شده است. این نسخه به کوشش بهروز ایمانی و توسط مرکز پژوهشی میراث مکتوب در سال ۱۳۹۴ در قطع رحلی به چاپ رسید.

در مقدمه این کتاب به نسخه علا مرندی اشاره می‌شود: «پیدایی دست نویس های کهن از اشعار حافظ - بویژه نزدیک تر به زمان حیات او برای حافظ پژوهان، خبری دلپذیر و اتفاقی چشمگیر است. هر چند که این روایت‌های کهن نمی‌توانند صدای خود حافظ را منعکس نمایند، اما می‌توانند ما را تا حدودی به اصالت و خلوص این صدا نزدیک تر کنند و تصرفات نسخه نویسان را در ضبط آن در گدار و گذار روزگاران، آشکارتر نمایند. در سال ۱۳۸۷، آقای علی فردوسی با انتشار غزل‌های حافظ از زمان حیات شاعر (تهران، نشر دیبایه) توجه همگان را به اقدام در تاریخ ادبیات خود بر انگیخت، چنان که زنده یاد استاد افشار چاپ این کتاب را برای دوستداران گلبانگ حافظ «ارمغانی اتفاقی و استثنایی در تاریخ ادبیات» دانست.»

آنطور که بهروز ایمانی نوشته است: «در سال ۱۳۷۹ نیز، چاپ جدیدی از اشعار حافظ با عنوان دیوان حافظ بر اساس نسخۀ نویافته بسیار کهن، با ویراست سید صادق سجادی و علی بهرامیان، و توضیحات مرحوم کاظم برگ نیسی انتشار یافت (تهران، نشر فکر روز). این نسخه نویافته کهن در سال ۸۰۳ هجری قمری تحریر یافته، و تاکنون، کهن‌ترین دست نویس دیوان حافظ (از سده ۹ هجری قمری) به شمار می رفته است. بی گمان، در گذر زمان، نسخه‌هایی کهن‌تر از دیوان حافظ شناخته خواهد شد و نمونه آن، پیدایی همین دست نویس تور عثمانیه با تاریخ کتابت ۸۰۱ ق (کمتر از ده سال پس از درگذشت حافظ) است. امتیاز ویژه این نسخه نسبت به دیگر نسخه‌های کهن دیوان حافظ وجود دیباچه‌ای است که ظاهراً به قلم محمد گلندام (جامع دیوان حافظ) نوشته شده و در واقع تاکنون کهن‌ترین دست نویس این دیباچه محسوب می‌شود، و صحت و اصالت آن را می‌نمایاند.»

تا قبل از این نسخه، کهن‌ترین نسخه از دیوان حافظ که از سده ۹ ق شناخته شده، دست نویس شماره ۱۲۷۷۰ متعلق به انستیتو ابوریحان بیرونی در تاشکند ازبکستان است. مطابق مستندات، کهن‌ترین نسخه‌ای که از دیباچه گلندام شناخته شده بود، در سال ۸۲۲ هجری قمری به خط محمّد بن سعید بن عبدالله قاری، تحریر یافته است. حالا با وجود با وجود دست نویس نور عثمانیه، نسخۀ محمد قاری از آن قدمت می‌افتد و در جایگاه بعدی قرار می‌گیرد.

* اهمیت این نسخه و دیباچه محمد گلندام چیست؟

این نسخه نشان می‌دهد که تاریخ تصنیف دیباچه و تدوین دیوان حافظ که تا پیش از این مجهول و ناشناخته بود، سال ۸۰۱ هجری قمری یعنی با فاصله ده سال از مرگ اوست. سه نسخه دیگر کهن باقیمانده از دیباچه محمد گلندام یعنی نسخه کورگهپور (تاریخ کتابت ۸۲۴ هجری قمری)، نسخه کتابخانه مرحوم اصغر مهدوی (تاریخ کتابت ۸۳۶ هجری قمری) و نسخه دیگری در همان کتابخانه (نوشته شده در ۸۶۴ هجری قمری) هر کدام افتادگی‌هایی دارند، اما این نسخه متن کامل دیباچه محمد گلندام را داراست و تنها چند کلمه و برخی عبارات آسیب دیدگی دارد و ناخواناست.

از طرف دیگر تعداد اشعار حافظ در این نسخه قابل توجه است: ۴۳۵ غزل، ۲۶ قطعه، ۱۱ رباعی، ۴ مثنوی و ۱ ترجیع بند.

این نسخه ترقیمه دارد که در نسخه‌شناسی و اصطلاح نسخه‌نویسان، عبارت است از مجموعه کلمات و عبارات کوتاه و بلندی است که کاتب پس از کتابت متن اصلی کتاب می‌آورد و در ضمنِ دعا و تسبیح از نام و نشان خود، مکان و زمان کتابت، و گاهی اوقات سفارش‌دهنده کتاب یاد می‌کند. آنطور که ترقیمه این نسخه نشان می‌دهد، کتابت اشعار این دیوان به خط محمد بن عبدالله بن محمد بن ابوبکر بن کریمشاه، ملقب به غیاث ابرقوهی است که روز چهارشنبه ۲۰ جمادی الاول ۸۰۱ کار نوشتن را تمام کرده است. از نظر خط شناسی، خط ابرقوهی از نخستین نمونه‌های نستعلیق در قرن نهم است که کم کم تعلیق جای خود را به نستعلیق (نسخِ تعلیق) می‌دهد، و هنوز ترقیمه ها با خط تعلیق نوشته می شده است؛ و این خود اهمیت شناخت خط و تاریخ خوشنویسی را در بررسی اصالت نسخه‌ها نشان می‌دهد.