مدیرگروه فلسفه مجمع عالی حکمت اسلامی با بیان اینکه وقتی می گوئیم اسلام، خاتمیت و جامعیت دارد یعنی می خواهد اخلاق و ارزشهای واحد جوامع را توضیح و تبیین و اجرا کند، گفت: اکنون علمای اخلاق یا فایده گرا یا وظیفه گرا هستند اما در اسلام چیزی بینابین اینها را می توان تعریف کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، ویژگی‌‌های نظریه اخلاق متناسب با جامعه چیست؟، آیا نظریه های اخلاقی برای جوامع مختلف متفاوت هستند؟، آیا ارزشهای اخلاقی مشترک برای همه جوامع وجود دارد یا نه؟ این سؤالات و سؤالات دیگر ما را بر آن داشت که با کارشناسان این عرصه به گفت‌‌وگو بنشینیم. مطلبی که پیش روی شماست گفت‌وگویی در این موضوع است که با حجت‌الاسلام والمسلمین حسن معلمی، استاد حوزه و دانشگاه و مدیرگروه فلسفه مجمع عالی حکمت اسلامی انجام دادیم که از نظر شما می گذرد.

*آیا می توان گفت یک مکتب یا نظریه اخلاقی برای جامعه ای بهتر از جامعه دیگر است؟

پاسخ به این سؤال به این امر ارتباط دارد که در فلسفه اخلاق، واقع‌گرا یا غیر‌واقع‌گرا باشیم. دو نظریه در فلسفه اخلاق وجود دارد. برخی ها می گویند: گزاره های اخلاقی ناظر به واقع هستند و با واقعیتها ارتباط دارند و برخی ها معتقدند که نه این گونه نیست و براساس احساسات آدمیان، آداب و رسوم جوامع اخلاقی وجود دارد که هیچ ربطی به واقعیتها ندارد. (مثل دیدگاه اشاعره)

اگر قائل به بی ارتباطی گزاره های اخلاقی با واقع باشیم بر این اساس هر جامعه ای می تواند نظریه اخلاقی متناسب و خاص آن جامعه را داشته باشد که مسلما در جامعه ای متناسب تر و بهتر است. اما این قاعده را از اساس مردود می دانیم که گزاره های اخلاقی صرفا یک امور احساسی، یا مربوط به آداب و رسوم باشند. ما معتقدیم نه براساس معرفت شناسی درست و هستی شناسی و انسان شناسی درست که ما آنرا توحیدی و الهی می دانیم قطعا نظریه اخلاقی واحدی باید بر همه جوامع حکمفرما باشد. این اصول کلی است، ممکن است جزئیات و موارد خاص ممکن است به آداب و رسوم برگردد، اما اصول کلی اخلاق باید واحد باشد و همه جوامع به آن نیاز دارند.

وقتی می گوئیم اسلام، خاتمیت و جامعیت دارد اخلاق و ارزشهای واحد جوامع را خواسته توضیح دهد و تبیین و اجرا کند که نیازمند بحثی طولانی است که مبانی آن چیست. ولی در پاسخ به سؤال شما با توجه به مبانی معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی و انسان‌شناسی ما منفی است. ما باید یک دیدگاه کلی اخلاقی و یا نظریه اخلاقی جامعی داشته باشیم برای همه جوامع که اگر جامعه ای آنرا اجرا نکرد، نقص خود آن جامعه است.

*هنری سیجویک می‌گوید: اگر افراد یک جامعه نظریه فایده گرایی اخلاقی را به کار ببرند، باز این نظریه، یک نظریه اخلاقی خوب نیست. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟

این دیدگاه به این امر بر می گردد که ما فایده گرایی را قبول داریم یا نه؟! چون در اخلاق هنجاری این بحث مطرح می شود که شما وظیفه گرا هستید یا فایده گرا؟ بعضی ها چون فایده گرایی را قبول ندارند و وظیفه گرا هستند. می گویند حتی اگر همه افراد جامعه آنرا پذیرفته باشند و یا فایده گرایی بیشترین سود را داشته باشد باز هم دلیلی بر کامل بودن و یا خوب بودن آن نیست. این امر به مبنا(یعنی فایده گرا بودن یا وظیفه گرا بودن) بر می گردد.

در واقع ما معتقدیم که فایده گرایی درست است، منتها تلفیقی از فایده گرایی و وظیفه گرایی را می پذیریم. ما نه فایده گرای صرف هستیم و نه وظیفه گرایی صرف. یک چیزی بینابین اینها هستیم. در اسلام چیزی را بینابین اینها می توان تعریف کرد.

«سیجویک»، باید این گونه اعتقاد داشته باشد و این حرف را بزند چون فایده گرایی را فایده گرایی حداکثری یا افراطی معنا می کنند، مسلما دیدگاه انتقادی به آن دارند اما اگر تلفیقی از فایده گرایی و وظیفه گرایی باشد شاید بتوان به جمعی رسید. یعنی شاید سیجویک هم می خواهد این را بیان کند یعنی تأکید دارد که فایده گرایی حداکثری کافی نیست. اگر منظورش این باشد نظرش درست است.

*به نظر شما طرح یک نظریه اخلاقی در یک جامعه مستلزم توجه به چه عواملی است؟

یک نظریه برای تدوین به مبانی معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی نیاز دارد، اما اجرای یک نظریه اخلاقی به راهکار نیاز دارد. ممکن است نظریه اخلاقی ایده آلی وجود داشته باشد اما جامعه زمینه اجرایی آنرا نداشته باشد. باید از حداقلها شروع کرد، مثل اسلام.

حضرت امام(ره) می فرمود: اگر نتوانید به دستورات اسلام در حکومت اجرا کنید دلیل نمی شود که حکومت تشکیل ندهید، حکومت باید تشکیل شود و کم کم باید به سمت اجرای بیشتر احکام اسلامی حرکت کرد، ولو اینکه از اجرای 50 ـ 60 درصد احکام اسلامی شروع کرد تا به اجرای صد در صد رسید. لذا نظریه اخلاقی به بحث تئوری و نظری نیاز دارد اما بحث اجرایی آن هم مطرح است که گاهی زمینه مطلوب آن وجود دارد و گاهی هم باید از حداقل شروع کرد تا به نظریه مطلوب و نهایی رسید.